۱- مقدمه
دراین نوشتارقصد داریم عملکرد نظام ولایتی را اندکی بشکافیم. ببینیم تلاش بی وقفه وهمه جانبۀ حاکمیت درپرورش وآموزش اُمت شیعۀ ولایتمداراز یک سو و انقلاب رسانهای، که گردش اخبار واطلاعات دردنیا را لحظهای گردانیده از جانب دیگردراین نسل انقلاب ونسلهای پس ازآن چه تأثیری گذاردهاند. به بیان دیگر، قصد داریم بررسی کنیم که جوان ایرانی در این دنیای پر تناقضِ مادی نگر وفرد گرای سرمایه داری چگونه رشد ونمو کرده است.
برای این منظور، ابتدا بخش هائی ازجامعه ایران که به این نوشتار بیش تر ربط دارند و تحولات آن را اندکی میشکافیم.
۲- نگاهی گذرا به بخش هائی از کالبد ملی جامعهی ایران
برپایۀ آمارهای مرکز آمار ایران جمعیت کشور که درسال ۱۳۵۵نزدیک به ۳۴میلیون نفر بوده در سال ۱۳۹۵ ازمرز۸۰میلیون نفر گذشت. این جمعیت هنوز نسبتاً جـوان است. ولی درمسیر پیرشدن حرکت میکند: میانگین سنی آن که در سال۱۳۵۵ حدود ۲۲سال بوده؛ درسال ۱۳۸۵ به رقم ۲۸ ودرسال ۱۳۹۵به بیش از۳۰ سال رسید. بیش از۷۲در صد این جمعیت درنقاط شهری یا درحاشیهی شهرهای بزرگ کشور (حدود ۱۲تا۱۳میلیون نفر- بیش از۱۵ درصدکل شهر نشینان) زندگی میکند (۱).
آموزش وپرورش. بر طبق آمارهای رسمی، نتیجه تلاشهای رژیم اسلامی دراین مدتِ نزدیک به ۴۰ سال نشان میدهد که بیش از۸۰ در صد جمعیت۶ساله وبیش تر با سواد است. بیش از ۱۸در صد از این افراد تحصیلات دانشگاهی دارد. هم اکنون بیش از ۵/۴میلیون نفرجوان در ۲۸۵۹دانشگاه ومرکزآموزش عالی به کمک حدود ۷۶۱۲۹ نفر عضوهیئت علمی تمام وقت ومدرسین حق التدریسی به تحصیل در مقاطع مختلف آموزش عالی اشتغال دارند (ایضاً۱).
جالب این که زنان جوان با تمام محرومیتها، محدویتها و تبعیض هائی که دراین مدت، حتا در زمینه کسب علم*تحمل کردهاند در انجام تحصیلات عالی رُشد شتابان وتحسین بر انگیزی داشته و حتا سریعترازمردان رُشد کردهاند: آخرین آمارهای رسمی نشان میدهد که۴/ ۱۸درصد از زنان بزرگسال تحصیلات دانشگاهی دارند. درحالی که این نسبت برای مردان بزرگسال ۲/۱۸ است (۲).
وضع اشتغال. گزارش مرکزآمار ایران درتابستان ۱۳۹۵نشان میدهد که بیکاری، به ویژه زنان اسف بار ونگران کننده است. هر چند دردولت حسن روحانی نرخ مشارکت اقتصادی افزایش یافت و به حدود ۳۸ درصد رسید (سهم زنان ۱۲درصد ومردان ۶۳درصد). بازهم نزدیک به۱۳درصدکل جمعیت قرارگرفته درسنین اشتغال بیکاراست؛ این نسبت برای زنان نزدیک به دوبرابر مردان است (۲۲درصد). تأسف بارتر این که نزدیک به یک سوم این بیکاران آشکار را جوانان قرار گرفته در سنین ۲۰تا۲۴سال؛ بیش از ۴۰درصد را دانش آموختههای دانشگاهها وسایر مراکزآموزش عالی شکل میدهد. بخشی از این بیکاران محصول عملکرد نخستین سالهای انقلاب وتشویق مردم به زاد وولدِ هر چه بیش تر به عنوان یک تکلیف شرعی وبه هر بهائی میباشد. برنامهای که نرخ رُشد جمعیت را به ۹ /۳ درصد (درسال ۱۳۶۵) افزایش داد. ورود متولدین آن دوره به بازارکاروناتوان بودن حاکمیت در ایجاد اشتغال برای این قشرجمعیتی جویای کار، قدر مطلق بیکاران را به شدت متورم کرده و به مرز حدود ۷میلیون نفر رسانید.
فاجعهای رخ داده که گریبان رژیم را سخت میفشارد. حل آن به وفاق ملی وارادۀ جمعی، اصلاحات بنیادی وبرنامه ریزی جامعِ بلند مدت نیاز دارد. باید محدودیتها، تبعیض جنسیتی، نظام روابطی و تقسیم جمعیت جویای کار به خودی وناخودی ازمیان برداشته شود؛ شایسته سالاری ملاک عمل قراربگیرد؛ امنیت سرمایه گذاری بلند مدت با بهره وری مطلوب، به ویژه برای بخش خصوصی وسرمایه گذاران بین المللی تضمین شود؛ برای جذب گردشگران خارجی برنامه ریزی جامعی صورت بگیرد تا نرخ بیکاری در یک دوره بلند مدت (حدود بیست ساله) به سطح مناسب کاهش یابد.
شکافتن عوارض گوناگون این پدیده نوشتار دیگری میطلبد. در این جا تنها به برخی پی آمدهای آن وعملکردهای دیگرنظام درتغییر یا تسریع در تغییر نظام ارزشها و هنجاریهای اجتماعی- فرهنگی جامعه بسنده میکنیم.
نخست یادآوری این نکته لازم است که درهر جامعهای کنش وواکنش افراد با یکدیگرقراردادی وخاص است. این روابط معمولاً از بستر نیازهای فردی و جمعی بر میخیزد؛ نظام ارزشی آن جامعه را شکل میدهد. ارزشهای جامعه بارعاطفی- معنوی دارند؛ معمولاً درهنجارها اجتماعی- فرهنگی نمود ظاهری پیدا میکنند؛ میان اعضای جامعه پیوند میزنند و رفتار و کردارشان را نظام میبخشند. ارزشها و هنجارهای جامعه درپیوندی ساختاری وسلسله مراتبی با یکدیگر قراردارند. تحت تأثیر عملکرد خانواده وجامعه و تحولات جهانی تغییر میکنند. گاهی اهمیت سلسله مراتبی خود را ازدست میدهند و به رتبه پائین تری نزول میکنند. گاهی به کل حذف ویاحتا به ضد ارزش تبدیل شده و ارزشها وهنجارهای دیگری جایگزین آن میشوند.
ارزشهای برتر (مسلط) جامعه به همراه قوانین ومقررات مصوبه مملکتی جامعه را کنترل میکنند وانتظام میبخشند؛ مانع ِآسیبها وناهنجاریهای اجتماعی- فرهنگی میشوند.
در جامعه ایرانِ امروز که بر پایۀ آمارهای رسمی مصلحت اندیشی، فرصت طلبی، نون به نرخ روزخوردن و فساد مالی واخلاقی به شدت گسترش یافته؛ نظام روابطی به جای نظام ضوابطی حاکم شده و یا آن را به حاشیه رانده و... (۵) نمیتوان انتظار داشت نظام ارزشها وهنجارهای اجتماعی- فرهنگی جامعه تغییر نکند. ازجوان بیکارِ، به ویژه تحصیل کردهای (بیش از ۱۲میلیون نفرتحصیلات عالی دارند) که تأمین مالی و روانی و امنیت اجتماعی- شغلی لازم را ندارد؛ وقادرنیست معاش زن وفرزند ویا دیگر وابستگان درجه یکش که به عهدۀ اوست را تأمین نماید کمتر میتوان انتظار داشت که منافع آنی خودش را ندیده بگیرد؛ به ارزشهای اخلاقی و فرهنگی- سنتی ویا مذهبی جامعه اولویت دهد، خصوصاً اگر جزو بیش از۲۸میلیون نفری باشد که کاربراینترنت پرسرعتاند؛ یا حتا جزو اکثر شهروندانی باشد که ازشبکههای ماهوارهای استفاده مینمایند (۷۱ درصد درتهران) و دنیای مادی، فردگرا واین دنیا باورِامروزی ومظاهر مادی آن را کم وبیش میشناسند و مسلماً به حق وحقوق مدنی خود نیز به خوبی وافقند (۶).
درچنین جامعهای طبیعی ست که پول وثروت جایگزین ارزشهای کسب علم ومعرفت میشود؛ اهمیت آن را در سلسله مراتبِ نظام ارزشها چندین رتبه پائین میآورد. قراردادهای اجتماعی و انتظام جامعه دستخوش روابط ویا حوادث میشوند؛ این دنیا باوری، تغییرذهنیت مذهبی گسترش مییابد. فسادهای مالی واخلاقی فزونی میگیرد؛ ارزشها و هنجارهای فرهنگی- اخلاقی تغییر مینماید؛ آسیبها وناهنجاریهای اجتماعی شتاب میگیرند. اگراهمیت نقشها در خانواده، به ویژه شهری رنگ ببازد؛ میل به ازدواج دائم وتشکیل خانواده کاهش یابد؛ نرخ طلاق به شدت افزایش یابد (نیمی از ازدواجها در۵ سال اول شروع زندگی مشترک و۸۰ درصد در سنین مناسب باروری- حوالی ۳۰ سالگی- به طلاق منجرمی شوند -۷) نباید تعجب کرد. در چنین جامعهای کاهش شدید نرخ فرزند آوری (۱۴درصد اززن و شوهرها تمایلی به فرزندآوری ندارند و نزدیک به ۲۰درصد نیزبه داشتن یک فرزند بسنده میکنند-۸)؛ افزایش شدید شمار خانوادههای تک نفره (۱۱میلیون)؛ تنزل چهار پله اولویت همسرگزینی؛ کاهش چشم گیر نرخ رشد جمعیت ورسیدن آن به۲۹/۱درصد ونیزپیش بینی رشد منفی آن در آیندۀ نزدیک (برپایۀ پیش بینی سازمان ملل متحد جمعیت ایران درسال ۱۴۰۱با رشد منفی مواجه خواهد شد-۹) دور ازمنطق نمیباشد.
اگرفرد فقیر وتنگدستی پدر یا مادر پیر و سالمند خود را در کوچه رها مینماید (بنا به گفتۀ رئیس سازمان بهزیستی استان تهران حدود ۱۹هزار نفر سالمند مجهول الهویه یا رها شده در کوچه وخیابان جمع آوری شده ودر۱۵۰ مرکز شبانه روزی سالمندان سازمان بهزیستی نگهداری میشوند-۱۰) یا او را در آسایشگاه سالمندان بگذارد* یکی از دلائل عمدۀ آن فقر واستیصال است. البته عامل بی عاطفگی فرزند (فرزندان) که در بررسی علل عمدۀ پیداش وگسترش این پدیده برجسته شد (۱۱)، نیز میتواند توجیه داشته باشد. ولی بیش تر برای قشرمرفه جامعه وخانواده هائی که قادرند تسهیلات وهزینههای نگهداری - درمانی سالمندشان را در خانه تأمین نمایند معهذا او را در آسایشگاه شبانه روزی دولتی میگذارند. چرا که درسنت ماایرانیان نگهداری ومراقبت ازعضو (اعضای) سالمند ویا معلول خانواده ازوظائف فرزند (فرزندان) بوده؛ تخطی ازآن بی عاطفگی، هنجارشکنی و زشت تلقی میشده است. اما پدیده هائی مانند رُشد فردگرائی (۱۲)، مادی نگری، افزایش امید به زندگی، شهرنشینی و آپارتمان نشینی، تخصص باوری و شناخت بهتر نیازهای روزمرۀ سالمند؛ فقرو تنگ دستی (به گفتۀ وزیر اقتصاد ودارائی دولت روحانی، ۳۱درصد وبر پایهی برآورد خوشبینانۀ اقتصاد دانان حدود۳۲ درصد از جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی می کنند-:۱۳)، بیکاری ونظائرآن موجب شده که رها کردن سالمند در کوچه توجیه پذیر شود واخلاق اجتماعی آن را زشت نداند و تکفیر ومحکوم نکند.
چگونه می توان از یک فرد فقیر ویا بیکارِ به نان شب محتاجی که در یک چهاردیواری کوچک دریک شهر یا درحاشیه آن با خانوادۀ هسته ای خود یا مجرد زندگی می کند انتظار داشت که این سنت با ارزش راحفظ کند. مثلاً پدر یا مادر آلزایمری یا بیمار وحتا ناتوان در انجام امور شخصی اش را در آسایشگاهِ دولتی نگذارد؛ واگر نتواند او را به آسایشگاه منتقل نماید، ناچاراً درکوچه رها نکند. این انتظار فراتراز توان اوست ؛ نمی تواند در سبد مخارج زندگیش بگنجد واحتمال هم دارد که با نگاهش به زندگی این دنیائی نیز همسوئی نداشته باشد.
اگردر زندگی اجتماعی ما فرد گرائی* ومادی نگری رشد می کند و درکارمان ملاک عمل قرار می گیرد؛ درجامعه تغییر ذهنیت مذهبی تشدید می شود؛ نقش ها درروابط خانوادگی بیشتر به سوی روابط افقی و یا تشریفاتی- حمایتی میل می کند(۱۴)؛ ازپدیدۀ مجرد زندگی کردن جوانان قرار گرفته در سنین ازدواج؛ افزایش چشمگیر سن ازدواج ؛ رنگ باختن ازدواج تکلیفی وسمت وسو گرفتن همسر گزینی به روابط عاطفی-عشـقی ویا مادی ومصلحتی؛ ازدواج به اصطلاح سفید یا زندگی مشترک آزاد از قید وبندهای رسمی- مذهبی درایران، که حساسیت برخی مقامات مملکتی را برانگیخته نیز نباید تعجب کرد. چرا که این پدیده ها دردنیای مدرن وفرد گرای امروزی که جوانان ما غالباً از آن الگو می گیرند بار ارزشی منفی ندارند.
از نظر جامعه شناختی پدیدۀ فردگرائی بر این پیش فرض تکیه دارد که فرد دارای قابلیت ها وتوان هائی ست که باید کشف کند. اعتماد به نفسش را تقویت؛ توانائی ها یا قضاوت وجدان بیدارش را شکوفا نماید ودر زندگی اجتماعی - کاریش به کار گیرد. دراین مفهوم فردگرائی ارزش مثبت دارد و باهر نوع اقتدار، تبعیض ازسوی دولت، چه قانونی وچه به زور، مخالف است. بی قانونی را بر نمیتابد و براین باورست که دولت وظیفه دارد درگزینشهایش شاخصی را ملاک عمل قرار بدهد تا استعدادها و شایستگیهای تک تک افراد جامعه شکوفا وبه کار گرفته شوند. دیگر در ایران نمیتوان رشد عقلانیت و تخصص باوری وعملگرائی با بازده اقتصادی کوتاه مدت؛ پیدایش روشنفکران وکنشگران سیاسی مستقل (واسط)؛ رشد جامعه مدنی و دیگردگرگونیهای انجام شده در بدنۀ اصلی جامعه؛ تأثیرات عظیم انقلاب الکترونیکی ورسانههای مجازی در ذهن کاوشگرانسان امروزی کاربر آن و نگاهش به زندگی این دنیائی را نادیده انگاشت یا کم ارزش دانست. تصورنمود که هنوز هم میتوان جامعۀ ایران را با روشهای غیر دمکراتیک اداره کرد (برای مطالعه بیشتر به: ۱۶). مسلماً نمیتوان به تأثیرات تحصیلات دانشگاهی در ایران، حتا با فرض پائین بودن کیفیت آن کم بها داد. فرض کرد که این بیش از۱۲میلیون نفری که تحصیلات عالی دارند و یا دردانشگاهها ومراکز آموزش عالی وحوزههای علمیه به تحصیل اشتغال دارند (بیش از۵/۴ میلیون نفر) واغلب کاربر اینترنت پرسرعت هستند ازپیشرفتهای علمی دنیای مدرن ومظاهر آن بی خبرند (۱۷). حق وحقوقشان را نمیشناسند. از عملکردهای نظام حاکم؛ واز ستمها، محرومیتها، محدودیتها، بیکاری (آشکار وپنهان)، تبعیضها، فقر مالی و فساد افسار گسیخته؛ نظام روابطی حاکم برجامعه و پی آمدهای آنها رنج نمیبرند ونمی خواهند حق وحقوق قانونیشان را بگیرند ودر یک جامعۀ دمکراتیکِ آزاد زندگی کنند. باید پذیرفت که جامعه ایران پویا ودر حال مدرن شدن ست. در این برهۀ زمانی (۱۳۹۵-۱۳۵۷) تحت تأثیر عوامل درونی وبرونی، که به بخشی از آنها اشاره شد تغییر وتحول گسترده در نظام ارزشها و هنجارهای اجتماعی- فرهنگی را نیز تجربه کرده است. این تغییرات وتحولات لااقل دربخش هائی از بدنۀ اصلی جامعۀ شهرنشینِ تحصیل کردۀ کشوردرجهت فرد گرائی، مادی نگری، این دنیا باوری، مصلحت اندیشی، کاهش اهمیت وتغییر ساختار نهاد خانواده ومانند آن، که از شاخصهای جامعه دمکراتیک امروزی هستند سمت وسو گرفته است.
در این جا، برای روشن تر شدن مطلب وتأیید گفته بالا، دو نمونه بررسی شده در جامعۀ شهرنشین ایران را اندکی میشکافیم وبه این نوشته پایان میدهیم.
نمونهی اول - فرد گرائی واُتانازی (به مرگی)
درسال ۱۳۹۱با همکاری چند پزشک ایرانی ساکن وفعال در فرانسه وانجمن اجتماعی وفرهنگی ایرانیان درفرانسه، در یک نظرسنجی نمونهای موضوع "به مرگی" را با ۵۸۲ نفر از ایرانیان ساکن در داخل کشور (بیش از۵۷درصد) یا در اروپای غربی وامریکا درمیان گذاردیم. پرسش اصلی این بود که اگر خود نمونه یا یکی از نزدیکا نش به بیماری درمان ناپذیری مانند آلزایمر پیشرفته یا مرگ سلولهای مغزی مبتلا شود با اتُانازی (به مرگی) موافق است یا نه؟ دادههای این نظر سنجی را با مطالعه انجام شده توسط مؤسسه ایفوپ فرانسه مقایسه نمودیم. نتایج تفصیلی آن در کتاب "اُتانازی یا به مرگی وچالشهای آن " در سال جاری توسط نشر آگاه انتشار یافت (۱۷).
توصیف اجمالی جامعه آماری این بررسی. در این مطالعه ۲۴۲نفرمرد (۴۲درصد) و۳۳۱نفر زن (۵۷درصد) و۹نفر (۱درصد) که جنس خود را ذکرنکردند مشارکت داشتند. میانگین سن نمونۀ مورد بررسی حدود۴۶ سال میباشد. نزدیک به نیمی از این نمونه تحصیلاتی در سطح کارشناسی و بالاتر دارد. حدود دوسوم از این پاسخگویان ساکن درایران ویک چهارم ایرانیان مقیم خارج ازکشور به مذهب شیعه اعتقاد دارند. بالاخره ۵۲درصد این نمونه تا زمان انجام این بررسی تجربه نگهداری و مراقبت ازیک بیمار درمان ناپذیر را داشته است.
ماحصل یافتههای این نظرسنجی. اکثریت قریب به اتفاق (۹۰درصد) ایرانیان خارج نشین وبیش از۶۰درصد ایرانیان ساکن درایران مورد بررسی اظهار داشت که چنان چه به بیماری درمان ناپذیری مانند آلزایمر پیشرفته مبتلا شود یا مثلا دراثرتصادف یا بیماری عقل وشعورخود را ازدست بدهد وبه مرحلۀ مرگ مغزی و حیات نباتی- حیوانی برسد با آرام مرگیِ مشروع موافق است؛ نمیخواهد وابسته به دیگران باشد؛ به این نوع حیات بیهوده، بی ثمر و پرهزینه (برای خود، نزدیکانش و جامعه) وگاهی درد ورنج آورادامه دهد. این نوع زنده ماندن (زنده نگاه داشتن) را مطلوب شأن ومنزلت انسان امروزی نمیداند. بیش از یک سوم این نمونه هم اظهارداشتند که هر انسانی حق دارد درحالتی که از نعمت سلامتی برخوردار است وشعورش کار میکند، وضعیت وداع با زندگی خود را انتخاب کند یا درشرایط ناتوانی برایش انتخاب نمایند. درمقابل، حدود یک سوم ازنمونۀ مورد بررسی اظهارداشتند که با آرام مرگی مخالفند. چرا که محترم شمردن زندگی انسان، با تمام بیماری، درد ورنجش ضروری ست. اینان سنگینی مسئولیت وامکان سو استفاده فردی را به عنوان دلائل عمده مخالفت خود بیان داشنتد. به نظر این دسته، برپایۀ هیچ اصلی نمیتوان زندگی کردن را ازکسی سلب نمود یا خواهان کوتاه کردن آن را داشت.
درست است که پاسخهای داده شده به پرسشهای کلی، آنهم درمصاحبه با نمونهای غیرمتخصص که با روش تصادفی انتخاب شده را نمیتوان و نباید ازنظرعلمی معنی دار تلقی نمود؛ به کل جامعه تعمیم داد. لیکن، دادههای این نمونه نیزمی تواند روند حرکتی جامعه ومسیر آن را نمایان سازد؛ تأییدی باشد برگفته بالا مبنی برمدرن شدن بدنۀ اصلی جامعهی شهری ایران ویا حداقل لایۀ جوان و تحصیل کرده آن، رشد فردگرائی، مادی نگری، این دنیا باوری و تغییربرخی از ارزشها و هنجارهای اجتماعی- فرهنگی در جامعهی ایران.
نمونهی دوم - نتیجه یک نطر سنجی دیگر
نمودهای دیگری از رُشد فرد گرائی، سکولاریسم ومدرن شدن بدنه اصلی جامعۀ ایران در "آزمون ارزشها ونگرشهای ایرانیان در کل کشور درسال ۱۳۸۰ " (۱۶ سال پیش) مشاهده میشود. این بررسی درشهرهای مرکزی ۲۸ استان کشور انجام شد. فرض بر این بود که نمونههای انتخابی در هر استان نماینده شهرهای آن استان هستند. هدف شناخت رابطه بین متغیرهای دینداری، سکولاریسم، فردگرائی وارزش خانوادگی با نرخ باروری بود. نتایج دادههای این بررسی در سال گذشته اجازۀ نشر پیداکرد (۱۸).
در این پژوهش اکثریت نمونههای مورد بررسی درشهرهای تهران، رشت، شیراز، اهواز، کرمانشاه، ارومیه، همدان، سنندج وقزوین درپاسخ به پرسش مربوط به روش اداره کشور به سکولاریسم گرایش بیشتری نشان دادند تا به حکومت دینی-مذهبی؛ فردگرائی را در برابرجمع گرائی دررتبه بالاتری قرار دادند؛ برای نظام خانوادگی اهمیت کمتر قائل شدند؛ بالاخره به باروری و فرزند آوری کمترمیل نشان دادند و داشتن یک یا دو فرزند را کافی دانستند.
دستۀ دوم. اکثریت نمونههای مورد بررسی درشهرهای اصفهان، شهرکرد، اراک، خرم آباد، ایلام، تبریز، زنجان، ساری، گرگان، سمنان ومشهد بین سکولاریسم ودینداری مغایرت چندانی نمیدیدند. به بیان دیگر، به نوعی حکومت سکولارِدین باورمی اندیشیند. اینان در پاسخ به پرسش مربوط به اهمیت و ارزش خانوادگی، باروری وتعداد فرزند یا فرد گرائی نشان دادند که به شاخصهای مدرنیزاسیون باور دارند؛ کم وبیش شبیه نمونههای مورد بررسی در شهرهای دستهی اول. یعنی، برای نهاد خانوده کمتر اهمیت قائلند وآن را در رتبههای بین۵تا ۱۰قرار دادند؛ متغیرفرد گرائی را دررتبههای برتر از جمع گرائی قرار دادند و اظهار داشتند که به باروری و تعداد فرزند کمترمی اندیشند.
بالاخره دستۀ سوم، نمونۀ مورد بررسی در شهرهای قم، یزد، کرمان، زاهدان، اردبیل، یاسوج و تاحدی بوشهر به حکومت مذهبی تمایل بیشتری نشان؛ آن را دررتبه برترازدسته اول قراردادند؛ به جمع گرائی و ارزشهای خانوادگی رتبۀ بالاتری دادند؛ برای زاد وولد وتعداد فرزند اهمیت بیشتری قائل شدند و آن را در رتبۀ برتری قراردادند.
بنابراین ملاحظه میشود که حتا در سال۱۳۸۰ اکثریت جامعه مورد بررسی اظهار داشتند که برای اداره کشورِ بزرگی چون ایران حکومت دینی- مذهبی مناسب نمیباشد.
در این جا یادآوری این نکته لازم است که درکل متخصصان سکولاریسم، سکولاربودن یک جامعه ودینداربودن آن را درتقابل باهم نمیبینند. باوردارند که سکولاریزاسیون بی دینی را تأیید یا تشویق نمیکند. بر تخصص وعقل گرائی و آزاد سازی اندیشه وتفکر ازهر نوع قید و بند غیرعلمی تأکید میورزد. نهادهای دینی را همسو با و فعال دررُشد وتوسعه و مُدرنیزاسیون جامعه تعریف میکنند. بر این امر تأکید دارند که حکومت سکولار به باورهای دینی- مذهبی مردم احترام میگذارد وآن را در حریم خصوصی و فردی قرار میدهد.
درپایان باید توجه داشت که این بررسی نقطه نظرهای نمونهای از مردم شهرهای مرکزی استانهای کشور را بیان میکند. چون دادههای آن مربوط به ۱۶سال پیش است تحولات این مدت را هم پوشش نمیدهد. مهذا، همانند پوشش ظاهری زنان ومردان جوان، تقاضای لغو قوانین تبعیض جنسیتی با یک میلیون امضا، نحوۀ شرکت در انتخابات متعدد ریاست جمهوری و... مُدرن شدن بدنه اصلی جامعه و روند تغییروتحول برخی ارزشها وهنجارهای فرهنگی جامعه را به روشنی نشان میدهد.
۳- کلام پایانی
دراین نوشتار، برخی از ویژگیهای جامعه امروز ایران را اندکی کالبد شکافی کردیم. ملاحظه شد که برغم تمام محدودیتها و ستمها وتبعیضهای بلند مدت و نازل بودن کیفیت آموزش وپرورش و ناهمسازی آن با نیازهای انسان امروزی و... سطح دانش و خرد عقلی زنان و مردان جوان نسل انقلاب وپس از آن رُشد بسیارخوبی داشته است. نمود ظاهری آن درعقل و تخصص باوری و نیز عملگرائی با بازده اقتصادی کوتاه مدت؛ درتغییر نقشها در روابط خانودگی وسمت و سو گرفتن آن به روابط افقی- تشریفاتی حمایتی و یا درخواست حکومت سکولاریا عرفی و... مشاهده میشود.
برخی ارزشها وهنجارهای برتر (مسلط) جامعه که به منزلۀ یکی ازپایههای کنترل اجتماعی تعریف میشوند؛ به همراه قانون اساسی و دیگرقوانین ومقررات مصوبه مملکتی جامعه را کنترل میکنند و نظم میبخشند و مانع از آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی میشوند، تغییر کردند. اهمیت سلسله مراتبی خود را از دست داده وبه رتبۀ پائین تری نزول یا به کل حذف ویا حتا به ضد ارزش تبدیل شده و ارزشها وهنجارهای دیگری جایگزین آن شدهاند. برای نمونه، ارزشها وهنجارهای پسندیدهای مانند مسئولیت پذیری، تعاون و روحیۀ کارجمعی، فروتنی، شهامتی، کرامتی وبرخی دیگر از ارزشهای معنوی- سنتی ویا مذهبی لااقل دربخش هائی از جامعۀ شهر نشین کشورمان رنگ باخته؛ رتبه واهمیت گذشتهی خود را از دست داده وبه سطح پائین تری نزول کردهاند یا به اسطورها پیوستند. درمقابل فردگرائی، تغییر ذهنیت مذهبی و این دنیا باوری، مصلحت اندیشی وفرصت طلبی، مادی نگری و.. نقش برجسته یا تعیین کنندهای پیدا کردهاند.
نهادها و شبکههای مدنی شکل گرفته وروبه فزونیاند. شهروندان، به ویژه جوانان تحصیل کردۀ کشورمان از این طریق در خلاء حضور گروهها واحزاب سیاسی مستقل- یکی از ستونهای اصلی دمکراسی - را به نوعی پر کرده؛ با بهره گیری ازرسانههای مجازی برای گرفتن حق و حقوق مشروعشان واستقرارحکومت دمکراتیک مردم سالار (باسمت گیری به سوی دمکراسی مشارکتی) تاکنون گامهای بلندی برداشته؛ حاکمیت ولایت فقیه را با چالشی جدی مواجه کردهاند. درست است که در نهایت اینها نمیتوانند جایگزین این ستونهای دمکراسی شوند، اما مسلماً بستر را آماده و تشکیل آنها را تسهیل میکنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در دورۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد (۹۲-۱۳۸۴)، به ویژه در دورهی دوم و برطبق مصوبه دولت درسال ۱۳۹۱ زنان ازتحصیل در۷۷رشته دانشگاهی (حتا دررشته هائی نظیرروانشناسی، برنامه ریزی وآمار، زیست شناسی و.. محروم شدند (۳). درسال۱۳۹۲ وزارت علوم وآموزش عالی دولت حسن روحانی به منظورتعدیل ویا رفع تبعیض جنسیتی در نظام آموزش عالی، طرح تفکیک جنسیتی وتک جنسی کردن دانشگاهها را تنظیم وبه اجرا گذارد. برطبق این طرح ۸ دانشگاه و۶ مؤسسه غیرانتفاعی (المهدی، حضرت فاطمه، فیض الا سلام، حکیم طوس و..) به تحصیل زنان و ۱۳ دانشگاه و ۲مؤسسه غیرانتفاعی به تحصیل مردان اختصاص داده شدند (۴ ).
*بنا به گفته ی مدیر کل سازمان بهزیستی در شهریور ۱۳۹۵، در کل کشور حدود۲۳۰ آسایشگاه سالمندان دائرشده وفعال است. به این تعداد باید مراکزی که بوسیلۀ افراد خیّر، بنیادها ونهاد ها ویا بخش خصوصی دائر شده وفعالیت می کنند ودراین آمار لحاظ نشدند را هم اضافه نمود(ایضاً ۱۱).
*پدیده ی فرد گرائی سابقه ای طولانی و ریشه در قرون وسطی دارد. در قرن ۱۷ جان لاک فیلسوف انگلیسی (۱۷۰۴-۱۶۳۲) در نوشته ای زیرعنوان"قضاوت اجتماعی" ، فردگرائی را به عنوان پایه اصلی دمکراسی تعریف می کند. توماس هابز فیلسوف انگلیسی(۱۶۷۹-۱۵۸۸) واقع گرائی و تجربه گرائی فردی را پایه های دمکراسی می داند. آدام اسمیت فیلسوف اخلاق گرای اسکاتلندی وپدرعلم اقتصاد (۱۷۹۰-۱۷۰۳) براصالت فرد، ارزش ها ومنافع شخصی او تأکید می ورزد ونقش فرد در کنش ها ونگرش های اجتماعی را پایه دمکراسی می داند. الکسی دوتوکویل (۱۸۵۹-۱۸۰۵)، یکی از مهمترین متفکران قرن ۱۹فرانسه ضمن نقد دمکراسی امریکای شمالی، به جامعه دمکراتیکی باور دارد که همه ی اجزای تشکیل دهنده ی آن- تک تک افراد - از شرایط برابر اجتماعی و شغلی ورفاهی برخوردار باشند. درمقابل این دیدگاه ها، سن سیمون (۱۸۲۵-۱۷۶۰) فیلسوف قرن ۱۹ فرانسه در ریشه یانی انقلاب۱۷۸۹ فرانسه ونهضت اصلاح دینی، فرد گرائی را نوعی آنارشیستی مطالبه گرمی داند وآن را با بار منفی وتحقیر بکارمی برد. همچنین است رابرت اُون فیلسوف انگلیسی(۱۸۵۸-۱۷۷۱) که از پیشگامان ورهبران جنبش سوسیالیستی تخیلی وبه دنبال وحدت جهانی وگویا ازپیروان سن سیمون بوده ، به فرد گرائی باور ندارد وحتا فرد را مسئول رفتار واعمال خود نمی داند. او به رفتارجمعی، تعاون وهمکاری معتقد است(۱۲).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتاب شناسی
۱- نتایج سرشماری عمومی نفوس ومسکن۱۳۸۵-۱۳۹۰ وسایر اسناد ومداک منتشر شدهی مرکز آمار ایران ونیز گزارش ملی آموزش عالی ایران.
-درگاه ملی آمار -نتایج سرشماری نفوس ومسکن در سال ۱۳۹۵.
-رئیس سازمان بهزیستی کل کشوردر تاریخ ۲۱ دیماه سال ۱۳۹۵ در گفتاری باخبرگزاری فارس شمار حاشیه نشین
۲- وزیر علوم وتحقیقات وفن آوری. خبرگزاری پارس ودفتر آمار و پایش اقتصادی معاونت پژوهشی مؤسسه عالی
۳-سایت خبری وتحلیلی تابناک در بارهی سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها- ۱۹مرداد۱۳۹۱
۴-آموزش وپژوهش و مدیریت وبرنامه ریزی اول آذر ماه ۱۳۹۵
- گرازش ملاوردی معاون امور زنان دولت روحانی در۲۴ بهمن ۱۳۹۵
۵- نرخ مشارکت اقتصادی مرکز آمار ایران. تابناک شهریور ۱۳۹۴
-مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی درآبان ۱۳۹۵
-گزارش وزیر تعاون، کار ورفاه اجتماعی به مجس شورای اسلامی در جلسه ی۳/۲/ /۱۳۹۶
-نشریه رسمی وزارت اقتصاد ودارائی. تیر ماه۱۳۹۴.
- زاغفر طرح نقشه فقر ایران. گفتگو با روزنامه شرق. خرداد۱۳۹۴.
- محمد رضا جلائی پور. سایت ایران امروز. برگرفته ازسایت تلگراف. ۲۸بهمن/۱۳۹۵.
۶- آخرین وضعیت استفاده از انترنت در ایران/ تعداد کاربران. شرکت مخابرات ایران - ۱۳۹۰
را ۱۲تا۱۳میلیون نفر اعلام کرد.
- پایگاه خبری بولتن نیوز. مصاحبه با معاون وزارت ارتباطات وفن آوری اطلاعات. ۱۳۹۳
۷-گزارش مدیر کل آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی در آذر ماه امسال.
- نتایج پژوهش انجام شده در معاونت وزارت ورزش و جواناندر آذرماه ۱۳۹۵
۸-دفتر آمارسازمان ثبت احوال کشور. خبرگزاری دانشجویان (ایسنا) دیماه۱۳۹۳
۹-دفتر آمار سازمان ملل متحد- پیش بینی جمعیت ایران در ۱۴۰۱.
۱۰-گزارش رئیس سازمان بهزیستی کل کشور در باره پیرمردهای رها شده در خیابان. ۲۰ مهرماه۱۳۹۵
۱۱- بررسی مسائل سالمندی در ایران و جهان. مقاله سازگاری با سالمندی. میر لاشاری. ژیلا - انتشارات کتاب آشنا چاپ اول (۱۳۸۱)
۱۲--منابع: دمکراسی در امریکا-جلد اول ۱۸۳۵و جلد دوم ۱۸۴۰ترجمه De la démocratie en Amérique،
دموکراسی در آمریکا (جلد اول)، ترجمه رحمتالله مقدم مراغهای، تهران: زوار، ۱۳۴۷.
دموکراسی در آمریکا (جلد دوم)، ترجمه بزرگ نادرزاد، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳
1 -The Social Contract, trans. Maurice Cranston. Penguin: Penguin Classics Various Editions, 1968-200
-Possessive Individualism. P.B. Macpherson. 1963.
John Lock . L'individualisme Possessive : 1690
système matérialiste et libéral défendu par Adam Smith, ainsi qu'au libre marché. Par contraste avec l'individualisme économique de Smith, il met l'accent
- 28 janvier 2017
-Histoire de l' individualime: Alain Laurent : 1985 : Paris
۱۳- نشریه رسمی وزارت اقتصاد ودارائی. تیر ماه۱۳۹۴.
-زاغفر طرح نقشه فقر ایران. گفتگو با روزنامه شرق. خرداد۱۳۹۴.
۱۴- کاظم ایزدی- روند سکولار شدن جامعهی ایران. نشریهی آزادی اندیشه۱۳۹۵
۱۵- کاظم ایزدی -تغییر نظام ارزشی وهنجارهای فرهنگی جامعه ایران. نشریه آزادی اندیشه شماره۳ سال -۱۳۹۵
۱۶-معاونت وزیر ارنباطات وفناوری اطلاعات- مرداد۱۳۹۵
۱۷-نوذر آقاخانی، کاظم ایزدی، حسن فرشتیان و ایرج سبحانی -اَتانازی (به مرگی) در ایران وچالشهای آن. انتشارات آگاه۱۳۹۶.
۱۸-مجلهی پژوهشی جامعه شناسی کاربردی دانشگاه شاهد. تهران ۱۳۹۴