مقدمه
اپوزیسیون خارج از کشور را میتوان به دو بخش عمده تقسیم نمود. در یک بخش گروههایی هستند که هدف آنها سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق نظامی و مداخله کشورهای غرب و متحدان آن در خاورمیانه، یعنی عربستان سعودی و اسرائیل، میباشد. به گمان نگارنده آن بخش از ایرانیان که از تحریمهای کمر شکن اقتصادی غرب بر ضدّ کشور، که همانطور که تجربه نشان داد، دود آن فقط به چشم مردم عادی کشور رفت، نیز در همین بخش از اپوزیسیون خارج از کشور قرار دارند، چرا که تحریم اقتصادی در حقیقت یک نوع جنگ است که همانطور که تجربه عراق از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳ نشان داد، تلفات انسانی آن میتواند بسیار بیشتر از تلفات انسانی یک جنگ نظامی باشد. به گمان نگارنده این گروهها حاضرند با هر قدرتی نیز متحد شوند تا به هدف خود برسند، و برای آنها یکپارچگی ایران، امنیت ملی و ثبات کشور در زمانیکه بقیه خاورمیانه در دریائی از آتش و خون میسوزد، و سرنوشت مردم در صورت جنگ اگر بی اهمیت نباشد، در درجه دهم اهمیت نیز قرار ندارد. بعنوان مثال، آن بخش از ایرانیان که با اشتیاق تمام از مداخله به اصطلاح بشر دوستانه در لیبی حمایت کردند و خواهان همان مداخله در سوریه نیز بودند، و هنوز نیز از چنین مداخلههایی با وجود آشکار شدن نتایج فاجعه بار آن هنوز حمایت میکنند، نیز به همین بخش از اپوزیسیون تعلق دارند.
در بخش دیگر اپوزیسیون خارج از کشور گروهها و فعالانی قرار دارند که معتقد به دخالت قدرتهای جهانی در ایران نیستند، و اعتقاد دارند که مردم در داخل کشور با پشتیبانی اپوزیسیون ایراندوست خارج از کشور باید نظام سیاسی را دمکراتیک کنند. این بخش از اپوزیسیون بسیار نامتجانس است. بعنوان مثال، بخشی از آن معتقد به تحریم تمام انتخابات هستند، بخشی معتقد به شرکت مشروط در برخی از انتخابات، و بخشی دیگر طرفدار شرکت در همه انتخابات. برخی گمان میکنند که نظام جمهوری اسلامی اصلاح شدنی نیست، در حالیکه بخشی دیگر معتقدند که در برابر انتخاب جنگ و مداخله خارجی اصلاح طلبی در عمومیترین معنای آن، یعنی مبارزه مسالمت آمیز برای تغییرات عمیق، معنی دار و غیر قابل بازگشت، تنها راه مبارزه و امید مردم است (که نگارنده خود را متعلق به این بخش میداند). روی سخن این مقالهٔ با این بخش از اپوزیسیون است.
منابع مالی رسانهها و سازمان های خارج از کشور
در سال ۲۰۰۷ چهار ایرانی--آمریکایی که به ایران مسافرت کرده بودند توسط جمهوری اسلامی دستگیر و زندانی شدند. این موضوع در سطح بینالمللی انعکاس فراوانی داشت، که مهمترین دلیل آن سیاست بسیار خصمانه دولت آقای جورج بوش پسر در قبال ایران بود. دولت آقای بوش ۴۰۰ میلیون دلار برای عملیات پنهانی در ایران، کمک به ناراضی ها، کمک به رسانههای اپوزیسیون خارج از کشور، و استفاده از گروه هایی نظیر فرقه مجاهدین اختصاص داده بود. گزارشهای معتبری نیز درباره عملیات پنهانی سازمان سیا و متحدان آمریکا در خاورمیانه، نظیر عربستان سعودی، بر ضدّ ایران نیز منتشر شده بوده بود. بعنوان مثال، در همان دوران آن دستگیریها تلویزیون ا بی سی آمریکا در ماه آوریل ۲۰۰۷ گزارش داده بود که،
بر طبق گفته مقامات اطلاعاتی آمریکا و پاکستان:"گروه جند الله که عملیات اخیر تروریستی در ایران را انجام داده است از سال ۲۰۰۵ توسط آمریکا تشویق و به آنها مشورت داده شده است". بر طبق این گزارش "دولت آمریکا مستقیما پولی به جند الله نمیدهد، برای اینکه به دستور مستقیم و مخفی رئیس جمهور و سر پرستی کنگره نیاز دارد. در عوض، پول به رهبر جند الله، عبدلمالک ریگی، توسط یک گروه ایرانی اپوزیسیون در تبعید که با کشورهای اروپایی و عرب خلیج فارس ارتباط دارد، داده میشود.
یکی از چهار نفر دستگیر شده در آن زمان یکی از دوستان نزدیک نگارنده بود که ماهها در زندان انفرادی بسر برد. در همان زمان نگارنده در دفاع از آن چهار هموطن، بخصوص دوست نزدیک خود، در دو مقالهٔ به زبان انگلیسی در نیو یورک تایمز و لوس آنجلس تایمز نوشت که اگر وزارت خانههای خارجه و دفاع آمریکا لیست فعالان، گروه ها، و رسانههای ایرانی خارج از کشور را که از دولت آمریکا کمک دریافت کرده بودند منتشر کند، فعالان حقوق بشر و مدافعان زندانیان سیاسی در ایران که در خارج از کشور فعالیت میکنند، و خود نیز از این بودجه پولی دریافت نکرده اند، صدای بسیار نیرومندتری در مقابله با این نوع دستگیری در ایران خواهند داشت، و شاید احتمال دستگیری ایرانیانی نظیر آن چهار هموطن نیز کاهش میافت. یادآوری میشود که حتی رسانههای آمریکا نیز درباره نیاز به شفافیت در مورد چنین حمایتهایی مطالب بسیاری منتشر نمودند.
هنوز مرکب آن دو مقالهٔ نگارنده در روزنامههای آمریکا خشک نشده بود که، در واکنش به آنها، یکی از مجریان یک برنامه روزانه در یکی از تلویزیونهای جنوب کالیفرنیا بدترین فحاشیها را نثار نگارنده نمود. آقای مجری که ظاهراً نگران شده بود که دولت آمریکا ممکن است برخی از اسناد کمکهای خود را منتشر کند، و باعث شرمندگی ایشان، یا تلویزیون ایشان، و یا هر دو شود، حتی از اینکه نگارنده که استاد دانشگاه در رشتههای علوم و مهندسی است، ولی فعال سیاسی نیز میباشد اظهار خشم نمود و از آن بعنوان بهانهای دیگر برای فحاشی به نگارنده استفاده نمود. آن تلویزیون، و بخصوص آن برنامه و آن مجری دارای "شهرت" بسیار منفی در جامعه ایرانی هستند، و اگر نگارنده بخواهد اطلاعات خود درباره آنها را که توسط منابع موثق و قابل اعتماد جنوب کالیفرنیا در اختیار نگارنده قرار داده شده اند منتشر کند، براستی "مثنوی هفتاد من" خواهد شد. با این مرور کوتاه از تاریخ حال موضوع اصلی این مقالهٔ مورد بحث قرار میگیرد.
نیاز به شفافیت کار رسانه ایرانی خارج از کشور
بسیاری از وبسایت ها، تلویزیون ها، و مراکز دیگر فعالیتهای ایرانیان خارج از کشور، بخصوص در آمریکا، از دولت آمریکا و وزارت خارجه آن [و سازمانهای دیگر دولتی]، بنیادهای راستگرا، و دیگر منابع کمک مالی دریافت میکنند، ولی درباره این منابع کاملا شفاف عمل نمیکنند. بعنوان مثال، چهار سال پیش نگارنده با یکی از بنیان گذاران یک وبسایت که از دوستان نگارنده بود و هست و او برای ایشان نهایت احترام را داشت و هنوز دارد، به توافق رسید که برای آن وبسایت ماهی چند مقالهٔ انگلیسی بنویسد. حدود ۷ یا ۸ مقالهٔ نگارنده در آن وبسایت نیز منتشرشد. ولی دو نفر از دوستان نزدیک نگارنده به او اطلاع دادند که[دستکم در آن زمان] بخشی از بودجه وبسایت توسط وزارت خارجه آمریکا تأمین میشد. نگارنده این موضوع را با آن دوست بنیان گذار وبسایت مطرح نمود، و ایشان نیز آنرا تائید نمود که وزارت خارجه آمریکا یک، ولی نه تنها، منبع مالی وبسایت است. نگارنده نیز نوشتن برای وبسایت را متوقف نمود. آن وبسایت هنوز نیز درباره منابع مالی خود هیچگونه اطلاعاتی عرضه نمیکند.
در همین جا یک نکته مهم که نگارنده مطمئن است اکثریت بزرگ ایرانیان از آن بی خبر هستند یادآوری میشود. اگر گروهی و یا سازمانی برای فعالیتهای خود از وزارت خارجه آمریکا کمک مالی دریافت کند، آن گروه و یا سازمان واعضای آن حق انتقاد از سیاست خارجی آمریکا را در رسانه ها ندارد.
مثال دیگر در این مورد بنیاد غیر انتفاعی است که خانم فاطمه حقیقتجو، نماینده اصلاح طلب مجلس ششم به همراه تعداد دیگری از دوستان و همکاران در سال ۲۰۱۰ تأسیس نمودند. بر طبق وبسایت این بنیاد، فعالیت بنیاد درباره "آموزش اصول و روشهای مسالمت جویانه در فرایند تأسیس دموکراسی" میباشد. در مورد منابع مالی این بنیاد در وبسایت آن گفته میشود که "بنیاد به دنبال دریافت کمکهای مالی از اشخاص، سازمانهای دولتی و غیر دولتی [آمریکا]، و همچنین مؤسسات بینالمللی است،" ولی نگارنده نتوانست لیستی از حامیان مالی این بنیاد که به آن کمک مالی داده اند بیابد.
مثال دیگر در این مورد موسسه "توانا،" یک موسسه الکترونیکی و اینترنتی میباشد که در اردیبهشت ۱۳۸۹ توسط آقای اکبر عطری، از فعالان دانشجویی سابق در ایران، و همسر ایشان خانم مریم معمار صادقی تأسیس شد. "توانا،" بر طبق آنچه که در وبسایت خود اعلام کرده است یک "موسسه آموزشی" میباشد. این موسسه با سازمان راستگرای آمریکایی "فریدام هاوس"، Freedom House, که بودجه آنرا دولت آمریکا تأمین میکند همکاری دارد. بر طبق گزارش روزنامه "فایننشیال تایمز" در سال ۲۰۰۶ "فریدام هاوس" از دولت پرزیدنت جورج بوش پسر بودجهای برای فعالیتهای مخفی در ایران دریافت کرده بود. "توانا" در وبسایت خود منابع مالی خود را وزارت خارجه آمریکا، وزارت خارجه هلند، "موقوفه ملی برای دموکراسی" که یکی دیگر از سازمانهایی میباشد که با بودجه دولت آمریکا اداره میشود و متهم به شرکت در بسیاری از تحرکات راستگرایان بر ضدّ دولتهای خود در آمریکای لاتین و مناطق دیگر جهان شده است، و گوگل ذکر می کند، که البته این میزان شفافیت قابل توجه است. "توانا" میزان کمکهای مالی خودرا ذکر نمیکند، ولی تا جایی که نگارنده بر طبق اسناد مالیاتی موجود اطلاع دارد، میزان کمک دریافتی در سال ۲۰۱۳ متجاوز از ۱.۳ میلیون دلار بود.
تلویزیون "ایران اینترنشنال"
از چندی پیش تلویزیون "ایران اینترنشنال" از لندن آغاز به کار کرد. مدیران اصلی آن آقایان علی اصغر رمضانپور، محمد منظرپور، بهروز آفاق، و حسین رسام هستند. دوستان اصلاح طلب داخل ایران به نگارنده گفته اند که آقای رمضانپور، که خودرا اصلاح طلب معرفی میکند، هیچگاه در زمانی که هنوز در ایران بود در جلسات هیچیک از گروه های اصلاح طلبان شرکت نمیکرد. تنها دلیلی که ایشان را اصلاح طلب قلمداد میکنند این است که در زمانیکه آقای احمد مسجد جامعی وزیر ارشاد دولت آقای سید محمد خاتمی بود، آقای رمضانپور معاون ایشان در امور فرهنگی بود.
آقای منظر پور هم که قبلا در صدای آمریکا بود، و چندی نیز خبر نگار بی بی سی در اسرائیل. او نیز، علیرغم ادعای خود و مخالفان او در زمانیکه در صدای آمریکا کار میکرد، اصلاح طلب نبود، و منابع نگارنده این موضوع و عدم شرکت ایشان در جلسات اصلاح طلبان در ایران را تائید کرده اند.
آخرین سمت آقای بهروز آفاق در بی بی سی مدیر بخش آسیا و اقیانوس آرام بی بی سی بود. ایشان که از سال ۱۹۸۳ برای بی بی سی کار میکردند مدتی مدیر برنامههای بی بی سی در آسیای مرکزی بودند، و بعد ادیتور بخش آسیا-اروپای بی بی سی بودند. ایشان همچنین در بخش فارسی بی بی نیز سالها کار میکردند.
آقای حسین رسام نیز که در بی بی سی کار میکرد، در زمان جنبش سبز در تهران تحلیلگر ارشد سفارت بریتانیا در تهران بود، که قوه قضاییه او را به جرم تحریک مردم به نا آرامی دستگیر کرد و مدتی در زندان بود.
منابع مالی تلویزیون "ایران اینترنشنال"
تلویزیون "ایران اینترنشنال،" آنطوری که مدیران آن میگویند، قرار است یک شبکه ماهوارهای ۲۴ ساعته "سی ان ان" ایرانی باشد. هزینه سالانه یک چنین تلویزیونی دهها میلیون دلار میباشد، بخصوص که اینطور که منابع نگارنده به او گفته اند، حقوقهای کارکنان کنونی آن خیلی بیشتر از هر مقداری است که در رسانههای دیگر دریافت میکردند. این تلویزیون نه تنها به آنهایی که در برنامه تلویزیونی آن شرکت میکنند و، بعنوان مثال، مصاحبه میشوند، پول خوبی پرداخت میکند، بلکه اگر لازم باشد مخارج مسافرت آنها را به لندن نیز میپردازد تا شخصاً در استودیوهای تلویزیون حضور یابند. پس سوال مهم این است: هزینه این تلویزیون چگونه تأمین میشود؟
در جواب سوالی از یکی از بینندگان برنامه خود در تلویزیون "ایران فردا" درباره نقش ایشان در تأسیس تلویزیون "ایران اینترنشنال،" دکتر علیرضا نوریزاده چنین گفتند، "مجموعه ایکه ایران اینترنشنال را درست کردند اومدند دو سال قبل پیش من و به من گفتند که دوست دارند من چهار ساعت برنامه [به تلویزیون ایران فردا که مدیر آن دکتر نوریزاده میباشد] اضافه کنم، و اونها این چهار ساعت را به خبر اختصاص بدهند، چون اصلا هدفشون یک تلویزیون خبری بود. بعد از مدتی صحبت کردن - میتونست به ایران فردا هم کمک کنه از نظر مالی و ما دست و بالمون باز بشه - ولی نه من گفتم [نه] چون چهار چوبی را معین کردم، و در این چهار چوب بینندگان ما همین مسیر را دوست دارند، نوع ادبیاتمون رو [دوست دارند]. بعد گفتن خوب آقا کمک کن که ما یک تلویزیون خودمون را درست کنیم، و من یک چند نفری را که میشناختم معرفی کردم و رفتند شرکتهایی داشتند تأسیس کردند، امکاناتشون هم خیلی خوب بود، و ایران اینترنشنال را درست کردند." لازم به ذکر است که در دنباله همان برنامه دکتر نوریزاده به نظر میرسد از شرحی که دادند عقب نشینی کردند، ولی آنچه که گفتند در توافق کامل است با آنچه که در دنباله این مقالهٔ شرح داده میشود.
مجوز تلویزیون متعلق به شرکتی است به نام Global Media Circulating Limited, که یک دفتر آن در لندن است.
.
لازم به یادآوری است که آفکام، OfCom سازمان تنظیم کننده مقررات رسانهای بریتانیا میباشد. هفتاد و پنج درصد شرکت متعلق به آقای عادل عبدالکریم میباشد. ایشان متولد ۱۹۶۴ و شهروند عربستان سعودی میباشند، و فوق لیسانس خود را از دانشگاه نگارنده، دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در شهر لوس آنجلس، در ۱۹۹۳ دریافت نمودند.
لازم به یادآوری است که آقای عبدالکریم دارای سمتهای دیگری در چند شرکت دیگر که در بریتانیا ثبت شده اند نیز میباشند. یکی از آنها Or Holding and Investments Limited است. مدیر سابق این شرکت مادر، و یا Holding کسی بجز آقای عبدالرحمان راشد، روزنامه نگار مشهور عربستان سعودی و مدیر سابق تلویزیون العربیه نیست که بلندگوی رژیم عربستان سعودی است، و افکار به شدت ضدّ ایران او، همانند العربیه، شهرت خاصی در میان آگاهان دارد.
آقای رمضانپور در یک توئیت اعلام کردند که شرکتی به نام Vulnat Media, Ltd بر روی اینکار سرمایه گذاری نموده و قرار است که هزینه تلویزیون از طریق پخش آگهی تامین شود. نگارنده قادر نبود شرکتی به نام Vulnat Media در اینترنت بیابد. آنچه که وجود دارد یک شرکت است بنام ,Walnut Media ولی اینکه آیا بین این شرکت و تلویزیون ایران اینترنشنال رابطهای وجود دارد برای نگارنده روشن نیست. دفتر این شرکت در دوبی قرار دارد. نگارنده قضاوت در اینمورد که آیا پخش آگهی قادر خواهد بود که مخارج عظیم این تلویزیون را تأمین کند را به خوانندگان گرامی واگذار می کند.
البته این موضوع که یک سرمایه دار عربستان بر روی یک تلویزیون به زبان فارسی "سرمایه گذاری" کند جای شگفتی ندارد. برای دستکم دو سال شخصیتهای عرب طرفدار عربستان پیشنهاد نموده اند که رژیم آن کشور یک شبکه تلویزیونی ماهوارهای برای ایران به راه اندازد. بعنوان مثال، در دسامبر ۲۰۱۵ آقای محمد السلمی، روزنامه نگار عرب، در روزنامه الوطن که متعلق به عربستان سعودی است همین پیشنهاد را مطرح کرد. قبل از آن در اکتبر ۲۰۱۵ روزنامه اینترنتی عربی ایلاف که از لندن منتشر میشود و متعلق به یک ثروتمند با نفوذ عربستان است، از کشورهای عرب منطقه خواست که منابع مالی لازم برای تأسیس یک شبکه تلویزیونی فارسی زبان را تأمین کنند. تحلیلگر اهل عربستان، آقای مبارک الدجین، در الوطن پیشنهاد کرده بود که تلویزیون کافی نیست، بلکه باید کارزار قوی از طریق شبکههای اجتماعی نیز توسط عربستان براه افتد. وبسایت العربیه از سال ۲۰۰۸ بخش فارسی زبان دارد. اشرق الاوسط، که متعلق به خاندان سلطنتی عربستان است، از سال ۲۰۱۳ وبسایت فارسی دارد. از سپتامبر ۲۰۱۵ وزارت فرهنگ و اطلاعات عربستان در ایام حج برنامه تلویزیونی ۲۴ ساعته فارسی دارد. در ماه اوت سال ۲۰۱۵ وبسایت العربی الجدید گزارش داد که همان وزارت خانه عربستان قصد تأسیس دو ایستگاه تلویزیون ماهوارهای دارد که یکی از آنها به زبان فارسی خواهد بود.
دشمنی عربستان سعودی با ایران
امروزه حتی ساده لوحترین ایرانی می داند که شهروندان کشورهای عرب خلیج فارس دارای چه میزان آزادی سیاسی هستند. در کشمکش بین قطر و عربستان و متحدان آن و محاصره این کشور بخاطر عدم دنباله روی از عربستان سعودی، به شهروندان این کشورها اعلام شده که هرگونه حمایت از قطر، یا ارتباط با شهروندان آن و یا استفاده از تلویزیون و وبسایت الجزیره جرم است و قابل مجازات با زندان.
ولی با همه اختلافات عمیق بین عربستان و قطر که به دهها سال پیش بازمیگردد، آن اختلافات در مقایسه با دشمنی عربستان سعودی با ایران مانند یک بگو مگوی ملایم بین دو دوست است. عربستان سعودی دشمن یکپارچگی جغرافیایی ایران است و نقشههایی منتشر نموده است که در آن ایران به چندین کشور تقسیم شده است. عربستان به تروریستهایی که به نام اقوام مختلف ایران انسانهای بی گناه را میکشند کمک میکند. چند هفته پیش محمد بن سلمان فرزند سلطان عربستان و وزیر دفاع آن ایران را تهدید به جنگ نمود و اعلام کرد که عربستان جنگ را به داخل ایران خواهد کشاند. سلطان عبدالله پادشاه سابق عربستان از پرزیدنت بوش پسر خواسته بود که به ایران حمله نظامی کند، که این موضوع توسط آقای جان کری وزیر خارجه دولت پرزیدنت اوباما نیز چند روز پیش تائید شد. عربستان مهمترین حامی تروریسم در سراسر خاورمیانه است، و حمایت آن از داعش حتی توسط خانم هیلری کلینتن نیز تائید شد.
در تحت چنین شرایطی مردم ما باید قبول کنند که یک شهروند عربستان سعودی، که در کشور خود از کوچکترین حقوق سیاسی برخوردار نیست و همچون یک رعیت است، به ناگهان "آزادیخواه" شده است و برای مردم ما تلویزیون به زبان فارسی تأسیس میکند؟ این آزادیخواهی برای مردم ایران است، یا ارائه یک تصویرمثبت از رژیم فاشیستی عربستان سعودی؟ عربستان سال هاست که کاخ سفید را لابی میکند تا به ایران حمله کند. عربستان برای حمله به ایران حتی با اسرائیل نیز متحد شده است. عربستان سعودی با پرداخت پول تروریست های سلفی - وهابی را به خدمت خود درمیاورد تا در کشور ما عملیات تروریستی انجام دهند. این موضوع آنقدر روشن است که نباید احتیاجی به ذکر کردن داشته باشد. حملات تروریستی داعش در تهران، و در گیری در بلوچستان نمونههای روشن آن هستند.
ذات نایافته از هستی بخش- کی تواند که شود هستی بخش؟
کشور ما و مردم ما دارای سابقه ۱۵۰ ساله تلاش برای برپایی یک نظام دمکراتیک و مردمی میباشند. آیا در عربستان سعودی نیز چنین سنت تاریخی وجود دارد؟ وهابیسم و دو قلوی آن سلفیسم دهها سال است که بزرگترین ضربهها و صدمات را نه تنها به مردم جهان اسلام زده است، بلکه مردم اروپا نیز از این آسیب در امان نبوده اند. حال شهروندان چنین کشوری میخواهند به برقراری حکومت دمکراتیک در ایران کمک کنند؟ چرا این تلاش را از کشور خود آغاز نمیکنند؟ حتی ساده لوحترین شخص اینرا باور ندارد.
از زمان انقلاب تا کنون یکی از خواستهای به حق مردم ما از جمهوری اسلامی شفافیت کار بوده است، که البته حاکمیت، و دستکم بخش بنیاد گرای آن، حاضر نبوده است که شفاف عمل کند. حال آنهائیکه خودرا بخشی از اپوزیسیون میدانند نباید شفاف عمل کنند؟ بودجه صدای آمریکا و رادیو فردا توسط دولت آمریکا تأمین میشود، و بنا بر این در همان سطح شفافیت نیز از آنها انتظار میرود. کافی است به مدیریت صدای آمریکا نگاه بیندازیم تا ببینیم که عملکرد ایشان از زمان انتخاب آقای دانالد ترامپ چه بوده است؟ مهمانان ایرانی برنامه محدود شده اند به طرفداران تحریم اقتصادی، تحریم انتخابات و تحسین کنندگان آقای ترامپ، و مهمانان آمریکایی آن کسانی مانند الیوت آبرامز، جان بولتون، و مایکل لدین هستند که حتی در میان اکثریت بزرگ سیاستمداران آمریکا نیز منفور هستند. بعنوان مثال، لدین آنقدر بد بود که حتی از موسسه آمریکن اینترپرایز، American Enterprize Institute, نیز اخراج شد و حال در "بنیان دفاع از دموکراسی ها،" یک لابی اسرائیل که بودجه آنرا شلدون ادلسون، همان کسیکه پیشنهاد حمله هستهای به ایران را نمود، تأمین میشود. بیبی سی نیز "بنگاه سخن پراکنی بریتانیا" میباشد و، بعنوان مثال، دائماً با تجزیه طلبان ایرانی مصاحبه میکند. چرا انتظار شفافیت از تلویزیون "ایران اینترنشنال" انتظار زیادی است؟
کلام پایانی
نگارنده مخالف دریافت هرگونه کمک مالی از هر دولتی و به هر بهانهای برای فعالیتهای سیاسی میباشد. ولی آنهائیکه اینگونه کمک هارا ردّ نمیکنند و از آن برای راه اندازی رسانهها استفاده میکنند، دستکم باید شفاف عمل کنند تا هم مخاطبان خود را درباره منابع مالی خویش آگاه کنند، و هم آن دسته از هموطنان که دعوت به همکاری شده اند بتواند بهتر تصمیم بگیرند. در شرایطی که عربستان سعودی و متحدان آن سعی در براه انداختن جنگ نیابتی با ایران در داخل کشور از طریق عملیات تروریستی دارند، جزئیات ارتباط دقیق این رسانه هابا شهروندان چنین رژیمی حیاتی میباشد.
صفحه فیسبوک نگارنده