اخیرا "رکس تیلرسون" وزیر امور خارجه امریکا درباره سیاست امریکا در افغانستان به نکته ای اشاره کرد که در هیاهوی سخنان و توویت های روزانه و جنجال برانگیز دونالد ترامپ کمتر مورد توجه قرار گرفت. تیلرسون برخلاف موضع گیریهای دولت های پیشین امریکا که همواره وعده شکست تروریسم در افغانستان و پیروزی بر طالبان می دادند، صریحا اعتراف کرد که "امریکا در افغانستان پیروز نمی شود، هرچند طالبان نیز پیروز نخواهند شد." بر اساس چنین نتیجه گیری واقعگرایانه ای بود که او به طالبان پیشنهاد کرد سلاح را بر زمین بگذارند و به پروسه گفت و گو های صلح افغانستان بپوندند.
بعد از گذشت نزدیک به دو دهه از دخالت ها مستقیم امریکا در افغانستان و عراق و چندین سال از دخالت غیرمستقیم آن کشور در لیبی و سوریه، شواهد نشان می دهد که علیرغم نارضیاتی مردم این کشورهای اسلامی از دیکتاتورهای ریز و درشت محلی، به محض ورود مستقیم امریکا و دیگر کشورهای عمده غربی با سابقه استعماری، احساسات ملی گرایانه و ضدامریکایی همراه با چاشنی نفرت از اسرائیل متحد سرکش و منطقه ای امریکا و غرب، به سرعت جان می گیرد و این دخالت های نظامی به ضد اهداف اولیه خود منجر می شوند. هنوز برخی معتقداند که باراک اوباما می بایست در سوریه مداخله نظامی می کرد یا اینکه عمده نیروهای نظامی امریکا را از عراق و افغانستان خارج نمی کرد. علیرغم این نظر که عمدتا از سوی نیروهای جنگ طلب مطرح می شود، اما بزرگترین کار باراک اوباما در عرصه سیاست خارجی همین دخالت نکردن یا هرچه کمتر دخالت کردن در کشورهای اسلامی منطقه بود.
در عراق بسیار مهم بود که هرچند با تاخیر، این نیروهای نظامی عراق بودند که موصل و تلعفر را آزاد کردند. حمایت هوایی و اطلاعاتی نیروهای ائتلاف البته در این پیروزی موثر بود. فرض کنیم با دخالت مستقیم امریکا و متحدانش بجای نه ماه، موصل در طی یک یا دو ماه آزاد شده بود. در اینصورت این پیروزی هم شکننده بود و هم سرشکستگی نظامی و سیاسی برای نیروهای عراقی و سیاستمداران این کشور را در پی داشت و غرور ملی مردم عراق نیز جریحه دار می شد.
به همین سیاق عدم خروج گسترده نیروهای نظامی امریکا از افغانستان در دوران ریاست جمهوری اوباما حضور نظامی امریکا در افغانستان احتمالا حملات انتحاری و نظامی طالبان و داعش را محدودتر می کرد، اما نطفه رشد تفکر طالبانی در میان بخشی از مردم افغانستان را به دلایل نامبرده تقویت می کرد. به سخن دیگر در کوتاه مدت چنین دخالت هایی طالب کش و داعش کش بود، اما در چشم انداز دراز مدت و استرتژیک اما طالب پرور و داعش پرور می بود. تفکر طالبانی و سلفی همراه با ضدیت بی قید و شرط با حضور نیروهای امریکایی و غربی را در افغانستان تقویت می کرد.
دونالد ترامپ با وعده عدم دخالت نظامی امریکا در افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی منطقه به پیروزی رسید. با این وجود علیرغم گفته های ضد و نقیض ترامپ در این عرصه شواهد نشان می دهد که دولت او در پی تقویت حضور نظامی خود در افغانستان، عراق و دیگر کشورهای منطقه است.
امریکا اگر واقعا در پی استقرار صلح در افغانستان است باید خود را از صحنه اصلی نبرد بیرون بکشد و نقش اصلی در صجنه جنگ داخلی افغانستان را مانند مورد عراق، به خود نیروهای نظامی افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی درگیر در این جنگ واگذار کند. در جنگ طالبان و دیگر نیروهای سلفی علیه دولت افغانستان سال هاست که کوس رسوایی رفیق امریکا و شریک طالبان بودن پاکستان به صدا درآمده است. چنانکه درمورد اسامه بن لادن او در خانه بود و امریکا گرد جهان دنبال وی می گشت. همین طور است نقش عربستان سعودی و کشورهای هم پیمانش که پدر معنوی و مالی طالبان، داعش، گروه حقانی و دیگر گروههای تکفیری در اففانستان و پاکستان هستند.
بهترین راه برای خنثی کردن زهر پشتیبانی پاکستان و عربستان و متحدانش از طالبان و نیروهای مشابه در افغانستان، دخالت دادن مستقیم آنها در نبرد با طالبان و گروههای سلفی است. با این کار سه هدف مهم تامبن می شود: اولا با خارج شدن نیروهای امریکایی و غربی از صحنه مستقیم نبرد، جنبش ضد بیگانه و ضدامریکایی که ریشه در تعصبات مذهبی جامعه سنتی و ناسیونالیسم افغانستان دارد با از دست دادن منبع تغذیه سیاسی خود در میان مدت و دراز مدت تضعیف می شود. دوم اینکه سیاست پاکستان و دیگر نیروهای حامی طالبان و سلفی گری مانند عربستان و متحدانش و حتی قطر که ظاهرا خود را مخالف تروریسم نشان می دهند، در میدان مبارزه واقعی با تروریسم به چالش کشیده می شود. سوم اینکه نهایتا یا پاکستان و عربستان در سرکوب طالبان و داعش در افغانستان موفق می شوند که خود هدفی میمون است یا اینکه ارتش پاکستان و سرویس اطلاعاتی آن با آن همه ابهت و ادعا و عربستان با آن همه بنیه مالی نتوانند طالبان را شکست دهند. در اینصورت آنها با چالشی روبرو می شوند که باید برای فائق آمدن بر آن و کسب اعتماد مردم خود و منطقه در اینکه واقعا مخالف طالبان و داعش هستند، تلاش کنند و راهی برای توجیه دورویی سیاسی و نظامی خود بیابند. البته نیروهای امریکایی و غربی می توانند از پشت صحنه جنگ نیروهای پاکستان و عربستان درگیر در جنگ را پشتیبانی اطلاعاتی کنند و در آموزش آنها شرکت کنند.
اصولا استراتژی دخالت های مستقیم امریکا و کشورهای غربی برای تغییر دمکراتیک نظامهای دیکتاتوری، سیاستی شکست خورده است. اگر بودند خوش باورانی در این عرصه، تجربه سال های اخیر از جمله در بهار عربی که البته مدت هاست به خزان عربی تبدیل شده، نشان می دهد که صرف حضور نیرو های امریکایی و متحدانش در این کشورهای اسلامی، نیروی ضدیت با مداخله خارجی بویژه ضدیت با امریکا و دیگر کشورهای غربی که پرونده سیاهی در افکار عمومی مردم منطقه در حمایت از اسرائیل اشغالگر و کج دهن به قطع نامه های سازمان ملل متحد دارند، نیروی عظیم ضدامریکایی و ضدغربی را از شیشه خارج می کند و نتیجه آن بوجود آوردن اوضاعی است که رهبران مداخله امریکا و دیگر کشورهای غربی خلاف آن را در سر داشتند.
عدم دخالت نظامی امریکا و کشورهای غربی در جنگ مستقیم با طالبان و دیگر نیروهای سلفی از سوی دیگر به مثابه واگذر کردن مشکل کشورهای اسلامی منطقه به خود مردم این کشورها و مسئولیت پذیر کردن آنها در برابر مشکلات خود نیز می باشد. این مسئولیت پذیری به خودباوری و نگاه به مشکلات و درگیریهای داخلی و قومی خویش بعنوان معضلی عمدتا داخلی و نه صرفا واردات امریکا و دیگر کشورهای غربی یا نتیجه دخالت "امپریالیسم"، منجر می شود.
دونالد ترامپ و رکس تیلرسون اخیرا به کمک های مالی زیاد امریکا به پاکستان و همکاری نه چندان این کشور با امریکا در جنگ با طالبان تاکید کردند. آنها میزان کمک های مالی آمریکا به پاکستان را از این به بعد منوط به میزان همکاری پاکستان با امریکا در جنگ علیه طالبان و دیگر ترویست های فعال در افغانستان و بخش های مرزی پاکستان کرده اند. باید دید امریکا بر سیاست جدید فشار به پاکستان وفادار می ماند یا آنکه سیاست های بی نتیجه قدیمی همراه با جنگ فرسایشی در افغانستان ادامه می یابد.