Saturday, Aug 5, 2017

صفحه نخست » آیا اسلام عامل سیه‌روزی ماست؟

behzadMehrani_1_small.jpgبهزاد مهرانی

«اسلام عامل سیه‌روزی ما و جامعه‌ی ما نیست. شاید این سخن از زبان کسی مانند من که به دین و از جمله اسلام و جهان‌بینی مذهبی باور ندارد عجیب به نظر برسد. آری! به باور من اسلام عامل به این‌روزافتادن ما نیست و یا با کمی آسان‌گیری باید بگویم که یگانه عامل تیره‌بختی ما و حتا مهم‌ترین آن هم نیست.

وقتی می‌گوئیم اسلام و باورهای اسلامی مردم عامل بدبختی آن‌ها است به آن معنا است که زمانی مردم از شرایط رنج‌آور و مصیبت‌بار امروزی‌شان خلاص می‌شوند که دیگر مسلمان نباشند. آیا این شدنی است؟ یعنی می‌توانید روزگاری را در همین حوالی زمانی تصور کنید که عموم مردم ایران مسلمان نباشند و از همه‌ی باورهای دینی خود دست شسته باشند؟ به باور من پاسخ منفی است.

تا اطلاع ثانوی مردم به جمکران می‌روند و سالیانه چند میلیون نفر به مشهد می‌روند و همان تعداد به عربستان سعودی و امام‌زاده‌های گسترده در سراسر کشور و حتا جهان سفر می‌کنند تا استخوان سبک کنند.
اگر این‌گونه باشد سخن آن‌هایی که اسلام را عامل تباهی ملک و مملکت می‌دانند این است که قرار نیست به این زودی‌ها شرایط مردم بهتر بشود و همه‌ی تلاش‌ها برای زندگانی اجتماعی بهتر راه به هیچ می‌برد.

نکته‌ی دیگر اینکه وقتی اسلام را عامل بدبختی می‌دانید به این معنا است که شما عامل فرهنگی را برای سعادتمندی یک ملت مهم‌ترین عامل و مهم‌تر از عوامل سیاسی و توسعه‌یافتگی جامعه می‌دانید و به تبع این نگاه، اسلام را به عنوان یکی از مولفه‌های فرهنگی مهم‌ترین علت نابسامانی اوضاع می‌شناسید.

یعنی شما بر این دیدگاه هستید که وقتی یک جامعه روی دموکراسی و آزادی را می‌بیند که تک‌تک آدم‌ها دموکرات و آزادی‌خواه باشند و از آن‌جا که این دو مولفه با مسلمانی جمع نمی‌شود لاجرم تنها راه به رهایی، خلاصی از دست اسلام است.

این تلقی که عامل فرهنگی را مهم‌ترین عامل دگرگونی جامعه می‌داند قائلان بسیاری دارد که مصداق بارزش در زمانه‌ی ما متفکری مانند مصطفی ملکیان است. این نگاه فرهنگی به امور سیاسی در زمانه‌ی ما با ساده‌ترین مثال‌ها قابل ابطال است. کافی است شما به دو کشور کره شمالی و کره جنوبی نگاه کنید که چند دهه پیش خطی این دو را که یک زبان و یک فرهنگ بودند از میان جدا کرد و امروز دو روزگار کاملا متفاوت را از سر می‌گذرانند. آلمان غربی و شرقی در زمان جنگ سرد از دیگر این مثال‌ها است.

از طرفی باید گفت که پیروان ادیان مختلف این‌گونه نیست که از صبح که از خانه خارج می‌شود تا شب که بازگردند مدام رفتارشان را با متون مذهبی هماهنگ کنند. انسان‌های مذهبی نیز مانند دیگر انسان‌ها زندگی می‌کنند و آن‌گاه برای سبک زندگی‌شان توجیهات دینی می‌سازند. البته این به آن معنا نیست که مذهب به هیچ عنوان شکل‌دهنده به زندگی آن‌ها نیست بل‌که به این معنا است که شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه مذهبی‌هایی می‌تواند بسازد که بسیار عرفی زندگی می‌کنند و برای ان عرف توجیهات مذهبی نیز بسازند.
مذهب و یافته‌ها و بافته‌های آن، هر چه جهان مدرن می‌شود ناتوان‌تر و نحیف‌تر می‌شود و گزاره‌های آن تنها به صورت ایمان فراموش‌شده در گوشه‌ی اذهان و کتاب‌های مقدس باقی می‌ماند.

یک نظام سیاسی با قوانین سکولار و جدا از شریعت اسلامی می‌تواند درمان دردهای ما باشد. این مهم هم دست‌یافتنی است و هم می‌تواند در یک کشور مسلمان با اکثریت مسلمان تحقق پیدا کند. کافی است شهروندان یک جامعه بخواهند برای اقتصاد بهتر و توسعه‌یافتگی بیش‌تر تلاش کنند تا مذهب همان شیر بی‌یال و دم و اشکمی بشود که تنها به کار گور بیاید.

آن‌چه موجب بخت‌برگشتگی ما است توسعه‌نایافتگی ما است. اگر بگوئید از آن‌جا که ما مسلمانیم توسعه‌نایافته هستیم می‌روید در زمره‌ی کسانی که عامل فرهنگ را مهم‌ترین عامل توسعه‌نایافتگی می‌داند که علی‌رغم ظاهر روشن‌فکرانه‌اش با بسیاری از واقعیت‌های تاریخی نمی‌‌خواند و تنها به این کار می آید که روشنفکرانه بگوئیم خلایق هر چه لایق و مردم نیز مانند حکومت‌ فاسد هستند و هر دو مقصرند و برویم با خیال آسوده زندگی‌مان را بکنیم.»

کانال تلگرام بهزاد مهرانی: https://t.me/behzadmehrani/

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy