Sunday, Jul 9, 2017

صفحه نخست » تنهایی شیعه، فرصت یا تهدید، تقی رحمانی

Taghi_Rahmani_small_2.jpgشیعه در میان مسلمانان اقلیتی محض است. این در اقلیت بودن، شیعه را گاه در برابراکثریت اهل سنت به عنوان دشمن وگاهی به عنوان جریانی منحرف و زمانی هم به عنوان یک مذهب دیگر مطرح کرده است.

با این وصف،این اقلیت است که نسبت خود را با اکثریت تعریف می کند.

در برابرقدرت اکثریت، اقلیت بودن هم تهدید است و هم فرصت. اما این فرصت به اقلیت داده نمی شود تا اکثریت شود چرا که مبانی دینی با پیدایش فرق مذهبی در یک دین تدریجاجزمی می شوند و زمانی که جزمی می شوند دیگر نمی توان در میان توده پیرو یک دین تحولی شگرف به وجود آورد. این قاعده در دین اسلام میان شیعه و سنی وجود دارد. مرز ایجاد شده هم به اندازه ای قوی است که این نسبت اقلیت و اکثریت تغییر ناپذیر است.

شیعه امامیه در میان فرق اسلامی ، جریانی ملاحظه کار و البته با راهبردهایی متنوع است. اقلیتی مطرح که اکثریت را تحریک، تشویق و حتی گاهی تحقیر می کند.

اگر شیعه بپذیرید که اقلیت است آن گاه است که می تواند نسبت خود را با اکثریت تعریف کند.

شیعه امامیه در چند پرده خود را در برابراکثریت تعریف کرده است:

1- اقلیت مسالمت جو در کنار اکثریت، اما خلاق و تاثیر گذار

2- اقلیت منزوی و سازگار اما کینه جو

3- اقلیت مهاجم که به دنبال سلطه بر اکثریت است

تا ریخ گذشته شیعه امامیه این 3 حالت را در دوره های مختلف تجربه کرده است اما شیعه امامیه ماندگاری خود را در عبور ازویژگی قبیله ای به سوی عقیده و حضور در میان جمع های معتقد به تشیع و نه در حکومت کردن،کسب کرده است که ما آن را میراث امام صادق می دانیم و سنتی شایسته، مهم و الهام دهنده که امروز آن را شیعه مردمی مستقل از دولت ها اما مرتبط با آنها تعریف می کنیم.

اما شیعه امامیه در دوره های مختلف تاریخی و اجتماعی چگونه بوده است؟

1-شیعه،اقلیتی خلاق :

شیعه در دوره سید مرتضی و هم دوره ال بویه چنین کرده بوده است . به عبارتی درک کرده است که در اقلیت است اما جوهره خود را نشان داده. این سنت را در میان شیعیان لبنان می توان نهادینه یافت. در دوره معاصر ما، امام موسی صدر نیز شیعه را چنین می خواست. اقلیتی خلاق و موثر، اما نه به دنبال تسلط براکثریت اهل سنت و یا تلاش برای شیعه نمودن آنها.

ویژگی این شیعه درک شرایط خود است. در میان ما ایرانیان نیز، شریعتی با همین نگاه به نقد انقلابی شیعه صفوی که مدلی مهاجم و کینه جو بود پرداخت و در مقابلش، تسنن محمدی و شیعه علوی را مطرح کرد.

در میان حوزویان،مرحوم بروجردی دست دوستی با اهل سنت دراز کرد و تصریح کرد که ما در مورد حکومت و خلافت با اهل سنت بحثی نداریم چرا که حکومت اگر متعلق به امام معصوم است که سهم ما نیست و این اختلاف با اهل سنت تاریخی است لکن با اهل سنت درباره صلاحیت علمی امامان بحث علمی داریم.این سخن بروجردی همزیستی میان شیعه و سنی را رواج می داد.

2- شیعه منزوی و کینه جو

این نوع شیعه را بیشتر در عراق و منطقه سوریه امروزی می توان دید. این کینه جویی ریشه در رفتار برخی حاکمان دارد که با شیعیان رفتار مناسبی نداشته اند. از طرفی این جریان شیعه، به دلیل نداشتن فضای تحرک و امکان توجه به امور دیگر و به خاطر شرایط قبایلی و بسته بودن محیط جغرافیایی خود، به ناچار در خود فرو رفته و کینه جو شده است. این کینه جویی را در شیعیان عراقی امروز می توان مشاهده کرد که در صورت تغییر و تحول موقعیتشان می توانند تبدیل به افرادی منتقم شوند و آتش افروزی کنند.

شیعه در هر مکانی از جغرافیای آن هم تاثیر گرفته است. با وجود ظاهری بودن اسلام در عربستان امروزی، وضعیت میان حنابله و شیعیان آنها خونین نبوده است تا زمانی که گرایش ابن تیمیه بعد ها در این سرزمین رشد کرده است .

اما جغرافیای خشن عراق و سوریه امروزی که می توان خشونت را از امپراطوری آشور تا به امروز در آن مشاهده کرد، چهره شیعه و سنی را در مصاف با هم خشن تر نشان می دهد.این شیعه ی کینه جو و منزوی مستعد سلطه گری است و امروز نیز به نوعی برخی از این صفات را در عراق بروز میدهد. اگر چه اهل سنت در منطقه عراق و سوریه بیشتر واجد این ویژگی هستند. علاه بر این، ترکیب جمعیتی نا پایدار نیز بر خشونت مورد اشاره افزوده است.

3- شیعه سلطه جو

این که شیعیان باوری دارند که بر مبنای آن فقط شیعه علی ابن ابی طالب صاحب مسلمان است، باوری است که در میان فقهای عراق و ایران ریشه دار است.این ادعا و نظر، بحث بسیار مهمی است که روحانیت شیعه با وجود عدم تمایل به جدال با اهل سنت، حاضر به اصلاح این نظر نمی باشد.

اما همین روحانیت سنتی ما، ریختن خون را حرام می داندو درنتیجه از مواجه با اهل سنت پرهیز می کند. روحانیت سنتی باور دارد که حکومت متعلق به امام معصوم است، ریختن خون انسان حرام است و نیز ترویج دین در عصر غیبت دارای محدودیت استکه از آن جمله، جهاد برای ترویج دین واجب نیست.

با این حال با رشد وهابیت در عربستان که به سلفی گری منتهی شد و هجوم وهابیون به عراق، حمله به مرقد امامان شیعه وتخریب مرقد امامان و صحابی در مدینه، کینه ای در دنیای اسلام پرورده شد که ادامه و عوارض آن هنوز پا بر جا است.

اما ماجرا از زمانی حاد شد که با انقلاب ایران، یکصف بندی تاریخی میان ایران شیعه و عربستان سنی شکل گرفت که این صف بندی بسیار شوم است.

در این مقاله به نقش عربستان سنی نمی پردازیم،اگر چه در لابلای بحث خود به مواضع عربستان اشاره می کنیم.اشاره اصلی ما این است که با انقلاب ایران، هر سه چهره شیعه امکان بروز پیدا کرده اند لکن روایتی غالب ترو نه حاکم تر شده است که بر مبنای آن، شیعه سلطه جو نامیده می شود. این شیعه، با نظر بروجردی، شریعتی یا منتظری همخوانی ندارد.

شیعه سلطه جو از نگاه شیعه سنتی که اهل سنت را هدایت یافته نمی داند، تغذیه می کند و در صورت امکان تلاش می کند تا انتقام تاریخی فاطمه و نیز حق پایمال شده علی را از اهل سنت بگیرد. این شیعه، از فرهنگ منبر که با شهادت حسین انگیزه ضد سنی را میپروراند تغذیه می کند و در عمل با مشی حسین فاصله می گیرد.این شیعه، نام آن فرزندان امام علی را که هم نام ابوبکر و عمر هستند از روایت و اسامی شهدای کربلا سانسور میکند.

این شیعه تلاش می کند که خود را تنها روایت صحیح اسلام نشان دهد.تفاوت را به تمایز، تمایز را به اختلاف و اختلاف را به جدال بکشاند و مرز بندی شدید با اهل سنت ایجاد کند. همچنین اگر توانست در میان اهل سنت عضو گیری کند. چنین رفتاری بعد از انقلاب در حکومت ایران روایت اصلی نشد اما غلبه داشت . این رفتار سلطه گری خوانده می شود .

ایده صدور انقلاب ایران با ایده صدور مدل حکومتی و نیز عقیده شیعه همراه شد.

این ایده تا زمانی که با اسرائیل مواجه است جذابیت خود را در میان افکار عمومی مسلمانان دارد اما زمانی که اسرائیل در میان نباشد ایده صدور انقلاب با طعم شیعه، دافعه ای را ایجاد می کند که شاهد آن هستیم. دراین مسیر افراط های عجیبی نیز شده است. در خاطرات منتظری نقل است که در سال 1364، ایران برای کشور افغانستان قانون اساسی پیشنهاد می کند که با اصل ولایت فقیه همراه است.

ایران از هفته وحدت سخن می گوید، از مجمع تقریب مذاهب اسلامی حرف می زند اما در داخل کشور، اهل سنت هیچ جایگاه جدی در کشور ندارند و حتی صلاحیت آنان در انتخابات شورای تهران رد می شود.

ایران در بیرون مرزها به نوعی به حامی شیعه معروف شده است، اگر چه چنین قصدی را رسما اعلام نکرده است.

حکومت ایران تلاش می کند نماینده جهان اسلام باشد اما عربستان سعودی بازیگری ماهر در برابرایران شده است که منطقه را به سمت جدال شیعه و سنی می کشد. اگرچه این جدال مسئله ای راهبردی است تا مذهبی یا عقیدتی. اما مذهب در این کشمکش نقش نشانه اصلی و گاه بهانه اصلی را بازی می کند .

امروزه خطر آن ایده سلطه گر، با بازی تند و خشن عربستان خطرناک ترشده است.

داعش پدیده شومیاست که درآن کشمکش و جدال مذهبی زمینه بروز و رشدبیشتری دارد. سلطه گری می تواند جریان شیعه عراق را در برابر بنیادگرائی سنی قرار دهد و ایران را نیز درگیر ماجرا های بیشتری کند.

چاره چیست؟چاره کار به گمان مشخص است. دیدگاه و مدل شیعه خلاق و تنهابسیار کارآمد تر است. قرار نیست که ما سنی ها را شیعه کنیم بلکه قرار است که در کار درست از هم سبقت بگیریم. این اصل بیرونی و تعیین کننده با اهل سنت و هر عقیده ای است.

مسئله دیگر این است که اساسا عملی نیست تا در دنیای و دین اسلام به سوی یک مذهب واحد برویم اما می توان گفتگوی داخلی انجام داد و برخی از نگاه ها را مبنی براین که شیعه تنها هدایت یافته است را با این دیدگاه تعویض کرد که شیعه خود را برای هدایت مناسب تر می داند اما شیعیان تنها هدایت یافتگان در ایران و جهان نیستند و به عبارتی شهادتین هر مسلمان امری مقبول خداوند است.

گفتگو با اهل سنت امری لازم است اما این گفتگو وقتی درست است که بر اساس به رسمیت شناختن طرف مقابل باشد . در غیر این صورت گفتگو امری جدلی و بی حاصل می شود.

بیرون از حکومت ها، گفتگو میان فرق اسلامی بسیار موثر است. امروز فقط دولت ها نیستند که بر اختلاف می افزایند بلکه توده شیعیان یا توده اهل سنت نیزهستند که برای تقرب به خداوند هم را به افزایش کینه مذهبی تشویق می کنند و حتی در این راه پول خرج می کنند.

اگر چه تنش عربستان با ایران سطح درگیری را بسیار بالاتر برده و تشدید کرده است، اما روشنفکران و روحانیون نواندیش می توانند در این گفتمان سازی و به رسمیت شناختن یکدیگر آن هم با حفظ تفاوتها، موثر باشند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy