باسمه تعالی
جناب سید مصطفی تاج زاده
با سلام و احترام
اخیرا یادداشتی تحت عنوان "درباره بنی صدری سازی روحانی" منتشر نموده و به درستی اذعان داشتهاید که حسن روحانی به هیچ وجه من الوجوه از جنس بنی صدر نبوده و نیست اما قابل ذکر است که مواد تشکیل دهندهای که منتج به چنین نتیجهای از سوی حضرتعالی شدهاند سراسر راه خطا و تحریف تاریخ را پیمودهاند که خدمت شریف عارض خواهم شد.
اول: حضرتعالی فرمودهاید:
«بنی صدر بعد از اینکه به ریاست جمهوری رسید، در نخستین گام مهم خود در انتخابات مجلس اول ناکام ماند و نامزدهای دفتر هماهنگی مردم با رییسجمهور از نامزدهای حزب جمهوری اسلامی و موتلفانش شکست خوردند. به این ترتیب مجلسی شکل گرفت که منتقدان و مخالفان بنیصدر در آن اکثریت داشتند»
اکنون بهتر است به روایت تاریخ پیرامون تخلفات و تقلبات گسترده "حزب جمهوری اسلامی" در انتخابات اولین دوره مجلس شورا گوش فرا دهید.
*بنی صدر در روز رأی گیری طی مصاحبهای با خبرگزاری پارس در مورد گزارشهای متعدد از تخلفات در حوزههای رأی گیری میگوید:
«... رئیس جمهور در پاسخ این سئوال که نظر شما در مورد نحوه بر گزاری انتخابات دیروز چیست گفت: انتخابات امروز جاهایی که من دیدم با نظم و آرامش بود و اینکه آیا تقلب شده است یا خیر با یک نگاه نمیشود فهمید امروز چند شکایت مبنی بر اینکه کارهای خلافی شده است به من داده شد و تلگراف و تلفن هم زیاد شده است که در بعضی جاها اعمال نفوذ و اعمال نظر شده است ... انتخابات با آرامش برگزار شد اما اینکه فعل و انفعالی شده است یا تقلبی صورت گرفته یا خیر من حالا نمیتوانم قضاوتی بکنم و اینکه چه نتیجهای از این انتخابات حاصل میشود باید صبر کرد تا آراء شمرده شود و دیگر اینکه باید گزارش قضاتی که برای این کار تعیین کرده بودم ببینم...»
** مرحوم داریوش فروهر وزیر مشاور و عضوهیئت ویژه اعزامی به کردستان دراعتراض به تقلبات وتخلفات گسترده انتخاباتی استعفا و دفترش درنخست وزیری با صدوربیانیهای اعلام کرد:
«داریوش فروهر بعنوان اعتراض به خلافکاریهائی که در امرانتخابات مجلس شورای ملی رخ داده است استعفای خود را به پیشگاه امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ملت ایران و رونوشت آن را نیز برای رئیس جمهور ارسال داشته است»
"انقلاب اسلامی/بیست و هفتم اسفند پنجاه و هشت"
***آیت الله پسندیده برادر بزرگتر خمینی طی نامهای به رئیس جمهور پرده از تخلفات انتخاباتی برداشته و متذکر شدهاند که در هیچ دورهای چنین فجایعی در انتخابات دیده نشده است. ایشان مینویسد:
«ساحت محترم حضرت آقای بنی صدر رئیس جمهوری اسلامی ایران
مطابق شکایات و اطلاعات واصله، در خمین انتخابات با تقلب و تزویر و کمک ارگانهای شهر و فرهنگیان و تهدید به نفع کاندیدای جمهوری اسلامی انجام یافته و حتی قاضی و دادستان و ... با ارعاب و زندان جمعی و کشتار در روز رای گیری، انتخابات را ازجریان طبیعی خارج نمودهاند. هرگاه قادر باشید بازرسی فهمیده ومطلع و بی طرف که سابقه اداری داشته باشد، با قدرت فورا اعزام، تا جریان را مشاهده و رسیدگی و اگر تخلفی شده، مجرم و مرتکب را شناسایی نمایند و طبق قانون عمل فرمائید. متاسفم بگویم درهیچ دوره به این نحو عمل نشده. مردم از حکومت اسلامی انتظار ظلم فاحش نداشتهاند.
با تجدید احترامات فائقه، سید مرتضی پسندیده»
****مرحوم علامه "محمد تقی شریعتی" و شیخ علی تهرانی در مورخه بیست و ششم اسفند پنجاه و هشت طی نامهای مشترکا به رئیس جمهور انتخابات مجلس را فاقد اعتبار شرعی و قانونی اعلام و خواستار ابطال آن شدند. متن نامه بدین شرح میباشد:
«باسمه تعالی
حضور محترم مقام ریاست جمهوری جناب آقای بنی صدر دامه تائیده
طبق مدارک عدیده که خدمت شما و مقامات مسئول ارسال شد انتخابات اولین مجلس شورای ملی که سنگ زیر بنای جمهوری اسلامی است، در مشهد از جهاتی مخدوش و فاقد ارزش شرعی و قانونی است. اینجانبان از حضرتعالی که قانونا مسئول نظارت بر صحت جریان انتخابات هستید و پیش از شروع انتخابات این وظیفه را به ملت شریف ایران وعده دادید، خواستاریم سریعا رسیدگی نمائید و دستور انحلال و تجدید آن را صادر فرمائید.
محمد تقی شریعتی مزینانی- علی تهرانی»
***** روزنامه انقلاب اسلامی درگزارشی ازاعتراض جنبش مسلمانان مبارزدراعتراض به بازداشت هواداران این سازمان توسط کمیتههای انقلاب درروزرأی گیری وهمچنین گزارش طاهراحمد زاده استانداروقت خراسان مینویسد:
«... جنبش مسلمانان مبارز به بازداشت هواداران این سازمان توسط ماموران کمیته در تهران و شهرستانها ضمن اینکه آنها با رعایت کامل امانت به وظیفه خود عمل میکردند اعتراض کرد و طاهر احمد زاده استاندار سابق خراسان و کاندیدای مشهد طی تلگرامی به رئیس جمهور و وزارت کشور اظهار داشته است که از اولین ساعات صبح انتخابات استانداران و فرمانداران و بخشداران که از قبل حساب شده و از وابستگان به حزب مورد نظر انتصاب شدند و اعضاء انجمنهای اصلی و فرعی را نیز از طرف کمیتهها و حزب و روحانیت وابسته بر گزیدند به این قانع نشده و با کمال وقاحت و بیشر نام کاندیدای خود را روی کاغذ نوشته و در محل اخذ رای بدست مردم میدادند. وی در پایان اضافه میکند آنها با این اعمال روی انتخابات آریامهری و رستاخیزی را سفید کردهاند. این دوستهای نادان و یا دشمنان قسم خورده ماسک دار انقلاب کشور را به سوی فاجعه میبرند کما اینکه عملکرد یکساله آنان جز تباهی و تفرقه نبوده است. مشاهده عینی محمد ناصر عطری در حوزه شماره هزاروچهار مبنی بر اینکه روز اخذ آراء یک روحانی جلو درب مسجد نشسته و اشخاصی که بیسواد هستند از روی اعتماد به ایشان مراجعه میکردند و روحانی مذکور اسامی ائتلاف بزرگ را برای آنها مینوشته است»
******حجم تقلب و تخلف در انتخابات به اندازهای گسترده بود که شورای انقلاب که بیشتری اعضای آن درعضویت حزب جمهوری اسلامی وجناح متقلب ومتخلف درانتخابات بودند نتوانست رویه ناصحیح انتخابات را کتمان وجبرا با صدوربیانیه وتشکیل کمسیون هفت نفره رسیدگی به شکایات به ناسالم بودن انتخابات معترف شد. دراین مورد روزنامه کیهان درمورخه نهم فروردین ماه پنجاه ونه نوشت:
«کمیسیون هفت نفری رسیدگی به شکایات انتخابات، منتخب شورای انقلاب امروزبا انتشاراطلاعیهای ازکسانی که درمورد نحوه برگزاری انتخابات مجلس شورا شکایت، اطلاعات یا اسنادی دارند خواست مدارک خود را به این کمیسیون ارائه دهند»
******* وزارت کشوروقت به سرپرستی مهدوی کنی طی بیانیهای پیرامون اعلام نتیجه رسیدگی به تقلبات انتخاباتی از سوی هیئت هفت نفره شورای انقلاب ومرحله دوم انتخابات مجلس شورا اعلام کرد:
«دور اول انتخابات که دراسفند ماه گذشته بر گزار گردید، هشتاد و یک نماینده ازسراسرکشور با بدست آوردن اکثریت مطلق آرا به مجلس راه یافتند، که در همین رابطه سیل شکایات و اعتراضات نسبت به تخلفات و تقلبات انتخابات به دفتر ریاست جمهوری، شورای انقلاب و وزارت کشورسرازیر شد، که نتیجتا یک هیئت هفت نفری از طرف شورای انقلاب مامور رسیدگی به این اعتراضات شده مهلت رسیدگی کمیسیون مزبور یک ماهه اعلام شد و مجددا با درخواست خود آنها مهلت مزبور تمدید گردید، ولی در حالیکه پنج روز به برگزاری دور دوم انتخابات باقی مانده است هنوز نتایج بررسی این کمیسیون اعلام نشده است»
********دور اول انتخابات مجلس که با حضور پنجاه و دو در صدی شهروندان برگزار شده بود اکنون ترس آن میرفت که با این تقلبات وتخلفات گسترده دور دوم با مشارکت کمتر مردم برگذار و همچنین اولین مجلس پس از پیروزی انقلاب نتیجه تقلب و تخلف جناحی خاص باشد. از این روی رئیس جمهور راه چاره را معرفی هیئت وزیران در فقدان مجلس و تأیید خمینی میداند. بنی صدر در مورخه شانزدهم اردیبهشت پنجاه ونه طی نامهای به خمینی مرقوم میدارد:
«حضور مبارک حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران، دامت ظله العالی
نظر به اوضاع کشور و بمنظور مقابله قاطع با توطئهها و حوادث، ضرورت دید، بر اساس گفتگوهای مفصلی که حاج احمد آقا به عرض میرسانند، خواهان موافقت با سه امر زیر بشوم:
انتخاب نخست وزیر با تصویب امام.
... اطمینان میدهد که با وجود همه مشکلات، در صورتی که وسائل کار در دسترس و به اختیار باشند، هیچگونه خطری متوجه انقلاب اسلامی و کشور عزیز نخواهد شد»
متعاقب این درخواست رئیس جمهور، خمینی درزیرنامه مرقوم میدارد:
«با پیشنهاد رئیس جمهور موافقت شد»
موافقت خمینی با درخواست بنی صدرحکایت از آن دارد که حجم تخلفات و تقلبات درانتخابات مجلس اول بقدری وسعت داشته که حتی خمینی که خود راه تقلب وتخلف را به سران حزب جمهوری نشان داده بود نمیتوانست این حجم تقلب وتخلف را کتمان نماید. اما آنچه پیش آمد اینکه رهبران حزب جمهوری اسلامی به دیدار خمینی شتافته و او را از قبول تشکیل دولت وشروط بنی صدر باز داشتند. دراین مورد هاشمی رفسنجانی میگوید:
«... ما در انتخابات مجلس پیروز شدیم. بعد از پیروزی ما در مجلس تضاد واقعی نمایان شد که عمدتاً خدمت امام میگفتیم. از همان لحظه اول در مجلس تضادهایی نمایان شد که غیر قابل حل بنظر میآمد. بنیصدر بعد از تشکیل مجلس توطئه عجیب و غریبی کرده بود. میخواست قبل از دولت منبعث از مجلس یک دولت موقت تشکیل دهد و به تصویب امام برساند تا به وسیله آن دولت بتواند از تصمیمات مجلس جلوگیری کند. نامهای به امام نوشته بود و امام هم موافقت کرده بودند. چند روز به رسمی شدن مجلس مانده بود. فکر میکنم اوایل خرداد بود. من، شهید رجایی، آیتالله خامنهای و دیگران نشستیم و جلسه گرفتیم که منظور از این کار چیست؟ دولت و شورای انقلاب داشت کار میکرد و چند روزی هم به رسمیت مجلس بیشتر نمانده بود. تازه بنی صدر رئیس شورای انقلاب بود. گفتیم: چه نیازی به دولت جدید است؟ به امام گفتیم این خطرناک است. تا بخواهند تشکیل دهند، دوره آنها تمام میشود. میخواهند چه کار کنند؟ مجلس هم عصبانی شده بود. نمایندگان اعتراضات شدیدی کرده بودند. امام پذیرفتند. این یکی از مواردی است که گفتم امام ضمن قاطعیت، حق پذیر بودند. امضاء داده بودند، ولی امضای خود را پس گرفتند. به این طریق اولین توطئه بنی صدر خنثی شد. بعد به مجلس رسیدیم. فکر میکرد مجلس باید در اختیاراوباشد...»
بی پرده با هاشمی رفسنجانی/ ناشر انتشارات کیهان سال هشتاد و دو
جناب آقای تاج زاده دو مورد در بیانات هاشمی مشهود است:
اول: خمینی پیشنهاد بنی صدرمبنی برتشکیل هیئت وزیران را در فقدان مجلس و با تأیید خود پذیرفته و حتی امضا کرده بود، اما سران حزب جمهوری به کمک او شتافتند که توطئه را تا پایان به اتمام رساند وازتعهد خود دربرابر درخواست رئیس جمهور سر باز زند.
دوم: هاشمی رفسانجی بر وحدت رویه خود در بازگویی تاریخ پای فشرده وطبق معمول نیمی ازواقعه را تحریف نموده. هاشمی میگوید درخواست بنی صدرپس از تشکیل مجلس، یعنی پس از برگذاری دوردوم انتخابات بوده. درحالی که مورخه نامه بنی صدر به خمینی شانزدهم اردیبهشت را نشان میدهد وهنوزدور دوم انتخابات انجام نپذیرفته است.
پس از این دیدار بود که خمینی حتی به انتظاراعلام نتیجه رسیدگی به شکایات انتخاباتی از سوی کمیسیون هفت نفره شورای انقلاب هم ننشست ودر صدد تأیید انتخابات سراسرتقلب وتخلف دور اول و برگذاری مرحله دوم برآمد.
ازاین روی بود که بنی صدر در یکم خرداد پنجاه و نه به خمینی نوشت:
«عرض شد باید به تقلبات انتخاباتی رسیدگی شود. فرمودید صحیح است. اما بدون این که صبر شود و نتیجه تحقیق معلوم شود، آمدند و از شما امریه گرفتند و دور دوم را شروع کردند. نتیجه این که بیش ازشش میلیون نفر شرکت نکردند. با توجه به این که صد و نود نماینده در دور دوم معین میشوند، آنهم با اکثریت نسبی، این مجلس معرف یک هفتم مردم ایران بیشتر نمیشود. این مجلس قوی است یا ضعیف؟»
دوم: مرقوم داشتهاید:
«از نظر شخص رهبر و نیز جایگاه رهبری تفاوتهای مهمی دیده میشود. امام رهبر بلا منازع انقلاب و موسس نظام بود و قانون اساسی و نهادهایش مشروعیت مردمی خود را در درجه اول از او میگرفتند. حتی بنی صدر برای استفاده از این موقعیت استثنایی نامزدی خود را بعد از دیدار با امام در قم اعلام کرد که گویی با مشورت و توصیه ایشان وارد مبارزات انتخاباتی شده است. در آن زمان محبوبیت هیچ کس به میزان علاقه مندی مردم به رهبر فقید انقلاب نبود. حال آنکه رهبران بعدی مخلوق قانون اساسیاند و جایگاه دینی و نیز پایگاه مردمی وی را ندارند. در نفوذ مردمی بنیانگذار نظام همین بس که هفت سال بعد از عزل بنی صدر با یک سخنرانی موجب شکست سنگین جناح راست (اصولگراهای فعلی) در انتخابات مجلس سوم در سال ۶۷ شد. گذشته از این روحانی توانست مستقل از نظر رهبر آرای حدود شصت درصد از شرکت کنندگان در انتخابات اخیر را کسب کند»
اکنون میباید خدمت شریف حضرتعالی معروض دارم که بنی صدر هرگز مشروعیت و رأی خود را وام دار خمینی نبوده است. به این جهت مستندات را در ذیل تقدیم خواهم کرد.
*بنی صدرتنها کاندیدای حاضر در اولین انتخابات ریاست جمهوری نبود که با پرواز انقلاب به همراه خمینی ازپاریس به ایران رجعت نموده و از نزدیکان خمینی قلمداد میشد. "مرحوم صادق قطب زاده" به عنوان یکی ازنزدیکترین افراد به خمینی که درمقام مترجم آیه الله در نوفلوشاتو در جلوی دوربین رسانهها حضورمیافت یکی ازکاندیداهای اولین انتخابات ریاست جمهوری بود. اما دیگرنامزد این انتخابات که پا به میدان رقابت برای تصدی مقام ریاست جمهوری نهاده بود ازمنتصبان به بیت آیه الله بود که با همان پرواز انقلاب، آیه الله را تا ایران همراهی کرده بود. اوکسی نبود جز"سید صادق طباطبایی". براین مبنا ادعای پیروزی ومحبوبیت بنی صدربه جهت نزدیکی به خمینی فاقد اعتبارمیباشد.
**در اولین انتخابات ریاست جمهوری تمامی کاندیداها در تبلیغات خود به انحای مختلف از نام و یا تصاویر خمینی سود جسته بودند. حتی دریادار سکولار "مدنی" که موفق شده بود پس ازبنی صدرآرای مأخوذه را به خود اختصاص دهد با شعار"مدنی یارجان برکف امام" پا به میدان رقابت انتخاباتی نهاده بود. اما بنی صدر به هیچ عنوان در تبلیغات ریاست جمهوری خود را به خمینی منتسب ننمود. بلکه برعکس اولین رئیس جمهور فقط ازعکس مرحوم دکترمصدق که به گواهی تاریخ درتیررس کینه ونفرت خمینی قرارداشت بهره جسته بود. والبته جامعه ایران به این شکاف عمیق کاملا وقوف داشتند.
***جناب آقای تاج زاده خمینی به دودلیل واضح نمیتوانست در انتخابات ریاست جمهوری به بنی صدر نظرمساعد داشته باشد. بلکه بالعکس و ضرورتا میباید نظرتقابلی میداشت وجامعه ایران دقیقا به آن آگاه بودند:
اول اینکه بنی صدر چه در مجلس خبرگان قانون اساسی و چه پس از آن بارها و بارها با تصویب اصل ولایت فقیه که مورد نظرخمینی وحزب جمهوری اسلامی بود با صراحت تمام به مخالفت برخواسته بود.
در این خصوص مرحوم آیه الله العظمی منتظری میگوید:
«در رابطه با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی من وآقای بهشتی و ربانی شیرازی و حسن آیت اصرارداشتیم. البته بعضیها هم مخالف بودند. مثل آقای طالقانی و بنی صدر»
"خاطرات آیه الله منتظری/ جلد اول/ چاپ اول/ بهار هفتاد و هفت/ صفحه چهار صد و پنجاه و شش"
در این مورد نگاهی به اظهارات بنی صدر در مجلس خبرگان قانون اساسی خالی ازفایده نیست:
«شما میگویید که بنای کار بر این است که ما یک بی اعتمادی مطلق به مردم و نمایندگان آنها داریم... اگر فقط کسانی حق دارند درانتخابات شرکت بکنند که رهبر معرفی میکند، معنای این یعنی انتخابات بی انتخابات. وقتی من بگویمای مردم شما آزادید آن کسی را که من معرفی میکنم انتخاب کنید، این امر اسمش نه آزادی است و نه جمهوری»
مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی/ جلد دوم/ صفحه هزار و صد و پنجاه و دو
«آن طوری که ما این اصول را مینویسیم قدم به قدم یک نوع استبداد را در قانون اساسی پیش میبریم»
"روزنامه انقلاب اسلامی/ یکم مهرماه پنجاه و هشت"
همچنین مرحوم آیت الله منتظری در جلد اول خاطرات خود در صفحه چهارصد و پنجاه و شش عنوان میدارد که بنی صدر با ذکر نه دلیل به رد ولایت فقیه در خبرگان قانون اساسی همت گماشته بود. مرحوم منتظری میگوید بنی صدر گفته بود:
«شیخ بهائی گفته است: مجتهد باید صد و شصت و پنج علم داشته باشد. شما چند تا ازاینها را بلدید؟ هیچ کدام ازشما مجتهد نیستید اما من هستم و میگویم ولایت فقیه باطل است»
حتی مخالفان بنی صدرهم که درحزب جمهوری اسلامی لانه کرده بودند ازهیچ کوششی در جهت شناساندن و معرفی او به عنوان مخالف تصویب اصل ولایت فقیه ازهیچ کوششی دریغ نکردند. حتی روروزنامه جمهوری اسلامی ارگان حزب جمهوری در سر مقاله خود تحت عنوان " هوشیاری انقلابی و انتخابات ریاست جمهوری" در مورخه هفدهم دی ماه پنجاه و هشت نوشت:
«بنا براین اهالی شهرستانها لازم است از نماینده خود در مجلس خبرگان بخواهند که برای آنها توضیح دهد که موضع آن دسته از کاندیداهایی که عضو مجلس خبرگان بودهاند در مقابل اصل ولایت فقیه چه بوده و اصولا آیا کسانی که ولایت فقیه را دیکتاتوری میدانسته و معتقد به دموکراسی غربی بودهاند میتوانند رئیس جمهور کشور انقلابی ایران بشوند؟ آیا تجربه مصدق و آلنده بس نیست»
****جناب آقای تاج زاده، اما دومین مسئلهای که بنی صدر در عیان با آن به مخالفت برخواست تسخیر سفارت امریکا در تهران و به گروگان گرفتن دیپلماتها و کارمندان سفارت بود. مخالفت بنی صدر با گروگان گیری از آنجا اهمیت میابد که خمینی و هم پیمانانش همواره از گروگان گیری به عنوان انقلاب دوم یاد میکنند. اکنون مستندات ادعای خود را در مورد مخالفتهای آشکار بنی صدر با تسخیر سفارت امریکا را تقدیم مینمایم.
بنی صدر در دو مقاله در روزنامه انقلاب اسلامی در مورخه چهاردهم و پانزدهم آبان پنجاه و هشت به مضرات تسخیرسفارت امریکا و گروگان گیری پرداخت. همچنین عنوان نموده بود که گروگان گیری توسط دانشجویان، کشور را دارای دو حکومت کرده است، یکی حکومت دانشجویان و آن دیگر حکومت شورای انقلاب. مضافا مرحوم مهندس عزت الله سحابی درخاطرات خود عنوان میدارد:
«سر مسئله گروگان گیری دائم میان بنی صدر و روحانیون شورای انقلاب درگیری بود. روحانیون میگفتند موجی براه افتاده وما باید سوار این موج بشویم. بنی صدر طرفدار برخورد صریح و عملی و قاطع بود و خودش هم این کار را میکرد. روحانیون نمیکردند. بنی صدربا اینها دعوا داشت»
"نشریه ایران فردا/ شماره پنجاه و دوم/ صفحه نه"
«بنی صدر و قطب زاده از بچهها واقعا عصبانی بودند. هر روز هم درگیری میشد، واقعا عصبی بودند. بحثهای داغی میان بنی صدر و قطب زاده و این روحانیون شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی وجود داشت. روحانیون میگفتند موجی براه افتاده وما باید سوارشویم. حرف مرحوم بهشتی این بود. ما باید سوارموج شویم»
"ناگفتههای انقلاب و مباحث بنیاد ملی/ انتشارات گام نو/ چاپ اول/ صفحه دویست و سی و هشت"
بنی صدر در چهارم دی ماه پنجاه و هشت در روزنامه انقلاب اسلامی در انتقاد به سند سازیهای دانشجویان مهاجم به سفارت امریکا که آلت دست حزب جمهوری اسلامی و بیت خمینی بودند گفت:
«این گونه لجن مال کردنها، اینگونه سند در رادیو و تلویزیون خواندنها و بلافاصله به خانه افراد ریختنها نه تنها با اسلام نمیخواند، بلکه زمینه را برای استبداد فراهم میآورد. برای مبارزه با سلطه امریکا راه دیگری باید رفت. اول باید اقتصاد را قوی کرد. با تشدید جو نا امنی و بی منزلتی فرصتها را ازدست ندهیم و معنویت اسلام را قربانی نکنیم... اسنادی که تا فعلا دانشجویان درباره اشخاص منتشرکردهاند دلالتی برجاسوسی افراد ندارد. رادیوتلویزیون ما نباید اینقدرنسبت به اخلاق انقلابی ومعنویت اسلامی که اساس انقلاب ماست لاقید بماند و یک طرفه وسیله کوبیدن افراد بشود»
جناب آقای تاج زاده انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری در شرایطی برگزار شد که جامعه به دقت مخالفتهای بنیادین بنی صدر با خمینی را مورد آنالیز قرار داده و با علم کامل به این تفاوتها بنی صدر را به دفتر ریاست جمهوری فرستادند تا در برابر خودکامگیهای خمینی و ایادیش ایستادگی نماید. مع الوصف باید خدمت شریف عارض باشم بنی صدر مشروعیت خود را وامدار خمینی نبود بلکه خلاف آنچه که فرمودهاید مشروعیت خود را وامدار خواست و اراده جمهور مردم بوده است.
سوم: جناب آقای تاج زاده فرمودهاید:
«یکی از مشکلات دردسرساز اولین رییس جمهور تغییر جبهه او بود. بنی صدر که تا روز پیروزی خود از مدافعان رهبر فقید انقلاب به شمار میرفت و منتقد سرسخت "مجاهدین خلق" محسوب میشد، بعد از رییس جمهور شدن به تدریج از بنیانگزار نظام فاصله گرفت و به "سازمان" نزدیک شد. این تغییر جهت یکی از عواملی بود که موجب شد دیگر نیروهای سیاسی از بنی صدر دور شوند یا برابر او صف بکشند. در این میان تمام نیروهای پیرو رهبر فقید انقلاب که مخالف "مجاهدین خلق" و هر که با آنها پیوند مییافت، بودند، یک صدا مقابل بنیصدر آرایش گرفتند و همراهی او با فرقه رجوی را نقض عهد و مواعید انتخاباتی وی میخواندند»
اکنون با ارائه اسناد در دو محور به نقد مدعیات حضرتعالی پرداخته و مستندات تاریخی را خدمتتان عرضه خواهم کرد. محور اول اینکه خمینی و نیروهای موسوم به خط خمینی از ابتدا به گونهای آشکار تیشه برای قطع ریشه بنی صدر در دست گرفته بودند و این ستیزه جویی آنان حدوث نبوده بلکه، قدیم بوده است. در دومین محور به نقد ادعای حضرتعالی در مورد چرخش بنی صدر به سوی مجاهدین خلق پرداخته و مستندات ارائه خواهد شد.
*هاشمی رفسنجانی در نامه مورخه بیست و پنجم اسفند پنجاه و نه به خمینی مینویسد:
«قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنی صدرمخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش میکنیم و اکنون هم بر همان نظرهستیم و شما فرمودید ریاست جمهوری مقام سیاسی است و کاری دستش نیست...»
همچنین هاشمی رفسنجانی در اولین خطبه پس از کودتای خرداد شصت در نماز جمعه تهران میگوید:
«وقتی آقای بنی صدر رئیس جمهور شد خدمت امام رسیدیم و گفتیم این که نشد، امام فرمودند مهم نیست، ریاست جمهوری کارهای نیست، شما بروید مجلس را در دست بگیرید»
این هر دو سخن و روایت از هاشمی رفسنجانی که خود از بانیان حزب جمهوری اسلامی بوده به وضوح نشان میدهد که خمینی و نیروهای خط او از ابتدا شمشیر را از رو برای بنی صدر و تفکر آزادی خواهانه بسته بودند.
**جناب آقای تاج زاده، نگاهی به نامه مورخه بیست و دوم اسفند پنجاه و نه سید محمد بهشتی به خمینی میتواند ریشه اختلافات را به خوبی آشکار نماید. از آنجا که بهشتی خود در مقام دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی قرار داشته ادعاهای او میتواند سند بلامنازع جهت شناخت ریشههای اختلاف طرفین دعوی قرار گیرد. بهشتی در این نامه علت اختلافات را چنین توضیح میدهد:
«دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتهای بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آن چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای بند، و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضوع بینابین گواه... برادران گفتند که نوارهای مربوط به سخنان رئیس جمهور در اصفهان را خدمتتان دادهاند که دانش آموزان و کارمندان را به مقاومت در برابر اقدامات دولت که با نظرات شخصی رئیس جمهور منطبق نیست، تشویق میکند. نوارهای مربوط به ارتباط مستقیم برخی از کارگردانان اعتصاب اخیر شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با دفتر رئیس جمهور و آقای زنجانی، دستیار رئیس جمهور نیز در اختیار مسئولان قضایی است»
جناب تاج زاده آنچنان که سید محمد بهشتی در این نامه گفتهاند اختلافات بر روی تفاوت بینش و روش در اداره امور کشور بوده که از قبل هم خمینی و حامیان او بر آن علم داشتند. بر این اساس اختلافات ریشههای بنیادین عقیدتی داشتهاند و بحث مجاهدین خلق در میان نبوده است.
***در نامه مذکور بهشتی به خمینی از ارتباط با مجاهدین خلق هیچ صحبتی به میان آورده نشده است. بلکه خصم بهشتی، خمینی و... به جهت حمایتهای رئیس جمهور از جبهه ملی، نهضت آزادی و اشخاصی بزرگوار همچون مهندس امیر عباس امیر انتظام بوده است. در این خصوص بهشتی مینویسد:
«... امروز در جمهوری اسلامی با حمایت رئیس جمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقیها همه جا سرکوب میشوند و میروند که به سرنوشت مؤمنان در جنگ اصحاب احد دچار گردند وَ مانَقَمُوا مِنهُم اِلّا اَن یُومِنُوا بِاللّهِ العَزیزِ الحَمیدِ... بنابر این اختلاف این آقایان با ما بیش از هرچیز به مسائلی مربوط میشود که برای حضرتعالی و ما و همه نیروهای اصیل اسلامی یکسان مطرح است. این اختلاف به خصوص در مورد رعایت یا عدم رعایت کامل معیارهای اسلامی در گزینش افراد برای کارها و در برخورد قاطع با جریانهای انحرافی است. خود شما به یاد دارید که اینها در مورد آقای امیرانتظام و آقای فرید و تأکید جنابعالی برکنار گذاردن آنها چگونه عمل کردند... در تلاشهای اخیر رئیس جمهور و همفکران او این نکته به خوبی مشهود است که برای حذف مسئله رهبری فقیه در آینده سخت میکوشند. اینها در مورد شخص جنابعالی این رهبری را طوعاً یا کرهاً پذیرفتهاند، ولی برای نفی تداوم آن سخت در تلاشند. در سخنان اخیر آقای مهندس بازرگان در امجدیه در برابر شعار، درود بر منتظری امید امت و امام، این مطلب بهخوبی مشهود است...»
جناب تاج زاده ملاحظه فرمودید سخنی از مجاهدین در کار نبوده است.
****جناب آقای تاج زاده بی شک حضرتعالی نیز همچون دیگر هم سن و سالانتان به این مسئله واقفید که سازمان مجاهدین خلق از سوی مرحوم "پدر طالقانی" هم بسیار مورد حمایت قرار گرفته بودند. سال پنجاه و هفت که درب زندانها به روی مبارزان گشوده شد مرحوم پدر ابتدا در منزل "مادر رضایی"ها اقامت گزیدند. آیا اقامت مرحوم پدر در منزل مادر رضاییها باعث مخدوش شدن چهره پدرانه ایشان شد؟؟؟ مرحوم پدر در دیداری که در منزل مادر رضاییها با اعضای سازمان از جمله "مسعود رجوی" و "موسی خیابانی" داشتند گفتند:
«وقتی که در مقابل این شکنجه گرها و بازجوهایی که خودتان میشناسید و دیدید از نزدیک و گروههای سیاسی که به اسمهای مختلف چپ و راست در زندان بودند، وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب آنها به هم میریخت و کنترلشان را از دست میدادند. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان آنهاست. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم خیابانی وحشت داشتند... در حالی که در چنگال این دشمن گرفتار بودیم، باز قدرت شما فائق بود. این قدرتی است که نباید دستکم گرفت»
جناب تاج زاده آیا مرحوم پدر طالقانی در آن مقاطع به علت حمایتشان از مجاهدین منفور شدند؟؟؟
*****جناب آقای تاج زاده مضاف بر این مسائل نکته دیگری هم قابل ذکر است و آن اینکه، مسعود رجوی و بقایایش امروز روز به این علت که جنایتها و خیانت هایی را در پرورنده خود به ثبت رساندهاند مورد نفرت عمومی قرار گرفتهاند. اما در مقطع زمانی مورد نظر حضرتعالی مجاهدین نه تنها منفور نبودند بلکه در جامعه از بعد مبارزاتی و انقلابی محبوبیت خاصی هم داشتند. قرار نیست چون امروز مسعود رجوی منفور است ناکرده را هم پای او بنویسیم و برای تخریب هر شخص و یا جریانی سوء استفاده نموده و آنها را به مجاهدین ارتباط دهیم و این همانی پیشه کنیم. مجاهدین تا قبل از کودتای خرداد به هیچ وجه من الوجوه دست به خشونت نزده بودند. این گواهی تاریخ است که اکنون سند خدمت حضرتعالی ارائه خواهم داد. مسلم میتینگ معروف "امجدیه" را به یاد دارید. میتینگی که مسعود رجوی در میان حامیان خود از دهها فقره حمله به مجاهدین، زخمی و مجروح کردن آنها و حتی قتل چند تن از آنان با نام و نشان دقیق خبر داد. بی شک مطلع هستید که همان تجمع که با مجوز وزارت کشور وقت شکل گرفته بود نیروهای چماقدار موسوم به خط امام با حمله به مجاهدین حتی سه تن از آنان را کشتند و چند روز بعد حتی خمینی هم در جماران حمله وحشیانه چماقداران را محکوم نکرد که هیچ بلکه بالعکس حملات ناجوانمردانهای را مستقیما متوجه مجاهدین نمود. "سید احمد خمینی" در مصاحبه خود در مورخه بیست و پنجم خرداد پنجاه و نه با روزنامههای کیهان، اطلاعات و انقلاب اسلامی در تقبیح حمله به میتینگ امجدیه میگوید:
«آخر شرم ندارد که عدهای که اکثر افرادشان هم که آدم دلش برایشان میسوزد توسط عدهای تحریک شوند و به جان عدهای که میخواهند به یک سخنرانی گوش کنند بیافتند؟ آخر مگر وزارت کشور اجازه نداده است؟ مگر تمام مسئولین و غیر مسئولین حملات سابق به این اجتماعات را محکوم نکردهاند؟... مگر نمیگویید از خودشان هم دخالت دارند خوب بگویید چه کسی است. مجاهدین که میگویند ما طرف را میشناسیم خوب بگذارید بیایند در تلویزیون بگویند و اگر ثابت شد شما هم او را بگیرید و جواب خون آن جوان ناکام و کوری آن شخص و زخمی شدن بقیه را بدهید...»
جناب تاج زاده ملاحظه میفرمایید؟؟؟ سید احمد خمینی از حملات مکرر خط خمینیها که در آن زمان همین اصلاح طلبان امروز بودند به میتینگها خبر داده و از قتل و کور کردن و... سخن به میان آورده است.
******جناب آقای تاج زاده باید به عرض برسانم روابط بنی صدر با مجاهدین بر خلاف گفته شما به پس از هفتم تیر ماه سال شصت بر میگردد. در این مورد آقای "ناصر تکمیل همایون" در خاطراتی که اخیرا از ایشان منتشر شده است میگوید:
«خانواده بنی صدر به ما فشار میآوردند که تو نه چریکی نه خانه تیمی داری. به من میگفتند بنی صدر را تحویل مجاهدین بده. آنها خانه تیمی دارند و میتوانند او را حفظ کنند. البته من مخالف بودم مجاهدین وارد قضیه شوند. یک روز من خواهر بنی صدر را در یکی از کوچههای امجدیه دیدم. او گفت مجاهدین مدام با ما تماس میگیرند میگویند تکمیل همایون آدم خوب و مطمئنی است اما این کاره نیست. من گفتم پس با آنها تماس بگیرید و بگویید با ما تماس بگیرند. مجاهدین با ما تماس گرفتند و اطراف خیابان آفریقا با من و ملکیان قرار گذاشتند. آن روز حسین نواب صفوی سر قرار آمد و با هم رفتیم سراغ بنی صدر... داوری آمد و با سبک خاص خودش از قول مسعود رجوی به بنی صدر حرفهایی زد. بنیصدر آنجا گفت: "من مجاهدین را از عوامل امپریالیسم نمیدانم اما اسلام آنها را هم اسلام واقعی نمیدانم. این مسئله تا برای من روشن نشود نمیتوانم کاری کنم". اینها گفتند ما باید با هم در این باره بحث کنیم. خانه لو رفته بود و مجاهدین به بنی صدر میگفتند بیا از اینجا برویم اما من از پشت سر داوری به بنی صدر اشاره میکردم که این کار را نکن. چون ما منتظر فروهر هم بودیم که خبر ملاقاتش با آقای پسندیده را هم بیاورد»
*******جناب تاج زاده در مورد چگونگی ائتلاف با رجوی هم ابتدا باید خدنتتان معروض دارم این تنها بنی صدر نبود که در شورای ملی مقاومت با مجاهدین همکاری داشت بلکه، عبدالکریم لاهیجی، حاج سید جوادی، مرحوم قاسملو و بسیاری دیگر هم در این شورا همکاری داشتند. این شورا بر مبنای سه اصل شکل گرفته بود که عبارت بودند از: استقلال، آزادی و عدم هژمونی. عاقبت رجوی هر سه اصل را از جمله استقلال میهن را با رفتن در آغوش صدام نقض نمود و بر عهد و پیمان خود نایستاد و از سوی بنی صدر طرد شد. البته خمینی هم پای عهد و میثاقش با ما نایستاد و طرد شد.
چهارم: جناب آقای تاج زاده آری شیخ "حسن روحانی" "سید ابوالحسن بنی صدر" نیست و نمیتواند باشد. چرا که:
* بنی صدر در یک انتخابات آزاد و آنگونه که در فوق ارائه شد در مخالفت با تصویب ولایت فقیه و مخالفت با گروگان گیری از سوی ملت به ریاست جمهوری رسید و مشروعیت خود را وامدار ملت بود نه رژیم اما حسن روحانی با پذیرفتن ماهیت رژیم در انتخاباتی که بن مایهاش نظارت استصوابی ست کارگزار خامنهای شده است.
**بنی صدر یک متفکر اسلامی و یک اقتصاد دان بود و در همان زمان کتب و مقالات بسیاری را تألیف نموده بود اما حسن روحانی نه تنها یک متفکر نیست بلکه، چهرهای امنیتی ست.
***بنی صدر بر استقلال میهن پای فشرد و از خط و ربط مرحوم دکتر "مصدق" بود و زیر بار روابط پنهانی خمینی و بهشتی با ریگان و بوش در فاجعه اکتبر سورپرایز نرفت اما حسن روحانی مذاکره کننده ارشد با هیئت مک فارلین و فاجعه ایران گیت بود.
****بنی صدر در مقام ریاست جمهوری بارها و بارها به اعدام و شکنجه در زندانها معترض شد او در عاشورای پنجاه و نه در جمع مردم گفت:
«در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است، ممنوع نشده، در کجای دنیا در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامیش شش نوع زندان وجود دارد چرا اینها تعطیل نمیشوند؟ چرا باید هر کسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند، جو اسلامی جو اعتماد است... دستگاه قضایی ما باید بی طرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی شود اگر این طور شد این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و شهید شد»
بنی صدر درنامه مورخه یازدهم اسفند پنجاه و نه در اعتراض به اعدامها خطاب به خمینی مینویسد:
«باز اگر این مطلب که مىنویسم موجب گرفتار مجدد زندانى تازه رها شدهئى نشود، معروض میدارم: در اوین شکنجه رایج است. وقتى براى بازدید میروند یک شب قبل از آن شکنجه شدهها را تخلیه مىکنند و بجاى دیگر منتقل مىکنند»
بنی صدر در یکم خرداد خطاب به خمینی مکتوب میدارد:
«بخدا اینهمه خشونت در خور یک حکومت فاشیستى نیست چه رسد به یک حکومت اسلامى. دیروز که از سفر بازگشتم سی محکوم به اعدام یا اعدام شدهاند و یا منتظر اعدام هستند. با این میزان خشونت جامعه همگرائى پیدا نمى کند و جو سنگینتر مىشود. غالب محکومان بناحق محکوم مىی شوند»
اما در همان زمان حسن روحانی مطالبه گر اعدام بسیاری در نماز جمعه تهران بود و سخنرانیش در پیش خطبههای نماز جمعه تهران هم پس از وقایع کوی دانشگاه از یاد نرفتنی ست.
آری جناب آقای تاج زاده حسن روحانی بنی صدر نیست چرا که آن جناب مشروعیت را از مردم ستاند و بر عهد و پیمان استقلال و آزادی ثابت قدم و این یکی مشروعیت را از نظارت استصوابی شورای نگهبان. سخن بسیار است اما عرایض را به پایان برده و امید دارم که ان شاء الله در تحلیلهای تاریخی جانب عدل و انصاف را مراعات فرمایید.
ایام عزت برقرار
مازیار شکوری گیل چالان
۲۱/۴/۱۳۹۶