Tuesday, Sep 19, 2017

صفحه نخست » چگونگی نظارت خبرگان بر نهادهای زیر نظر رهبری در گفتگو با یک عضو مجلس خبرگان

Hashem_Bathaei.jpgشرق ـ خبرآنلاین با آیت‌الله بطحایی، عضو مجلس خبرگان، گفت‌وگو کرده است. نسرین وزیری، در ابتدای این گفت‌وگو نوشته است: «شاید کسی باورش نشود که فارغ‌التحصیل رشته فلسفه دانشگاه تهران در سال ۴۷ که دانشجوی ممتاز منتخب سیستم سلطنتی پهلوی بود، امروز با پیشوند «آیت‎الله» معرفی شود! سیدهاشم بطحایی، از معدود روحانیون عصر خویش است که هم محضر حوزه را تجربه کرده، هم سنگر دانشگاه را؛ هم پایگاه اطلاع‌رسانی‎اش او را «مرجع» و «Grand Ayatollah» معرفی می‎کند، هم دو مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه تهران و قاهره دارد. او را به اجبار در دولت محمود احمدی‎نژاد از کرسی تدریس در دانشگاه تهران بازنشسته کردند. آن هم درحالی‌که سخنگوی آن دولت به او گفته بود: «مدرک تحصیلی شما تاج‌دار و باارزش است و مدارک ما آبکی است». غلامحسین الهام، هنوز هم استاد دانشگاه تهران است اما بطحایی را به جایگاهش در هیئت‌علمی این دانشگاه بازنگرداند.

بخش‌های مهم این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

زمانی‌که برای نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری در وزارت کشور ثبت‌نام کردم، خطاب به آنها که لیست ما را انگلیسی خواندند، گفتم: «آیا من با این سابقه دیرینه در حوزه و سابقه انقلابی نیم‌قرنی انگلیسی هستم؟ اگر من انگلیسی‎ام، همه آنها که این نسبت را به من می‎دهند هم انگلیسی هستند!» مردمی هم که آنجا بودند، خندیدند و دریافتند که این حرف چقدر نامربوط است. ظاهرا با توجه به سابقه خوش افراد عضو این لیست، آنها هم از نسبتی که دادند پشیمان شدند و حالا دیگر از این حرف‌ها خبری نیست. انصافا آنچه از انقلاب می‌خواستیم، محقق نشد. بلا‌تشبیه، بلاتشبیه، بلاتشبیه ما درباره برجام می‌گوییم اگر آمریکا آن را پاره کند؛ ما هم آن را آتش می‌زنیم. خدا هم همین حرف را به ما می‌زند. اگر شما برجامتان را با خدا پاره کردید، خدا هم آتشش می‌زند؛ این اخطاری به همه است. در همان دور اول که مرحوم آیت‎الله هاشمی (رحمه‌الله علیه) در قید حیات بودند، بحث کاندیداتوری برای کمیسیون‏ها و هیئت‌رئیسه خبرگان مطرح شد. من گفتم آقای هاشمی برای ریاست مناسب هستند. یک‌مرتبه یکی از همین آقایان مورد حمایت لیست مقابل ما، گفت «شما که معرفی‎اش می‎کنید، به او رأی هم بدهید». من هم گفتم «قطعا به آقای هاشمی رأی می‌دهم و افتخار هم می‎کنم!». آقای احمدی‎نژاد که نه مدعی‎الخصوص بود و نه مدعی‎العموم. من دکترای حقوق هستم و خوب می‎دانم که از نظر حقوقی او حق نداشت در مناظرات این‌گونه درباره آقای هاشمی حرف بزند و اصطلاحا به پای او بپیچد. درحالی‌که دعوای خصوصی هم نداشت و اگر هم داشت جای مطرح‌کردنش در دادگاه بود، نه در صداوسیما. او مدعی‌العموم هم نبود که بخواهد به‌عنوان مدعی‌العموم از ایشان استنطاق و سین‌جیم کند؛ واقعا بی‌انصافی کردند. حتی راجع‌به پرونده خانم زهرا رهنورد هم او حق نداشت پرونده زن مردم را در انظار ۸۰‌ میلیون مردم ایران و حتی کل دنیا بیاورد و بگوید که این خانم را می‌شناسید، چه کاره است؟ تو چکاره‌ای که این‌طور بگویی؟ همان کارگزینی‎ای هم که پرونده را در اختیار ایشان گذاشته بود، کار نابجایی انجام داده بود و نباید این کار می‌شد. البته برخی با نگاه سیاسی آقای هاشمی هم مشکل داشتند. مشخصا در حوزه امور مربوط به مجلس خبرگان، ایشان هم راجع به شورایی‌بودن رهبری و هم راجع به بحث جمهورت نظام و تأکید بر اهمیت آرای مردم، مواضعی داشتند که برخی دیگر از نمایندگان مجلس خبرگان و مشخصا طیف نزدیک به آقای مصباح‌یزدی، با آن مخالف بودند.


به نظر می‌رسید که مفسرین یا ناآگاهانه یا خدای ناکرده از روی غرض‎ورزی دیدگاه آقای هاشمی را تفسیر می‌کردند. همان‌طور که در قانون اساسی و اساس‌نامه خبرگان رهبری هست، تا فرد جامع‌الشرایط برای رهبری وجود دارد، هیچ‌کس از شورایی‌بودن جایگاه رهبری حرف نمی‌زند. شورایی‌شدن این جایگاه مثل وضوگرفتن است که تا آب هست، نوبت به تیمم نمی‌رسد؛ ولی وقتی آب نیست، چاره نداریم، باید تیمم کنیم. ان‌شاءلله که خدا به مقام معظم رهبری طول عمر دهد و ایشان را سلامت بدارد. ایشان امروز بحمدالله جامع‌الشرایط و یک رهبر به‌تمام‌معنا هستند، البته مرگ تعارف ندارد و برای همه هست. برخی از آقای هاشمی سؤال می‌کردند که اگر این اتفاق خدای نکرده بیفتد، شما کسی را برای رهبری سراغ دارید؟ ایشان هم می‎گفتند که بالاخره ان‌شاءالله کسی هست، اگر هم نشد، شورایی می‌شود. اما آقایان آن ابتدای حرف را رها کرده‌اند. مثل این است که از عبارت «لاتقربوا الصلاه و انتم سکرات» چنین برداشت کنند که دیگر نماز نخوانید! چطور لاتقربوا الصلاه را شنیده‎اند اما انتم سکرات را نشنیده‎اند؟ کل این عبارت یعنی در حال مستی نماز نخوان، نه اینکه اصلا نماز نخوان! آنها که از سخنان آقای هاشمی چنین تصوری داشتند، سخنان ایشان را همین‌طور نصفه و ‌نیمه تأویل کرده‌اند.

وقتی بنا باشد خود رهبری به مجلس خبرگان پاسخ‌گو باشد، نهادهای زیر نظر ایشان هم به طریق اولی باید پاسخ‌گو باشند. دلیلی ندارد که خبرگان، منتخب خودش به‌عنوان رهبر را که جامع‌الشرایط است، بی‌خود تقدیس کند. معایب و اشکالاتی اگر باشد تذکر داده می‌شود اما انصافا ایشان مورد نقد نیست. کمیسیون ۱۰۹ در‌این‌باره مطالعه داشته ولی نمی‌دانم چه کسی برای جانشینی رهبری در نظرش است. لابد پیش خودتان می‎گویید تو چطور عضو خبرگانی و نمی‌دانی؟ (خنده) اما این را بدانید مسئله رهبری اسلامی غیر از رهبری کشورهای دیگر و غیر از حتی مسئله ریاست‌جمهوری است.


معتقدم رسانه‌ای‌کردن تذکرات به نهادهای زیر نظر رهبری، کار خوبی نیست. باید با خود آن طرف برخورد کرد. در زیرمجموعه‌های رهبری هم نارسایی‎هایی هست و شکی نیست. در داخل تذکر داده می‌شود و همان‌جا احصا می‌شود. رسانه‌ای‌کردن آن صلاح نیست. توقع مردم بجاست که بخواهند از کارهای مجلس خبرگان سر دربیاورند؛ اما رهبر و رهبران ما، نه امام نه مقام رهبری، از پیغمبر و امیرالمؤمنین که بالاتر نیستند. اصلا قابل مقایسه نیستند. در زندگی پیغمبر ببینید که نمایندگان پیغمبر چه می‌کردند. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه به نماینده خود در بحرین می‌گوید که شنیده‌ام که سگ‌باز شده‌ای! یا به دیگری می‌گفت که پول‌ها را چه‌کار می‌کنی؟ بردار و بیاور. نماینده خاطی حضرت علی هم به معاویه پناهنده می‌شد! مقام معظم رهبری انصافا دلسوزانه رفتار می‌کنند. ما اختلاف سنی زیادی با هم نداریم. دو سال اختلاف سنی داریم؛ ولی انصافا ایشان دغدغه فراوانی دارد و مجدانه می‌سوزد و می‌سازد.


رونوشتی از گزارش‌ها و تذکرات مجلس خبرگان را به قوه‌ قضائیه می‌فرستیم تا برخورد کند.


در زیرمجموعه‌های رهبری نارسایی‎هایی هست و شکی نیست. در داخل تذکر داده می‌شود و همان‌جا احصا می‌شود. رسانه‌ای‌کردن آن صلاح نیست. رهبری هم بدون اینکه مسئله را رسانه‌ای کنند، طرف را می‌خواهند و گوشش را می‌کشند. گاهی هم بدون اطلاع دیگران؛ جابه‌جایی‎هایی در مناصب صورت می‌گیرد که علتش همین تذکرات است.


مواردی را که به مصلحت است و مردم اگر بفهمند خوشحال می‌شوند باید برملا کرد؛ اما اگر چیزهایی هست که اگر برملا کنیم، مردم ناراحت می‌شوند و اظهار تأسف و تأثر می‌کنند، به نظر می‌رسد که مصلحت نیست برملا شود. این‌طور نیست که ما هر اسراری را برملا کنیم. بنا نیست که تضعیف نیرو کنیم؛ بلکه باید اصلاح کنیم. موارد ناراحت‌کننده را نباید به مردم گفت تا دلسرد نشوند و نگویند که هرچه بگندد، نمکش می‌زنند وای به روزی که بگندند نمک! مضاف بر اینکه یک مسائلی سرّی طبقه‌بندی‌شده هستند؛ اما آنهایی را که شادی‌بخش و امیدوارکننده هستند و مردم را دلگرم می‌کنند باید حتما گفت.


حاکمیت نظام ما از بافتی است که در نظام گذشته هیچ پشمی به کلاه هیچ‌کدام‌شان نبود. در آن رژیم، هیچ‌کدام از مسئولان فعلی را تحویل نمی‌گرفتند که مسئولیتی به آنها دهند. به‌عنوان مستضعف و از اقشار آسیب‌پذیر جامعه بودند. فوقش پنج درصد را بتوان مستثنا کرد؛ اما بقیه از جامعه مستضعف و آسیب‌پذیر بودند. خدای متعال منتی سر این جامعه و این قشر گذاشت و این انقلاب با صددرصد انگیزه دینی به ثمر نشست. ابتدای انقلاب همه صددرصد می‌خواستند سیاست دینی پیاده شود، به این معنا که بدون اینکه کسی خورد و بردی داشته باشد و از موقعیتی سوءاستفاده کند؛ به‌عنوان خدمتگزار بیاید و درآمد این مملکت صرف این ملت شود و دنیا و آخرت این ملت واقعا آباد شود. این بنا بود؛ ولی متأسفانه برخی از همین مستضعفین آمدند و از هول آش در دیگ افتادند! طرف تا دیروز حتی یک پیکان نداشت؛ اما حالا یک ساختمان در شمال، جنوب، کیش و مشهد دارد! اینها را از کجا آورده‌ای؟ این خلاف انتظار است و هیچ‌کس منکر نیست که متأسفانه ما با آن عهدی که با خدا و پیغمبر بستیم و انصافا خدا یاری‌مان کرد، پایبند نبودیم.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy