چند روز پيش ديدم الهام چرخنده، هنرپيشه ى درجه سه سينما، اظهار ناراحتى كرده است كه كسى به او در سينما كار نمى دهد. گفته است:
«من در طی ۴ سال گذشته بیکارم و هیچ کاری نکردهام. در مدتی کوتاه کار کارگردانی انجام میدادم که جلوی آن هم گرفته شد.»
بعد چنين اضافه كرده است كه:
«من دو کار با نامهای «با من قدم بزن» با موضوع آسیبهای اجتماعی و «از زمین تا بهشت» با موضع شهدای اقلیت را در دست ساخت داشتم که ناخودآگاه از من گرفته شد و نگذاشتند که ساخت آن را ادامه دهم.»
اولا بايد خدمت ايشان عرض كنم كه كار، از آدم، به صورت ناخودآگاه گرفته نمى شود بلكه بى خبر از او گرفته مى شود.
سپس او چنين به فرمايش هايش ادامه مى دهد:
«در حوزه بازیگری نمیدانم چرا هیچ پیشنهادی به من نمیشود؟ مگر من چه کردهام که باید ۴ سال بیکار باشم و هیچ کاری به من پیشنهاد نشود و جالب است که هیچ کس پاسخ گو نیست و نمیدانم در آینده میتوانم کار کنم یا نه چون هیچ کس به من چیزی نمیگوید و چیزی به من ابلاغ نشده است و کسی پاسخ گو نیست.»
اما نظر ما نسبت به گلايه هاى ايشان در اين يك عبارت خلاصه مى شود:
الهام چرخنده، يك عفريته است، و هيچ كس به عفريته كار نمى دهد!
توضيح اين عبارت نيز چنين است:
شايد خيلى ها معناى درست كلمه ى عفريته را ندانند؛ عفريته يعنى زنى كه بسيار خبيث و ترسناك است! زنى كه بسيار بد است، بد ذات است، بد دل و بد انديش است. يعنى شما هر چه بدى در دنيا هست برداريد، آن را بار يك نفر كنيد، اگر مرد باشد مى شود عفريت، و اگر زن باشد مى شود عفريته.
لابد مى پرسيد چرا چرخنده، عفريته است:
دانستن عفريته بودن چرخنده و چرخنده ها كار دشوارى نيست. به ديروز او بنگريد، به امروز او بنگريد تا موضوع را دريابيد. به گذشته ى دورش بنگريد، به زمان حال اش بنگريد، و به فردايش بنگريد تا بدانيد چرا يك آدم معقول و مقبول مى تواند در نگاه جامعه ى خود به شكل خبيث در آيد.
انسان مى تواند سال ها زحمت بكشد، تا يك صفت «خوب» به دنبال نام اش بيايد، ولى در عرض چند دقيقه مى تواند رخ و رويى از خود نشان دهد كه آن صفت بر باد فنا رود، و صفت هاى زشت جاى آن صفت نيكو را بگيرد.
در فرهنگ ما مى گويند:
از آدمى كه يكشبه رنگ عوض مى كنه بترس!
اين سخن ها و مثل هاى ساير، بى حكمت نيست؛ عصاره ى سده ها شدائد است كه بر سر آدميان آمده. چرخنده، در عرض مدت كوتاهى از اين رو به آن رو شد. از اين رو به آن رو شد و در دامن تفريط غلتيد. ممكن است بگويند چون چادر به سر كرد چنين و چنان شد! من مى گويم خير! به طرف افراط بروى يا تفريط، فرقى در اصل ماجرا نمى كند.
من نسبت به زنانى كه به ناگهان و يكشبه كشف حجاب مى كنند نيز با ديده ى ترديد نگاه مى كنم. من از چنين زنانى نيز مى ترسم. من از مردى كه يكشبه اهل نماز شود، يا يكشبه از خدا و دين بيزار شود نيز مى ترسم.
اين ترس ها بى دليل نيست؛ چنين اشخاصى، همان طور كه شكل اول شان نادانسته و ناخواسته بوده، شكل دوم شان هم اغلب نادانسته و ناخواسته است. از افراط به تفريط افتادن يا از تفريط به افراط افتادن، امتيازى براى شخص تغيير يابنده و به قول معروف «يكشبه چرخنده» نيست! حتى اگر راه درست را در پيش گيرد. تغيير، بايد پشتوانه ى دانش و تجربه را در پى خود داشته باشد والّا تغيير از روى هيجان يا به خاطر ورود ناگهانى به كشورى جديد و افتادن به دامن اجتماع و فرهنگى متفاوت، به تنهايى امتياز مثبت به كسى نمى دهد.
به همين لحاظ، درست كه نگاه كنيد، افرادى چنين تغيير يابنده، در روزهاى نخستِ تغيير، چنان دچار هيجان و احساسات مى شوند، و چنان طرف مقابل شان را در هم مى كوبند كه انگار نه انگار تا همين ديروز خودشان در همين صف مقابل بوده اند!
و اصل در همين اعتمادى ست كه ميان چرخنده و چرخنده ها، و من و ماها از ميان مى رود.
اشتباهى كه چرخنده كرد و تبديل به يك عفريته ى تمام و كمال شد، اين بود كه فكر كرد با تغييرش از الف به ب، و افتادن به دامن دار و دسته ى ب، و گفتن مجيز آن ها و بزرگ آن ها، محبوب جماعت «ب نشان» خواهد شد و بر زمين هنر اسلامى حكم خواهد راند.
او برخاست، و با يك دسته چادر به راه افتاد، به شوق چادرى كردن زنان و دختران بى حجاب. در مقابل دوربين ها مشخص بود كه دختران نمى توانند دست چرخنده را با حجاب برترش پس بزنند، ولى چرخنده غافل از اين بود كه بعد از خاموش شدن دوربين ها و دور شدن او و گروهى كه مى خواستند از چادر به سر كردن چرخنده حماسه بسازند، آن دختر خانم ها چه مى كنند. غافل بود كه بينندگان اين شوى چادر سركنى چه نگاه نفرت انگيزى به چرخنده مى اندازند.
قبل از چرخنده هزاران زن چادرى در ايران زندگى مى كرده اند و هنوز هم مى كنند و بعد ها تحت لواى هر حكومتى كه بر سر كار بيايد، چادرشان را به سر خواهند كرد. ولى هيچكس نديده است كه زنان مومن واقعى و چادرى هاى هميشه چادرى، با لبخندهاى تهوع انگيز و تيك عصبى چشم و ابرو، بخواهند به شيوه ى چرخنده، چادر به سرِ زنانِ ديگر كنند.
براى اين كه تصور نشود چرخنده را به خاطر نگاه مذهبى اش مورد انتقاد قرار مى دهم، باز تكرار مى كنم كه همين ماجرا در صورت عكس اش نيز براى من مطلوب نيست. همين كار را، خانم هاى تازه كشف حجاب كرده، با خانم هاى اهل حجاب مى كنند و تصور مى كنند چون خورشيد چهره شان بعد از سال ها از پشت پوشش هاى مختلف طلوع كرده، ديگران هم بايد هر چه بر سر دارند يكشبه بر زمين بگذارند و بى حجاب شوند.
چرخنده اگر به كار و زندگى خود مشغول بود، و ده بار هم چرخش مى كرد، هيچ اتفاقى برايش نمى افتاد و امروز هم كار ش را از دست اش نمى گرفتند.
چرخنده به عنوان يك هنرپيشه ى درجه ى سه، شروع كرد به اداى پيغمبران را در آوردن و راه رستگارى و فلاح را به مردم نشان دادن و نفهميد كه اين كار ها در سطح او نيست و هنرپيشه ى درجه ى يك اش هم به چنين مسائلى ورود كند، از چشم مردم خواهد افتاد.
و افسوس كه تا متوجه بشوى كه چه چاهى در مقابل ات كنده اند، با سر درون آن مى افتى، و در چشم مردم، بد و خبيث جلوه گر مى شوى.
هر كس، با هر عقيده و مرامى، با هر سطح فرهنگ و تجربه اى، بايد دقت كند كه اساس در تغيير، حتى تغييرات اساسى فكرى و ذهنى، حفظ اعتدال و ره پويى آرام است. هيچكس، حتى دوستان آدم به كسى كه يكشبه تغيير راى و تغيير چهره دهد اطمينان نخواهد كرد، و هميشه اين نگرانى را خواهد داشت كه فلانى كه اينطور يكشبه از اين رو به آن رو شد، چه بسا فردا هم دچار چنين تغييرى بشود، لذا اطمينان كردن به چنين شخصيتى ناپايدار، دور از حزم و احتياط است.