حافظ شيرين سخن، شاعر همه ى ما ايرانيان است. ما به او افتخار مى كنيم و مى نازيم و گذارمان به شيراز بيفتد، بر سر قبرش فاتحه مى خوانيم.
اما اين شاعر شيرين سخن با ما، و ما با او، يك مشكل اساسى داريم:
هيچكدام از ما، قادر به خواندن درست شعر او نيستيم! به بيان ديگر، ما ايرانيانى كه سواد خواندن و نوشتن داريم، نمى توانيم شعر اين شاعر ارجمند را بدون تپق زدن بخوانيم!
غرض از اين گفتار چيست؟!
غرض اين است كه پيش از پرداختن به افكار و درونيّات شاعر، ابتدا كارى كنيم كه بدون اشتباه، شعر او را بخوانيم.
يعنى به جاى سر كوى ات، سرِ كُوِيت نخوانيم، به جاى حُسْن ات، حَسَنَت نخوانيم، و موقع خواندنِ مصرع «حلاوتى كه تو را در چه زنخدانست» مثل چهارپا در وحَل نمانيم و دچار مكث و ترديد و شرمندگى از خواندن مان نشويم.
بزرگ ترين مجرمان در موضوع بدخوانى حافظ، خطاطان هستند!
اصولا هنر خط، به جاى اين كه به ما كمك كند تا چيزى را درست بخوانيم، كارى مى كند تا آن چه را هم كه مى توانيم درست بخوانيم غلط بخوانيم!
خداوند پدر آفريننده ى حروف ساده ى سربى را بيامرزد كه باعث شد حداقل سواد خواندن و نوشتن پيدا كنيم.
بله. هنر خوب است ولى در جاى خود. موقعى كه مثلا به خواندن حافظ به عنوان يك فرد عادي مشغوليم، هنر خط، به جاى زيبايى، زشت مى شود چرا كه ما را از خواندن صحيح و بدون لكنت او باز مى دارد.
پس من و شمايى كه آدم هاى عادى هستيم و حافظ شناس و حافظ پژوه نيستيم، اولين كارِ مان بايد اين باشد كه از زيبايى خط صرف نظر كنيم و كتاب هاى با حروف چاپى معمولى را مورد مطالعه قرار دهيم.
قدم دوم، كمكى ست كه مصححان حافظ، كه ماشاءالله تعدادشان الى ماشاءالله است به ما مى توانند بكنند و آن زير و زبر گذاشتن بر روى كلمات شعر حافظ است.
بله. حافظ از نظر شما خواندنش آسان است، ولى از نظر ما نه. آقا ما اشتباه مى كنيم. ما تپق مى زنيم. ما تلفظ همه ى كلمات را بلد نيستيم. وقتى هم با حافظ شرابى زده باشيم، ديگر همه چيز، از جمله تلفظات ما، نورِ على نور مى شود!
شاملو آمد اين كار را بكند، خود در كوزه افتاد! همه به او خنديدند و اشتباهات اش را به رخ كشيدند! شاملو اشتباه نكرد. شاملو بر خلاف حافظ پژوهانِ مافنگى، شجاع بود. شاملو زير و زبر مورد نظر خودش را نوشت. شما هم بنويسيد! شايد به شما هم بخندند. ولى ايرادى ندارد.
از بحث شاملو همين بس كه وقتى شاعرى چون او، كه به ادب فارسى، تا حد شاملويى آشنايى داشت، چنان مى خواند كه شما به او مى خنديديد، واى به حال ما كه شاملو نيستيم و نمى توانيم باشيم. ببينيد ما چقدر خنده دار شعر حافظ را مى خوانيم. پس به كمك ما عوام بشتابيد، و تا مى توانيد فتحه و كسره بر كلمات بگذاريد.
موضوع بعد، موضوع مكث ها و ايست ها و به هم چسباندن كلمات موقع خواندن است. عيسى مسيح، غربى ها را بيامرزد كه علامت هايى مثل نقطه و ويرگول و پوان ويرگول و خط معترضه و هلال اتصال در موقع خواندن و حروف فونتيك و آوايى را خلق كردند و آن ها را در كتاب هاى مرجع شان براى درست خوانده شدن به كار بردند.
شما جناب حافظ پژوه، اصلا تصور كن كه ايرانى جماعت همه چيز را فوت آب است و حافظ را از بر مى خواند و خيلى هم قشنگ مى خواند. شما فرض بگير كه حافظ ات را براى خارجى گردن شكسته اى مى نويسى كه در تلفظ كلمات عادى اش مى ماند چه برسد به تلفظ كلمات حافظ. لطف كن از او علائم كمك به خواندن و بلند خواندن را دريغ مكن! حتى جايى كه نياز است كلمه اى در پى كلمه اى بلافاصله بيايد تا معنى صحيح را برساند، زير آخر كلمه قبلى و اول كلمه ى بعدى را با علامت هلال به هم اتصال ده!
در خط، بسيار زيباست كه همه چيز را به هم بچسبانيم. يك تكه از كلمه را به طرف بالا ببريم، يك تكه ى ديگر را پايين بنهيم و خلاصه در اين عرصه ذوق ورزى نماييم. اما حالا كه قرار شد با حروف چاپى و با زير و زبر و نقطه و ويرگول، حافظ را به چاپ برسانيم، لطفا از به هم چسباندن قطعات كلمات خوددارى كنيم! بياييد براى درست خوانده شدن كلمات، آن ها را «اوراق» كنيم! بياييد به جاى چسباندن كلمات مركب، آن ها را جدا ولى بدون فاصله بنويسيم. لازم نيست افراط كنيم و دلبرى را دل برى بنويسيم! اما مى توانيم به جاى كويت، كوى ات بنويسيم و ملتى را از غلط خواندن و غش كردن از خنده نجات دهيم!
و اما در پايان!
بياييد همت كنيد در كنار مقايسه نسخه بدل ها و نوشتن آن ها در زير صفحات، يك توضيح كوچولو در باره معنى برخى از مصرع ها بدهيد و بعضى كلمات را معنى كنيد، آن هم نه به سبك قدما كه توضيح شان از اصل مطلب طولانى تر بود، بلكه به سبك امروزى ها، مختصر و مفيد.
مرسى كه كمك مى كنيد تا ما حافظ را قشنگ تر و بهتر بخوانيم. خصوصا وقتى در جمع با صداى بلند حافظ مى خوانيم با اعتماد به نفس، چنان كه شايسته ى خواننده ى حافظ باشد، او را بخوانيم و هم خودمان و هم ديگران از اين خواندن لذت ببريم.