Monday, Aug 21, 2017

صفحه نخست » سخنى با نخبگان ايران (٢)؛ وقتى از آزادى سخن مى گوييم از چه سخن مى گوييم؟ ف. م. سخن

freedom11.JPGبحث قبلى را به پروتوپيا رسانديم. جامعه اى كه به دنبالِ رسيدن به مقصد نيست و با جهش و معجزه نمى توان به انتهاى راه رسيد. جهانى كه همواره در حال «تبديل شدن» و دگرگونى ست و به جاى تغييرات بزرگ ناگهانى، تغييرات نامحسوس اما سرنوشت ساز در آن رخ مى دهد.

اين تغييرات اگر چه حس نمى شود، ولى در يك مقطع زمانى كوتاه، مثلا ٣٠ ساله، چهره ى جهان را چنان تغيير مى دهد، كه ٣٠ سال پيش به نظر دوران ماقبل تاريخ مى آيد.

ما ايرانيان در چنين جهانى زندگى مى كنيم، و به رغم موانع و سدهاى ايجاد شده توسط حكومت اسلامى، مى توانيم با همين تغيير دادن هاى كوچك، در سرنوشت خودمان و جهان موثر باشيم.

اتوپيا هرگز وجود نخواهد داشت و رفتن به دنبال خوبى مطلق، هرگز ما را به آن نخواهد رساند. ما در شرايط بد، بايد تلاش كنيم، ايران و جهان را يك درجه بهتر كنيم.

خوب مطلق نه تنها به دست آوردنى نيست، بلكه نابود كننده ى تمام انگيزه هاى زندگى بشرى ست. تجربه ى شوروى، بهترين نمونه در اثبات اين موضوع ست. شوروى ها خوب مطلق به دست نياوردند، بلكه سعى كردند با همتراز كردن انسان ها (به غير از طبقه ى صاحب امتياز -نومانكلاتورا Nomenklatura- البته) بدى هاى وجود طبقات را از ميان بردارند.

نتيجه ى رسيدن به اتوپياى بدون طبقه، فاجعه انگيز بود. انگيزه هاى پيشرفت از ميان رفت، رقابت، كه موتور پيش برنده ى جامعه است از ميان رفت، به دنبال آن ما شاهد ايستايى، نداشتن ميل به تغيير و پیشرفت اجتماعى، ايجاد كسالت و يك نواختى مفرط بوديم كه رشد را از جامعه گرفت و آن را از درون متلاشى كرد.

وضعيت جامعه ى ايران، و شيوه ى حكومتدارى اش، شباهتى به شوروى ندارد، اما اصرار عجيبى بر ترمز زدن و جلوگيرى از حركت آزادانه ى آن وجود دارد. وضعيتى شبيه به ترمز زدن به چرخى با سرعت زياد و شتاب گيرنده. چرخى كه، جامعه ى پويا و جوينده ى ايران است، و ترمزى كه حكومت اسلامى ست و قدرت متوقف كردن اين چرخ را ندارد، و لنت اين ترمز، با فشار بسيار زياد چرخ، در حال سوختن و دود كردن است، تا كى لنت به طور كامل بسوزد و كل سيستم ترمز را از ميان ببرد.

آن گاه ما شاهد يك رويداد ناخوشايند ديگر خواهيم بود. فقدان ترمز، هر گونه كنترلى را از روى چرخ بر خواهد داشت و چرخ به صورت عنان گسيخته، و هدايت نشده، به حركت پر شتاب خود ادامه خواهد داد.

اتفاقى كه در روسيه ى بعد از شوروى افتاد، و براى مدتى همه چيز در هم ريخت. آزادى، و فقدان ترمزهاى از اجتماع برخاسته و عقلى -مثل داشتن آزادى تا جايى كه به ديگران آسيب نرساند- منجر به بوجود آمدن باندهاى مخوف مافيايى و سقوط هاى اجتماعى در روسيه شد.

اما ايرانيان، بخصوص نخبگان ايرانى، وقتى از آزادى سخن مى گويند، از چه سخن مى گويند؟

شكايت عمده در ايران، فقدان آزادى ست. نبودن آزادى ست. اگر از فعالان سياسى معترض، از نويسندگان سياسى معترض، سوال شود كه براى چه مبارزه مى كنيد و جان خود را به خطر مى اندازيد، يكى از خواسته هاى عمده شان و شايد اولين خواسته شان، آزادى ست.

ولى درست كه بنگريم، ما امروز، به رغم مشكلات عديده و سدهاى كوچك و بزرگ، از آزادى و حتى آزادى مطلق بهره منديم!

پيش از اعتراض به اين سخن اجازه بدهيد موضوع را كمى باز كنيم:

آزادى براى عامه مردم، معنى اش اين است كه، در زندگى شخصى و اجتماعى مان آزاد باشيم براى انتخاب پوشش، خوردن، نوشيدن، كار كردن، آزادى كسانى كه در جامعه به اشتباه اقليت ناميده مى شوند براى انتخاب شغل، تحصيل و امثال اين ها. براى اشخاصى هم «اقليت» خوانده مى شوند، آزادى از قيد زنجيرهايى كه حكومت اسلامى به خاطر «اقليت» بودن بر دست و پاى آن ها مى زند، آزاد بودن در تحصيل و كار و انجام شعائر مذهبى و تبليغ و امثال اين ها. عامه ى مردم خواهان استفاده از امكانات ارتباطى، مثل اينترنت و دسترسى آزاد به داده ها و اطلاعاتى هستند كه در اينترنت موجود است.

اما آزادى براى نخبگان ما به چه معناست و آن ها به دنبال كدام آزادي ها هستند. براى نخبگان، آزادى عبارت است از همان آزادى هايى كه عامه ى مردم مى خواهند، به اضافه ى آزادى براى انتخاب حكومتى كه آزادانه توسط مردم انتخاب مى شود و آزادى از قيد قوانينى كه متناسب با زمانه نيست و مانع و رشد و پيشرفت جامعه مى شود.

آزادى براى گفتن، نوشتن، اظهار نظر كردن در باره ى قيد و بند هاى اجتماعى و حكومتى.

داشتن نظرى سواى نظر حكومت، و آزادى ابراز اين نظر.

خواست نخبگان ما، بيشتر فكرى ست تا عملى. به عبارتى نخبگان نه در صدد بر انداختن يك حكومت و بر سر كار آوردن حكومتى ديگر هستند و نه خواهان به جاى حاكمان فعلى نشستن اند. آن ها مى خواهند نظرشان را ابراز كنند و جامعه را براى عملى كردن نظرشان به تحرك در آورند. به عبارت ديگر نخبگان، به شكل «نظرى» خواهان آزادى اند و نه اين كه خود عمل كننده و پياده كننده ى نظرشان در سطوح مختلف اجتماعى و سيستم حكومتى باشند.

حال به جامعه ى خود نگاه كنيم:
عامه ى مردم، با فشارهايى كه در طول ٤٠ سال گذشته بر حكومت وارد آورده اند، تقريبا تمام خواسته هاى خود را -به رغم مقاومت حكومت- به دست آورده اند! قدرتِ حكومت، مثلا در مورد زنان، تنها به اين اندازه است كه آن ها يك تكه پارچه ى كوچك بر سر نگه دارند. در باقى موارد، ما مشاهده مى كنيم كه جامعه كار خود را مى كند و رسما و علنا قوانين و مجازات هاى حكومتى را ناديده مى گيرد و اگر مواردى از گرفتار شدن و مجازات وجود دارد، در ساير موارد، همه گونه آزادى، و زير پا گذاشتن قوانين تحميلى، به چشم مى خورَد. انواع پوشش، خوردنى و آشاميدنى، موسيقى، پارتى هايى كه حتى در خارج مشابهش ديده نمى شود، گفت و گوى آزادانه و علنى در هر زمينه اى، از فحاشى به حكومت و حاكمان گرفته، تا گفت و گو در مواردى كه خلاف قوانين اسلامى به شمار مى رود.

اينترنت هم، به رغم تمام فشارها و هزينه هاى ميلياردى حكومت براى فيلتر كردن و ايجاد مانع براى دسترسى آزاد به اطلاعات، با ترفند ها و برنامه هاى رايانه اى و دور زدن هاى غير قانونى، به شكل آزاد و بلكه فوق آزاد در اختيار همگان است. وقتى مى گوييم فوق آزاد يعنى در حدى كه ايرانيان، دسترسى به سايت هايى دارند كه در غرب پيشرفته هم دسترسى به آن ها ممنوع است.

پس عامه ى مردم معترض، به دنبال چه هستند؟ در اين باره بعدا سخن خواهيم گفت.

براى ما در حال حاضر اين سوال مطرح است كه نخبگان معترض ما به دنبال چه هستند و آزادى را در چه مى بينند، و چرا آزادى را براى رشد و پيشرفت جامعه مهم مى شمارند...

[ادامه دارد...]

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy