متاسفمکه سخن را با یک توضیح آغاز کنم. در میان سیاستمداران ایرانی ، دو گروه بیش از دیگران "سر و صدا " دارند. گروهی که متهم به اصولگرایی هستند و طایفه ای که ادعای اصلی آنان ، اصلاح طلبی است. بسیاری از وابستگان به این دو رقیب ظاهری، در یک هدف و یک رویه ، شباهت بسیار دارند. هدف هر دو ، حفظ نظامفاسد جمهوری اسلامی و رویه مشترک ، " هو" کردن و اتهام افکنی علیه هر کسی است که طوق بندگی را بر گردن خود تحمل نمی کند. اکنون که این یادداشت را می نویسم خود را برای فریاد های دو گروه آماده می کنم : نخست کاسبان اصولگرایی که فریاد " وااسلاما" سر می دهند و دوم ، تاجران اصلاحات که اخیرا حمایت از " غرور ملی" را تنها از راه هم زبانی و هورا کشیدن برای نمایش های رهبر ، میسر می دانند.
ازنخستین روزی که موشک های جمهوری اسلامی به طرف دیرالزور سوریه شلیک شد می خواستممطلبی در مورد آن بنویسماما ترجیح دادم فضای احساسی، به آرامش برسد تا قضاوت در مورد نوشته من به دور از هیجانات اولیه و هیجانآفرینی های مصنوعی باشد. من در ایننوشته، فرض را بر صحت ادعاهای سپاه و سخنگویان آن از تهران تا لندن و پاریس تا نیویورک می گذارم. اصلا همسوال نمی کنم هر یک از این موشک ها ، چقدر برای ملت ایران هزینه داشته است؟ ضربه زدن به دشمنملت ایران در هر لباسی همکه باشد برای منخوشحال کننده است حتی اگر این ضربه توسط یکدشمن ملت علیه دشمن دیگر باشد. اما پنج پرسش در این زمینه دارم که امیدوارم برخی هورا کشان جمهوری اسلامی در ینگه دنیا پاسخی برای این پرسش ها داشته باشند.
یک - خوب یا بد، بسیاری از ایرانیان ، احساس خوشایندی نسبت به کشورهای عربی و به ویژه سران آن کشورها ندارند. ایناحساس ناخوشایند فعلا مطلوب سران نظام است و از همین حس، برای افزایش سینه زنان در زیر پرچم خویش بهره می گیرند. حضور ترامپ در راس دولت امریکا و رفتارهای عجیب او نیز به یاری رهبر جمهوری اسلامی و برخی سیاست های او آمده تا اذهان مردمایراناز بسیاری بی کفایتی ها و فسادهای درون حکومت به عوامل بیرونی منحرف شود . همچنین پیوند کاسبکارانه غربی - عربی که سفر ترامپ به عربستان و انعقاد قرار دادهای بی سابقه میانامریکا و عربستان ، نتیجه آن بود همچون مائده آسمانی در اختیار نظامقرار گرفت تا با دمیدن در آتش احساسات ناسیونالیستی ، به یارگیری در داخل کشور بپردازد.
مجموعه اینعوامل ، کار تبلیغاتی را برای سران نظامرا آسانکرده است تا وجود یکدشمن خارجی و تهدیدات او را واقعی جلوه دهند و بگویند در برابر دشمنخارجی ، همه باید متحد باشند. مقابله با داعش همکه قاعدتا نمادی از مبارزه با یک دشمن خطرناک خارجی است و باید دست وپای مبارزه کنندگان با اینگروه پلید را بوسید. نگارنده درصحتاینگزاره تردید ندارد. اما یکسوال آزار دهنده ، ذهن هر ناظر بی طرف را مشغول می سازد : " کسی که در اینشرایط، علنا در برابر پرطرفدارتریننحله سیاسی در داخل کشور ، شمشیر می کشد و قداره بندان خود را به مقابله علنی علیه نماد آننحله تشویق می کند چه تفاوتی با دشمنان خارجی دارد؟" پرسش بسیار شفاف است. عده ای با نقاب های گوناگون ، در تمجید از اقداماخیر سپاه ، راه افراط را در پیش گرفته اند و آن را یک حرکت مقدس جلوه می دهند که باید با وحدت ملی از آنحمایت کرد. اما مگر امروز سپاه و فرمانده عالی آن - رهبر جمهوری اسلامی- فرماندهی جنگداخلی علیه پرطرفدار ترین شخصیت سیاسی کشور را به عهده ندارند؟ پس چگونه می توان ادعای آنان در خصوص مبارزه با دشمن خارجی را پذیرفت و کسوت " مظهر وحدت ملی " را بر آنان پوشاند؟
دو- افراط در تجلیل از موشک پرانی، بزرگ ترین خدمت به بی کفایت هایی بود که از تامین امنیت پایتخت و امنیتی ترین نقاط آن عاجزند. سوال دوم من اینست : " چه کسانی پاسخگوی حضور نیروهای داعش در قلب پایتخت ودر مناطق حفاظت شده هستند و چه کسانی تلاش می کنند این پرسش را تحت الشعاع یک موشک پرانی غیر شفاف قرار دهند ؟ "
سه - متاسفانه میزان هزینه هایی که تاکنون صرف برنامه هسته ای و نیز برنامه های موشکی کشور شده ، مخفی بوده است. در چنینشرایطی نمی توان هزینه پرتاب هفت موشک به سوریه و تناسب آن با دستاوردهای مورد ادعا را مورد ارزیابی قرار داد. ناگفته پیداست که این موشک پرانی، نه پاسخ به داعش بلکه نوعی قدرت نمایی برای همسایگان و عمدتا با مصارف داخلی بود که به هدف اصلی آن در بخش های قبلی همین یادداشت اشاره شد. اما پرسش اصلی آنست که " کدامنهاد باید تناسب هزینه و فایده این اقدام را بررسی و خیال ملت را از مقرون به صرفه بودن آن آسوده نماید؟" اهمیت این سوال آنست که انحصارطلبانسپاه ، حاضر نیستند در این ماجرا سهمی حتی اندک برای شورایعالی امنیت ملی که رئیس جمهور در راس آن قرار دارد قائل شوند .
چهار - اما مهم ترینپرسش، مربوط به نتایج سیاسی است که از این موشک پرانی و برانگیختن احساسات ناسیونالیستی حاصل می شود . اگر روزی منافع ملی کشور با تقویت منافع رهبر و سپاه ، هم خوانی داشته باشد طبعا اظهار قدرت آنان و اثبات این قدرت ، در خدمت منافع ملی خواهد بود. اما آیا امروز ، شاهد چنین وضعیتی هستیم ؟ متاسفانه پاسخ نگارنده به این پرسش، منفی است. دقیقا هم زمان با هورا کشیدن های مشکوک برای سپاه قدس ، شاهد همزبانی همه کسانی هستیم که سپاه پاسداران، بازوی نظامی آنان است . این افراد و نهادها در حال شخم زدن منابع فقهی، سخنان آیت اله خمینی و اظهارات جانشین او هستند تا ثابت کنند " در حکومت اسلامی ، مردم هیچ کاره اند". ترسیم چهره ملی از کسانی که با وقاحت ، مردمرا تنها " رعیت " هایی می پندارند که در انتخاب اصلی ترین حاکم کشور ، هیچ کاره هستند و تلاش برای جلب حمایت مردم از آنان، اگر خیانت نباشد حداقل حماقت است. صادقانه می پرسم :" اگر روزی سپاه و حامیان اصلی آنان ، مانعی بر سر راه خود نبینند تفاوت گفتمان انان با داعش چیست؟ " چه کسی می تواند ثابت کند هزینه های قطعی که این گروه تاکنون بر ایران و ایرانی تحمیل کرده اند کمتر از هزینه های احتمالی است که ممکن است در آینده برخی دشمنان خارجی ، بر ایران وارد کنند؟
پنج - قرار دادهای نظامی خائنانه شیوخ خلیج فارس با امریکای ترامپ ، قطعا محکوم است؛ به خصوص در شرایطی که در آن کشورها ودر همسایگی آنان ، میلیونها نفر با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند. اما تحریک کنندگان افکار عمومی ایرانیان ، آیا اطلاعی از قرار دادهای مخفی نظامی جمهوری اسلامی با روسیه و حجم آن دارند ؟ آیا باج دهی های اقتصادی به روسیه و چین ، در محاسبات حامیان لندنی، پاریسی و نیویورکی رهبر و سپاه لحاظ می شود ؟
همانگونه که در صدر یادداشت نوشتم آماده شنیدن تهمت ها و اهانت ها هستم. اما از کسانی که جانبداری از دشمنقسم خورده ملت - علی خامنه ای- را وظیفه خود می پندارند تقاضا می کنم به پرسش های پنجگانه حقیر نیز پاسخ دهند؛ شاید اجر هدایت این بنده بی بصیرت خداوند، در دفتر اعمال ایشانثبت شود.