فيلم «ماجراى نيمروز»، يك فيلم حكومتى به معناى واقعى كلمه است. اين فيلم، بر اساس روايت حكومت اسلامى، از ماجراهايى كه ماموران امنيتى حكومت در برخورد با اعضاى سازمان مجاهدين خلق در زندان و بيرون از زندان داشته اند، ساخته شده است.
كارگردان اين فيلم حكومتى، در سال شصت، در شكم مادرش بوده، و تهيه كننده ى آن كودكى يك ساله بوده است، بنابراين اين فيلم بر اساس مشاهدات يا تجربه ى مستقيم اين دو ساخته نشده و ماده ى اوليه ى فيلم، از كسانى كه مسووليتى در زندان يا كميته انقلاب و نهادهاى مسلح ضد مجاهدين داشته اند به دست آمده است.
در سال ٦٠، اعضاى سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، كه وظيفه ى اصلى آن ها برخورد با سازمان مجاهدين خلق ايران بوده، و اصلا نام آن ها، به منظور نشان دادن تخالف كامل و نعل بالنعل با سازمان مجاهدين خلق، انتخاب شده، در درون دستگاه حكومتى بوده و هنوز از بدنه ى حكومت به بيرون رانده نشده اند. خمينى هم به اينها كه در آن زمان «چپ» ناميده مى شدند و در ارگان هاى نظامى و امنيتى و سركوب گر مسووليت داشته اند، بيشتر علاقه داشته و در مقابل «راست»، كه نمى توانسته به قول او حتى يك نانوايى را اداره كند، به حمايت از آن ها مى پرداخته است.
بعد ها، مجاهدين انقلاب اسلامى از حكومت رانده شده، ماسك اصلاح طلبى و مخالفت معتدل با «نظام» را بر صورت زدند، و هواداران بى خبر از ماهيت جنايتكار و سركوب گر خودشان را براى مبارزه ى اصلاح طلبانه به ميدان كشاندند و آن ها را تبديل به ماشين هاى «راى دهنده»اى كردند كه آراى شان را به نفع اصلاح طلبان به صندوق هاى راى بريزند و آن ها را از اين طريق، مجددا وارد دستگاه قدرت كنند.
به همين دليل، اين گروه «اصلاح طلب» هرگز خواهان از ميان رفتنِ حكومت اسلامى به طور كامل نبوده اند چرا كه قدرت گيرى مجدد آن ها -اگر امكان پذير باشد- فقط در چهارچوب اين حكومت مقدور و ميسر است و در صورت سرنگونى كل حكومت يا اصلاح اساسى آن، اين ها هم بايد پاسخگوى جنايت هاى وحشيانه شان در سال هاى اول انقلاب باشند.
بارى در سال ٦٠، اصلاح طلبان، در كنار كسانى كه تندرو و اصولگرا خوانده مى شوند، به كار سركوب مخالفان سياسى و فكرى و ايدئولوژيك خود مشغول بودند و فيلم «ماجراى نميروز» هم سعى مى كند، اختلاف نظر اعضاى اين گروه را به عنوان مسوولان زندان و بازجوها و افراد سركوب گر نظامى، با تندروها به گونه اى نشان دهد كه اينان خواستار اعتدال در برخورد با مجاهدين خلق بوده اند، و طرف ديگر، خواهان سركوب شديد آن ها بوده است، ولى در نهايت، عملكرد «تروريستى» مجاهدين خلق باعث مى شود تا شخصِ بازجويى هم كه ريش اش را مى تراشيده، در نهايت ريش بگذارد و به سركوب بى رحمانه ى مجاهدين تن در دهد...
ماجراى نيمروز، چنين فيلمِ زيركانه اى ست، كه به شيوه اى غير مستقيم، خواهان محق نشان دادن حكومت و سركوب هاى او در سال ٦٠ و بعد از آن است.
*****
امروز عطاءالله مهاجرانى، وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامى، كه خود از طرف تندروها به بيرون از دستگاه حكومت رانده و به انگلستان پناهنده شده است، در آخرين اظهار نظر خود، فيلم «ماجراى نيمروز» را منصفانه خوانده است و گفته است:
«فیلم ماجرای نیمروز، فیلم بسیار جذاب و عمیق و منصفانهای ست. به دور از شعارزدگی و سطحیگرایی. فیلم خوبی که میبایست ۳۰ سال پیش ساخته میشد.»
ما در مقابل آقاى مهاجرانى، كه پليمسيست قابلى نيز هست، طورى كه راى مجلس را با يك گفت و شنود طولانى و داغ، به نفع خود تغيير داد و توانست در دولت خاتمى به كارش ادامه دهد، به بحث در باره «انصاف» و «عمق» و «جذابيت» نمى پردازيم و از «شعارزدگى» و «سطحى گرايى» سخن نمى گوييم، فقط اين سوال ساده را مطرح مى كنيم كه مخالفان اين فيلم و داستان دروغين و بزك كرده اش، «در داخل زندان»، اين «نقش آفرينان مهربان و انسان» را در چهره ى واقعى شان ديده اند و نحوه ى برخورد آن ها را «با پوست و گوشت و اجزاى تشكيل دهنده ى كف پاى خود» احساس كرده اند. احساس اين زندانيان واقعى، چنان از «سطحى گرايى» به دور بوده، كه سطح كف پايشان، شكاف مى خورده، و گوشت «عمق» پا از لابه لاى زخم ها بيرون مى زده، طورى كه زندانى «پر احساس»، به شكلى جذب كننده، «نعره» مى كشيده و به فرمان بازجو، براى خواباندن باد پا، در محوطه مى دويده... بارى، مخالفان اين فيلم، در چنين موضعى قرار دارند...
آيا جناب مهاجرانى كه از اين فيلم تمجيد مى كنند و آن را جذاب و عميق و منصفانه مى نامند، در آن سال ها، در داخل زندان ها، حضور داشته اند و مثل زندانيان واقعى، البته از جهت مقابل، وضعيت زندانيان را شخصا مشاهده كرده اند كه با چنين قاطعيتى از انصاف و عمق و جذابيت سخن مى گويند يا خير، اين سخنان حدس و گمان ايشان است؟
ايشان به همين يك سوال ما پاسخ دهند، براى ما كافى خواهد بود، و نيازى به سيصد صفحه كتاب و توضيح مفصل، در دلايل صحت نظرشان نخواهد بود...