آتنا حرف دارد...
چطور "مرگ" شرم نمیکند از سیمای معصوم آتنا، که امشب در آن قبر کوچک تنها خوابیده است؟
سوگوارم. اما از سند ۲۰۳۰ تا شهرداری و مجلس، همه را در آینهی سوگ این کودک معصوم بررسی کردهام. به این امید بعید، که دیگر تکرار نشود!
🔹 در تابستانهای کودکی، در پیادهروی روبروی "سینما سعدی شیراز" بساط دستفروشی داشتم. از نزدیک دیدهام که دستفروشان «۳ مشکل روزانه» دارند که انگار «هنوز هم لاینحل» باقی ماندهاند:
▪️اول: محل بساط! که اگر دیر بیاید یکی آن را گرفته. و یا با دعوا، یا گواهی مغازهدارها بتواند جایش را پس بگیرد یا نه؟
▪️دوم: مأموران سدمعبر! که واویلا!
▪️سوم: دستشویی!
برخی مغازههای اطراف به دستفروشان اجازه استفاده میدهند، و به جای آن هر نوبت پولی میگیرند.(من چون در محل خودمان کار میکردم، با خانه فاصله کمی داشتم. اما این مدل پول درآوردن، یعنی اجارهی توالت را دیده بودم!)
🔹 دستفروشان ۳مشکل روزانه دارند: محل بساط، مأموران سدمعبر، و توالت!
مشکل سوم را شهرداریها باید با گذاشتن توالت سیار و یا ساختن آن حل کنند.
و مشکل سدمعبر را هم میتوانند با برپایی بازارچههای محلی دستفروشان، حل کنند. اینطوری مشکل اول (جای بساط) هم حل خواهد شد. در واقع سه مشکل، یکجا برطرف میشوند!
اما در ایران مصیبتزده، حل مشکلات انگاری «شقالقمر» است؛ سخت و ناممکن!
🔹 در ایران، چند میلیون نفر فقط با بساط کردن و دستفروشی امرار معاش میکنند. و خیلی از آنها از فرزندان خود، برای ساعاتی یا برای تمام روز کمک میگیرند.
بسیاری از دستفروشان مانند پدر آتنای عزیز، مجبورند از مغازهداری در نزدیک، برای رفع نیازهای روزانه به آب و توالت کمک بگیرند.
اگر دستفروش زن باشد، یا دختر و پسر کوچکی همراه داشته باشد، مصیبت چند برابر میشود.
🔹 آتنا دختر معصوم یک دستفروش بود، که گاهی برای کمک به پدرش، کنار بساط او میرفت. او و پدرش، برای خوردن آب و دستشویی به مغازه یک رنگرز آشنا(!) میرفتند.
رنگرزی بنام 'اسماعیل" ۴۰ ساله و متأهل بود، که در روزهای نخست گم شدن آتنا، حتی به پدر بیتاب آتنا "دلداری" میداد! تا عاقبت با استفاده هوشمندانه پلیس از دوربینهای مداربسته، گیر افتاد!
عجیب سرزمینی داریم! قاتلان، خیلی وقتها مثل این اسماعیل، آشنا هستند! و به خانواده مقتول دلداری میدهند! و در خلاء قانون و هرجومرج، همچنان به جنایتهای بعدی مشغول میشوند!... حال خواه یک قاضی کهریزک باشند، خواه یک مربی کلاس قرآن و یا یک رنگرز! از کی، انسان به چنین قساوتی رسید؟
▪️و اما، علاوه بر همدردی صمیمانه با خانواده محترم آتنا اصلانی و داغداران آتنای عزیز، چیزهای مهمی هست که باید همین حالا گفته شوند:
🔹 اگر شهرداریها و شوراهای شهر به حادثه پارسآباد "از زاویهی مسئولیت خودشان" نگاه کنند؛ هزاران آتنای دیگر (که کم هم نیستند)، همین حالا در معرض اینگونه آزار و اذیتها هستند.
در این «نیاز مضاعف» که دستفروشان دارند، امکان تکرار مصیبتهایی مثل آنچه بر دختر معصوم پارسآباد آمده، وجود دارد. چه بسیار زنان و کودکان دستفروشی که از این نوع آزارها دیده و هر روز تجربه میکنند، اما چون موضوع جنایی و پلیسی نیست (راستی چرا جنایی نیست؟) در سکوت باقی میمانند.
گرچه کمی احمقانه است از شهرداری که مأمورانش، مشکل دستفروشان هستند، بخواهیم فکری برای حل مشکل آب و توالت آنها بکنند.
اما علاوه بر قشر مستضعف دستفروشان، مردم عادی هم، نظیر سالمندان و برخی بیماران هم به این دو نیاز جدی دارند؛ به توالت و آب.
پس اعضای شوراهای شهر! و شهرداریها! حداقل این مشکل را از پیش پای مردم و دستفروشان بردارید! زیادهخواهی نیست که؟
🔹 سوگوارانه، لعنت میفرستم بر کسانی که مانع از اجرای سند آموزشی ۲۰۳۰ یونسکو در ایران شدند. آنهایی که در دعواهای حکومتی خود، نگذاشتند آن سند آموزشی اجرا شود، در جنایات نظیر این مسئولاند!
سند ۲۰۳۰ دهها بند دارد، از جمله به کودک و والدین او یاد میدهد چگونه با مسائل مختلف جنسی و بلوغ (و از جمله با کودکآزاری) برخورد کنند. شرم بر آنان باد که نمیخواهند و نگذاشتند مانند تمام دنیا، کودکان خود را با آنچه لازم است بدانند، بزرگ کنیم.
🔹 لازم است که مجلس به قانون "حمایت از خانواده" رسیدگی کند و آن را زودتر تصویب کند. تا کی خاک بخورد؟
همچنین باید نواقص و خلاء جدی قانون در مجازات کودکآزاران را برطرف کنند.
🔹 برای آتنا آنقدر حالم بد است که حرف ندارد. اما آتنا، هنوز حرف دارد!
دیدن عکس قبر کوچکی که برای بدن کوچولویش خالی کردهاند، تا عمر دارم از این ذهن و حافظه لاکردار بیرون نخواهد رفت.
لعنت بر "حافظه"، وقتی فقط مصیبت و غم، ما را "محاصره" کردهاند...
بابکداد
۲۱ تیر ۹۶
🔹 تلگرام:
🔹 تماس:
مطلب قبلی...
مطلب بعدی...