ف. م. سخن - خبرنامه گویا
در همين اول بسم الله دو چيز را توضيح بدهم، كه خداى نكرده كسى فكرهاى بد و انحرافى به سرش نزند:
اول اين كه وقتى مى گوييم «آخوند»، قصدمان از به كار بردن اين لغت، بد گفتن يا مسخره كردنِ روحانيون عزيز و ارجمند نيست. قديم ها اين كلمه براى خودش ارج و قربى داشت و گفتن آن به شخص علامت احترام گذاشتن بود، و بعضى از روحانيون قديمى، حتى اسم شان با «آخوند» شروع مى شد، مثل آخوند خراسانى كه صاحب كفايه بود و يكى از امضاكنندگان سند مشروطه.
من قبلا براى اين كه سوءتفاهم و تعبيرى پيش نيايد و نوشته هايم مثل نوشته ى «بعضى ها» نشود، به جاى آخوند، از «روحانى» استفاده مى كردم، كه بعد از رييس جمهور شدن آقاى «روحانى»، ديگر نمى شد از اين عنوان -كه با كلاس تر به نظر مى رسد- استفاده كرد، لذا دوباره برگشتم سراغ آخوند خودمان. فقط شما رو جان مادرتان، وصله ى وابستگى به فلان گروه و بهمان گروه به من نچسبانيد كه به اندازه ى كافى، بدون وابستگى به گروه مشكل دارم. اين يك.
دوم اين كه چرا وسط اين همه شبيه سازى، گير داده ام به شبيه سازى بز؟! آيا شباهتى ميان بز و آخوند وجود دارد، و من خواسته ام كسى را دست بيندازم، و مورد استهزا قرار دهم؟!
البته كه نه! من و استهزاى كس يا كسان؟ اين چه سخن باشد؟ اين چه ظن غلط و اشتباهى باشد؟
امروز در رسانه ها ديدم نوشته اند ١٠٠ راس بز، در جمهورى اسلامى شبيه سازى شده، من هم ناچار شدم همين بزها را مبنا قرار دهم. اگر به جاى بز، ميمون آزمايشگاهى هم شبيه سازى مى شد، من ناچار بودم از همين جانداران براى نوشتن مطلب ام كمك بگيرم. بنابراين بز هيچ ربطى به آخوند ندارد. لطفا مزاحم نشويد! ضمنا در هيچ جاى دنيا، حيوان، شبيه سازى نكرده اند و نمى كنند، و فقط در جمهورى اسلامى ست كه اين عمل صورت گرفته آن هم در ابعاد گسترده.
خارجى هاى بدبختِ بى وجود، فوق فوق اش، يك دستكارى مختصرى در پرتقال و خيار بكنند، وگرنه، خودشان مى گويند كه اگر قرار بر تغيير ژنتيكى و شبيه سازى باشد، يهو ديدى، فلان سياستمدار يا آدم ثروتمند و قدرتمند، گفت دو سه تا از روى من كپى بزنيد، كه فردا جهان از موجودى همچون من محروم نشود، و مثل لاستيك ماشين، اولى پنچر شد، دومى و سومى را داشته باشيد، تا چرخ جهان از گشتن باز نماند.
اون روز در يك عكس ديدم كه قاليباف بغل دست مجسمه اش ايستاده كه عين خودش بود. شما تصور كن كه يك همچين پديده اى، كه هم دكتر است، هم خلبان است، هم سردار است، هم شهردار است، هم قدرت بلند كردن تير آهن داغ، با حرارت ٢٠٠ درجه ى سانتيگراد دارد، هم متخصص امور آتش نشانى ست، هم اين قدر وجود دارد كه بتواند عليه رييس جمهور وقت نامه بنويسد و به او بگويد «بيشين بينيم» كه اگه نشينى خودمون ميشونيمت... خلاصه شما تصور كن به جاى آن مجسمه، كپى زنده ى قاليباف كنارش ايستاده باشد! ديگر اين جامعه از خداوند عالميان چه مى خواهد؟!
مى دانم كه بدخواهان، با تمام اين توضيحات براى من حرف در خواهند آورد كه فلانى خواسته شبيه سازى بز را به شبيه سازى آخوند بچسباند و مثلا بگويد كه فردا با اين فناورى، جمهورى اسلامى مى تواند امثال خامنه اى و صادق لاريجانى و اين ها را بازتوليد كند. عجب آدمايى هستين شما! چرا اين قدر بدبين ين! شما اجازه بده من توضيح بِدَم، اگه اين طور بود اونوقت بگير منو بزن!
شما به جاى اين گونه اشخاص، كه در جاى خودشان خيلى هم خوب آدم ها و سياستمدارهايى هستند، آخوندهايى را در نظر بگير، مثلِ... مثلِ... مثلِ كى رو بگم شما هم قبول داشته باشين... آخوندى كه شما قبول اش داشته باشين، مردم قبول اش داشته باشن، حكومت اسلامى هم قبول اش داشته باشه، مخالف حكومت و اپوزيسيون هم نباشه، آخوند هم باشه، روحانى هم باشه، يعنى روحانى كه نه، همون آخوند باشه، آدم حسابى باشه، شما دوستش داشته باشين، مردم دوستش داشته باشن...
اصن مى دونين چيه؟! سرى رو كه درد نمى كنه دستمال نمى بندن! من از خير نوشتن اين مطلب گذشتم. ببخشيد تا اينجا مجبور شدين بخونين و دست آخر نتيجه اى هم حاصل نشد!