آیدا قجر ـ ایران وایر: مهوش ثابت از با سابقهترین زندانیان بند زنان اوین به حساب میآید که در اسفند ماه ۱۳۸۶، وقتی برای پاسخ به چند سوال فراخوانده شده بود، توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
بعدازظهر دوشنبه ۲۷ شهریور ماه، «مهوش ثابت»، از مدیران جامعه بهاییان پس از تحمل ۱۰ سال زندان، با پایان محکومیت خود آزاد شد. او اولین نفر از هفت مدیر جامعه بهایی در زندان است که آزاد شده است. ثابت در این ۱۰ سال، هفت بند و زندان عمومی و امنیتی را تجربه کرده است که دو سال و نیم آغاز آن در سلول انفرادی گذشت.
مهوش ثابت از با سابقهترین زندانیان بند زنان «اوین» به حساب میآید که در اسفند ماه ۱۳۸۶، وقتی برای پاسخ به چند سوال فراخوانده شده بود، توسط ماموران امنیتی بازداشت شد. او دو ماه و سه هفته را در زندان اطلاعات مشهد نگه داری شد. گاهی هم وی را به زندان «وکیل آباد» این شهر منتقل میکردند. ماموران گفته بودند که دلیل این انتقال، نبود مامور زن در شبها است. در کنار این نقل و انتقالات، بازجوییها و سلولهای انفرادی، دوری و تنهایی هم اضافه شده بود.
ثابت پیش از انقلاب ۵۷، معلم و مدیر مدرسه بود و با «کمیته ملی سوادآموزی» ایران همکاری داشت. اما بعد از انقلاب مثل بسیاری دیگر از بهاییان، از کار اخراج شد. عشق به مدرسه و تحصیل باعث شد که او همراه برخی دیگر از بهاییان، در دهه ۷۰ شمسی موسسه آموزش عالی مجازی «BIHE» را دایر کند. اما همانطور که خودش برای «ایران وایر» روایت کرده است، از جمله اتهامهای او، «جاسوسی برای دول متخاصم با جمهوری اسلامی» و «تشکیل جمعیت غیرقانونی» بود. ثابت برای این دو اتهام، حکم ۲۰ سال زندان دریافت کرد: «من برای زندان نرفته بودم اما بدون حکم، من را بازداشت کردند. فکر میکردم قرار است به عنوان منشی هیات "یاران ایران" به چند سوال پاسخ دهم اما در دوران بازداشت در زندان اطلاعات مشهد، هر روز بازجویی میشدم. بعد از آن به بند ۲۰۹ اوین منتقل شدم و باز هم بازجوییها از سر گرفته شد. من سه مرحله بازجویی فشرده را با هر نقل و انتقال طی کردم و در دو سال و نیم اول، در سلول در بسته بودم. هفت ماه آن به تنهایی گذشت و "فریبا کمالآبادی" [یکی دیگر از مدیران جامعه بهایی] هم به سلول من منتقل شد.»
دو سال و نیم زندگی در سلول در بسته اما آسیبهای روحی و جسمی برای او در پی داشته است. مهوش ثابت که پوکی استخوان داشت، از امکانات اولیه محروم بود. میگوید حتی مشکوک شده بودند که لگن او شکسته است و برای همین به مدت ۱۵ روز در بیمارستان تحت حفاظتهای امنیتی بستری بوده است: «شکستگی اتفاق نیفتاده بود اما این مشکلات به خاطر طبیعت سلول در بسته برایم ایجاد شده بود. اگرچه کم و بیش رسیدگیهای پزشکی انجام میشد.»
تا پیش از برگزاری نخستین دادگاه، بازجوییها از او مرتب از نو آغاز میشد و دورانی هم به بازپرسیهای طولانی در دادگاه انقلاب گذشت. شش جلسه محاکمه مهوش ثابت در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی «مقیسه» برگزار شد. در آن زمان، مدیران جامعه بهایی چهار وکیل داشتند؛ «شیرین عبادی»، «عبدالفتاح سلطانی»، «هادی اسماعیلزاده» و «مهناز پراکند». البته سرنوشت این وکلا هم به زندان و تبعید ختم شد. هادی اسماعیلزاده درگذشت، شیرین عبادی و مهناز پراکند ایران را ترک کردند و عبدالفتاح سلطانی زندانی شد.
در دادگاه بدوی، مهوش ثابت به همراه دیگر مدیران جامعه بهایی، حکم ۲۰ سال زندان دریافت کردند. آنها اتهامهای مختلفی داشتند که از برخی تبرئه شدند اما دو اتهام باقی ماند؛ همکاری با دول متخاصم در مخالفت با جمهوری اسلامی که ۱۰ سال زندان دارد و تشکیل جمعیت غیرقانونی که آن هم ۱۰ سال حبس به همراه دارد. اما دادگاه تجدیدنظر آنها را از همکاری با دول متخاصم تبرئه کرد.
دادستان کل کشور این اقدام را غیرشرعی خواند و دوباره حکم را به ۲۰ سال افزایش داد. بار این محکومیت، هشت سال و نیم این زندانیان را همراهی کرد تا آنکه با توجه به ماده ۱۳۴ «قانون مجازات اسلامی»، اشد مجازات برای آنها تعیین و مقرر شد که ۱۰ سال در زندان بمانند. «مهوش ثابت» اولین نفر از مدیران زندانی جامعه بهایی بود که آزاد شد و طبق همین حکم، شش نفر دیگر هم باید طی شش ماه آینده آزاد شوند: «بعد از دو سال و نیم، حکم به ما ابلاغ شد و من به همراه فریبا کمالآبادی به زندان رجاییشهر منتقل شدیم که زندان عمومی بود. بعد از دو سال و نیم سکوت کامل، وارد همهمه بند عمومی زندان شدیم. ۱۰ ماه آنجا زندانی بودیم و بعد همگی به زندانهای قرچک و شهرری منتقل شدند. دو هفته بعد از این انتقال، باز هم ما را به اوین و بند متادون برگرداندند. زنان زندانی سیاسی و عقیدتی را هم به همان بند آوردند و بعد از مدتی باز هم همگی ما را به بند دیگری بردند که شش سال پایانی حکم من در آن جا گذشت.»
مهوش ثابت در زندانهای مختلف با رویکردها و رفتارهای متفاوتی از زندانبانها مواجه شده است. اما از میان آنها، زندگی با یک «خانم جلسهای» [زنی که جلسات مذهبی را در مراسم شیعیان برای زنان اداره میکند] برایش خاطرهای متفاوت است: «برای بار اول بود که با یک خانم جلسهای کنار هم قرار میگرفتیم. در یک سلول بودیم و شبها سرمان را روی یک پتو میگذاشتیم و با هم بحث میکردیم. از او میپرسیدم ناراحت نیستی که داری با دو بهایی زندگی میکنی؟ میگفت من خوشحالم که تصورات قبلیام فرو ریخته است. ما عمیقترین دوستیها را در زندان پیدا کردیم. زنان بسیاری از گروههای فکری مختلف آمدند و رفتند و حتی از خانوادههای سرشناس حکومتی هم کنار خود داشتیم. همین دوستیها تسلای خاطر ما در این ۱۰ سال بود. همین مساله انگیزه و امید ما برای تحمل زندان شده بود.»
اگرچه در این ۱۰ سال زندان، مهوش ثابت نتوانست در جریان اخبار جامعه بهایی باشد و همین مساله برای او تاسفبارترین بخش از خاطرات و تجربههای زندان است. آنها نه به آثار بهایی برای مطالعه دسترسی داشتند و نه اخباری به آنها میرسید.
ولی ماندگارترین حسی که از تجربه ۱۰ سال زندان برای او باقی مانده، آشنایی با زندانیان دیگر و رسیدن آنها به این باور بود که بهاییان جاسوس نیستند: «من به این احساس ماندگار افتخار میکنم که هیچ کس از افرادی که ما را میشناخت، باور نکرد جاسوس باشیم. باور نکردند ما به لحاظ باورهای روحانی و اعتقاداتمان، به کشورمان پشت کرده باشیم. هیچکس باور نکرد ما ایران عزیزمان را دوست نداشته باشیم. ما هیچوقت، نه در بازجویی، نه در بازپرسی و نه در دادگاه، به این اتهام اعتراف نکردیم. وکلای ما بارها مصاحبه کردند و توضیح دادند که جاسوسی نکردهایم. این دلگرمی برای ما ایجاد شد که انگ و برچسبی که سالهای سال به ما زده میشد و ما نمیتوانستیم ثابت کنیم، برای مردم ثابت شد. این بزرگترین انگیزه برای مقاومت ما بود.»
جمهوری اسلامی از بدو روی کار آمدن، به بهاییان اتهام زده است که آنها برای اسراییل جاسوسی میکنند. در اوایل انقلاب، بسیاری از بهاییان به همین اتهام اعدام شدند. بهانه این اتهام، وجود «بیتالعدل»، یعنی مرکز بهاییان در اسراییل بوده است.
مهناز پراکند، از وکلای پرونده مهوش ثابت و دیگر مدیران جامعه بهایی، پیشتر گفته بود که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به همین مساله استناد میکند که اسراییل از بیتالعدل مالیات نمیگیرد. پس معلوم میشود بهاییان در ازای این موضوع برای اسراییل جاسوسی میکنند؛ باوری که صدها قربانی گرفته و مهوش ثابت یکی از آنها بوده است.