رضا حقیقتنژاد - ایران وایر
نام ها در سیاست ایران باردار حوادث هستند. وقتی ما از سعید امامی حرف می زنیم، درباره قتل های زنجیره ای حرف می زنیم، وقتی به محمود احمدی نژاد اشاره می کنیم، یاد تقلب۸۸ می افتیم، میرحسین موسوی ذهن ما را سمت حصر می برد، حسینعلی منتظری یاد کشتار تابستان۶۷ را زنده می کند و اشاره به نام ابوالحسن بنی صدر، عزل سیاسی را کنایه می زند؛ مثل دیشب که آیت الله خامنه ای در یک نشست عمومی در حضور حسن روحانی، رئیس جمهور ایران با اشاره به حرف های روحانی درباره انسجام ملی، گفت: «مردم را به دو دسته تقسیم نباید کرد، آن حالتی که در سال ۵۹ متاسفانه از ناحیه رئیس جمهور آن روز اتفاق افتاد که مردم را به دو دسته موافق و مخالف تقسیم کرده بودند که چیز خطرناکی است.»
تاکنون در سیاست ایران پیش بینی یا آرزوی بنی صدر شدن بسیار داشته ایم ولی هیچکدام شان دقیقا شبیه بنی صدر نشده اند، هرچند اغلب به حاشیه رانده شده و یا اپوزیسیون شده اند ولی حداقل در دوران خامنه ای او فاقد کاریزما یا قدرت تصمیم گیری برای بنی صدری کردن روسای جمهور بوده است.
با این وجود، ترسیم وضعیت بنی صدری شدن که معادل تهدید به عزل یا پیش بینی آینده سیاسی سیاستمدار است، از این منظر معنادار است که خامنه ای چند روز قبل از این کنایه، از افسران جنگ نرم که بدنه وفادار به او محسوب می شوند، خواسته بود در هنگام مشاهده اختلال در دستگاه های مرکزی فرهنگ و سیاست، «آتش به اختیار» باشند. با مقایسه وضعیت کنونی با سال ۵۹، دولت روحانی به یک هدف سهل و در دسترس تر برای آتش گشودن تبدیل می شود. این بستر به نوعی نشان دهنده آینده سیاسی حسن روحانی نیز است، آینده ای که آیت الله خامنه ای می خواهد برای او رقم بزند؛ در حاشیه، متهم و شاید هم مجرم. در واقع، رهبر بیش از اینکه تهدید کند، در حال تدارک دیدن یک بستر مناسب بلندمدت است. این بستر با ایده «انقلابی گری» هم همپوشانی مناسب دارد.
«آتش به اختیار» و «بنی صدر بازی»، مولفه های متناسب و بدردبخور چنین فضایی هستند. آیت الله خامنه ای در دهه گذشته، بیش از اینکه رهبر جمهوری اسلامی باشد، رهبر حقیقی یک طیف در جمهوری اسلامی بوده، او و مریدانش به این بازی ها احتیاج متقابل دارند. حامیان او در انتخابات ۹۶ بدجوری کم آوردند و سابقه مدیریت بحران خامنه ای نشان داده که او نیز هر وقت کم می آورد، دعوا را علنی و عمومی می کند، به همین جهت، آنها فعلا دارند هم را تشویق می کنند تا دوباره روحیه بگیرند، شعارها و برچسب های دیگری هم در راه است.
دامنه این رویکرد در کوتاه مدت، وسیع است اما عمیق نیست. مهم ترین رویکرد خامنه ای در دور اول دولت روحانی نیز بر مهار و مدیریت رئیس جمهور استوار بود. اوایل دولت اول روحانی با نرم زبانی و حملات محدود همراه بود. با پیش رفتن مذاکرات و به ویژه پس از موفقیت در برجام و بهبود موقعیت اجتماعی و سیاسی روحانی، زبان رئیس جمهور قوی تر شد و مقابله های خامنه ای بیشتر. طبعا ۲۴ میلیون رای انتخابات ۹۶ نیز موقعیت و زبان روحانی را قوی تر کرده و می کند و در ادبیات و رفتار روحانی هم نوعی نافرمانی سیاسی و میل به مقابله مشهود است، خامنه ای در تلاش است این وضعیت را تحت کنترل خود درآورد. هاشمی سال۸۸ درباره احمدی نژاد چنین نصیحتش کرد ولی او دارد درباره روحانی عملی اش می کند: «سرچشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل.»