نویسنده: صادق ملکی، کار شناس و تحلیلگر ارشد سیاسی
سایت دیپلماسی ایرانی - تهران
رسانه های ایران بیشتر درگیر مسایل داخلی، اخبار مربوط به برجام، تحریم های جدید و... بوده و از توجه کافی به یک خبر غفلت نمودند. جدایی عمار حکیم از مجلس اعلا و اعلام تشکیل جریان حکمت ملی تحولی راهبردی و تاثیرگذار بر سیاست خارجی ایران بوده و می تواند سرآغاز گام برداشتن برای ظهور عراق نوین باشد. عراق پس از استقلال و عراق پس از صدام هیچگاه نتوانست از هویت قومی و مذهبی عبور کرده و به هویت ملی واحد دست یابد.
نه حاکمیت طولانی مدت اهل تسنن و نه حاکمیت کوتاه مدت اهل تشیع، نتوانست عامل ظهور عراق قدرتمند گردد. عراقی که جهان و منطقه با آن آشناست بیش از هویت عراقی درگیر هویت شیعی، سنی و کرد بوده و همچنان در تعریف و دستیابی به هویت عراقی از درون و بیرون دچار چالش و مناقشه می باشد. حکیم بعنوان یکی از نمایندگان قوی ترین عناصر قدرت در عراق، با جدایی از مجلس اعلا و پی ریزی تشکل جریان حکمت ملی می رود طلیعه دار عبور عراق از تعلقات قومی و مذهبی و ورود به هویت ملی گردد. اگر حرکت حکیم عمومی شده و به بار بنشیند، آنگاه می توان به ظهور عراق قدرتمند امیدوار بود. عراق هم به تمرین دمکراسی و هم به عبور از تعلقات قومی و مذهبی محتاج است. عراق رهبر ندارد، فقدان رهبری با شاخص کاریزمایی برای عراق اگرچه در نگاه اول ممکن است تهدید تلقی گردد، اما رهایی از کاریزمای رهبران برای عراق و بطور کلی برای خاورمیانه، گام اول توسعه سیاسی می باشد.
حکیم نیز نه اندازه های رهبری تام و تمام عراق است و نه این ادعا را دارد اما با تصمیم بزرگ و عملیاتی نمودن جدایی خویش از مجلس اعلا، نشان داد که می تواند مرد تصمیم های سخت و استراتژیک باشد.
حرکت حکیم و متعاقب آن تحولات پیش رو نشان می دهد عراق پس از فتح موصل، از منظر سیاسی، اجتماعی و نظامی، آبستن تحولات عمیق خواهد بود. احیای حاکمیت بغداد بر موصل تنها به تضعیف یا شکست داعش منجر نشده و به نظر می رسد با حرکت سید عمار حکیم می تواند عراق شاهد تحولی عمیق باشد. شیوه و نگاه خاص و متفاوت آیت الله سیستانی به صحنه سیاست و کشورداری در ظهور عراق جدید و حرکت حکیم نقش اساسی داشته است. پیروزی نظامی در موصل، با حرکت سیاسی حکیم می تواند در عراق به تضعیف و یا کمرنگ شدن نقش کانونی مذهب و تقویت هویت ملی در عراق منجر گردد. البته تعریف این هویت واحد برای عراق همچنان با چالش عربی - کردی مواجهه می باشد که با تدبیر و بکارگیری عقلانیت و خرد جمعی، می توان برای آن راه حل میانه یافت.
در بین النهرین دور شدن از تعصبات و تعلقات قومی و مذهبی، پیش نیاز هر اقدامی برای عراقی شدن است. عراق و عراقی تا زمانی که خود را شیعی، سنی و کرد معرفی نماید، نمی تواند به هویت واحدی که لازمه رسیدن به وحدت است دست یابد. از این منظر اقدام سید عمار حکیم در جدایی از مجلس اعلا و تشکیل جریان حکمت ملی می تواند مقدمه عبور از تعلقات مذهبی و ورود به هویت ملی در عراق باشد. اگر حکیم را با این اقدام دیگر عناصر قومی و مذهبی در عراق همراهی نمایند (اخبار دریافتی حاکی از این همراهی می باشد) نه تنها عراق از خطر تجزیه رهایی می یابد، بلکه می تواند در بلند مدت تبلور دموکراسی در خاورمیانه گردد. تحول آغاز شده توسط حکیم تبعات مختلف داخلی و خارجی خواهد داشت که در جای خود باید به آن پرداخت. یکی از مهم ترین تبعات جدایی حکیم از مجلس اعلا و تشکیل جریان حکمت ملی تغییر روابط حکیم و همفکرانش با ایران خواهد بود. دور شدن از ایران و یا بازتعریف روابط در قالبی جدید و همچنین نزدیک شدن به عربستان می تواند از جمله تبعات تشکیل جریان حکمت ملی توسط حکیم در عراق باشد. در صورت موفقیت حرکت آغاز شده توسط حکیم در عراق که از مهم ترین جناح های قدرتمند شیعی در عراق می باشند، این تحول در میان شیعیان لبنان نیز می تواند تاثیرگذار و همراه با تبعات باشد. متولیان سیاست خارجی ایران به نظر می رسد از همین اینک باید نسبت به تبعات تحولات در عراق و آثار آن، اندیشده و برای مواجهه با آن نقشه راه تهیه بنمایند.
نکته آنکه پس از صفویه قدرت تاثیرگذاری ایجابی و سلبی ایران در عراق از نگاه هیچ ناظر خارجی پنهان نبوده و نیست. اما این نفوذ همواره با فراز و نشیب و ملاحظات مختلف همراه بوده است. عراق دیروز دشمن بود و امروز دوست راهبردی ایران است. نه دشمنی دیروز و نه دوستی امروز عراق را همیشگی نپنداریم و با نگاه چندوجهی بر واقعیت های حاکم بر صحنه سیاست در عراق، قبل از اجبار ها، خود ضرورت های تغییرات را دریافته و آن را مدیریت بنمایم.