Monday, Jun 26, 2017

صفحه نخست » چه كسانی به رؤسای دولت و مسئولان حمله می‌كنند

Rouhani_Qods.jpgمرجان توحیدی ـ شرق: «... تظاهرات متعددی در تهران داشتیم... حتی جدول‌ زمان‌بندی تظاهرات خود را در نشریه یالثارات منتشر می‌کردیم... غیر بحث تهاجم فرهنگی بحث مبارزه با فساد اقتصادی هم بود؛ به‌خصوص مبارزه با فرهنگ اشرافی‌گری و سرمایه‌داری». این سخنان عبدالمجید محتشم، دبیرکل انصار حزب‌الله است درباره تظاهرات‌ها و اعتراض‌های دهه ٧٠.

اعتراض‌هایی که با دولت‌های هاشمی‌رفسنجانی آغاز شد و در دولت اصلاحات به اوج رسید. مرجع این اعتراض‌ها اگر در زمان هاشمی‌رفسنجانی مشخصا انصار حزب‌الله بود، در دولت اصلاحات جای خود را به نیروهای خودسر داد که بازه بزرگ‌تری از نیروهای حزب‌الله و معترض به فرهنگ و سیاست را درون خود جای می‌داد. معترضانی که سال‌های بعد خودشان پا به عرصه فرهنگ و هنر گذاشتند و چهره عوض کردند. از دهه ٨٠ هم شکل معترضان تغییر کرد و هم جنس اعتراضات؛ سیاست در این اعتراض‌ها پررنگ‌تر شد، نامشان کم‌کم به دلواپس تغییر کرد. بااین‌حال اکنون مرجع ضمیر مشخصی ندارند. افکار و عقاید آنها بیشتر در زمره گروه پایداری‌ها قرار می‌گیرد؛ اگرچه گروهی مسئولیت این رفتارها را به عهده نمی‌گیرد.

حاج بخشی

این تحرکات از دهه ٧٠ و با انصار حزب‌الله شروع شد. با نقد سیاست‌های فرهنگی و اقتصادی دولت هاشمی‌رفسنجانی؛ از تجمع مقابل سینما و انتشارات، از گشت‌های خودجوش در میدان ولیعصر شروع شد و بعدها به برهم‌زدن سخنرانی‌های روشنفکران دینی که آن روزها مخاطب عام پیدا کرده بودند، رسید. چهره‌هایشان روشن بود. حسین الله‌کرم بود از یک‌سو و از سوی دیگر هم مرحوم ذبیح‌الله بخشی‌زاده، معروف به حاج بخشی. بسیج‌پرس در مطلبی که به تاریخ ١٥دی ٩٠ منتشر کرده به تعریف حاج بخشی می‌پردازد و درباره او می‌نویسد: «جنگ که پایان گرفت حاج بخشی هم خودش را بازتعریف کرد. می‌گویند هر پنجشنبه رأس ساعت پنج بعدازظهر با جمعی از دوستانش به میدان ولیعصر تهران می‌آمد و امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر می‌کرد. البته حاج بخشی در دهه ٦٠ نیز چنین کارهایی می‌کرد و حتی گفته می‌شود به دلیل همین کارها و به دستور ناطق‌نوری وزیر کشور وقت به زندان هم افتاد. دولت اصلاحات زمان غریبی برای حاج بخشی بوده است. از دید خود، آرمان‌هایش را در حال افول می‌دید و به همین خاطر به صحنه آمد. ناظران از نقش پررنگ حاج بخشی در اعتراضات به عطاءالله مهاجرانی و عبدالله نوری در نماز جمعه سال ١٣٧٧ و در جریان حادثه ٢٣ تیر سخن می‌گویند. حضور در نماز جمعه و تظاهرات هم که کاری روتین برای حاج بخشی بود».

از حمله به عبدالله نوری و مهاجرانی تا ترور حجاریان

حمله به عطاءالله مهاجرانی، وزیر وقت ارشاد و عبدالله نوری که بعد از استیضاح در پست وزارت کشور، معاون توسعه و امور اجتماعی رئیس‌جمهوری شده بود، در نمازجمعه یک سال بعد از دوم خرداد ٧٦ یکی از بارزترین هجمه‌های نیروهای خودسر در نخستین سال‌های دوم خرداد است. جمعه ١٣ شهریور ٧٧ بود که درگیری نیروهای انصار حزب‌الله با این دو نفر از خیابان طالقانی، منتهی به دانشگاه تهران، محل اقامه نماز جمعه آغاز شد؛ درگیری‌ای که به افتادن عمامه از سر عبدالله نوری و اصابت مشت و لگد به سر و صورت و شکستن انگشت مهاجرانی انجامید. محتشم بعدا در مصاحبه‌ای اعلام کرد این حمله کار انصار حزب‌الله نبوده است. او به ایسنا گفته بود: «اصل مسئله درگیری وجود داشت، ولی اینکه به چه میزان زدوخورد شده بود، من نمی‌دانم. در ابتدای خیابان طالقانی که ادامه نماز جمعه است در آنجا یک عده‌ای با آنها مشاجره‌ می‌کنند، ولی در آن اتفاق انصار دخالتی نداشت... در این جریان انصار دخالتی نداشت، ولی اگر آنها می‌خواستند بگویند که چه کسانی این اقدام را انجام دادند، برایشان کاری نداشت و مثل آب‌خوردن بود...».

حمله به مرحوم آیت‌الله طاهری اصفهانی

همان سال ٧٧ بود که باز هم خودسرها، این بار در اصفهان به امام جمعه این شهر در روز قدس حمله کردند. حجت‌الاسلام محمدحسن طاهری، فرزند آیت‌الله آن روز را چنین روایت کرده است: «در نماز جمعه روز قدس سال ٧٧ افرادی به‌سوی ایشان میله‌های آهنین پرتاب کردند و در حریم نماز جمعه شخص آیت‌الله طاهری مورد تعرض واقع شد... بعد از این اتفاقات بود که ایشان احساس کردند که بودنشان در نماز جمعه دیگر ضرورتی ندارد و استعفای خود را در ١٧ تیر ماه سال ٨١ اعلام کردند».

٧٧ پرتلاطم

٧٧، سال پرتلاطمی بود. با صرف‌نظرکردن از موضوع قتل‌های زنجیره‌ای که برای اولین‌بار وزارت اطلاعات آن را به نیروهای خودسر این وزارتخانه نسبت داد و در پی آن نام سعید امامی و مصطفی کاظمی بر سر زبان‌ها افتاد، ترور سعید حجاریان در سال ٧٨ شاید یکی دیگر از مقاطع پررنگ حضور خودسرها در مواجهه با دوم خردادی‌ها بود. سعید عسگر، جوان ٢٠ساله اهل شهرری که پاتوقش یا قهوه‌خانه بود یا «دخمه» هیئت معروف شهرری؛ اسفند ماه ٧٨ به قصد اصلاح امور و پاک‌کردن فساد در خیابان بهشت مقابل شورای شهر به سعید حجاریان شلیک کرد. بعد از آن به غیر از ماجرای کوی دانشگاه و سالگردهایی که به مناسبت آن برگزار می‌شد، شاید حوادثی شدیدتر از آنچه در گذشته روی داده بود، اتفاق نیفتاد.

پیوندهای ایدئولوژیک

با روی‌کارآمدن دولت احمدی‌نژاد، نام انصار حزب‌الله چندان برسر زبان‌ها نبود، به‌ویژه در دولت اول بین انصاری‌ها و احمدی‌نژادی‌ها پیوندهای ایدئولوژیکی برقرار بود. فتیله انصاری‌ها در دولت اول احمدی‌‌نژاد پایین کشیده شد و اگر هم اعتراضی صورت می‌گرفت، اعتراض به آنهایی بود که در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم مقابل احمدی‌نژاد قرار داشتند، مثل هاشمی‌رفسنجانی.

١٥ خرداد ٨٥ و عفو آیت‌الله

١٥ خرداد ٨٥، یک سال بعد از روی‌کارآمدن دولت مهرورز عدالت‌پرور احمدی‌نژاد، هاشمی‌رفسنجانی بیش‌از‌پیش مغضوب این جریان بود. وقتی برای سخنرانی در شبستان امام خمینی در حرم حضرت معصومه(س) حاضر شده بود، مراسم با فریادها و اعتراض‌های برخی از حاضران و چهار نفر از افرادی که به لباس روحانیت ملبس بودند، به تشنج کشیده شد. هاشمی سعی کرد سخنرانی خود را ادامه دهد، لیوان آبی را که جلوی تریبون بود سرکشید و سخنانش را ادامه داد، بااین‌حال ادامه سفرش به قم را نیمه‌کاره رها کرد و به تهران بازگشت.

قاسم روانبخش، مسئول مؤسسه پرتو سخن، وابسته به آیت‌الله مصباح، هویت برهم‌زنندگان را شناسایی کرده و یکی از افراد از وابستگان به مؤسسه پژوهشی امام خمینی متعلق به آیت‌الله مصباح یزدی نام برده بود، اگرچه نا‌م‌برده بعدا این موضوع را تکذیب کرد. برهم‌زنندگان آن مراسم البته همگی در دادگاه ویژه روحانیت محاکمه شده و به زندان، شلاق، اخراج از قم و منع اشتغال در مشاغل علمی و حوزوی محکوم شدند. بعدا آیت‌الله در نامه‌ای خطاب به رئیس دادگاه ویژه روحانیت از عفو خود نسبت به محکومان خبر داد و نوشت: «... همان‌گونه که پس از سخنرانی در جمع مسئولان قم گفتم، این‌جانب از نظر حق شخصی خود نه شاکی هستم و نه طالب کیفر...، تمایل دارم که در کیفر متهمان رأفت اسلامی در نظر گرفته شود و امید است اثر این گذشت در تنبیه متهمان از کیفر مقرر بیشتر باشد».

از مواجهه حسن خمینی با تندروها تا مرگ آیت الله توسلی

نفر بعدی سیدحسن خمینی بود. در همان سال‌هایی که حامیان احمدی‌نژاد جای انصار حزب‌الله را پر کرده بودند؛ انتقادها به سیدحسن از سال ٨٦ شروع شد، شدیدترین نقدها که بازتاب آن در سایت «نوسازی» از رسانه‌های حامی احمدی‌نژاد بود. این سایت شیوه زندگی حسن خمینی را مورد شدیدترین انتقادات قرار داده بود. پس از آن آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی از پشت تریبون نماز جمعه دل‌آزردگی خود از اهانت به بیت امام (ره) را عیان می‌کند و درباره پاگرفتن این جریان هشدار می‌دهد. فردای آن روز مجمع تشخیص مصلحت نظام تشکیل جلسه می‌دهد. آیت‌الله توسلی، رئیس دفتر امام (ره)، آزرده از آنچه به بیت امام رفته است در این جلسه از هاشمی‌رفسنجانی وقت می‌خواهد تا دقایقی سخنرانی کند و در حین سخنرانی به‌دلیل عارضه قلبی فوت می‌کند. مرگی که اصلاح‌طلبان آن را شهادت‌گونه خواندند.

تشنج در سالروز ارتحال امام

خودسرها، سال ٨٩، یک سال بعد از وقایع ٨٨، سالروز ارتحال امام، این‌بار در میان سخنان حسن خمینی که به‌طور زنده از تلویزیون پخش می‌شد، اختلال ایجاد کردند. گروه‌های تندرو در آن روز سعی کردند به عناوین مختلف ازجمله سردادن شعارهایی چون «نواده روح‌الله سیدحسن نصرالله»، سخنرانی سیدحسن را برهم بزنند. اگرچه مقام معظم رهبری در آن سخنرانی با بوسه‌ای بر پیشانی سیدحسن از او دلجویی کردند.

پرتاب بطری‌های آب به سوی ناطق

ناطق‌نوری که از سال ٨٨ و بعد از ایراد اتهامات از سوی احمدی‌نژاد در مناظره تلویزیونی آن سال نسبت به فرزندانش از سیاست کناره‌گیری کرده بود و حتی مراسم شب‌های قدر در حرم امام را هم نمی‌رفت، در خرداد ٩١ در سومین شب از لیالی قدر به حرم امام رضا رفت. این مراسم در حالی با پخش زنده تلویزیونی همراه بود که معترضان با سردادن شعارهای مرگ بر ضد ولایت فقیه و خواص بی‌بصیرت نمی‌خواهیم، سخنرانی او را قطع کردند. همین باعث شد پخش زنده برای دقایقی متوقف شود. ناطق‌نوری درحالی‌که قصد خروج داشت، معترضان به او بطری‌های آب پرتاب کردند.

پرتاب مهر به علی لاریجانی

بعدی، علی لاریجانی از طایفه اصولگرایان بود که در روزهای دولت دوم احمدی‌نژاد یکی از جدی‌ترین منتقدان احمدی‌نژاد به شمار می‌رفت. ٢٢ بهمن ٩١ برای سخنرانی در حرم حضرت معصومه (س) به سر می‌برد که هنگام سخنرانی او عده‌ای از طلبه‌ها به سمت او مهر و کفش پرتاب کردند. برای این موضوع کمیته حقیقت‌یاب تشکیل شد که اگرچه به نتیجه نرسید؛ اما معلوم شد مهاجمان از سوی حلقه پرتو سازماندهی شده بودند. این حمله به لاریجانی چند روز پس از اتفاقات یکشنبه سیاه در صحن مجلس بود که در آن جلسه لاریجانی و احمدی‌نژاد به‌شدت با یکدیگر مشاجره لفظی داشتند.

جان‌یافتن خودسرها در دولت اعتدالی

دولت دوم احمدی‌نژاد پایان یافت و دولت اعتدالی روحانی سر کار آمد. روی‌کارآمدن دولت اعتدالی باعث جان‌گرفتن دوباره خودسرها شد. مراسم‌های متعددی با حملات خودسرها در دولت یازدهم لغو شد که شاید مهم‌ترین آن لغو سفر سیدحسن خمینی به بروجرد و سخنرانی در دانشگاه این شهر بود که صدای اعتراض نمایندگان مجلس را هم بلند کرد. از آن مهم‌تر لغو سخنرانی علی مطهری در دانشگاه شیراز، حمله به خودروی علی مطهری و وارد‌کردن ضرباتی به خودروی حامل او بود که اگر به گفته خودش چنانچه یکی از آن ضربه‌ها به او اصابت کرده بود معلوم نبود زنده باشد. علی مطهری از مهاجمان شکایت کرد و هم‌اکنون نیز دادگاه‌هایی در پی آن شکایت برگزار شده است. بعد از ماجرای علی مطهری، نوبت به تهدید انصار حزب‌الله گلستان برای سفر سیدحسن خمینی به این شهر رسید. آنها تهدید کرده بودند در صورت سفر سیدحسن، ماجرای شیراز تکرار خواهد شد. البته با پیگیری و رسانه‌ای‌شدن موضوع، آنها عقب‌نشینی کردند و این سفر انجام گرفت. دولت یازدهم تمام روزهای خود را با این خودسرها سپری کرد که هر روز از گوشه و کناری سر برآورده و میتینگ‌های سیاسی و کنسرت‌ها و مراسم‌های فرهنگی را لغو می‌کردند. با پیروزی مجدد حسن روحانی، به نظر می‌رسد این گروه‌ها جسارت بیشتری پیدا کرده‌اند و ساز مخالف خود را از روزهایی که هنوز دولت دوازدهم تحویل نشده است، کوک کرده‌اند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy