Sunday, Jul 23, 2017

صفحه نخست » در كنار مريم درگذشته، مريم هاى زنده را نيز بزرگ شماريم؛ ف. م. سخن

maryam.JPGدر دانستن لذتى هست بى پايان. اين لذت با تعريف از آن، قابل فهم نمى گردد. «دانستن» را در مفهوم خاص اش بايد تجربه كرد و لذت حاصل از آن را بى واسطه در يافت.

ما در طول زندگى از بسيارى چيزها لذت مى بريم. مهم ترين آن دست يافتن به چيزى ست كه «ظاهرا» با آن به هر چيز ديگر و حتى خودِ آن چيز مى توان دست يافت:
پول.

پول معادل بسيارى چيزهاست. پول را مى دهيم و چيزى را كه مى خواهيم به دست مى آوريم. به نظر مى رسد كه هر چيزى در دنياى ما قيمتى داشته باشد، كه آن قيمت بر روى پول چاپ يا ضرب شده است. پول، معادلى ست براى دريافت چيزى كه خواهان آنيم.

حتى موضوعات حسى و غير ملموس مانند عشق، شادى، آزادى، با پول خريدنى ست. مى گويند با پول نمى توان عمر و زندگى خريد، اما درست كه بنگريم، با پول نه تنها مى توانيم تندرستى خود را در اين جهان طولانى كنيم و حتى از چين و چروك و عوارض پيرى، بر چهره و بدن مان بكاهيم، بلكه با داشتن پول زياد، مى توانيم مغز و حتى جسم خود را، به آينده پيوند بزنيم و زنده كردن مجدد خودمان را، با تكنولوژى هاى پيشرفته اى كه در دهه هاى بعد به كار خواهد رفت امكان پذير سازيم.

مى گويند پول درمان بسيارى از دردهاست، و بيهوده نيز نمى گويند: پول درمان تمامى دردهاى ناشى از فقر است.

حتى پديده ى پيچيده و غير قابل توضيحى مانند «شخصيت انسان»، مى تواند با پول ارتقا يابد.

اما نكته ى عجيب اينجاست، كه انسان هاى داراى ثروت بى كران، با وجود تمام امكاناتى كه مى توانند در اختيار داشته باشند، هميشه خوشبخت نيستند.

خوشبخت نبودن، يعنى ناتوان بودن از لذت بردن. لذت از هر چيز.

گاه مى بينيم همانقدر كه بى پول ها آرزوى ثروت مى كنند و لذت و خوشبختى بى پايان را در آن مى جويند، ثروتمندان، براى رسيدن به لذت و خوشبختى، آرزوى فقر مى كنند، كه به هيچ وجه براى اشخاص ندار، چنين آرزويى باور پذير نيست.

چگونه بايد اين موضوع را باور كرد، كه اشخاص داراى تمكن مالى، با وجود داشتن همه چيز، و داشتنِ امكان داشتنِ هر چيز، مى توانند احساس خوشبختى و لذت نكنند؟

يكى از نشانه هاى دردناك اين واقعيت اين است كه افراد بسيار ثروتمند نيز دست به خودكشى مى زنند. ديگرى شنيدن و خواندن سرگذشت غم انگيز آن هاست. كم نبوده اند ثروتمندانى كه دست به خودكشى زده اند و عمر خود را كوتاه كرده اند، يا كسانى كه سرنوشت شان پر از غم تنهايى و پوچى در زندگى بوده است.

البته، اين بدان معنا نيست كه افراد ندار خوشبختند و سعادتمند. همان طور كه ثروت، به خودى خود، عاملِ به وجود آمدنِ ارزش هايى مثل خوشبختى و سعادت و لذت نيست، فقر نيز مى تواند اين ارزش ها را از ميان ببرد و انسان را دچار مرارت و سختى كند.

مبحث خوشبختى و خوشبختى مدام، يكى از مباحث فلسفه، در گذشته بوده و دامنه ى آن تا به امروز نيز كشيده شده است. آن چه كه ما ايرانيان آن را لذت مدام مى ناميم و خوشبختى ابدى را در آن مى جوييم، لذت و خوشبختى ست كه از جنس اسكناس و به دست آوردن چيزهاى مادى و احيانا غير مادى توسط آن نيست.

پس در اين دنيا، كه عشق هم به ظاهر مى تواند با پول مبادله شود، لذت مدام و خوشبختى ابدى چگونه مى تواند به دست آيد:
از طريق چشيدن لذت دانايى و دست يافتن به احساس خوشبختى از اين طريق.

براى اكثريت مردم، سر و كله زدن با كلمات و جملات و اعداد و نشانه ها و نقشه ها، نه تنها عامل خوشبختى و كسب لذت نمى تواند باشد، بلكه اظهار چنين نظرى، به ديوانگى و سفاهتِ گوينده نسبت داده خواهد شد.

اما كسى كه به وسيله ى همين عوامل بى ارزش از نظر مادى و رسم خطوط با اشكال مختلف، به مكاشفه مى پردازد و به رازهايى دست مى يابد كه در ذهن اكثريت انسان ها، جايى براى مرور ندارد، لذت اين مكاشفه و غور را با هيچ لذت زمينى و آسمانى مبادله نخواهد كرد.

درست كه بنگريم، اهل دانايى، خود را بى نياز از وسايل و امكانات تجملى مى دانند، و براى چيزهايى كه مردم عادى برايشان هزينه هاى گزاف مى پردازند، دينارى پول خرج نمى كنند. از آن سو اما، اهل دانايى، حاضرند از نان شبِ خود و خانواده شان بزنند، و كتابى را كه به كشف جديدى مى تواند منتهى شود خريدارى كنند؛ حاضرند -اگر دارند- ميلياردها ثروت خود را صرف خريد وسايلى كنند كه احتمالا كشفى اين چنين را در پى خواهد داشت، ولى فرضا پوشاك شان هميشه يكسان باشد و از يك شلوار جين و تى شرت فراتر نرود.

جماعت دانايان، در چشم مردم عادى، كار و رفتارشان غير متعارف است و موارد لذت آن ها متفاوت، و اين تفاوت و فرقِ ميانِ متعارف ها، از آن ها موجودى غير مى سازد كه نزديك شدن بهشان از جهاتى آسان و از جهاتى بسيار دشوار است.

در ميان مردم دانا، هستند جماعتى خاكى كه خيلى راحت با عامه ى مردم ارتباط برقرار مى كنند و جايگاه خود را در ميان انسان ها، جز آن چه از نظر اجتماعى هستند نمى نمايانند. دانايى و مكاشفه در ذهن آن ها هميشه در جريان است و در مواقع عادى نيز با كلمه و عدد و نشانه زندگى مى كنند، اما داشتنِ دانايى عظيم، امر درونى آن هاست و نه عامه اى كه درك آن را ندارند.

همين امر در برخى دانايان، تبديل به غرورى مى شود كه «جامعه آزار» و «عوام آزار» است و پراكنده شدن آدميان را از حول و حوش دانايى اين چنين باعث مى شود.

شخص دانا، چه از نوع اول، چه از نوع دوم، بعد از مشخص شدن جايگاهش در هرم علم و دانش، مورد احترام واقعى عامه قرار مى گيرد و اتوريته اى به دست مى آوَرَد كه از عمق جان است نه از نوع اتوريته هاى دروغين كه با گذاشتن نام و ايفاى نقش هر دو طرف همراه است.

IMG_3518.jpg

مريم ميرزاخانى، يكى از دانشوران بزرگ زمان ما بود، كه در جوانى، به دليل بيمارى، درگذشت، و دو عامل، يعنى بزرگى دانش او، كه با كسب جوايز معتبر و تاييد نام آوران ساحت عمل به ثبت رسيده بود، و نيز جوانى و چهره ى معصوم اش، عظمت و لطافت را توامان به وجود نازنين اش بخشيد و ملتى را با درگذشت اش متاثر كرد.

از اين نازنينان بسيار بوده اند و هستند، كه به قدر مريم، در زندگى قدر نديدند و مردم با عظمت دانش شان آشنايى نيافتند. بانوان دانشورى چون استاد بدرالزمان قريب، كه اكنون ٨٨ سال سن دارند و استاد ژاله آموزگار با ٧٨ سال سن، دانايانى هستند در حوزه ى فرهنگ ايران زمين و زنده ياد پوران مير هادى كه اخيرا در سن ٨٩ سالگى درگذشت و زنده ياد پورى خانم سلطانى كه در ٨٤ سالگى در گذشت دانايانى بودند كه پايه هاى دانش گسترى را در كشورمان به صورت علمى گذاشتند و جامعه اى را رهين منت خود ساختند. جا دارد كه از مريم هاى زنده مان، از بانوان دانشورمان تا در اين جهان هستند ياد كنيم و افزوده هايشان را به فرهنگ ايران و جهان بزرگ داريم.

قدر و ارزش علمى مريم ميرزاخانى براى ما عوام هرگز مشخص نخواهد شد و به زودى او را از ياد خواهيم بُرد، ولى آثار علم و دانش او، قطعا در تكنولوژى فردا رخ خواهد نماياند و حيات او اثرى بر جامعه ى جهانى خواهد گذاشت كه جدا كردن اش از تاريخ زندگى انسان، به آسانى ميسر نخواهد بود.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy