ف. م. سخن - خبرنامه گویا
بيان حقيقت سرنگونى هواپيماى ايران ار بر فراز خليج فارس، توسط سرتيپ خلبان شهرام رستمى، شجاعتى بى نظير مى خواست كه ما در تعدادى از اميران ارتش ايران مشاهده مى كنيم. اين شجاعت، شجاعت يك نظامى ست كه ترس از بيان حقايق جنگ و موفقيت ها و شكست ها ندارد.
شكست، بخشى از جنگ است. در طول جنگ بارها طرف هاى متخاصم شكست و پيروزى را تجربه مى كنند، و شكست مقطعى به معناى شكست نهايى نيست. مانند بازى شطرنج، گاه بايد مهره اى را «دانسته» و «عمدا» به حريف داد تا برد نهايى را از آنِ خود كرد.
متاسفانه در طول جنگ هشت ساله ما با عراقى ها، به خاطر حضور عناصر بچه سال و بى سواد از نظر نظامى حزب اللهى در رده هاى فرماندهى، و يكسان بودن ارزش جان سرباز و رزمنده براى آن ها، و القاء موضوع «شهادت» به عده اى پاكباز و «جان بر كف»، ما بعد از يك بُرد بزرگ و افتخار آفرين، كه در آن ارتش نقش اول را داشت، باخت هاى پى در پى يى داشتيم كه در نهايت موجبِ آنْ دستْ كشيدنِ خفت بار از جنگ شد. در اينجا ما شاهد بازى شطرنجِ شطرنج بازانِ بى دانشى بوديم كه از شطرنج فقط نحوه ى حركت مهره ها را مى دانستند نه بيشتر. آن ها تصور مى كردند با داشتن ايمان راسخ، مى توان بازى شطرنج را حتى بدون داشتنِ دانشِ اوليه ى نظامى برنده شد!
ما، زمانى كه زير دست فرماندهان آموزشى لشكر گارد جاويدان تعليمات سخت نظامى مى ديديم، به ما رسما و علنا گفته مي شد كه:
«پيروزى شما اين است كه زنده و سالم از جنگ برگرديد. شما براى ايران مى جنگيد و بايد بتوانيد پيش از هر چيز جان خود را حفظ كنيد. نمى دانم اين جمهورى اسلامى است، يا شخص خمينى است، يا مسعود رجوى و فلان گروه و گروهك است موضوع شما نيست. موضوع، خود شما هستيد. بايد ياد بگيريد كه آسيب نبينيد ولى به دشمن آسيب بزنيد. پس صداى سوت خمپاره شنيديد، روى زمين دراز بكشيد. صداى تير شنيديد، سنگر بگيريد. هدف اصلى تان را فراموش نكنيد: زنده رفتن و زنده برگشتن. در آن صورت دشمن هم شكست خواهد خورد...»
اما در سپاه و نيروهاى به اصطلاح مردمى، يك عده جوان را، با شست و شوى مغزى به سمت بهشت روانه مى كردند و فرماندهان اين ها نيز برايشان مهم نبود كه چه تعداد انسانِ زيرِ دستِ آن ها يا انسان هاى عادى، كشته مى شوند.
اين عده از فرماندهان نادان، بر ارتش و نيروهاى سه گانه ى آن فشار بى حدى وارد مى كردند. اهرم اصلى شان هم زدن مارك ضد انقلاب به مخالفان استراتژى جاهلانه ى آن ها بود.
در مورد هواپيماى اف ١٤ و لاين آپ كردن و بعد بازگشتن آن به آشيانه، اگر كار فقط در دست ارتش بود، هرگز به هواپيماى مسافربرى ايران ار اجازه ى پرواز داده نمى شد و آن فاجعه ى جانسوز به وقوع نمى پيوست. ولى افسوس كه ارتش نمى توانست آن طور كه مى خواهد كار جنگ و رزم را پيش ببرد.
در تكميل توضيحات امير سرتيپ خلبان شهرام رستمى، بايد موضوع را كمى دقيق تر بشكافم، تا يك سوء تعبير از ميان برود. ايشان مى گويند، اف ١٤ لاين آپ كرد ولى پرواز نكرد. بعد از لغو پرواز اف ١٤، بلافاصله ايران ار پرواز كرد كه امريكايى ها به گمان اين كه اين هواپيما همان اف ١٤ است آن را زدند.
«لاين آپ» عبارت است از ورود هواپيما به باند و در امتداد خط وسط باند قرار گرفتن براى شروع پرواز.
ممكن است اين سوال براى خواننده پيش بيايد كه مگر امريكايى ها نمى توانستند گفت و گوى برج با اف ١٤ را شنود كنند و بفهمند كه هواپيماى دوم يعنى ايران ار به جاى آن پرواز كرده است.
خير. نمى توانستند بفهمند.
علت آن اين است كه هواپيماهاى جنگى، بدون ارتباط راديويى و بعد از هماهنگى زمينى، از آشيانه حركت مى كنند، بعد از خزش، وارد باند مى شوند و لاين آپ مى كنند و با هماهنگى هايى كه قبلا كرده اند، پروسيجرِ تيك آف و پرواز به طرف محل ماموريت شان را آغاز مى كنند. به عبارتى، همه چيز در سكوت راديويى انجام مى شود.
در موارد پيچيده تر كه ممكن است چند هواپيما خواهان نشست و برخاست باشند، برج، با دستگاهى كه شبيه نور افكن است (Light Gun) و نور مستقيم به طرف خلبان مى تاباند، با رنگ هاى سبز و قرمز و ثابت و چشمك زن، دستورهاى لازم براى نشست و برخاست هواپيما ها را صادر مى كند. مثلا براى تيك آف بعد از بر سر باند قرار گرفتن، نور سبز پيوسته به طرف خلبان ارسال مى شود.
بنابراين راديويى نبوده كه امريكا بخواهد شنود كند و متوجه شود هواپيماى اف ١٤ از باند خارج شده و جاى آن هواپيماى مسافربرى قرار گرفته است.
يك احتمال ديگر نيز وجود دارد كه وقتى خلبان هواپيماى اف ١٤ براى پرواز، بر روى زمين هماهنگى هاى لازم را به عمل مى آورد، امريكا از طريق افراد خود متوجه اقدام به پرواز آن مى گردد، ولى بعد از خروج از باند و انصراف از پرواز، ديگر امكان متوجه شدن اين امر وجود نداشته است، و تصور مى كند كه هواپيماى جنگى به جاى مسافربرى در حال برخاست است، و قصد انجام عمليات خطرناكى هم دارد چرا كه، فقط در سكوت بلند نمى شود، بلكه، با برج، تماس مى گيرد و مى گويد كه هواپيماى ايران ار است كه به مقصد دوبى قصد تيك آف دارد! به عبارتى اگر هواپيماى ايران ار «بلافاصله» بعد از انصراف از پرواز اف ١٤ بلند نمى شد، احتمالا فاجعه ى زدن آن توسط وينسنس هرگز پيش نمى آمد.