با نگاه به سخنرانی "می اسکاف"، بازیگر سوری
در برابر سیاستمداران ترجمه ناصر رحمانی نژاد
...و ناگهان مرزها بسته شد
و امپراطوران از پله های لذت خونین فراز شدند
و ما دوباره در میدان گلادیاتورها
میان شمشیر و قفس ببرها
میان جنگ یا مرگ در اقیانوس ها
یکی را انتخاب می کردیم
و می دانستیم که از "ونوس لیبیتینا" میدان را ترک خواهیم کرد
و پس آنجا بر پلکان عریض چه تفاوت می کرد
که "انگشت" سزار چگونه بچرخد!
ماه بر فراز میدان، طرح جمجمه ای بود که با چشمان تهی
از شب ژرف می نگریست
و رود ها قبور و خاطره مردگان را به دریاها می بردند.
چه هنگام شمارش مردگان متوقف خواهد شد؟ !
اینجا کیست که با داعش می جنگد؟
کدام شمشیر است که ابرها را می درد
و شب هنگام زیر آبهای مدیترانه گردن می زند؟
این اقیانوس نیست که فرمان می راند!
از شرق تا غرب، بسان رودی از رازها
جریانی از ذلت و اندوه می گذرد: این آهنگ تر س است!
سکوت سماوی درد نامعلومی است که از تولد تا مرگ می گسترد
اینک از "سرزمین بامداد" های روشن
بر ساحل اندوه و آتش لاذقیه
با صدفهایش که پژواک اشکهای تلخ دریا ست
با مادران عشق و زاری های بی پایان
به قایقی کوچک می نگرم
که در آبهای متلاطم دریا
ـ بسوی "سرزمین شب"ـ
زیر ستارگان
غرق می شود.
*ونوس لیبیتینا: دری که از آن گلادیاتورهای کشته شده را به بیرون از میدان می بردند.
*لاذقیه یکی ازاستانهای ساحلی سوریه است.