Wednesday, Jul 12, 2017

صفحه نخست » استقلال کوردستان پایان یک سدە خشونت در عراق، آگری اسماعیل‌نژاد

Ageri_Esmailnejad.jpgبراساس اعلام خبرگزاریهای کوردستان عراق که خود کوردها آن منطقە را کوردستان جنوبی میخوانند، روز ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ به عنوان روز همەپرسی برای استقلال کوردستان عراق تعیین شده است. در افکار عمومی ایران و خصوصا رسانه‌های فارسی زبان، فضای رسانەا‌ی بە نوعی طراحی شده است که مسئله استقلال و حتی همه‌پرسی برای استقلال کوردستان عراق به عنوان یک موضوع "امنیتی" و در ذات خود "آشوبگر"، تحلیل و بحث میشود.


سوال این است آیا همه پرسی برای استقلال در ذات خود یک اقدام آشوبگرانه است؟


افرادی که استقلال و یا حتی همه پرسی برای استقلال را یک پدیده ذاتا آشوبگرانه میپندارند، بر این عقیده‌اند که همه‌پرسی مشخصا میتواند انفصال را به همراه داشته باشد و چون انفصال و جدایی در واقع نوعی دوری و یا شکل‌گیری جدیدی است که منافع متفاوت و مجزا و حتی متضاد با دیگریهای قبلی داشته و دارد؛ پس میتواند ذاتا یک رفتار آشوبگرانه باشد و مسبب آشوبهای جدید شود.


برای تبیین اینکه آیا اساسا شکل‌گیری این دیگری جدید، کە این بار کوردستان جنوبی است؛ میتواند به منزله آشوبگری باشد؟ در این زمینە باید اظهار کرد در سده ۲۰ کشورهای کوچک و بزرگی در جغرافیای سیاسی جهانی متولد شدەاند کە علی‌رغم بالا بودن، عدد آماری کشورهای تازه متولد شده در سده ۲۰، اما چهار دلیل اساسی علل پیدایش این کشورها است:


۱: مرزهای جدید بر اساس تحقق اهداف استراتژیک قدرتهای جهانی بازطراحی میشوند و در پس این بازطراحی کشورهای مختلف شکل میگرفتند. ایران، ترکیه، سوریه، عراق، اردن، کره جنوبی و شمالی و.. از نمونه کشورهایی بودند که در بازطراحی‌‌های مرزی جدید ترسیم شدند و بر اساس تامین حداکثری منافع قدرتهای جهانی شکل گرفتند.


۲: مرزهایی که در راستای کاهش تنش و خشونت‌زدایی شکل گرفتند. کشورهای پاکستان، بنگلادش، هندستان، کشورهای حوزه بالکان و.. از نمونه‌های بارز این مرزها هستند.


۳: مرزهایی که در راستای ساختن سرپناهی امن شکل گرفتند. تشکیل اسرائیل در پایان دهه ۴۰ و کشور در حال شکل‌گیری فلسطین، از بارزترین نمونه‌های این کشورها هستند.


۴: مرزهایی که در اثر عدم کارایی سیستم‌های سیاسی شکل گرفته‌اند. کشورهایی که پس از فروپاشی شوروی متولد شدند.


سیاست استراتژیک کشورهای جدید پس از تشکیل در دو سطح داخلی و بین‌المللی تلاش برای شکل گیری هویت سیاسی بر اساس جغرافیای جدید بود.

فروپاشی شوروی، جهان تک قطبی را در پی داشت. هرچند این جهان به مدت کوتاهی حاکمیت بین‌المللی را در دست داشت، اما در سطحی وسیع در افکار عمومی مسئله شکلگیری مرزهای جدید را کم رنگ کرد و دلیل اساسی کم‌رنگی موضوع "شکل‌گیری مرزهای جدید" مسئله خشونت پس از مرزهای جدید نبود، بلکه دلیل اساسی همان دلیل اول در موضوع شکلگیری مرزهایی در اوایل سده ۲۰ بود. چون دیگر در عمل ابرقدرتی به عنوان رقیب با آمریکا در میدان حضور نداشت. پس لازم نبود برای جلوگیری از رویارویی نظامی_امنیتی_دیپلماسی این ابرقدرتها با هم، مرزی جدید تعریف شود.


عراق کنونی کشوری است که در ۱۱ نوامبر ۱۹۲۰ و در پی مرگ حکومت عثمانی و برپایه منافع ابرقدرتهای آن مقطع که منافعشان در چهارچوب پیماننامه سایکس_پیکو تبیین شده بود، تشکیل شد. از سپیدەدم تشکیل این کشور مسئله هویت این مرزهای جدید از اهمیتی خاص و زیاد برخوردار بود. چون هویت در ساختار حاکمیت عراق صرفا یک مسئله ژنتیکی و یا حتی یک موضوع فرهنگی و اجتماعی نبود، بلکه سرمایه‌ای بود که امکان مشارکت در ساختار قدرت، کسب و حفظ منافع را تامین میکرد. عرب_سنی هویت جدید یا بهتر است بگویم سرمایه جدیدی که به عنوان هویت عراق تبلیغ میشود اما در عمل برای ساکنان این کشور نوپا این هویت، ضمانت حضور در قدرت و کسب منافع محسوب میشود.


مرزهای جدیدی که در سده ۲۰ به عنوان یک کشور در روابط بین‌الملل به امر واقع تبدیل شدە بودند؛ در سطح سیاست داخلی از حکومتی دیکتاتور برخوردار شدند که این حکومت مشروعیت حاکمیت خود را برپایه یک هویت اتنیکی، مذهبی و یا ایدئولوژی خاص بنیاد می‌گذاشت. همین مسئله مسبب آن شد که در کشورهای نوپا یک اتنیک یا یک مذهب خاص، از قالب صرف هویتی خارج شود و به سرمایه اجتماعی، فرهنگی و نمادین تبدیل شود. در عراق نیز همان نوع حکومت در قالبهای متفاوت بازتولید شده است. علی‌رغم اینکه در حکومت ۹۷ ساله عراق بارها حلقه حاکمان و حتی نوع حکومت در آن عوض شده است اما در تمامی تغییراتی که در جغرافیای عراق روی دادە است، مسئله حاکمیت ملت (عربهای سنی و در عراق جدید عربهای شیعە) بر ناملت (کورد) به قدرت خود باقی بود. بدین مفهوم که در مقطعی از تاریخ حکومتداری در عراق چون عرب سنی یک ملت محسوب میشدند، در ساختار حکومت عراق حاکمیت و قدرت در عمل برای این دسته از مردم عراق بود و در مقطع پس از سقوط رژیم صدام حسین این ملت از عرب سنی بە طرف عرب شیعە تغییر کرد و این مقطع در حکومت عراق، حاکمیت از آن عرب شیعە (ملت) بود اما در برابر آن کوردها در هر دو مقطع ناملت محسوب میشدند. آنها نه تنها از حقوق ملی خود محروم شدند بلکه از نگاە حاکمان عراق از حقوق شهروندی هم محروم بودە و هستند؛ پس ناملتها به ناشهروندان نیز تبدیل شدند.


حکومت ملت بر ناملت در عراق مسبب آن شد که کوردها مبارزات طولانی و طاقت‌فرسایی و صد البته بسیار پر هزینه‌ را تجربه کنند.
باتوجه به فضای حاکم در بغداد و نوع رفتاریی که حاکم (ملت) بر مردم کوردستان (ناملت) تحمیل میکردند، در مورد رابطه کوردستان جنوبی و عراق با دو فصل سیاسی متفاوت روبرو هستیم:
فصل اول: ۱۹۱۸ تا مارس ۲۰۰۳
فصل دوم: از مارس ۲۰۰۳ تا اکنون


در فصل اول حداقل پنج مقطع مبارزه بر علیه سیاست اعمالی حاکمان عراق و سه سال حضور در قدرت وجود دارد، مشخص است که نوع حکومت حاکم بر عراق در این فصل حکومتی دیکتاتور بوده، که مشروعیت خود را بر پایه هویت عربی_سنی قرار داده است. در این مقطع جدا از تبعیضهای حکومتی و قانونی که از طرف حاکمان عراق بر شهروندان عراقی اعمال میشود که خود به منزله نوعی خشونت و محروم کردن شهروندان خود از حقوق اساسی است؛ مسئله حکومت کردن ملت و ناملت نیز مطرح بود. بدین مفهوم که مردمان غیر عرب_سنی در جغرافیای حکومت عراق یک ناملت محسوب میشدند و در دیدگاه حاکمان ناملتها در واقع ناشهروند (۱) هم بودند و آنها ذاتا مسبب هر نوع مشکل در جغرافیای حکومت قلمداد میشدند. ناملتهای غیر شهروند، جمعی هستند که کشور یا حکومت را با چالشهای مختلف روبرو میکنند و در واقع در نظام حکومتی ملت بر ناملت، ناملتها تنها انسانها و یا ساکنینی نیستند که از حقوق هم سطح با ملت برخوردار نباشند بلکه آنها متهمانی هستند که روزانه تحلیلگران حاکم از مشکلات فرهنگی تا چالشهای اقتصادی و سیاسی را در جغرافیای حکومت خود، به وجود آنها ارجاع میدهند و افراد متعلق به ناملتها در واقع ناشهروند هم هستند و قانون هیچ ملزم نیست که از آنها دفاع بعمل آورد و یا حاکمان هیچ الزامی در برابر سرنوشت آنها ندارند.


مسئله ناملت و چالشهای پی این دیدگاه مسبب آن شده است که در جغرافیای عراق ناملت (کوردها) و غیرە شهروند برای کسب جایگاه ملت و شهروندی بالغ بر ۳۵ سال مبارزه مسلحانه را در کارنامه خود داشته باشند؛ در واقع ناملت بودن تنها مسبب شکلگیری ظلم و سرکوب سیستماتیک و سرکوب سخت و نرم در عراق نشده است بلکه زمینه شکلگیری ۳۵ سال مبارزه مسلحانه را نیز در تاریخ عراق فراهم کرده است.


البته در مورد عراق موضوع تنها به اینجا ختم نمیشود، حاکمیت ملت بر ناملت مسبب آن شده که چندین بار جنایتهای "ژینوساید"، "جنایت علیه بشریت" و "جنایت جنگی" در کوردستان تحت حکومت عراق و توسط حاکمان عراق انجام شود که مواردی همچون "انفال"، "حلبچە"، "کشتار مردان عشیره بارزانی"، "شیمیای دره بالیسان"، "کوچاندن و کشتار کوردهای فیلی" از جنایتهای است که دادگاه عالی جنایی عراق (۲) حکم ژینوساید و یا جنایت علیه بشریت را در مورد این جنایتها صادر کرده است.


در واقع اگر فصل اول روابط بین کوردستان و حاکمان بغداد را بررسی کنیم ما در آن مقطع زمانی با مسئله حکومت ملت بر ناملت روبرو هستیم که این ملت از حکومت مشروع و حق حاکمیت برخودار است و اعضای خود را به عنوان شهروند قبول کرده و خود را حامی حقوق آنها میداند و در برابر ناملتی را داریم که از هیچ حکومت و حق حاکمیتی برخوردار نیست و محکوم‌اند به تحت حکومت بودن و چون این محکومیت را نمی‌پذیرد، پس قانون شکن است و بە ناشهروند هم تبدیل میشود و در واقع ما در فصل اول روابط کوردها با بغداد با دو مسئله ناملت به مفهوم کسانی که حق حاکمیت و مشارکت در قدرت را ندارند و ناشهروند به مفهوم کسانی که در ظاهر قانون را زیرپا میگذارند و برای کشور مخاطره ایجاد میکنند، روبرو هستیم.


در برابر ناملتهای غیره شهروند، جامعه‌ای که بعنوان ناملت در ساختار حکومتی عراق شناخته شده بود، در مقطع‌های تاریخی مبارزاتی در راستای کسب حقوق ملی و شهروندی یا بهتر است بگویم که مبارزاتی برای خروج از جغرافیای "ناملت بودن" و "غیره شهروندبودن" انجام شدە است.


این مبارزات عبارتند از مبارزات شیخ محمود حفید که از ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۰ طول کشید و با سرکوب آن توسط نیروی نظامی بریتانیا به شکست منجر شد. مبارزات بارزانیها در ۱۹۴۳ که این مبارزات نیز توسط نیروی نظامی بریتانیا سرکوب شد. مبارزات ایلول که از سپتامبر ۱۹۶۱ تا مارس ۱۹۷۰ بطول انجامید و در پی این مبارزات بیانیه ۱۱ مارس ۱۹۷۰ صادر شد که در این بیانیه به حقوق اساسی ملت کورد اشاره شده و دولت عراق قبول کرده است که جغرافیای حاکمیت آن از دو ملت کورد و عرب تشکیل شده ولی مفاد این بیانیه هرگز اجرایی نشد و سه سال پس از امضاء به دلیل عدم اجرای مفاد آن، مبارزات ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۵ شروع شد که این مبارزات نیز به شکست انجامید.


در مورد مبارزات کوردستان در سال ۱۹۷۶ روایتی هر چند تایید نشده، اما نزدیک به واقعیت هست که میگوید هنگامی که ارگانهای امنیتی رژیم بعث در سال ۱۹۷۶ خبر شروع مبارزاتی جدید در کوردستان را به صدام حسین معاون حسن البکر، رئیس جمهور وقت عراق دادند او در برابر این خبر با عصبانت گفته است: "شاید جلال (منظور جلال طالبانی است) بتواند، بر روی سرخود درخت خرما را برویاند، اما هرگز نخواهد توانست ۶ نفر را با هم در کوههای کوردستان جمع کند". مبارزات ۱۹۷۶ به چنان قدرتی رسید که صدام ناچار شد در سال ۱۹۸۳ با مبارزان آن مقطع بر سر میز مذاکره بنشیند اما سرانجام این مبارزات نیز با سرکوب وسیع به شکست منجر شد و انتفاضه ۱۹۹۱ که به تشکیل حکومت اقلیم کوردستان بر روی مدار ۳۶ درجه، منجر شد.


در تمامی این مدت، که ۷۰ سال از حکومت عراق را دربر میگیرد، ما با مسئله حکومت ملت بر ناملت و نیز مسئله وجود شهروند و ناشهروند روبرو بودیم. ناملتهایی کە نە از حق حاکمیت برخوردار بودند و نە هیچ حکومتی خود را در برابر سرنوشت آنها ملزم میدانست. این نوع رفتار حاکمان مسبب بازتولید خشونت در تمام این مدت شده است اما اعمال خشونت پس از ۱۹۹۱ توسط حاکمان عراق به پایان نرسید بلکه پس از این انتفاضه نیز در واقع جغرافیای حکومت اقلیم کوردستان از طرف حاکمان عراق تحریم شده بود و در آن مقطع نیز ملت (حاکمان عراق) از طریق اعمال تحریمهای چند جانبه بر اقلیم کوردستان میخواستند، ناملت (کوردها) را دوباره به تحت حکومت خود درآورند و در این راه از اعمال هیچ نوع تحریمی اباء نکردند؛ این رفتار در فضای اجتماعی عراق کاملا عادی تلقی میشود چون جامعە عراق از لحاظ ذهنی جامعە است کە بە دو دستە ملت و ناملت تقسیم شدە است و ملت (حاکمان) حاکمیت را تنها حق خود میپندارند. پس برای بازیابی دوبارە حکومت بر ناملتهای (کورد) غیر شهروند را باید بە شدیدترین شیوه ممکن، تنبیه کرد.


فصل دوم روابط کوردستان و بغداد پس از سقوط رژیم صدام حسین از مارس ۲۰۰۳ آغاز شد.


در این فصل در کوردستان حکومتی تحت عنوان "حکومت اقلیم کوردستان" وجود داشت و تمامی ارگانهای سرکوب رژیم بعث نیز منحل اعلام شده بودند. وجود این حکومت چون در عمل میتوانست کوردها را از جغرافیای ناملت بودن آزاد کند و نیز عدم وجود ارگانهای سرکوب در بغداد، به مشوقی بسیار بزرگ برای کوردها تبدیل شود تا آنها در شکلگیری آنچه عراق جدید خوانده میشد، مشارکت جدی و فعالی داشته باشند.


از مارس ۲۰۰۳ تا حال که ژوئیه ۲۰۱۷ است، حکومت اقلیم کوردستان تنها مرجعی بوده است که از حق شهروندی کوردها در عراق در برابر زیادەخواهیهای حکومت مرکزی عراق دفاع کرده ‌است و تنها سدی بوده است که جلوی طرح حکومت ملت بر ناملت را در آن مقطع گرفته است. هرچند در عراق جدید ملت جدید با زیربنا هویتی عرب_شیعه شکل گرفت اما در عمل، عراق جدید و ملت جدیدش باز بر اساس دیدگاه حکومت ملت بر ناملت اداره میشود.


در این مدت جدا از اینکه از ژانویه ۲۰۱۴ تا حال دولت مرکزی بغداد از تامین بودجه اقلیم کوردستان خودداری کرده‌ است و در واقع این اقلیم تحت محاصره اقتصادی_پولی بغداد است، تنبیهه ناملتهای غیر شهروند که آماده نیستند حکومت ملت را بر خودشان قبول کنند، در سال ۲۰۱۲ نیز با تشکیل سپاهی تحت عنوان "سپاه دجله" و اعزام آن به کوردستان در تلاش بود تکلیف مناطقی که در قانون اساسی عراق به عنوان "مناطق مورد مناقشه" (۳) شناخته میشود را از طریق نیروی نظامی و نه از طریق انتخابات تعیین نماید. در حالی کە بر اساس قانون اساسی عراق و مادە ۱۴۰، باید تکلیف این مناطق از طریق انتخابات تعیین میشد.


تجربه مشارکت کوردها در تشکیل عراق جدید به آنها نشان میدهد که تنها مرجعی که از حقوق شهروندی آنها دفاع میکند و تنها سدی که در برابر تبدیل شدن دوبارە آنها به ناملتهای غیر شهروند در ساختار عراق وجود دارد، همان حکومت اقلیم کوردستان است.


در واقع مشارکت فعال کوردها در تشکیل عراق جدید که در پس سقوط صدام از خاکستر رژیم بعث سربرآورد، در عمل تاثیری بر دیدگاه حاکمان جدید عراق نداشته است و تنها بازدارنده بوده که آنها نتوانند عملا دیدگاههای خود در کوردستان را اجرا کنند. پس در یک کلام باید گفت تنها تغییری که در عراق جدید در مقایسە با عراق قبل از سقوط صدام رویداده است، پایه ملت جدید عراق از عرب سنی به عرب شیعه تغییر کرده ‌است وگرنه دیدگاه حکومتداری بر اساس اعمال حکومت ملت بر ناملت به قدرت خود باقی است و اگر امروز این نوع حکومتداری توسط حاکمان عراق در مورد کوردها اجرا نمیشود، تنها به دلیل عدم قدرت آنها و قدرت بازدارندگی اقلیم کوردستان است وگرنه بخوبی میبینیم که حاکمان ملت جدید عراق، چگونه ناملت کنونی عراق کە عرب سنی این کشور هستند را به غیر شهروند تبدیل کرده‌اند و آنها را از هر نوع حقی محروم نموده‌اند. مشخص است کە در صورت عدم قدرت مقاومت حکومت اقلیم کوردستان در برابر این حاکمان جدید کوردها نیز دوبارە بە ناملتهای غیر شهروند تبدیل میشوند.


اگر بر اساس واقعیتهای عینی تاریخ ۹۷ ساله عراق به مسئله رفراندم برای آری به استقلال کوردستان عراق نگاه کنیم، باید اظهار کرد که این رفراندم و رای آری به اعلام استقلال کوردستان از عراق حداقل پنج مفهوم را در بر دارد:


۱: پایان حکومت ملت بر ناملت در کوردستان و پایان حاکمیتی که از خشونت ذاتی برخوردار است و مسبب شکلگیری پدیده ناشهروند میشود و در عمل به شیوه سیستماتیک اعمال خشونت می‌کند.


۲: ایجاد یک خط پایانی برای تنشهایی که مسبب آن شکلگیری کشوری به اسم عراق بود، کشوری که برپایه کسب منافع حداکثری ابرقدرتهای جهان در پایان دهه بیست، سده بیستم شکل گرفته بود.


۳: ایجاد یک کشور که بر اساس خواست اکثریت ساکنان آن تشکیل شده است و در واقع تنها کشور خاورمیانه که از طریق مکانیزم همه‌پرسی شکل گرفته است.


۴: پایان ترس تاریخی کوردها از ژینوساید، سرکوب و کشتار توسط حاکمان غیر کورد در آن بخش از کوردستان. بسیاری بە یاد دارند که در هنگام حمله آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳ مردم شهرهای کوردستان از ترس بمباران شیمیای صدام به روستا فرار کردند و تا پایان سقوط صدام به خانه‌های خود بازنگشتند.


۵: ایجاد یک سرزمین امن برای ملتی که چندین بار توسط حاکمان بغداد ژینوساید شده است و در تمام مدت حاکمیت عراق به عنوان ناملت و غیر شهروند در ساختار این کشور شناخته شده است.


در واقع با توجه به تاریخ ۹۷ ساله عراق تشکیل کشور کوردستان مسبب شکلگیری و افزایش تنش بیشتر در خاورمیانه نمی‌شود بلکه برعکس تشکیل این کشور میتواند هم به مفهوم پایان تنشی ۱۰۰ ساله بین بغداد و کوردستان باشد و هم به مفهوم ایجاد جغرافیایی امن برای کوردها باشد تا از تکرار آنچه در چندین دهه گذشته و در پس تشکیل عراق بر آنها گذشته جلوگیری شود و هر دوی این مسائل به مفهوم کاهش خشونت در منطقه است.


در واقع برعکس ادعای مخالفین استقلال، استقلال کوردستان جنوبی امکان پایان یک سدە خشونت در عراق را فراهم میکند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- مفهوم ناشهروند را از این نوشتە آقای شاهد علوی عاریت گرفتەام
http://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-38826601

۲- http://www.niqash.org/ku/articles/society/1761/

۳- بر اساس مادە ۱۴۰ قانون اساسی عراق بخشهایی از کوردستان کە در آن ترکیب جمعیتی کورد، عرب، ترکمن و آشوری وجود دارد تحت عنوان "مناطق مورد مناقشە" شناختە میشود کە بر اساس همان بند در قانون اساسی باید سرنوشت حکومت ایالتی این مناطق تا ۳۱/۱۲/ ۲۰۰۷ از طریق رفراندوم تعیین میشد کە دولت عراق از انجام رفراندم و حتی آمادەسازی برای رفراندوم نیز خودداری نمودە است.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy