Saturday, Jul 22, 2017

صفحه نخست » نامه مهم قاليباف درباره انتخابات و مسائل جارى کشور

ghaalibaaf54.JPGخبرگزاري آريا - محمد باقر قاليباف نامه مهمي، درباره انتخابات و مسائل جاري کشور منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاري آريا، متن اين نامه به شرح زير است:

بسم الله الرّحمن الرّحيم
جوانان انقلابي و دلسوز ايران عزيزدر ماههاي گذشته بسياري از شما به صورت حضوري و غيرحضوري با من از دغدغه‌هاي جدي خود درباره آينده کشور و انقلاب سخن گفتيد. اين شور و شوق و احساسِ مسئوليتِ تحسين‌برانگيزِ شما مرا برآن داشت که دست به قلم برده و برخي نگراني‌هاي خودم را با شما و مردم عزيزمان در ميان بگذارم. پايانِ رقابت‌هايِ انتخاباتي به معنايِ فراموش کردنِ ناکارآمدي‌هايِ دولتِ مستقر يا ناديده‌گرفتن برخي خطاهايِ دوستانِ جبهه انقلاب نيست. ناکارآمدي در حلِ معضلاتِ اقتصادي، گذرانِ زندگي همراه با آرامشِ خاطر را براي بسياري از مردم، روز به روز دشوارتر مي‌کند و اين در حالي است که عده‌اي مي‌خواهند براي فرار از مسئوليت و پاسخگويي، هرگونه انتقادي را با نسبت دادن به رقابت‌هايِ انتخاباتي ناديده گرفته و کم اهميت جلوه دهند؛ هر زمان که به سودشان باشد به رقابت‌هايِ انتخاباتي ارجاع مي‌دهند و هر زمان که به ضررشان باشد مي‌گويند رقابت تمام شده است. اين برخورد دوگانه خطر هدررفتن سرمايه اجتماعي و ملّي را به همراه دارد؛ گويي دولت خود را بي نياز از ساير مردمي مي‌داند که به هر دليلي به رئيس‌جمهورِ مستقر راي نداده‌اند. کيست که نداند دعواهايِ سياسيِ غيرِ ضروري چند هفتة گذشته براي آن بوده که معضلات و ناکارآمديِ اقتصادي به حاشيه برده شود.
در حالي که خبرِ تعطيليِ بنگاه‌هايِ توليدي و بيکار شدنِ کارگران يکي پس از ديگري شنيده مي‌شود و مردم، نگرانِ عواقبِ سياست‌هايِ بانکي و تداومِ رکود هستند، رئيس‌جمهورِ محترم حرف از پايانِ دورانِ رکود مي‌زند. اين تناقض را اي بسا تنها با راه‌اندازيِ جنجال‌هايِ سياسي بتوان حل کرد؛ وگرنه مردم به چشم خود مي‌بينند که دولتِ مستقر به جاي حلِ مشکلاتِ کلانِ اقتصاديِ کشور، بر طبل حاشيه‌سازي و ايجادِ شکاف در حاکميت و اداره کشور مي‌کوبد.

در برابر اين نگراني‌هاي دلسوزانه، دو پرسش بيش از هر چيز، ذهن من را به خود مشغول کرده است: پرسش اول اين که ناکارآمديِ دولت زمينه را براي تغيير در وضع موجود در افکارعمومي کاملا مهيا کرده بود، چه عواملي باعث شد که ما اين فرصت بزرگ را هم مانند گذشته از دست بدهيم و در عمل اجازه بدهيم با تثبيت مديريت خسته، بسته و زاويه‌دار با گفتمان انقلاب اسلامي و منافع ملي، زندگيِ جاريِ مردم و آرمانهايِ انقلابِ اسلامي چهار سال ديگر در بيم و نگراني سپري شود؟ و در پي اين سوال، پرسش بعدي مطرح مي شود که براي اصلاح اين روندي که سالهاست ادامه دارد و باعث شده جمهوري اسلامي نتواند در دوران پس از دفاع مقدس حتي يک دولت کارآمد در حل نيازهاي مادي و معنوي مردم و نزديک به افق آرمان‌هاي انقلابِ اسلامي را تشکيل دهد، چه بايد کرد؟
در گفتگو با شما جوانانِ مؤمن، دلسوزِ انقلاب و نظام و کشور، جواب‌هايِ متعددي در پاسخ به اين دغدغه‌ها شنيده‌ام که نشان مي‌دهد بسياري از شما دليلِ شکست‌هاي اخيرِ جريانِ اصول‌گرايي، در جلبِ نظرِ مردم در انتخابات را، نتيجه اشکالاتِ ساختاري، رويکردي و عملکردي در سطوحِ کلان و خُرد مي‌دانيد. لذا به اين باور رسيدم که «تغييرِ اساسي در نحوه کنشِ جريانِ اصول‌گرايي» يکي از مطالباتِ اصليِ امروزِ شما جوانانِ مومن و دلسوزِ انقلاب و کشور است. امروز ديگر روشن است که اصول‌گرايي بايد با حفظِ مباني و ارزش‌هايِ انقلابيِ جمهوريِ اسلامي، در نگرش و شيوه سياست‌ورزي خودْ متحوّل شود و با گفتمان و چهره‌هايي نو، حرکت در راستايِ «نواصول‌گرايي» را هرچه زودتر آغاز کند.
برادران و خواهران عزيزماين انقلاب با تکيه بر شور و انگيزه جوانان پيروز شد و اين نظام با فداکاري آنها بقاي خود را تضمين کرد. در ادامه راه نيز چاره‌اي جز تکيه بر جوانان در انجامِ کارهايِ بزرگ و ماندگار نيست و يکي از کارهاي بزرگ جسارتِ «خودانتقادي» و متحوّل کردن اصول‌گرايي، بدونِ تضعيفِ اين جريان در مقابل رقيبي است که اصلي‌ترينِ هنر آنْ تزريقِ ترسِ مصنوعي به جامعه، به قصدِ فراموش کردنِ وعده‌ها و ناکارآمدي‌هايش است. اميدوارم ديگر دوستانِ مسئول و اثرگذار در جبهه اصول‌گرايي اين پيام و درخواستِ شما را، براي ايجادِ اين تحولِ بزرگ و ضروري، بشنوند و بدانند «خودانتقادي» و تغيير نشانه قوت است و نه ضعف.
اين مهم زماني اتفاق خواهد افتاد که شما اميدوارانه، فعالانه و آتش‌به‌اختيار وارد صحنه شده، منتظرِ اقداماتِ از بالا به پايين در جريانِ اصول‌گرايي نباشيد؛ زيرا تحليلِ رفتارهايِ پس از انتخاباتِ برخي دوستان نشان مي‌دهد تصميم‌گيري در اين مورد در رأسِ جريانْ همچنان دچارِ اختلال است.
بدون شک نخستين گام در انجام اين رسالتِ مهم و به سر منزل مقصود رساندنِ آن، ترسيم ويژگي‌ها و مبانيِ «نواصول‌گرايي» است و لذا برآنم که در همين باب چند پرسش و دغدغة جدي را با شما درميان بگذارم و شما را دعوت کنم در عرصة عمومي، و در صورت تمايل به صورت خصوصي، جواب آنها را به بحث و گفتگو بگذاريد:

1 - از يک منظر آسيب‌شناسانه، «اصول‌گرايي» چه ضعف‌هاي ساختاري، عملکردي و رويکردي دارد که بايد آنها را اصلاح کرد؟ «نواصول‌گرايي» در اين سه مورد کدام دغدغه ها را بايد مورد توجه قرار دهد؟ چتر نواصول‌گرايي بايد شامل کدام گروههاي جامعه باشد؟
2 - چگونه و با چه روشي مي‌توان از اصول‌گرايي به سمت نواصول‌گرايي حرکت کرد؟ و چهره‌هاي جديدي که مي‌توانند اين کار را انجام دهند بايد چه خصايصي داشته باشند و نقش جوانان در اين روند چيست؟
3 - جايگاه مردم در نواصول‌گرايي چگونه بايد باشد؟ آيا ما نيازمند بازگشت به مردم و توجه به مطالبات و نقش آنها در اداره همه امور نيستيم؟ چگونه مي‌توان بدون چشم پوشي از آرمان‌ها با واقعيتِ تغييرِ سبکِ زندگيِ طبقة متوسط کنار آمد؟
4 - شيوه تعامل نواصول‌گرايي با دولت چگونه بايد باشد؟
5 - نسبت نواصول‌گرايي با رهبري انقلاب، نهادهاي حاکميتي و جريان‌هايِ سياسيِ رقيب چگونه بايد باشد؟
محمدباقر قاليباف
31 تيرماه 1396

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy