Tuesday, Oct 24, 2017

صفحه نخست » تجزیه منطقه از طریق تشکیل "کردستان بزرگ"؛ طرح آگاهانه یا پیامد ناخواسته اعمال آمریکا؟ اکبر گنجی

qfjf5886k2_small.jpgاکبر گنجی - خبرنامه گویا

مقدمه: موضوع بحث تجزیه طلبی اقلیم کردستان عراق است. در سال ۱۳۹۰ پنج مقاله درباره زوایای گوناگون تجزیه طلبی منتشر کردم (رجوع شود به "تجزیه طلبی در چهار منظر"). در این مقاله قصد ندارم آن سخنان را تکرار کنم. در این جا صرفاً گزارشی تاریخی از نقشی که دولت آمریکا- به عنوان قدرتمندترین بازیگر جهان و شطرنج خاورمیانه - در جدایی طلبی کردها داشته، ارائه خواهم کرد (همین تحقیق را می توان در مورد نقش اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه بعدی با تجزیه طلبی کردها انجام داد). جهان سرشار از اقوام مختلف در کشورهای گوناگون است. اگر همه اقلیت های قومی و دینی به سوی جدایی طلبی پیش روند، جهان به خون تبدیل خواهد شد. جدایی طلبی حتی اگر حق به شمار رود، حقی مشروط به شروط بسیار است. اما جدایی طلبی و تشکیل کشور جدید، با کمک دولت های خارجی محقق می شود. این مدعا حداقل چند معنا دارد:

الف- حداقل نقش دولت های خارجی، پذیرش و عدم پذیرش جدایی طلبی یک قوم و دین است. به عنوان آخرین نمونه، تاکنون دولت آمریکا و اتحادیه اروپا، همه پرسی استقلال کاتالونیا را رد کرده و از مواضع دولت مرکزی اسپانیا دفاع کرده اند.

ب- تاریخ نشان می دهد که قدرت های استعماری در قرن بیستم نقش مستقیمی در کشورسازی داشته اند.

پ- مطابق تحقیق علمی- تاریخی اورس ساکسر ، از دهه ۱۹۹۰ تاکنون ، قدرت های جهانی و منطقه ای، روابط بین المللی و جغرافیای سیاسی منطقه، "تعیین کننده" تجزیه و تشکیل کشورهای جدید بوده اند.

دولت آمریکا که به دنبال ساختن "نظم نوین جهانی" مطابق با منافع خویش بود، این ساختن را از طریق نابودسازی دولت/ ملت ها در خاورمیانه تعقیب کرد و می کند. مقاله ناظر به نقشی است که دولت آمریکا در تشدید و امکان پذیری جدایی طلبی و تشکیل کشور کردستان داشته است. تحلیل و گزارش ما، واقع گرایانه است. به تعبیر دیگر، واقعیت را تابع آرزوها و آرمان های خود نمی سازم، بلکه کوشش می کنم تا گزارشی مطابق با واقع از نقش آمریکا در این فرایند ارائه کنم. واکنش های کشورهای ذینفع ( ترکیه، عراق، سوریه ، ایران و اسرائیل) را هم ارائه خواهم کرد. هر نوع بازسازی تاریخ، به طور طبیعی گزینشی است و نمی تواند کل تاریخ را در بر بگیرد. مهم دز نظر گرفتن موارد مبطل ( شواهد نقض) مدعا یا مدعیات است (که در بند یکم بخش پایانی ارائه شده است)، نه گزینشی بود گزارش.

خاورمیانه جدیدی که باید ساخته شود

مروری اجمالی بر نظرات برخی‌ از مقامات و متفکّران مهم آمریکا درباره خاورمیانه و تجزیه آن تا حدودی روشنگر است:

برنارد لوئیس در ۲۹-۲۷ آوریل ۱۹۷۹ در کنفرانس بیلدلبرگ در بادن، اتریش، طرح "بالکانیزه کردن ایران" و تجزیه کشورهای منطقه را مطرح ساخت. مطابق این طرح باید به عرب های خوزستان ، بلوچ‌ها ، کرد‌ها و آذری‌ها کمک شود، برای این که "این ها تهدیدی بزرگ برای ایران، ترکیه، عراق، و بقیه کشور‌های آن منطقه با اقوام گوناگون خواهند بود"،اما خطری برای اسرائیل نخواهند بود. برنارد لوئیس یکی از مدافعان حمله نظامی آمریکا به عراق بود. برنادر لوئیس در مقاله ای در ۸ اوت ۲۰۰۶ در وال استریت ژورنال ادعا کرد که ایران سلاح هسته ای ساخته است و احمدی نژاد و خامنه ای دارای دید آخرالزمانی هستند. او نوشت که روز ۲۲ اوت ۲۰۰۶ دارای اهمیت خاصی است. و بعد افزود:"امسال ۲۲ اوت در تقویم اسلامی مصادف با ۲۷ ماه رجب سال ۱۴۲۷ هجری قمری است. بنابر سنت اسلامی این شبی است که بسیاری از مسلمانان بر این باورند که معراج پیامبر از طریق مسجدی که معمولاً آن را در بیت المقدس قرار داده اند، به آسمان رفت و بازگشت. بنابراین چنین روزی، برای پایان دادن به اسرائیل و اگر لازم باشد تمام جهان روز مناسبی خواهد بود. البته مسلم نیست که احمدی نژاد چنین برنامه ای دارد، ولی عاقلانه خواهد بود که این را در نظر داشته باشیم".

رابرت گیتس- وزیر دفاع جرج بوش و باراک اوباما- در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۴ گفت که "کشور‌های مصنوعی" مثل عراق، سوریه و لیبی‌ را فقط با نظام‌های دیکتاتوری می ‌توان نگهداشت، وگرنه چند پارچه می شوند.

مایکل هایدن- رئیس اسبق سازمان سیا و آژانس امنیت ملی آمریکا- در ۲۹ جون ۲۰۱۴ خبر داد که اکنون زمان تجزیه عراق فرارسیده و احتمالا این اتفاق مدتی بعد رخ می ‌دهد. او افزود که تصور می ‌کند که عراق به سه کشور شیعی، سنی و کردی تقسیم شود: "فکر می ‌کنم به آن مرحله (تجزیه عراق) می ‌رسیم...شاید تا الان این وضعیت به صورت دوفاکتو (غیررسمی) برقرار بود، اما احتمالا تا چند وقت دیگر، این وضعیت به صورت دوژور (رسمی) درآید".

ریچارد هاس- مدیر برنامه ریزی وزارت امورخارجه دولت اول جرج بوش پسر، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا- و دیوید روثکوف- مدیر و سردبیر فارن پالیسی (۲۰۱۷- ۲۰۱۲) - در ۱۲ژوئن ۲۰۱۵ در برنامه فرید زکریا در CNN گفتند که راهی جز تجزیه عراق و سوریه وجود ندارد.

ریجارد هاس در ۱۵ اکتبر ۲۰۱۵ مجدداً از تجزیه سوریه دفاع کرد و نوشت: ایالات متحده و دیگران باید اقداماتی برای بهبود توازن قدرت در سوریه انجام دهند. توزان قدرتی که هاوس از آن دفاع می‌کند چیست؟ به گمان او بهترین سناریو تجزیه سوریه است. می‌گوید:"به این معنا که کمک‌های بیشتری به کردها و قبایل منتخب سنی صورت بگیرد، همزمان باید به حملات هوایی علیه داعش ادامه داد. همچنین مناطق محصور امن باید ایجاد شود. سوریه‌ای با قلمروی بسته و یا به صورت کانتون‌ها ممکن است بهترین نتیجه ممکن در حال حاضر و برای یک آینده قابل پیش‌بینی باشد. نه ایالات متحده و نه هیچ طرف دیگری منافع ملی حیاتی در بازگشت دولت سوریه که بر همه خاک این کشور کنترل داشته باشد، ندارند".

ریچارد هاس در ۳۱ اکتبر درباره طرح اعزام نیروهای آمریکایی به مناطق کردنشین سوریه به CNN گفت که این طرح به تجزیه این کشور به شش منطقه (یک منطقه کردی، یک منطقه طرفداران دولت، یک منطقه جبهه نصرت، سه منطقه در دست داعش) منتهی خواهد شد.

در دوره زمانی ۲۰۱۷- ۲۰۱۱ ، وقتی گروه های اسلام گرا با کمک دولت های خارجی بر دولت سوریه شوریدند، کردهای سوریه هم با کمک های نظامی اتئلاف به رهبری آمریکا به مناطق وسیعی از خاک آن کشور دست یافتند و اخیراً در آن جا انتخابات هم برگزار کردند. رهبران کرد سوریه می گویند که هدفشان خودمختاری در داخل سوریه فدرالی است.

در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ ، همه پرسی جدایی کردستان عراق از آن کشور- علی رغم مخالفت شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب، سازمان کنفرانس اسلامی، الازهر مصر، دولت های آمریکا، فرانسه، انگلیس، عراق، ایران، ترکیه، و...- برگزار شد. فقط دولت اسرائیل از استقلال کردستان حمایت به عمل آورد.

تبیین جدایی طلبی کردها

در این مدت چه روی داده است؟ جدایی طلبی کنونی کردها را چگونه می توان تبیین کرد؟

اول- عامل تبعیض و ستم: این رخداد را با عامل ظلم و تبعیض نمی توان تبیین کرد. یعنی این ادعا که " کردها چون تحت ظلم و تبعیض قرار داشتند، به دنبال جداطلبی رفتند"، مدعایی کاذب است. برای این که کردهای عراق به امور زیر دست یافته بودند:

الف- خودمختاری کامل در اقلیم کردستان.

ب- بسیاری از مناصب سیاسی عراق: ریاست جمهوری، وزارت، نمایندگی پارلمان مطابق با تعداد جمعیت، فرماندهی کل ارتش عراق و غیره.

پ- در دست داشتن کنترل مرزهای مشترک با ایران و ترکیه.

ت- فرودگاههای اربیل و سلیمانیه سیاستهای صدور ویزای مستقل از بغداد داشتند.

ث- کردها مناطق وسیعی از خاک عراق را در سال های گذشته- به خصوص پس از حمله داعش- فتح کرده بودند. یعنی نه تنها تمام کردستان عراق را در کنترل داشتند، بلکه بخش های وسیعی از خاک عراق- از جمله منابع نفتی کرکوک و سد موصل - را هم در کنترل گرفته بودند.

وضعیت کردها در این دوران از وضعیت شیعیان و سنی ها بهتر شده بود. آن ها هیچ یک از این ها را در دوران سلطه حزب بعث و ماقبل آن نداشتند و از این منظر، وضعیت آنان بسیار بهبود پیدا کرده بود. بدین ترتیب، تبیین جدایی طلبی رهبران گروه های کرد با متغیر تبعیض و سرکوب ناموجه است.

مدعا این نیست که میان ظلم و تبعیض با جدایی طلبی هیچ نوع همبستگی ای وجود ندارد، مدعا این است که رویداد اخیر اقلیم کردستان عراق را نمی توان با این عامل تبیین کرد.

بدون تردید در همه کشورهای خاورمیانه ظلم و تبعیض وجود داشته و دارد. اسرائیل که برخی می کوشند آن را رژیمی دموکراتیک قلمداد کنند، نه تنها رژیم اشغالگری است که به دو گزارش شورای حقوق بشر سازمان ملل مرتکب جنایات جنگی شده، بلکه رژیم آپارتاید است. وقتی رژیمی میلیون ها انسان را تحت آپارتاید سیستماتیک قرار می دهد، آن رژیم، رژیم دموکراتیک نیست. برای این که دموکراسی، نظام برابری و آزادی برای "خودی" ها و اعمال آپارتاید علیه "غیر خودی" ها نیست.

واقعیت این است که اگر ادعای "تبعیض و ستمگری به اضافه رویا و آرمان داشتن به جدایی طلبی می انجامد"، صادق بود، باید در بسیاری از کشورهای جهان شاهد جدایی طلبی باشیم. که نیستیم.

از سوی دیگر، جدایی طلبی مناطق کاملاً ثروتمند و دموکراتیک بریتانیا، اسپانیا ، ایتالیا ، و...را هم نمی توان با آن مدعای کلی تبیین کرد. تجربه های ایالت های شمال ایتالیا و کاتالونیای اسپانیا- که هر دو بسیار ثروتمند، تحت رژیم دموکراتیک و برخوردار از خودمختاری هستند- نشان می دهد که جدایی طلبی و تجزیه طلبی لزوماً ناشی از تبعیض و سرکوب و ظلم و ستم نیست.

دوم- رویای رهبران گروه های کرد: واقعیت این است که رهبران گروه های کرد چندین دهه است که برای تشکیل "کردستان بزرگ"- از طریق تجزیه کشورهای عراق، سوریه، ترکیه و ایران- مبارزه می کنند. سابقه این مبارزه را به دوران امپراتوری عثمانی می توان باز گرداند. بر آنان- همچون همه مردم منطقه و اقلیت های قومی و مذهبی- ستم رفته و سرکوب شده اند. تبعیض و نابرابری و استثمار بر کل منطقه خاورمیانه سیطره داشته و دارد. اما دست یابی به رویای تشکیل کشور، بدون حمایت خارجی امکان پذیر نبوده و نیست. کردها در این مبارزه از هر دولت منطقه ای و جهانی که توانسته اند کمک های مالی و تسلیحاتی گرفته اند. به عنوان مثال، مناهیم بگین، نخست وزیر اسرائیل، در اکتبر ۱۹۸۰ گفت که اسرائیل در سال های ۱۹۷۵- ۱۹۶۵ به کردها کمک های انسانی و مالی و تسلیحاتی کرده است. استفاده گروه های کرد چپ سوریه- که به دلیل مواضع مارکسیستی خود را ضد امپریالیست معرفی می کردند- از دولت آمریکا و همکاری با سازمان سیا و پنتاگون برای رسیدن به منافع خویش، یک نمونه دیگر از توسل به کمک های خارجی است. منتهی هرگاه هدف اصلی جدایی طلبی را دور از دسترس می یافتند، یعنی با در نظر گرفتن "توان خود" و "شرایط منطقه ای و جهانی"، از "خودمختاری کردستان" های ۴ کشور یاد شده، یا خودمختاری برخی و استقلال برخی دفاع می کردند. هدف اصلی رهبران گروه های کرد در نهایت تأسیس "کردستان بزرگ" بوده و هست. مقتضیات زمانه ، این هدف را به اهداف کوچکتر تقلیل داده یا می دهد. به تعبیر دیگر، رویای آنان، "کردستان بزرگ" است. "رویای قومی کردها" بر هر نوع ایدئولوژی دیگری سیطره داشته است. باقل طالبانی- فرزند جلال طالبانی- در مصاحبه ۲۰ اکتبر ۲۰۱۷ به صراحت می گوید:

"استقلال کردستان رویای هر کرد است اما برای رسیدن به کردستان مستقل باید تلاش شود. ما باید برای مذاکره در موضع قدرت باشیم. ما باید نسبت به انتظارات متحدانمان در غرب واقع‌بین باشیم. ما باید مفصل و عمیق فکر کنیم. باید برای این مساله لابی کنیم. باید برای آن برنامه‌ریزی کنیم. مسائل حقوقی و نظامی و مسائل بسیار دیگری وجود دارد. هر کردی خواستار کردستان مستقل است. این مساله در زمان مناسب اتفاق می‌افتد و ما هرگز از تلاش برای رسیدن به آن متوقف نمی ‌شویم اما کردها نمی ‌توانند این راه کنونی را ادامه دهند. کردها باید متحد شوند و با یکدیگر، در کنار هم، از طریق دیپلماسی و تحت حمایت قانون با دشمنانمان روبرو شویم و به مصالحه‌ای دست یابیم که نهایتا ما را به سمت استقلال کردستان سوق دهد".

به مدعیات طالبانی دقت کنید: استقلال کردستان، رویای همه کردهاست. همه کردها به دنبال تأسیس کشور کردستان هستند. این فقط و فقط ، اتوپیای گروهی از کردها نیست. آیا این ادعای طالبانی مطابق با واقع است؟

سوم- اختلافات داخلی و تهدید خارجی: قرن بیستم خاورمیانه، قرن برساخته شدن دولت های اقتدارگرای آمرانه بود. این دولت ها، دیکتاتوری هایی بودند که حقوق شهروندی را به رسمیت نمی شناختند، اما به جای آن، به مردم امتیازهایی چون امنیت و سوبسیدهای اقتصادی می دادند. مسأله فلسطین هم دقیقاً همین مسأله بود. اگر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ را نامحتمل به شمار آوریم، مسأله چند میلیون فلسطینی، مسأله آپارتاید و فقدان حقوق شهروندی است. آنان اینک نه کشور، که حقوق شهروندی- همانند حقوق یهودیان- می خواهند تا از آپارتاید به در آیند. "بهار عربی" دولت اقتدارگرای آمرانه و ناسیونالیسم را به چالش کشید. فلاعان و بازیگران این جنبش، خواهان حقوق شهروندی بودند. فساد زدایی، برابری و عدم تبعیض مسأله آنان بود. حکومت های منطقه اگر حاضر به پذیرش مردم به عنوان "شهروندان آزاد و برابر"- یا حقوق شهروندی- نباشند، احتمال تجزیه کشورها را افزایش داده و کشورهای کوچک با دولت های بسیار خشن تر تشکیل خواهد شد.

مسعود بارزانی به دنبال "پادشاهی نفتی فاسد سلسله مراتبی" بود و هست. او می دانست که کشورهای همسایه زیربار استقلال کردستان نمی روند. کردهای سوریه و ترکیه در مسأله کردها تجدید نظرهای اساسی کرده اند. آنان قبلاً به دنبال تجزیه و استقلال بودند، اما اینک ناسیونالیسم را منشأ نزاع های منطقه به شمار می آورند. ادعایشان این است که به دنبال دموکراسی از پائین و خودمختاری در داخل مرزهای فعلی هستند، نه تعیین مرزهای جدید و تشکیل کشور کردستان. چون همچنان خود را چپ قلمداد می کنند. آنان خود را با دموکراتیزاسیون از پائین و حقوق شهروندی تعریف می کنند. جنبش گوران یا جنبش تغییر هم که در آخرین انتخابات رأی بالایی به دست آورد، به شدت مخالف فساد و حکومت سنتی دو حزب قدیمی بود. می گفتند به جای همه پرسی، اول باید مسأله فساد و حکومت داخلی را حل کرد. حکومت اقلیم کردستان ده ها میلیارد دلار درآمد نفتی داشته، اما ۱۶ میلیارد دلار بدهی بالا آورده است.

در چنین سیاقی بارزانی- برای فرار از حل مسأله داخلی و خارجی- دستور کار سیاسی "همه پرسی استقلال" را مطرح کرد. تصور او این بود که اگر همه پرسی به استقلال بینجامد، رهبر بلامنازع و تاریخی همه کردها خواهد شد. اگر هم همه پرسی به شکست منتهی شد، قدرتش تثبیت شده و دولت عراق با او به عنوان رهبر جدایی طلبان وارد مذاکره شده و امتیازهای بیشتری به او خواهد داد. بارزانی برای فرار از دموکراتیزاسیون بازی همه پرسی را به همه تحمیل کرد و تحلیلش این بود که حتی اگر به استقلال دست نیابد، هژمونی اش تثبیت خواهد شد.

مایکل روبین می نویسد که در جریان "همه پرسی" بارزانی کوشید تا از شیوه های لابیگری سازمان مجاهدین خلق در واشنگتن استفاده کند. زلمی خلیل زاد و پیتر گالبریت لابی گران کرد‌ها در واشنگتن هستند. کالبریت از ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۸ سفیر آمریکا در کرواسی بود. در سال‌های اخیر بارها گفته است که عراق باید به سه‌ کشور تجزیه شود.

چهارم- نقش دولت های خارجی: تأمین "منافع" اساس و موضوع روابط بین الملل است و همه دولت ها به دنبال منافع خود بوده و هستند. همه دولت ها- متناسب با قدرتشان- برای تأمین منافع شان، از هر روشی ، از جمله توطئه و نیرنگ ، استفاده می کنند. دولت ها برای تأمین منافع شان جای دوستان و دشمنان را تغییر می دهند. به تغییر رفتارهای ترکیه در سال های اخیر بنگرید.

عمر حسن احمد البشیرکه با کودتا در سودان به قدرت رسید، به اتهام "جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت" از سوی دیوان بین المللی کیفری تحت تعقیب است و آن دیوان در مارس ۲۰۰۹حکم جلب وی را صادر کرده است. او تحت تحریم های شدید آمریکا قرار داشت. اما وقتی سعودی ها با دلارهای نفتی موجب قطع رابطه سودان با ایران شدند، دولت آمریکا هم اخیراً تحریم ها را لغو کرد و با سودان در حال رابطه است. پس در کدام جبهه قرار داشتن مهم است، نه جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی.

بر این مبنا، همه دولت های منطقه و قدرتمند جهانی، همیشه از کردها در راستای اهداف و منافع خود استفاده کرده و می کنند (همان طور که در بند پیش توضیح دادیم، کردها هم برای تأمین منافع خود از همه دولت ها استفاده کرده و می کنند. منتهی قدرت همه بازیگران- دولت ها- یکسان نبوده و نیست). مدعای نوشتار کنونی این است که عامل خارجی نقش مهمی در امکان تحقق جدایی طلبی کردها و یا سوق دادن آنان به این راه داشته است. به تعبیر دیگر، دولت هایی وضعیت منطقه را به این جا کشانده که نتیجه طبیعی اش تجزیه کشورهای منطقه است. این مدعا را براساس شواهد و قرائن تاریخی، به دو نحو حداقلی و حداکثری می توان بیان و توجیه کرد:

الف- ادعای ضعیف : "تجزیه کشورها و تشکیل محتمل کشور کردستان پیامد ناخواسته مداخلات نظامی برخی دولت ها در خاورمیانه است".

ب- ادعای قوی: "تجزیه کشورها و تشکیل محتمل کشور کردستان پیامد آگاهانه مداخلات نظامی برخی دولت ها در خاورمیانه است".

هیچ یک از دو مدعای حداقلی و حداکثری، رابطه علی و معلولی میان دولت آمریکا و جدایی طلبی گروه های کرد برقرار نمی سازد. برخی گروه های کرد پیش از آن که امریکا نقش موثری در خاورمیانه پیدا کند، به دنبال جدایی طلبی بودند. به تعبیر دیگر، عاملیت دولت آمریکا "شرط کافی" استقلال کردستان نیست، بلکه "شرط لازم" آن است.

پنجم- دولت آمریکا تابع منافع اسرائیل در خاورمیانه: استوان والت و جان میر شایمر در کتاب لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا در سال ۲۰۰۷ نشان داده بودند که سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه تابع سیاست و منافع دولت اسرائیل است. لابی اسرائیل در آمریکا با فشار عظیم این منافع را پیش می راند. آنان در آن کتاب با اسناد معتبر نشان داده بودند که لابی نیرومند اسرائیل در آمریکا نقش مهمی‌ در ترغیب آمریکا به حمله به عراق، سوریه، لیبی و ایران بازی می‌ کند و آرمان ها و منافع فلسطینیان را هم به کلی در پای اشغالگری دولت اسرائیل قربانی کرده است. استوان والت در ۲ اکتبر ۲۰۱۷ به مناسبت دهمین سالگرد انتشار کتابشان، در مقاله ای در وبسایت فوروارد- متعلق به یهودیان مترقی آمریکا- نوشته است که تاریخ نشان داد که حق با ما بود. هنوز هم لابی اسرائیل بسیار قوی بوده و به دنبال منافع اسرائیل- از جمله بر هم زدن توافق هسته ای با ایران- است. والت می نویسد که صهیونیسم جنبشی ناسیونالیستی است و با ارزش های لیبرالی تعارض دارد. دولت اسرائیل هم با ادامه اشغالگری، عدم پذیرش تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ و اعمال تبعیض های گسترده نسبت به میلیون ها فلسطینی، به دولت آپارتاید تبدیل می شود. دولت اوباما بیش از همه دولت های گذشته آمریکا به دولت اسرائیل کمک های نظامی و مالی کرد.

دونالد ترامپ با شعار "اول آمریکا" در انتخابات پیروز شد. براساس این شعار، اولاً: توجه اصلی به بازسازی داخلی آمریکا و تبدیل آن به قدرتی بی نظیر معطوف خواهد شد. ثانیاً: منافع آمریکا بر منافع همه جهان و متحدانش تقدم خواهد داشت. ولی در خاورمیانه، شعار "اول آمریکا" به سرعت به شعار "اول اسرائیل" تبدیل شد. یعنی منافع ملی آمریکا در خاورمیانه به تأمین "منافع دولت اسرائیل" تبدیل شده است. اسرائیل از گذشته های دور خواهان تشکیل کشور کردستان بود و هست. دولت اسرائیل منافع خود را در تجزیه عراق، سوریه، ترکیه و ایران می بیند. دولت اسرائیل و لابی قدرتمندش دولت آمریکا را هم به این سمت سوق داده و می دهند.

مناطق کردنشین

کل مناطق کردنشین تا سال ۱۵۱۴ میلادی یکی از مناطق ایران بود. روابط صفویان و عثمانیان در زمان به قدرت رسیدن سلطان سلیم بسیار تیره شد. او که نگران شیعیان بود، فتوای جنگ با شیعیان را از شیخ الاسلام وقت دریافت کرد. با آن فتوا، به روایتی ۴۰ هزار تن از شیعیان آناتولی را قتل عام کرد. شاه اسماعیل هم به تلافی دست به کشتار سنیان زد. سپس سلیم فرمان جهاد دینی علیه صفویان و ایران را صادر کرد و روانه ایران شد. جنگ در دشت چالدران نزدیک تبریز در ۲۳ اگوست ۱۵۱۴ آغاز شد که به شکست صفویان انجامید. پیامد آن، جدا شدن بخش های وسیعی از کردستان، دیاربکر و مرعش و... از ایران و ضمیمه شدن آن ها به امپراتوری عثمانی بود(اسماعیل احمد یاقی، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، ترجمه رسول جعفریان، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ سوم، صص ۵۳- ۵۲). در واقع، در این جنگ عثمانی ها کردستان های فعلی عراق و سوریه و ترکیه را از ایران جدا کرده و به خود ضمیمه ساختند.

قرارداد سایکس- پیکو (بین مارک سایکس انگلیسی و ژرژ پیکوی فرانسوی) سال ۱۹۱۶ ، سرزمین های عثمانی را میان فرانسه و بریتانیا و روسیه تقسیم می کرد. جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸ با شکست امپراتوری عثمانی پایان یافت. قدرت های متفق پیروز جنگ (روسیه، فرانسه و بریتانیا) در ۱۰ اوت ۱۹۲۰ معاهده سور (Treaty of Sèvres) را بر امپراتوری عثمانی تحمیل کردند. کل بخش های عرب نشین عثمانی و بخش های دیگری را از آن امپراتوری جدا کردند. ملی گرایان ترک به رهبری آتاتورک در اعتراض شورش کردند و در برابر زمامداران عثمانی و قدرت هایی که معاهده خفت بار را تحمیل کرده بودند، ایستادند. بدین ترتیب، راه معاهده لوزان گشوده شد.

معاهده لوزان، ژوئیه ۱۹۲۳، تکلیف سرزمین های امپراطوری عثمانی شکست خورده و فتح شده را روشن کرد و بدین ترتیب "ترکیه جدید" زاده شد. بند ۱۶ معاهده لوزان تاکید می کند:

"بدین وسیله ترکیه از حق و حقوق خود در قبال تمامی سرزمین‌ها و جزایری که از مرزهای ترسیم شده در این پیمان خارج است؛ چشم پوشی می ‌کند به استثناء مناطقی که طبق این پیمان دارای خودمختاری می‌ باشند. وضعیت این مناطق توسط طرفین حل و فصل شده یا خواهد شد".

ترکیه پس از معاهده لوزان هم موصل و کرکوک را جزیی از خاک خود به شمار می آورد. مطابق توافقنامه ژوئن ۱۹۲۶ آنکارا - میان ترکیه، انگلیس و عراق- ترکها قبول کردند که آن مناطق جز خاک عراق شود و در مقابل آن عدم دخالت کشورهای استعمارگر در ترکیه و الحاق دیار بکر و ماردین به این کشور را برای خود تضمین کردند.

توافقنامه ۱۹۲۶ آنکارا ، مسئله موصل و کرکوک را حل کرد. بعد از معاهده لوزان، ترکیه در توافقنامه ۱۹۲۶ آنکارا، موصل و کرکوک را از دست داد. این توافقنامه و جدا شدن کرکوک و موصل از ترکیه با یک شرط صورت گرفت، و آن نیز اساس قرار دادن حفظ تمامیت ارضی عراق است. بر اساس این توافقنامه در صورت ایجاد هرج و مرج در منطقه و تغییر مرزهای عراق، ترکیه مشروعیت بین المللی را به دست می آورد تا در موصل و کرکوک مداخله کند. یعنی در صورت ایجاد یک بحران عمیق در منطقه ترکیه خواهد توانست کنترل کرکوک و موصل را به دست بگیرد.

ماده های توافقنامه ۱۹۲۶ آنکارا به شرح زیر است: ولایت موصل متعلق به عراق خواهد بود. عراق ۱۰ درصد از عایدی نفت حاصل از موصل را به مدت ۲۵ سال به ترکیه خواهد داد. خط مرزی بروکسل به عنوان خط مرزی آتش بس میان ترکیه و عراق شناخته خواهد شد.

خاورمیانه جدید توسط دولت های استعمارگر بریتانیا و فرانسه ساخته شد:

ترکیه به شرحی که گذشت، در ۱۹۲۳ تأسیس شد.

عراق در سال ۱۹۲۰ براساس معاهده سور شکل گرفت و تحت سرپرستی بریتانیا قرار داشت تا در سال ۱۹۳۲ به استقلال از بریتانیا رسید.

پادشاهی عربی سوریه در سال ۱۹۲۰ اعلام موجودیت کرد. بریتانیا و فرانسه آن را به رسمیت نشناختند. فرانسه آن کشور را اشغال کرد. در ۱۹۲۶ لبنان را از سوریه تجزیه و به عنوان کشوری مستقل اعلام کردند. فرانسوی ها در شانزدهم سپتامبر ۱۹۴۱استقلال سوریه را به رسمیت شناختند، اما این کشور در ۱۹۴۴ عملاً به استقلال دست یافت.

بخش های کردنشین عثمانی میان سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شد.

دولت آمریکا و کردها

سازمان سیا در ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۷ تأسیس شد و در ۸ دسامبر ۱۹۴۸، اولین گزارش طبقه بندی شده خود در مورد کرد‌ها را تحت عنوان "مساله اقلیت کرد" در اختیار مقامات آمریکا- از جمله دفتر هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا- قرار داد. ابراز نگرانی از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در میان گروه های کرد ، یکی از مسائل این گزارش بود. گزارش به "جمهوری مهاباد"- تشکیل ۱۳۲۴ /۱۹۴۵به رهبری قاضی محمد و وزرات دفاع ملا مصطفی بارزانی- اشاره کرده و می نویسد ممکن است کردهای کشورهای منطقه آن را الگوی جدایی طلبی خود قرار دهند.

در ابتدأ سازمان سیا به گروه های کرد دو کشور متحد جهان غرب- ایران و ترکیه- حساس بود، ولی پس از اعلام جمهوری در عراق، به کردهای آن کشور هم علاقه مند شد تا از آنان در برابر موج پان عربیسم جمال عبدالناصر استفاده کند.

جمهوری مهاباد با حمایت اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۴۵ برساخته شد. با خروج ارتش شوروی از ایران در مه ۱۹۴۶ ، جمهوری مهاباد در دسامبر ۱۹۴۶ فروپاشید. ملا مصطفی بارزانی به شوروی گریخت و به آن کشور پناهنده شد. پس از کودتای ۱۹۵۸ عراق، ملا مصطفی بارزانی به آن کشور رفت و متحد رئیس کودتا شد. در ۱۹۶۱ این وصلت به تخاصم و جنگ کشید و ایران و اسرائیل از بارزانی حمایت می کردند. در جون ۱۹۶۶ بارزانی با حکومت وقت عراق صلح نامه ای امضا کرد. با کودتای جولای ۱۹۶۸ حزب بعث عراق، صلح نامه به حاشیه رفت. به دلیل گرایش های سوسیالیستی و ضد اسرائیلی حزب بعث، دولت آمریکا در اوت ۱۹۶۹ ، ۱۴ میلیون دلار کمک مستقیم به مصطفی بارزانی اهدأ کرد(جان کولی ، اتحاد بر ضّد بابل : آمریکا، اسرائیل و عراق ، ص ۸۵ ).

ژنرال عبدالعزیز القیلی- وزیر دفاع وقت عراق- در سال ۱۹۶۶ گفت که کرد‌های عراق می خواهند یک "اسرائیل دوم" در منطقه تأسیس کنند: "غرب و شرق از شورشیان [کرد ها] حمایت می کنند تا یک اسرائیل جدید در شمال عراق به وجود آورند، به همان نحوی که اسرائیل را در سال ۱۹۴۸ خلق کردند. گویی تاریخ دوباره تکرار می شود".

در دهه هفتاد میلادی آمریکا، اسرائیل و شاه - هر یک به دلیلی- بر کمک های خود به بارزانی افزودند. شاه از کردها علیه حکومت عراق و بی ثبات کردن آن استفاده می کرد، نه آن که راهگشای تشکیل کشور "کردستان بزرگ"- مرکب از کردستان های ایران و ترکیه و عراق و سوریه- باشد که مصطفی بارزانی از آن دم می زد.

هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی‌ ریچارد نیکسون و وزیر خارجه آمریکا، در سفر خود به تهران در ۱۹۷۲ با محمد رضا شاه توافق نمود که شاه از کرد‌های عراق بر علیه رژیم صدام حسین استفاده کرده و آن ها را سازماندهی کند. بدین ترتیب بود که اتحاد بین شاه و ملّا مصطفی بارزانی و نیروهای او تشکیل شد که بر علیه دولت مرکزی عراق می جنگید. ولی‌ شاه بعد از امضای توافق الجزائر با صدام حسین در ۱۹۷۵ به آن اتحاد پایان داد. ارتش صدام حسین به کردستان عراق هجوم برد، و دستکم صد نفر اعدام شدند. آمریکا ۲۱۰۰ نفر از کردها را از آن جا تخلیه کرد و به گوام فرستاد. عملیات ۱۶ میلیون دلاری سازمان سیا خاتمه یافت. بارزانی به همراه خانواده اش در ایران زندگی می کرد، سپس به آمریکا رفت و در مارس ۱۹۷۹ در واشنگتن درگذشت.

آمریکا؛ به سوی تجزیه عراق و جدایی طلبی کردها

در دهه ۱۹۸۰ آمریکا از عراق دربرابر ایران حمایت می کرد. در جنگ ایران و عراق، ایران از گروه های کرد عراقی، و عراق از گروه های کرد ایرانی حمایت مالی و تسلیحاتی می کردند. آمریکا اگرچه با رژیم عراق خوب نبود، اما هرگز نمی خواست که ایران در جنگ بر عراق پیروز شود.

کویت در دوران عثمانی و تا جنگ جهانی اول، بخشی از عراق بود. وزارت مستعمرات بریتانیا پس از جنگ تصمیم گرفت تا کویت را از عراق جدا سازد و بدین ترتیب راه عراق به خلیج فارس تا حدود زیادی بسته شد. در ۵ ژوئن ۱۹۶۱ کویت "مستقل" شد و در ۱۴ مه ۱۹۶۲ به عنوان صد و یازدهمین کشور به عضویت سازمان ملل درآمد. دولت های عراق که کویت را بخشی از بصره به شمار می آوردند، بارها تا جنگ با کویت پیش رفتند که معمولاً با دخالت بریتانیا عقب نشینی می کردند.

در پایان تجاوز صدام حسین به ایران، عراق به شدت نیازمند دلارهای نفتی بود. صدام گفت که در طول جنگ کویت ۲.۴ میلیارد دلار از نفت عراق را از میدان نفتی رمیله دزدیده است، در زمین های عراق تأسیسات نظامی ساخته، و با تجاوز از سهمیه اوپک، موجب کاهش قیمت نفت شده و "جنگ اقتصادی" علیه عراق برپا کرده است. صدام خواستار جبران زیان های مالی، مالکیت قطعی بر میدان نفتی رمیله و مالکیت بر دو جزیره در خلیج فارس شد که مانع دسترسی آن کشور به خلیج فارس بودند. پس از بی توجهی کویت به درخواست های صدام، او در اواخر ژوئیه ۱۹۹۰ نیروهای بسیاری به مرز کویت اعزام کرد.

نحوه برخورد دولت جرج بوش پدر با عراق، به یکی از مناقشات تاریخی از همان زمان تاکنون تبدیل شده است. موضع رسمی این است که دولت بوش از ابتدأ در برابر صدام ایستاد. اما منتقدان شواهد فراوانی ارائه کرده و ادعا می کنند که سوق دادن عراق به حمله نظامی به کویت و اشغال آن کشور، "تله" دولت بوش پدر برای عراق بود. یکی از دلایل این امر ارتش نیرومند عراق در پایان جنگ با ایران بود که مجهز به یک نیروی هوایی و هزاران تانک مدرن بود. این موضوع اسراییلی ها ‌را که همیشه از "جبهه‌ شرقی"- یعنی شرکت ارتش عراق در جنگ با اسرائیل از طریق اردن - وحشت داشته اند، نگران کرده بود.

دلیل دیگر آن پایان جنگ سرد و موضوع بودجه نظامی آمریکا بود.پس از فروپاشی دیوار برلین، کنگره آمریکا به دنبال کاهش شدید بودجه نظامی بود که در نبود اتحاد شوروی و بلوک شرق سابق، دیگر نیازی به آن احساس نمی شد. جرج بوش- رئیس سابق سازمان سیا و سلطان سابق نفتی تگزاس- مایل نبود که مجموعه نظامی- صنعتی- اطلاعاتی را ناامید سازد. سنا قصد داشت نیروهای مسلح را سه برابر کاهش دهد. میزان محبوبیت بوش نیز از ۸۰ درصد در ژانویه۱۹۹۰به ۶۳ درصد در ژوئیه۱۹۹۰تنزل کرده بود. یک جنگ خارجی می توانست همه مسائل بوش پدر را حل کند.

واشنگتن پست ۱۶ اکتبر ۱۹۹۰ در صفحه اول خود نوشت:"نظرسنجی ها کاهش اعتماد عمومی را نشان می دهد؛ جایگاه بوش متزلزل شده است". واشنگتن پست ۲۸ اکتبر ۱۹۹۰ نوشت:"بعضی ناظران در حزب خود او نگرانند که رئیس جمهور مجبور خواهد شد اقدامات نظامی را آغاز کند تا مانع از کاهش بیشتر حمایت داخلی از خود شود".

در ۲۵ ژوئیه، اپریل گلاسپی، سفیر آمریکا در بغداد، با صدام حسین دیدار داشت. او به صدام گفت:"ما نسبت به اختلافات بین اعراب، مثل اختلاف مرزی شما با کویت، نظری نداریم". در عین حال به صدام گفت که نگران استقرار نیروهای زیاد در مرز کویت و اقدامات آن کشور را "مساوی با تجاوز نظامی" به شمار آوردن هستیم.

در ۲۷ ژوئیه سنا و مجلس نمایندگان مجموعه تحریم های اقتصادی علیه عراق- به دلیل نقض حقوق بشر- تصویب کردند. دولت بوش به سرعت با این اقدام مخالفت کرد. در ۳۱ ژوئیه جان کلی- معاون وقت وزارت امورخارجه - به کنگره گفت:"ما با هیچ یک از کشورهای خلیج [فارس] پیمان دفاعی نداریم...ما از لحاظ سابقه تاریخی از موضع گیری در مورد مناقشات مرزی یا کشاکش های داخلی اوپک دوری جسته ایم". لی هامیلتون جمهوری خواه از او پرسید، آیا صحیح است بگوئیم چنانچه عراق "از مرز به داخل کویت یورش ببرد" آمریکا "تعهدی ندارد که ما را مجبور به درگیری نیروهای ایالات متحده در آن جا کند؟" کلی پاسخ داد:"صحیح است".

به طور همزمان آمریکا کویت را تشویق به ایستادگی در برابر عراق می کرد و همه راه های مسالمت آمیز حل نزاع را می بست.

تمامی گزارش های اطلاعاتی و نظامی مبنی بر حمله عراق در اسرع وقت، توسط بوش با خونسردی، آگاهانه نادیده گرفته می شد. صدام همه این نشانه ها را چراغ سبز آمریکا برای حمله نظامی به کویت به شمار آورد. واشنگتن پست در این مورد نوشت :

"از تهاجم به بعد، ارزیابی های فوق سری اطلاعاتی ایالات متحده نتیجه گرفته اند که صدام اظهارات مبتنی بر بی طرفی ایالات متحده را...به منزله چراغ سبز دولت بوش برای حمله تلقی کرده بود. یک افسر ارشد ارتش عراق...به سازمان [سیا] گفته بود که به نظر می رسید صدام واقعاً از واکنش خصمانه بعدی آمریکا حیرت زده شد".

صدام حسین در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ /۱۹۹۰ به کویت حمله و تمام این کشور را اشغال کرد. نوبت فریب به پایان رسید و دولت بوش مواضع صریح و آشکارش را اعلام کرد. بوش اعلام کرد نیروهای عراق باید به سرعت از کویت خارج شوند و "این تجاوز لزوم بازسازی آهسته نیروهای دفاعی ایالات متحده را تحت تأثیر قرار می دهد".

کنگره نه تنها به بودجه های آمادگی مقابله با تعرض بزرگ شوروی به اروپای غربی دست نزد، بلکه بودجه "عملیات سپر صحرا" را به تصویب رساند. با فشار آمریکا شورای امنیت سازمان ملل ۱۰ قطعنامه تحریمی و جنگی علیه عراق به تصویب رساند. بوش هر روز بر حملات خود به صدام حسین می افزود. لس آنجلس تایمز این فرایند را این گونه توضیح داد:

"کمی پس از حمله عراق...بوش با دقت تهاجم عراق را با تجاوز آلمان به لهستان در جنگ جهانی دوم مقایسه کرد. اما از مقایسه شخصی صدام حسین با آدلف هیتلر خودداری کرد. این احتیاط در ماه آخر کنار گذاشته شد و بوش صدام حسین را نه تنها با هیتلر مقایسه کرد، بلکه تهدید به محاکمه ای شبیه نورمبرگ هم کرد. سپس، در هفته آخر، بوش جلوتر رفت و گفت که رهبر عراق از هیتلر هم بدتر است چون آلمان هرگز از شهروندان ایالات متحده به منزله سپر انسانی استفاده نکرد".

صدام در اوت و اکتبر اعلام کرد که حاضر است در برابر کنترل میدان نفتی رمیله، تضمین دسترسی به خلیج فارس، لغو تحریم ها و حل مسأله قیمت و تولید نفت، ارتش خود را از کویت خارج سازد. اما بوش همه پیشنهادات صلح طلبانه را رد کرد و به چیزی جز شکست خفت بار نظامی قانع نبود. مجله Fortune بعدها هفته های قبل از حمله نظامی آمریکا را این گونه به تصویر کشید:

"رئیس جمهور و مردانش شب و روز تلاش می کردند تا آشتی سازان دنیای عرب، فرانسه و اتحاد شوروی که می خواستند راهی آبرومندانه برای خروج صدام از چاله ای که بوش برای او می کند، پیدا کنند، ناکام شوند. بوش بارها این ورد را خواند:نه مذاکره نه معامله، نه حفظ آبرو، نه پاداش، و به خصوص، هیچ ارتباطی با کنفرانس صلح فلسطین"[از نکاتی که عراق چندین بار مطرح کرده بود].

آمریکا در بهمن ۱۳۶۹ /۱۹۹۱ با ائتلافی از نیروهای۲۰ کشور به کویت حمله کرد و ارتش عراق را از این کشور به عراق عقب راند. هزاران غیرنظامی عراقی را دربمباران ها کشتند. ارتش شکست خورده صدام را در حال عقب نشینی و پس از تسلیم به آتش کشیدند و تمامی زیربناهای عراق را بمباران کردند. سپس، دولت جرج بوش شیعیان و کردها را تشویق به قیام علیه صدام حسین کرد. صدام هم شورش شیعیان و کردها را سرکوب کرد.

زبینیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، یک ماه پس از خاتمه جنگ، آن را این گونه ارزیابی کرد:

"منافع آن چشمگیر است. اول یک تهاجم فاحش و گستاخانه در هم شکست و مجازات شد...دوم، از این به بعد احتمالاً قدرت نظامی آمریکا را جدی تر می گیرند...سوم، خاورمیانه و ناحیه خلیج فارس اکنون آشکارا جزو حوزه نفوذ و غلبه آمریکا است".

همه شاد بودند که قدرت آمریکا تثبیت شده، آمریکا مردم عراق و بسیاری از زیرساخت هایش را نابود کرده، ده ها هزار نظامی و هزاران غیر نظامی عراقی را کشته؛ بدون این که وضعیتی مانند ویتنام پیدا کند. نیویورک تایمز ۳۰ مارس ۱۹۹۱ در سرمقاله اش نوشت: "پیروزی آمریکا در جنگ خلیج فارس... به ویژه باعث اثبات حقانیت ارتش ایالات متحده شد که با نمایش درخشانی از قدرت آتش و تحرک و جا به جایی قوایش در جریان جنگ، خاطرات مشکلات غم انگیز در ویتنام را محو کرد".

آمریکا به دنبال اهداف خود بود. برقراری منطقه پرواز ممنوع در عراق، به تحقق اهداف و منافع آمریکا کمک می کرد. قطعنامه ۶۸۸ شورای امنیت سازمان ملل درباره پایان دادن به آن جنگ بهانه‌ای به دست آمریکا و بریتانیا داد تا طرح جدید خود برای کردستان عراق را به اجرا در آورند. کردستان عراق "منطقه پرواز ممنوع" اعلام شد، و در نتیجه از آن زمان به بعد کردستان عراق به صورت منطقه‌ای خود مختار درآمد.

در حقیقت قطعنامه ۶۸۸ شورای امنیت سازمان ملل به هیچ عنوان اجازه ایجاد "منطقه پرواز ممنوع" بر فراز کردستان عراق و یا دیگر مناطق آن کشور را نمی داد. این قطعنامه درباره پناهنده‌های عراقی است که از "مرز‌های بین‌المللی" از عراق بیرون آمده اند، یعنی شیعیان در جنوب و کرد‌ها در شمال. حتی یک کلمه در آن راجع به "ایجاد منطقه پرواز ممنوع" وجود ندارد. فقط ، اولاً: از عراق می‌ خواهد که به سرکوب شهروندان خود پایان دهد و اجازه دهد سازمان های بین‌المللی به داخل عراق بروند تا کمک کنند. ثانیاً: از جامعه بین‌المللی هم می‌ خواهد که به این موضوع کمک کنند.

برقراری و تحمیل "منطقه پرواز ممنوع" در شمال عراق از سوی آمریکا و بریتانیا،غیر قانونی بود. حتی دبیر کّل وقت سازمان ملل آن را غیر قانونی اعلام کرد. وقتی جان پیلجر- روزنامه نگار بسیار معروف بریتانیا و برنده جوایز متعدد- از دبیرکل وقت سازمان ملل در این مورد سئوال کرد، پطرس غالی گفت: "شورای امنیت سازملل هرگز [ایجاد] چنین مناطقی [مناطق پرواز ممنوع] را تصویب نکرد". سپس‌ پیلجر از او پرسید، آیا در این صورت آن مناطق غیر قانونی هستند؟ دبیرکل سازمان ملل گفت: "بله".

بیل کلینتون ادعا می کند که در سال ۱۹۹۳ به دلیل اقدامات تروریستی عراق علیه آمریکا دستور بمباران برخی مراکز این کشور را صادر کرد. اما توضیح نمی دهد از کدام اقدام تروریستی رژیم صدام حسین علیه آمریکا سخن می گوید. او نوشت:

"همان گونه که حمله به لیبی و بمباران آن کشور به دستور رئیس جمهور ریگان در ۱۹۸۶ ، و حمله به مرکز فرماندهی اداره اطلاعات و جاسوسی عراق که من دستور آن را در ۱۹۹۳ صادر کردم، نشان دادند، قدرت آمریکا می توانست کشورهایی را که به طور مستقیم در عملیات تروریستی بر ضد ما دست داشتند، از انجام دادن این کارها منصرف کند؛ زیرا هیچ یک از آن دو کشور دیگر هرگز در راه انجام دادن اقدامات تروریستی بر ضد ما تلاشی نکردند"(بیل کلینتون، زندگی من، برگردان محمد رضا رضایی هنجی/میترا معتضد، نشر البرز، جلد دوم، ص ۹۸۳).

نظام سیاسی آمریکا به دنبال سرنگونی صدام حسین بود. دیک چینی- وزیر دفاع بوش پدر و معاون بوش پسر- که تجربه حمله نظامی به ارتش عراق در کویت و عراق را داشت، در سال ۱۹۹۴ درباره پیامدهای حمله به عراق و سرنگونی صدام حسین گفته بود:

"وقتی وارد عراق شدید و آن را تصرف کردید و حکومت صدام حسین را سرنگون کردید، بعد می خواهید چه چیزی به جای آن بگذارید؟ آنجا یکی از متزلزل ترین مناطق جهان است و اگر حکومت مرکزی عراق را سرنگون کنید می توانید درنهایت شاهد قطعه قطعه شدن عراق باشید. بخشی از آن را در غرب سوریه ای ها دوست دارند ببرند، از طرف شرق، بخشی را ایرانی ها، که با عراق هشت سال جنگیده اند، مدعی می شوند، در شمال کردها را دارید و اگر کردها به کردهای ترکیه ملحق شوند در آن صورت تمامیت ارضی ترکیه راهم به خطر می اندازید. این یک باتلاق است".

در سال ۱۹۹۶، وقتی‌ جنگ بین گروه‌های مختلف کرد درگرفت ، ارتش عراق به سمت کردستان به حرکت درآمد. به دستور بیل کلینتون- رئیس جمهور وقت آمریکا- حملات هوایی و بمباران‌های سختی بر ضدّ ارتش عراق انجام شد تا از تصرف کردستان توسط ارتش عراق جلوگیری شود. بیل کلینتون در این مورد نوشته است :

"در نخستین هفته سپامبر، صدام حسین بازهم مشکل ساز شده بود. او با زیرپا گذاشتن محدودیتهایی که در پایان جنگ اول خلیج فارس[از سوی آمریکا] بر وی تحمیل شده بود، به شهر اربیل در منطقه کردستان شمال عراق حمله و آن را اشغال کرده بود. دو گروه کرد[ حزب دموکرات و اتحادیه میهنی]، برای مسلط شدن بر آن منطقه، با هم رقابت می کردند، پس از آن که یکی از آن ها[مسعود بارزانی] تصمیم گرفت از صدام پشتیبانی کند، صدام به گره دیگر حمله کرد. من دستور دادم با موشک به نیروهای عراقی حمله و نیز آنان را بمباران کنند. در نتیجه، نیروهای عراقی عقب نشینی کردند"(بیل کلینتون، زندگی من، ص ۱۰۰۰).

از آن به بعد هواپیماهای جنگنده آمریکا دائماً برفراز کردستان عراق پرواز می کردند تا هشداری برای ارتش عراق باشند، و ممنوعیت پرواز بر فراز آن ناحیه را اجرا کنند. با این وجود، چون در آن زمان مسعود بارزانی با صدام حسین بر علیه جلال طالبانی همکاری می کرد، نیروهای ارتش عراق، قدرت را در اربیل به حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی واگذار کردند و خود از آن منطقه عقب نشینی کردند. طالبانی مجبور شد برای مدتی‌ به ایران برود.

در دسامبر ۱۹۹۸ بیل کلینتون- رئیس جمهور وقت آمریکا- در یک سخنرانی در کاخ سفید گفت:"واقعیت این است، صدام تا زمانی که در قدرت هست، رفاه مردم عراق، صلح منطقه و امنیت جهان را تهدید می کند. بهترین راه برای این که یک بار و برای همیشه، این تهدید پایان یابد، ایجاد یک دولت عراقی جدید است- دولتی که آماده زندگی صلح آمیز با همسایگان خود باشد و به حقوق مردم خود احترام بگذارد" (جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ترجمه حسین وزیری سابقی، نشر همزبانان، ص ۲۹۴).

این نطقی بود که کلینتون در آن دلایل بمباران مجدد چهار روزه عراق را به مردم آمریکا توضیح می داد. کلینتون در این مورد می نویسد:"حمله نیروهای انگلیسی و آمریکایی به عراق، چهار روز به درازا کشید. در طی آن مدت، ۶۵۰ سورتی پرواز انجام گرفت و ۴۰۰ موشک کروز به عراق شلیک شد که همه آن ها با دقت هدف گیری شده بود تا به اهداف نظامی و امنیتی عراق اصابت کند و تلفات غیر نظامیان را به حداقل برساند"(بیل کلینتون، زندگی من، ص ۱۱۵۶).

در ۱۹۹۸ کنگره آمریکا قطعنامه‌ای را تصویب کرد که بر طبق آن سرنگونی رژیم صدام حسین یا "رژیم چنج" ، سیاست رسمی‌ دولت آمریکا شد. جرج بوش در این مورد می نویسد:"در همان سال، کنگره قانون آزادسازی عراق را با اکثریت آرأ تصویب و رئیس جمهور کلینتون آن را امضا کرد. این قانون، سیاست رسمی تازه آمریکا را اعلام می کرد:"پشتیبانی از کوشش های براندازی رژیم صدام حسین از قدرت و حمایت از پیدایش یک حکومت دموکراتیک"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص ۲۹۴).

این رویکرد بخشی از حمایت آمریکا از کردستان عراق نیز بود، چرا که صدام حسین به کرد‌ها به عنوان خائن نگاه می کرد.

سرنگونی رژیم عراق، قانون مصوب کنگره آمریکا بود و رئیس جمهور وظیفه قانونی داشت تا این هدف را محقق سازد. از آغاز ریاست جمهوری جورج بوش پسر، بمباران‌های آن بخش از عراق که تحت کنترل صدام حسین بود، توسط نیروهای آمریکا به شدت افزایش یافت، و این نیز به قدرت کرد‌ها و خودمختاری آن کمک زیادی کرد.

بوش می نویسد:"در فوریه سال ۲۰۰۱ ...بمب افکن های آمریکایی شبکه نیروی دفاعی عراق را بمباران کردند. اجرای مأموریت در منطقه پرواز ممنوع...عادی شده بود"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص ۲۹۲).

پال اونیل- اولین وزیر خزانه داری دولت جرج بوش- در ژانویه ۲۰۰۴ در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: "از همان روز اول [ریاست جمهوری جرج بوش] این اعتقاد وجود داشت که صدام حسین مرد بدی است که باید سرنگون می شد. هشت ماه قبل از حمله یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ آقای رئیس جمهور مرتب [به مقامات اطلاعاتی‌] می گفت، راهی‌ پیدا کنید که بتوانیم این کار را انجام دهیم".

جرج بوش در کتاب خاطراتش که پس از پایان دوران ۸ ساله ریاست جمهوری نوشته ، در این موردمی نویسد:"دو ماه پس از یازده سپتامبر، از دان رامسفلد خواستم طرح های موجود جنگ با عراق را بازنگری کند. لازم بود که نیمه زورگرایانه دیپلماسی زورآور را اجرا کنیم"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص ۳۰۲).

ژنرال وسلی کلارک، طرح پنتاگون- پس از حمله نظامی به افغانستان- برای حمله به ۷ کشور- عراق، سوریه، لیبی، سودان، لبنان، سومالی و ایران- ظرف ۵ سال را با جزئیات توضیح داده است. می گوید از ژنرال های پنتاگون پرسیدم برای چه می خواهیم به عراق حمله کنیم؟ گفتند ما نمی دانیم. پرسیدم آیا عراق کاری علیه آمریکا انجام داده است؟ آیا صدام با القاعده رابطه داشته و در ۱۱ سپتامبر دست داشته است؟ گفتند: نه. آن ها برنامه ای برای مبارزه با تروریسم ندارند. فکر می کنند با حمله به یک کشور قوی به نظر خواهند رسید. و اگر یک کشور را نابود کنند، تروریست ها خواهند ترسید. آن ها عجله داشتند که هنوز کار عراق را تمام نکرده به سراغ سوریه بروند.

در ماه جولای ۲۰۰۲ ماموران سازمان سیا وارد کردستان عراق شدند تا درباره دولت صدام حسین و ارتش عراق جاسوسی کرده، و زمینه لازم برای هجوم به عراق در سال بعد را بسازند. در ابتدا سازمان سیا از نیروهای پیشمرگه کرد فقط برای جاسوسی استفاده می کرد، ولی‌ بعد این استفاده گسترش یافت، و این نیرو‌ها خطوط کلیدی راه آهن و ساختمان‌های دولتی را در تدارک هجوم به عراق در ماه مارس ۲۰۰۳ بمبگذاری و ویران کردند.

دولت بوش برای حمله نظامی به عراق، دائماً در مورد سلاح های کشتار جمعی عراق دروغ می ساخت و جامعه جهانی را فریب می داد. وقتی براساس قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل همه جای عراق- از جمله کاخ های صدام- را گشتند و چیزی نیافتند، با گزارش های دروغ و فشار بسیار، مسئولیت اثبات نداشتن سلاح های کشتار جمعی را برعهده عراق گذاردند. مثل این که به فردی بگوئیم باید اثبات کنی هرگز در زندگی ات دروغ نگفته ای، یا دزدی نکرده ای؟ فرد چگونه می تواند این ها را اثبات کند؟ نداشتن سلاح کشتار جمعی را چگونه می شد اثبات کرد؟ جرج بوش خشنود از کاری که کرده، می نویسد:

"براساس شرایط قطعنامه شماره ۱۴۴۱ شورای امنیت، عراق ۳۰ روز فرصت داشت اعلامیه ای به روز شده، دقیق و کامل از برنامه سلاح های کشتارجمعی خود تسلیم کند. در این قطعنامه، صدام می بایست ثابت کند سلاح های کشتارجمعی در عراق وجود ندارد. یعنی نیازی نبود بازرسان ثابت کنند که او سلاح های کشتار جمعی دارد، او باید ثابت می کرد که ندارد"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، صص ۳۱۲- ۳۱۱).

کالین پاول به نمایندگی از سوی آمریکا، براساس اسنادی که سازمان سیا جعل کرده بود، در شورای امنیت سازمان ملل سخنرانی کرد. بوش می گوید این سخنرانی آنان را راضی کرد. اما، "بعدها، روشن شد که بسیاری از ادعاهای سخنرانی کولین نادرست است"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص۳۱۶ ). کالین پاول خود بعدها درباره آن سخنرانی گفت: "سخنرانی‌ ام در سازمان ملل در فوریه ۲۰۰۳ لکه ننگی در کارنامه من است".

صدام راست می گفت که عراق فاقد سلاح های کشتار جمعی است. پس از اشغال عراق، آمریکا حدود یک سال کل عراق را زیر و رو کرد و چیزی نیافت. جرج بوش نوشت: "انبار سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی را که همه ما به باور همه سازمان های اطلاعاتی بزرگ جهان، صدام داشت، نیافتند...وقتی درست پس از سقوط بغداد، انبار این سلاح ها را نیافتیم، شگفت زده شدم. وقتی همه تابستان، بدون این که چیزی بیابیم، سپری شد، ترسیدم. روزنامه نگاران پیوسته می پرسیدند:"سلاح های کشتار دسته جمعی کجاست"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص ۳۳۶).

ولی بوش برای توجیه دروغ ها و فریب ها، پس از دوران ریاست جمهوری اش می نویسد:"از خود می پرسیدم اگر صدام به راستی سلاح کشتار جمعی ندارد، چرا باید خود را با جنگی در جهان رو در رو کند که بی گمان خواهد باخت"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص ۳۱۳). بوش می گوید ما فریب خوردیم. و ادامه می دهد:"واقعیت این بود که نیروهای آمریکایی را به جنگی فرستادم که تا اندازه بسیاری بر پایه اطلاعات نادرست بود. این ضربه ای بر اعتبار ما بود- بر اعتبار من- که اعتماد مردم آمریکا را خدشه دار می کرد. وقتی سلاح ها پیدا نشد، هیچ کس بیشتر از من خشمگین و پریشان نشد" (جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص ۳۳۷).

ارتباط رژیم صدام حسین با تروریست های القاعده که جنایت ۱۱ سپتامبر را آفریدند، یکی دیگر از دروغ هایی بود که دولت بوش برای آماده کردن فضای عمومی برای حمله به عراق ساخت. قبل از حمله به عراق، دیک چینی در دروغی بزرگ گفت :" ۵ ماه قبل از حمله تروریستی به آمریکا، محمد عطا، یکی‌ از ۱۹ تروریست و از چهره‌های اصلی‌ حمله، در پراگ با یک مقام جاسوسی عراق دیدار کرده بود".

اما بوش در خاطراتش نوشت که پس از حمله نظامی ما به عراق، "ستیزه جویان القاعده، به دنبال یک جای امن به عراق سرازیر شدند که مأموریت ما را دشوارتر کرد"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص ۳۴۴).

در آن زمان ترکیه اعلام کرد که به آمریکا و بریتانیا اجازه نخواهد داد تا از آن کشور برای حمله به عراق استفاده کنند. در نتیجه نیروهای ویژه و نیروی زمینی‌ آمریکا نیروهای پیشمرگه کرد را در کردستان آموزش دادند و آن ها را به نیروی نظامی موثری برای استفاده از جنگ در عراق تبدیل کردند. در عملیات مقدماتی برای حمله به عراق یک سرهنگ آمریکایی‌ فرماندهی شش واحد نظامی متشکل از نیروهای ویژه آمریکا و پیشمرگه ها ‌را بر عهده داشت. در عملیات نظامی این نیروها بر ضدّ ارتش عراق، که در حقیقت عملیات انحرافی بود[تجاوز اصلی‌ به عراق از جنوب صورت گرفت]، ۲۴ پیشمرگه کرد نیز کشته شدند. بوش چندین بار از کمک های کردها در جنگ عراق یاد می کند.

هجوم آمریکا و بریتانیا به عراق در بهار ۲۰۰۳ مرحله دیگری در افزایش هرچه بیشتر خود مختاری کردستان عراق شد، و نیروهای کرد از آن هجوم استفاده کرده و کرکوک را به تصرف "موقت" خود درآوردند، که بعد دائمی شد.

پتریک کوبرن در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۷ داستان فتح کرکوک توسط کردها و وعده آن ها را به خوبی توضیح داده است. می نویسد: "پیشمرگه‌های کرد کرکوک را در ۱۰ آوریل ۲۰۰۳ تصرف کردند. وقتی‌ وارد شهر شدم، غارت همه چیز در جریان بود، از تشک خواب تا موتور ماشین. کرد‌ها به آمریکایی ها اطمینان داده بودند که قصد گرفتن کرکوک را ندارند، و وقتی‌ آنجا را تصرف کردند اصرار می کردند که اشغال شهر موقتی است. یک افسر ارشد کرد که در جلوی ساختمان ویران شده فرماندار شهر ایستاده بود به من گفت: "فکر می ‌کنم که بخشی از نیروهای خود را تا ۴۵ دقیقه دیگر از شهر تخلیه کنیم". ۱۴ سال بعد کرکوک هنوز در اشغال کرد هاست".

اولین اقدام جرج بوش پس از اشغال عراق، انتصاب پل برومر به ریاست حکومت عراق بود." برمر روز دوازدهم ماه مه ۲۰۰۳ به عراق رسید...پس از ورود به عراق، بی درنگ دو فرمان صادر کرد. یک فرمان این بود که اعضای معینی از حزب بعث صدام دارای مشروعیت خدمت در دولت تازه عراق نیستند. فرمان دوم انحلال ارتش بود که بخشی بزرگ از آن، خود به خود از میان رفته بود"(جرج بوش، لحظه های تصمیم گیری، ص ۳۳۳).

این طرح دولت بوش برای نابودی دولت عراق بود. در گام بعد، سخن سال ۱۹۹۴ دیگ چینی را- که اینک معاون به شدت جنگ طلب رئیس جمهور بود- عملی کردند. یک قانون اساسی موقت سنی/شیعی/کردی برای عراق نوشتند که راه تجزیه را باز می کرد.

قانون اساسی فدرالی موقت عراق را آمریکایی ها در سال ۲۰۰۳ نوشتند. قانون اساسی موقت راه ساختن نواحی فدرالی را نشان داده بود. در این قانون اساسی موقت گفته شده که وضعیت کردستان به نحو فعلی باقی می ماند، سیستم قضایی و پارلمانی شان به کار خود ادامه خواهند داد ، ۵۰ هزار نیروهای پیشمرگه بلافاصله بخشی از ارتش عراق نخواهند شد.از همه مهمتر، یکی از اصول قانون اساسی موقت این بود که به کردها عملاً حق وتو درباره متن قانون اساسی دائمی عراق داده شده بود. به همین دلیل آیت الله سیستانی در همان زمان به این امر اعتراض کرد. این قانون اساسی موقت، مبنای نگارش قانون اساسی دائمی عراق قرار گرفت.

مگر فدارالیسم آمریکا و آلمان قومی و مذهبی است که دولت بوش برای عراق قانون اساسی قومی مذهبی تجزیه کننده نوشتند؟ چرا آمریکا را براین مبنا فدرالی نمی کنند تا پیامدهایش را ببینند؟ مثلاً ایالت های خودمختار سیاه پوستان، ایالت هیسپانیک ها،ایالت چینی ها، ایالت یهودی ها، ایالت مسلمانان، ایالت مسیحیان، و غیره و غیره.

چرا بر مبنای تبعیض و ستم، ترکیه را فدرالی و به ایالت های کردنشین، ترک های سنی، و ترک های علوی تقسیم نسازیم؟ آیا با چنین تقسیم قومی - دینی ای، راه تجزیه آن کشور را هموار نمی سازیم؟

پیش به سوی استقلال با کمک عملی آمریکا

در ماه سپتامبر ۲۰۱۲ سه‌ سناتور آمریکایی، جان مک کین، لیندزی گرم [گراهام] و جوزف لیبرمن، که از هجوم به عراق در سال ۲۰۰۳ حمایت کرده بودند، به اربیل رفتند. در آن جا از آن ها استقبال گرمی‌ به عمل آمد، و ۹ سال بعد از هجوم به عراق، در حالی که تمامی دنیا به دروغ‌ های آمریکا درباره عراق برای توجیه حمله به کشور پی‌ برده بود ، مقامات کرد به سه‌ سناتور گفتند که حمله به عراق کار درستی‌ بوده ، چون آن حمله کرد ها ‌را "آزاد" کرده است. حتی گفته می شد که برخی‌ از کرد‌ها پسران خود را "بوش" نامیده اند. مک کین مسعود بارزانی را "دوست قدیمی‌" خطاب کرد، و لیبرمن او را "یک میهن دوست کرد و دوست واقعی‌ آمریکا" خواند.

ایزرأل نشنال نیوز در فوریه ۲۰۱۰ طی گزارشی نوشت که تعلیمات نظامی و چریکی پیشمرگه های کردستان عراق بر عهده ارتش و نیروهای اطلاعاتی اسرائیل است. برمبنای این گزارش، اسرائیل این اقدام را انجام می دهد تا کردستان چهار کشور از اشغال خارج شوند و کردستان به استقلال دست یابد. می نویسد: "کرد ها، که کشورشان در حال حاضر توسط ایران، عراق، ترکیه، و سوریه اشغال شده است، دوباره کمک اسرائیل را برای بدست آوردن استقلال خود قبول کرده‌اند".

با ظهور داعش در عراق در بهار و تابستان ۲۰۱۴، آمریکا ارسال مستقیم تسلیحات نظامی به کرد ها‌ی عراق را آغاز کرد. از آن زمان دادن سلاح به کرد‌های عراق همچنان ادامه یافته است. به عنوان مثال در ماه آوریل همین ۲۰۱۷ ، آمریکا ۳۰۰ میلیون دلار اسلحه در اختیار کرد‌ها قرار داد.

وقتی نیروهای داعش به شهر اربیل نزدیک شدند، باراک اوباما- رئیس جمهور وقت آمریکا- شهر اربیل را خط قرمز آمریکا اعلام کرد. این رویکرد قابل مقایسه با رویکرد آمریکا نسبت به شهرهای غیر کرد نشین عراق است.

از سال ۲۰۱۴ که داعش تصرف مناطق عراق را آغاز کرد ، علاوه بر اهدای مقدار زیادی اسلحه به کرد ها، مهمترین مقامات نظامی آمریکا نیز بارها از کردستان عراق دیدن کرده اند:

در ماه نوامبر ۲۰۱۴ ژنرال مارتین دمپسی، فرمانده وقت ستاد مشترک نیروهای مسلّح آمریکا، از اربیل بازدید به عمل آورد.

در ماه آوریل ۲۰۱۶ ژنرال جوزف دانفرد، فرمانده کنونی ستاد مشترک نیروهای مسلّح آمریکا، نیز از اربیل دیدن نمود و با مسعود بارزانی ملاقات کرد.

در ماه مه‌ ۲۰۱۷ سپهبد وینسنت استیوارت، رئیس سازمان جاسوسی ارتش آمریکا، دی ای‌ ا، به سنای آمریکا گفت که سوال درباره استقلال کردستان عراق "اگر" نیست ، بلکه "چه زمان" است .

ملاقات های نظامی در این سطح چه معنایی دارد و برای چه صورت گرفته است؟ اهدای بودجه نیروهای پیشمرگه توسط دولت آمریکا را چگونه باید در این سیاق معنا کرد؟

هیلاری کلینتون در دومین مناظره با ترامپ در ۹ اکتبر ۲۰۱۶- در ادامه سیاست های دوران ریاست جمهوری همسرش- گفت :

"امیدوارم تا زمانی که من رئیس جمهور می شوم داعش را از عراق بیرون کرده باشیم. فکر می کنم که شانس خوبی داشته باشیم که موصل را بگیریم. برنامه ریزی های مهمی در حال جریان است. که برحی از آنها علامت هایی برای سنی های منطقه و همین طور برای جنگنده های پیشمرگه کرد در آن منطقه دارند. این احتیاج زیادی به برنامه ریزی و آماده سازی دارد....من در صورت رئیس جمهور شدن مسلح شدن کردها را در نظر خواهم گرفت. کردها بهترین شرکای ما در سوریه و عراق هستند و من می دانم که در این باره نگرانی هایی[اشاره به جدایی طلبی کردها] وجود دارد. ولی تصور می کنم که آن ها باید تجهیزاتی را که احتیاج دارند داشته باشند تا جنگنده های کرد و عرب که در آن جا هستند بتوانند جنگ را ادامه بدهند. بعد از بیرون راندن داعش از عراق، ما می توانیم رقه را هم بگیریم".

المانیتور ششم اکتبر ۲۰۱۷، به نقل از سخنگوی وزارت دفاع آمریکا از قطع پرداخت دستمزد نیروهای پیشمرگه کردستان عراق خبر داد. دولت آمریکا در ژوئیه ۲۰۱۶ پرداخت حقوق ماهیانه ۳۶ هزار نفر از نیروهای کردستان عراق را برعهده گرفت و یک و سال و نیم به این عمل ادامه داد. توافق آمریکا و اقلیم کردستان عراق در ۲۰۱۷ به پایان رسید. این بودجه در هزینه‌های نظامی آمریکا برای سال مالی جدید پیش ‌بینی شده بود.

زلمی خلیل ‌زاد- سفیر دولت جرج بوش در سازمان ملل، نماینده بوش در عراق و افغانستان، سفیر آمریکا در عراق در سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ - در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۷ در توئیتی ادعا کرد که قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس برای سازماندهی عملیات نظامی حشد شعبی در کرکوک به عراق سفر کرده است و از دولت آمریکا خواست تا مانع از حمله حشد شعبی به کرکوک شود.

آمریکا برای تجزیه عراق و جدایی طلبی کردها چه کار دیگری باید انجام می داد؟

پس از همه پرسی، سناتور چاک شومر- رهبر دموکرات های سنا- در بیانیه ای نوشت که دولت آمریکا باید از استقلال کردستان جمایت به عمل آورده و آن را به رسمیت بشناسد.

جان بولتون هم ضمن حمایت از همه پرسی، گفت که دولت آمریکا باید استقلال کردستان را به رسمیت بشناسد.

آمریکا و عملی کردن جدایی طلبی کردهای سوریه

شورش های سوریه علیه رژیم اسد در سال ۲۰۱۱ آغاز شد. هیلاری کلینتون- وزیر امورخارجه وقت آمریکا- می نویسد که به اوباما پیشنهاد کردم تا رابرت فورد را به عنوان سفیر آمریکا در سوریه منصوب کند. آمریکا پنج سال فاقد سفیر در سوریه بود. اوباما در تعطیلی کنگره، با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری او را به سفارت منصوب کرد. هیلاری کلینتون می نویسد:

"رابرت در ژانویه ۲۰۱۱ به دمشق رسید، دقیقاً به موقع، و تا پیش از آغاز تظاهرات مستقر شد". وقتی تظاهرات در ماه مارس بالا گرفت، "با وجود خطر، او به حما، محل وقوع کشتار معروف سال ۱۹۸۲، رفت تا با تظاهرکنندگان دیدار کند و وحدت و همدردی آمریکایی ها را با آنانی که به دنبال اصلاحات دموکراتیک هستند، ابراز کند. اهالی شهر ماشین رابرت را گلباران کرده بودند"(هیلاری کلینتون، انتخاب های سخت، ترجمه امیر قادری، انتشارات میلکان، ص ۳۹۴).

آمریکا از همان آغاز در شورش ها دخالت داشت (رجوع شود به مقاله "شطرنج خاورمیانه و سوریه؛ نقش ایران و دیگران"). اما هیلاری کلینتون توضیح می دهد که در ابتدأ آمریکا فقط حمایت های معنوی و مالی از مخالفان به عمل می آورد، ولی دولت های متحد آمریکا ( عربستان سعودی، قطر، امارات متحده، ترکیه، و...) گروه های اسلام گرای وابسته به خود را مسلح می کردند( انتخاب های سخت ، صص ۳۹۵ و ۳۹۸ و ۳۹۹ و ۴۰۱ و ۴۰۵ ).

هیلاری می گوید که در آغاز دولت های متحد به ما فشار می آوردند که شما نیز به مخالفان سلاح بدهید، اما من در اجلاس ریاض به آن ها گفتم باید تقسیم کار کنیم. شما سلاح بدهید و ما کمک های مالی می کنیم: "کشورهای مشخصی تلاش شان را برای تأمین اسلحه به کار می گیرند و باقی[آمریکا] روی نیازهای انسان دوستانه کار می کنند"( انتخاب های سخت ، ص ۳۹۹).

کلینتون می گوید یکی از دلایلی که در آغاز آمریکا مایل نبود سلاح در اختیار مخالفان قرار دهد، تجربه افغانستان و خلق القاعده بود. می نویسد:

"در دهه ۱۹۸۰ ایالات متحده ، عربستان سعودی، و پاکستان شورشیان افغان معروف به مجاهدین را مسلح کردند، از جمله اسامه بن لادن، که بعدها القاعده را تشکیل داد و تمرکزش را روی اهدافی در غرب گذاشت. هیچ کس نمی خواست آن ماجرا تکرار شود"( انتخاب های سخت ، ص ۴۰۵).

نکته جالب توجه دیگر این است که وزیر خارجه می گوید که مخالفان اسد و دولت های متحد آمریکا دائماً فشار می آوردند که بر فراز سوریه "منطقه پرواز ممنوع"- مانند لیبی- وضع کنیم. اما او اذعان می کند که روسیه و چین پس از تجربه لیبی به هیچ وجه زیر بار هیچ امری نمی رفتند:"روسیه از هر حرکتی در سازمان ملل بر علیه سوریه، جلوگیری می کرد، و بخش عمده ای از این کار برای جلوگیری از تکرار لیبی بود"( انتخاب های سخت ، ص ۴۰۴).

سازمان سیا و پنتاگون فعالیت های شان در سوریه را آغاز کرده بودند. نیروی های وابسته به خود را در اردن آموزش نظامی داده و به جنگ رژیم اسد می فرستادند. بعدها اتئلاف ضد داعش را ساختند و آمریکا از کردها به عنوان نیروی زمینی اش استفاده کرد.

حزب اتحاد دموکراتیک (PYD ) در سال ۲۰۰۳ توسط کردهای چپگرای رادیکال در شمال سوریه تأسیس شد. این حزب از ابتدأ ارتباطی تشکیلاتی و ایدئولوژیک با حزب کارگران کردستان ترکیه (پ. ک. ک) داشت و دارد. "ی پ گ" بازوی مسلّح "حزب اتحاد دمکراتیک" بوده و شاخه سوریه ای گروه "پ ک ک" ترکیه به شمار می رود. بخش نظامی این حزب در سال ۲۰۰۴ برای دفاع از کردها تشکیل شد.از سال ۲۰۱۱ که شورش سوریه آغاز شد، "پ ک ک" و "وای پی‌ جی"‌ در حال برپا کردن عملی ساختار‌های یک کشور در نواحی تحت کنترل خود هستند که شامل مناطق نفت خیز سوریه هم می شود. در ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۷ اعلام شد که شاهوز حسن و عایشه حسو به عنوان رؤسای مشترک جدید این حزب انتخاب شدند.

علی رغم این که دولت آمریکا سال‌هاست که "پ‌ ک ک" را در لیست گروه‌های تروریستی قرار داده است، اما حملات هوایی و زمینی‌ خود در سوریه را با "وای پی‌ جی"‌ هماهنگ می‌ کند. هماهنگی از طریق مرکز فرماندهی نیروهای آمریکا در شمال عراق و دو فرماندهی نیروهای کرد در کوبانی و جزیرا انجام می شود. یک مقام ارشد کرد در کوبانی به روزنامه وال استریت ژورنال گفت: "دیگر لزومی به تظاهر [ به این که ما با آمریکایی ها رابطه نداریم] نیست. ما با هم کار می‌ کنیم".

هنری بارکی- تحلیلگر سابق مسائل ترکیه در وزارت خارجه آمریکا،اکنون در دانشگاه لیهای [در پنسیلوانیا]- گفت: "آمریکا به صورت نیروی هوایی وای پی‌ جی‌ درآمده است"، اگرچه هنوز "پ‌ ک ک" را به عنوان یک سازمان تروریستی می شناسد".

در آغاز جنگ داخلی سوریه ، دولت آن کشور برای مقابله با شورشیان، مناطق کردنشین را ترک کرد و کنترل آن ها را به کردها واگذار کرد.

یکی از مسائل نزاع خیز پسا داعش، مناطقی است که در دست هر یک از طرفین قرار دارد. الجزیره ۶ سپتامبر ۲۰۱۷ در نقشه ای مناطق در دست هر یک از طرف های نزاع را معین کرده است.

یگان های کردهای سوریه تا پس از جنگ با داعش در عین العرب/کوبانی، در وضعیت دفاعی قرار داشتند. در این زمان، کردها حدود ۱۲ هزار کیلومترمربع از خاک سوریه را در کنترل داشتند. ده ماه بعد، نیروهای دموکراتیک سوریه - به اختصار SDF یا QSD - با اکثریت کردها، به عنوان متحد زمینی اتئلاف تحت رهبری آمریکا در سال ۲۰۱۵ تأسیس شد.همزمان با تشکیل نیروهای دموکراتیک سوریه، این مساحت به حدود ۱۵ هزار کیلومتر مربع افزایش یافت. نیروهای کرد در اگوست ۲۰۱۵ اعلام کردند که مساحتی به اندازه مجموع کشورهای قطر و کویت را در کنترل دارند. پشتیبانی هوایی و زمینی و تسلیحاتی آمریکا و متحدانش، این مساحت را در مارس گذشته به نزدیک ۳۸ هزار کیلومتر مربع رساند. جنگ مستقیم آمریکا در سوریه، در نیمه سپتامبر ۲۰۱۷ مساحت در دست کردها را به ۴۳ هزار کیلومتر مربع افزایش داد. یعنی حدود ۲۳ درصد از اراضی سوریه . یکی از فرماندهان نیروهای دموکراتیک سوریه به روزنامه الاخبار گفته که حدود ۳۰ درصد خاک سوریه را در دست دارند. سازمان سیا و پنتاگون به حمایت های همه جانبه مستقیم مالی، تسلیحاتی، آموزشی و حمایت نظامی میدانی موجب قدرت گرفتن کردهای سوریه و فتح شهرهای مختلف آن کشور شدند. در ماه مارس ۲۰۱۶ کرد‌های سوریه اعلام کردند که بخشی از شمال شرق سوریه یک ناحیه خود مختار و تحت کنترل آنها می باشد. با پشتیبانی آمریکا کردها کل رقه را گرفتند.(ژنرال ایگور کوناشنکوف، سخنگوی وزرات دفاع روسیه، در ۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ گفت: رقه به سرنوشت شهر درسدن آلمان دچار شده است که در سال ۱۹۴۵ بر اثر بمباران های هوایی آمریکا و انگلیس از نقشه محو شد. کمک های شتاب زده آمریکا و متحدان غربی این کشور به ساکنان رقه برای ازبین بردن آثار حملات هوایی وحشیانه ائتلاف آمریکایی است. بر اثر بمباران های هوایی رقه توسط هواپیماهای ائتلاف آمریکایی شمار بسیار زیادی از ساکنان این شهر کشته یا مجروح شده اند).

نکته مهمتر این است که کردها با پشتیبانی نظامی آمریکا، مناطق نفتی و گازی سوریه را تسخیر می کنند. به عنوان مثال، آنان اخیراً بر یکی از مهم ‌ترین تأسیسات گازی منطقه خاورمیانه، یعنی تاسیسات کونیکو در نزدیکی دیرالزور، تسلط یافتند. در ۲۲ اکتبر میدان نفتی العمر، یکی از بزرگترین میدان‌های نفتی سوریه در کرانه شرقی رود فرات در استان دیرالزور را تسخیر کردند.

طلال سلو در این زمینه به روزنامه الاخبار گفت :ما قصدی برای تحویل دادن تأسیسات گازی مذکور به دمشق نداریم، ما هیچ ‌یک از مناطقی که آزادسازی کرده‌ایم را به طرف دیگری واگذار نمی ‌کنیم، پس چرا باید در رابطه با تأسیسات مذکور این کار را انجام دهیم.

یکی دیگر از دلایل این که کردهای سوریه قصد ندارند مناطق اشغال کرده را به دولت سوریه بازگردانند، این است که در قانون اساسی شان نوشته اند: حقوق کرد ها، آشوریان، اعراب، ایزدیان و ترکمن‌ها را به رسمیت می شناسند.

مولود چاووش‌اوغلو، وزیر خارجه ترکیه، در ۴ اکتبر ۲۰۱۷ گفت عملیات آزادسازی شهر رقه، مرکز خلافت‌ داعش در سوریه ، در مرحله پایانی قرار دارد و آنکارا منتظر است تا آمریکا سلاح‌های داده شده به کردهای سوریه را پس بگیرد. چاووش‌اوغلو با بیان این که حزب اتحاد دموکراتیک سوریه (پ.ی.د) یک گروه تروریستی است که قصد دارد کشور سوریه را تجزیه کرده و با دولت مرکزی بجنگد، گفت: "سلاح‌هایی که آمریکا به آن‌ها داده، تهدیدی برای آینده سوریه است.[اگر آمریکا سلاح‌ها را از کردها پس نگیرد] درگیری میان پ.ی.د و دولت مرکزی سوریه ادامه خواهد داشت و درپی این درگیری‌ها، آشوب به دیگر مناطق نیز کشیده خواهد شد". وی با بیان این که گروه‌های افراطی و تروریستی از این وضعیت سود خواهند برد، تاکید کرد: "و در آینده گروه‌های تروریستی جدیدی در سوریه شکل خواهند گرفت".

دولت آمریکا از چند ماه قبل و زمان شروع عملیات آزادسازی رقه، با حضور نیروهای کُرد، در چندین مرحله سلاح برای شبه‌ نظامیان کرد سوریه ارسال کرده و بعد از مواجه شدن با مخالفت‌های شدید ترکیه، وعده داد بعد از اتمام عملیات، تمام سلاح‌های را پس می‌ گیرد.

نیوزویک ۲۰ آوریل ۲۰۱۷ نوشت که آمریکا ۳۰۰ میلیون دلار اسلحه به کرد‌های سوریه داده است. ران پاول در ۲ اکتبر ۲۰۱۷ نوشت : "ایالات متحده محموله سلاحی به ارزش دو میلیارد دلار را از طریق شرق اروپا برای جنگجویان سوری حمل کرده است".

بخش عمده "نیروهای دمکراتیک سوریه" که مورد حمایت آمریکا است همان کرد‌های سوریه هستند.

آمریکا علی رغم مخالفت های ترکیه همچنان از کردهای سوریه حمایت همه جانبه به عمل می آورد.

نورالدین جانیکلی، وزیر دفاع ترکیه، در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۷ گفت: آمریکا به قدری سلاح برای شبه‌ نظامیان کُرد ارسال کرده که می‌ تواند حدود ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر را برای جنگ با داعش کاملا مسلح کند. آمریکا با گروه تروریستی «یگان‌های مدافع خلق» (ی.پ.گ) در منطقه همکاری می‌ کند، اما هدف نهایی ی.پ.گ ، ترکیه خواهد بود. بعد از پایان نبرد با داعش، تمام سلاح‌هایی که به دست کردها رسیده، به سمت ترکیه نشانه خواهند رفت.

تندترین واکنش دولت ترکیه به حمایت دولت آمریکا از کردهای سوریه در ۱۲ اکتبر ۲۰۱۷ از سوی اردوغان صورت گرفت. او در جمع استانداران ترکیه در کاخ ریاست جمهوری در آنکارا گفت :

"قابل باور نیست کریدوری که تلاش می شود در جنوب مرزهای ترکیه تشکیل شود، برای مبارزه با داعش است و این ادعا دروغ است چرا که این گذرگاه برای حمایت از تروریست ها و محاصره ترکیه ایجاد می شود. کسانی[آمریکا] که سوریه را تبدیل به بازار فروش سلاح کرده و قاتلان را به اسلحه مدرن مجهز می‌ کنند، این اقدامات را به عشق دموکراسی انجام نمی‌ دهند و این ها بویی از دموکراسی نبرده اند. زمانی که ما از شما در قبال پرداخت پول، سلاح می خواهیم به کنگره [آمریکا] ارجاع می دهید، اما به گروه تروریستی اسلحه رایگان تحویل می دهید و دلیل این کار نیز محاصره ترکیه از سمت جنوب است. رژیم [ آمریکا] به "پ.ک.ک" می گوید در کنارتان هستیم، به بارزانی می گوید در کنارتان هستیم و اکنون مشخص شده است که حزب اتحاد دموکراتیک سوریه (پ.ی.د) نیز که با بارزانی اختلاف داشت، اکنون می گوید که ما با هم هستیم. توطئه های پلید زیادی برای جلوگیری از پیشرفت ترکیه توسط بازیگران مختلف انجام می شود و برخی وقتی می‌ ببیند که ترکیه سر تعظیم فرو نمی‌آورد، دیگر نمی دانند چکار کنند...ترکیه با جنگ استقلال دوم مواجه است چرا که دشمنان قصد دارند ترکیه را از داخل و خارج محاصره کنند، زیرا تحمل یک ترکیه‌ قدرتمند را ندارند".

اردوغان در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷ ارسال سلاح از سوی آمریکا برای شبه‌ نظامیان کُرد در شمال سوریه را تلاشی برای ایجاد گذرگاه تروریستی در جنوب ترکیه توصیف کرد و گفت ، این که می‌ گویند شماره سریال سلاح‌ها را دارند و پس از اتمام نبرد با داعش، آنها را جمع می‌ کنند، نادرست است زیرا چنین کاری را در عراق انجام ندادند.

کردهای سوریه با کمک آمریکا به سرعت نه تنها در حال فتح بخش های وسیعی از خاک سوریه هستند، بلکه قصد دارند تمامی مناطق مرزی با عراق و ترکیه را در دست گیرند تا نه تنها راه را به روی اقلیم کردستان بگشایند، بلکه تشکیل کشور کردستان را ممکن سازند. جمعیت آن ها حدود ۲.۲ میلیون تن است و از شمال شرق سوریه تا شمال غرب این کشور در موازات جنوب مرزهای ترکیه کانتون های کردنشین تشکیل داده اند.

ترکیه و احساس خطر جدی

ترک ها به شدت نگران و مخالف این فرایند است. نیروهای سیاسی ترکیه، به غیر از کردها، به دو گروه اسلام گرایان به رهبری اردوغان و سکولارها/ملی گرایان/پان ترکیست ها تقسیم می شوند. موضع ملی گرایان ترک بسیار تندتر از اسلام گرایان ترکیه است. به عنوان نمونه، دولت باغچه لی، رهبر حزب حرکت ملی ترکیه، در ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۷ گفت: حداقل ۵۰۰۰ داوطلب آماده هستند تا از ترکمن‌های عراقی حاضر در منطقه کردستان عراق دفاع کنند. گزینه نظامی هم باید از سوی ترکیه در برابر اقلیم کردستان عراق جدی گرفته شود.

باغچه لی در ۳ اکتبر ۲۰۱۷ در نشست اعضای این حزب در پارلمان ترکیه گفت: "برگزاری همه پرسی اقلیم کردستان اقدامی برای تشکیل کردستان چهارگانه در کشورهای عراق، سوریه، ترکیه و ایران است. برگزاری همه پرسی ۲۵ سپتامبر که با اصرار یک رهبر قبیله ای انجام شد، اقدامی غیرقانونی و نامشروع و مغایر با تمامیت ارضی عراق بود.این رهبر پیشمرگه [مسعود بارزانی] با توهم سخن می گوید و اگر به عناد و اصرار خود در این راه اشتباه ادامه دهد، تاوان خواهد داد. نباید در این زمینه منتظر ماند و ما امکان ندارد که به حکم اعدام خود واکنش نشان ندهیم و همان طور که رئیس جمهوری ترکیه روز گذشته اعلام کرد، نمی‌ توانیم اجازه دهیم چاه فتنه در مرز ترکیه حفر شود. برگزاری همه پرسی در اقلیم کردستان عراق اقدامی علیه تمامیت ارضی عراق بود. این اقدام همچنین علیه آرامش و حساسیت های منطقه بود و ما نمی توانیم نبست به این امر سکوت کنیم. کرکوک متعلق به ترکمن هاست و رئیس جمهوری ترکیه نیز بر این امر تاکید کرد. کسانی که در خصوص مساله کرکوک شیطنت می کنند، مردم ترکیه آنها را پشیمان خواهند کرد و ترکیه قدرت این کار را هم دارد. رویدادهای کنونی شمال عراق به نفع هیچ کس و گروهی نیست، مهار بارزانی در دست دیگران است. ما خواهان اصلاح مسیر انتخاب شده توسط بارزانی و بازگشت از این راه اشتباه هستیم و در غیر این صورت، اگر تمامیت ارضی عراق مخدوش شود، بر اساس معاهده ۱۹۲۶ آنکارا و حقوق بین الملل اقدام خواهیم کرد و آن وقت هیچ قدرتی نخواهد توانست مقابل ما بایستد".

دولت باغچلی، در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۷ با بیان اینکه مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق نیروهای پ.ک.ک را به کرکوک اعزام کرده گفت: در صورت لزوم باید بارزانی دستگیر و به ترکیه آورده شود. باید برای جلوگیری از افزایش قدرت پ.ک.ک یک مداخله نظامی بدون ترس، از هوا و زمین انجام گیرد. پ.ک.ک به دنبال حضور در کرکوک پس از منطقه قندیل و سنجار است و این یک موضوع امنیت ملی عراق، منطقه و حتی برای ترکیه محسوب می‌ شود. اتحاد بارزانی و پ.ک.ک خانه‌های ترکمان‌ها را مورد هدف قرار می ‌دهد. بارزانی تنها نظاره‌گر این اتفاقات است.

اسلام گرایان به رهبری اردوغان این تحولات را یک توطئه آمریکایی/اسرائیلی به شمار می آورند. می گویند آمریکا و اسرائیل قصد دارند تا با تشکیل کشور "کردستان بزرگ"، ایران و ترکیه و سوریه و عراق را تجزیه کنند.

در مورد عملکرد دولت آمریکا، برخی انتقادات اردوغان و دولتمردان ترکیه را بیان کردیم. در مورد اسرائیل هم آنان سخنان بسیار تندی بیان کرده اند.

روزنامه ینی شفق، وابسته به دولت ترکیه، در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۷ نوشت که جلسه محرمانه ای در منزل هوشیار زیباری با شرکت پیتر وودارد گلبریس، دیپلمات آمریکایی، زلمای خلیل‌ زاد، سفیر پیشین آمریکا در عراق و برنارد کوشنر، وزیر خارجه پیشین فرانسه و...برای "بزرگ‌ تر کردن کردستان" تصمیم‌ گیری شده است. در این جلسه کرکوک به عنوان "پایتخت" کردستان انتخاب شده و ایجاد یک ارتش مشترک با یگان‌های مدافع خلق سوریه که آنکارا آن را شاخه سوری پ‌.ک‌.ک می‌ داند در نظر گرفته شده است. در این جلسه تاکید شده است که باید نقشه کردستان از وضعیت کنونی بزرگتر شود، گذرگاه‌های مرزی کردستان عراق و سوریه برداشته شده و از یک شناسنامه و پاسپورت مشترک برای شهروندان استفاده شود. در این جلسه درباره تاثیر منابع نفتی و گازی موجود در مناطق رقه ، دیرالزور در سوریه و کرکوک موصل در عراق بر آینده دولت کردستان مستقل گفت‌ و گو شده است.

اردوغان در ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۷ ضمن حمله به بارزانی و ستم هایی که به ترکمن ها در کرکوک می شود، با اشاره به اقدامات توماس لاورنس- جاسوس انگلیسی- که منجر به شورش اعراب علیه امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول شد، گفت: "این بار اجازه نمی‌ دهیم یک لاورنس عربی جدید موفق شود".

اردوغان در ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۷ همه پرسی را نامشروع خواند و گفت : "اهتزاز پرچم موساد و اسرائیل در آن جا ما را به شکل جدی ناراحت کرد. هیچ کشوری این همه پرسی را قبول نکرد و تنها اسرائیل حامی برگزاری همه پرسی اقلیم کردستان عراق است. بالا رفتن پرچم اسرائیل در اقلیم کردستان عراق، نشان دهنده ارتباط آنها [بارزانی] با سازمان جاسوسی اسرائیل [موساد] از گذشته تا به امروز است".

اردوغان در ۴ اکتبر ۲۰۱۷ پس از دیدار با حسن روحانی در تهران، در نشست خبری مشترک گفت:"ما همه پرسی غیرقانونی که از سوی اقلیم کردستان عراق انجام شد را به رسمیت نمی‌شناسیم و در سطح جهان به جز اسراییل هیچ کشوری از اقلیم کردستان حمایت نکرده است. از نظر ما تصمیمی که با نشستن بر سر میز مذاکره با موساد اتخاذ شده باشد، به هیچ وجه مشروع و مورد قبول نیست".

اردوغان در ۵ اکتبر ۲۰۱۷ خطاب به بارزانی گفت :"تنها اسرائیل از همه پرسی شما حمایت می کند در حالی این ها دوست شما نیستند، امروز حامی اند، ولی فردا شما را رها می کنند و آن وقت شما باید برای جلب رضایت ما بکوشید. قدرت های فرامنطقه ای هدف "تجزیه کن، تقسیم کن و سپس اداره کن" را دنبال می کنند و این روش بار دیگر در منطقه ما به کار گرفته شده است و در صدد هستند که به رغم هشدارهای ترکیه، مناطق تروریستی در شمال سوریه ایجاد کنند".

اردوغان در ۷ اکتبر ۲۰۱۷ گفت یک مقام سابق فرانسوی و یک مقام اسرائیلی در کنار مسعود بارزانی طرح نقشه تقسیم عراق را ریختند:"وزیر خارجه پیشین فرانسه در سمت راست بارزانی و برنارد آنره لوی شخصیت یهودی در سمت چپ بارزانی در حال اجرای طرح صهیونیستی هستند. این آشوب تنها از کسی بلند می‌ شود که به دنبال تقسیم ماست. برخی تلاش می‌ کنند که باعث تجزیه و تقسیم بندی منطقه ما شوند اما ما بازی‌ آنها را برهم خواهیم زد. ما می‌دانیم که برای شمال عراق چه نقشه‌هایی در نظر گرفته شده است. در حال حاضر زمزمه‌هایی شنیده می‌ شود مبنی بر اسرائیل کوچک. ما عاقبت دولت اقلیم کردستان عراق را که به غیر از اسرائیل حامی دیگری پیدا نکرده است، خواهیم دید".

با همه این ها، اندیشکده اسرائیلی "بگین سادات" در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۷ در مقاله ای نوشت که با توجه به اصل "دشمن دشمن من دوست من است"، اسرائیل باید به سرعت برای حمایت از منطقه سیاسی جدید کُردها در سوریه وارد عمل شود. سرلشکر یئیرگلان معاون سابق ارتش اسرائیل، هم «پ ‌ک ‌ک» (حزب کارگران کردستان ترکیه) را گروهی تروریستی به شمار نمی آورد. منافع اسرائیل در مقابله با ایران ایجاب می کند که در کردستان سوریه نفوذ کرده و از آن ها به عنوان دوستانش برای دیواری در برابر جاه طلبی‌های ایران استفاده کند.

احتمال مداخله نظامی ترکیه

ارتش ترکیه هم اکنون در عراق و سوریه حضور دارد. حضور ترکیه در سوریه بسیار گسترده بوده و علی رغم مخالفت های دائمی دولت سوریه، ترکیه حاضر به بیرون بردن نیروهای خود از آن کشور نیست. کردهای سوریه هم تهدید به مقابله کرده اند.

اما در مورد عراق، ترکیه اولاً: به توافقنامه ژوئن ۱۹۲۶ آنکارا استناد کرده و مداخله نظامی در عراق پس از همه پرسی و استقلال اقلیم کردستان را حق قانونی خود قلمداد می کند. ثانیاً: ترک ها به شدت نسبت به کرکوک حساس بوده و اردوغان بارها گفته است که آن منطقه مطلقا به کردها تعلق نداشته و وضعیت ترکمن های کرکوک برای آنکارا استراتژیک است.

ترکمن های کرکوک مخالف همه پرسی بوده و بارها گفته اند که کردها به آن ها زورگویی کرده و می کنند. به عنوان نمونه، علی مهدی سخنگوی جبهه ترکمن‌های عراق، در ۴ اکتبر ۲۰۱۷ در گفت و گو با خبرگزاری آناتولی ترکیه بر حمایت این تشکل سیاسی از مدل خودمختاری برای اداره کرکوک تاکید کرد و مخالفت ترکمن ها با کردی سازی کرکوک توسط بارزانی را اعلام کرد. مهدی در این گفت و گو با تاکید بر این که جبهه ترکمن‌های عراق در پی دستیابی به یک راه‌ حل در کرکوک است، گفت: ترکمن‌ها هرگز با کُردها دشمن نبوده و علیه هیچ کس اقدام مسلحانه نکرده‌اند و عامل اصلی وضع کنونی عراق، سیاست عامدانه آمریکاست. وی با بیان این که 'آمریکا هیچ‌ وقت خواستار وحدت و رفاه در عراق نبوده است' بیان کرد: هیچ ترکمنی در عراق، مدیرکل، استاندار یا رئیس مجلس نیست در حالی که جمعیت واقعی آنها دوسوم جمعیت کردهاست.

وی افزود: اگر ترکیه در سال ۲۰۰۳ همراه با آمریکا وارد عراق شده و 'لایحه مجوز یکم مارس' تصویب می‌شد، امروز ۶ میلیون ترکمن در شمال عراق هویت و جایگاه ویژه ای داشت. وی اضافه کرد: بارزانی با برگزاری همه پرسی جدایی با آتش بازی کرد و ترکیه، ایران و عراق متحد شدند.

وی مدعی شد: مخالفت آمریکا، اسرائیل و اروپا با این همه‌ پرسی نیز حقیقت ندارد چرا که هدف همه این دولتها تجزیه ترکیه، عراق، سوریه و ایران است. آنها این هدف را با مزدوران نظامی مانند داعش و بارزانی پیش می برند و متاسفانه بیش از هر کسی ترکمن ها از این اتفاق متضرر می‌ شوند. گروه تروریستی داعش وارد تلعفر با جمعیت صد در صد ترکمن شد و به همین علت ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار ترکمن ساکن منطقه به کربلا، نجف، کرکوک ، شمال عراق، آنکارا و استانبول مهاجرت کردند.

تحرکات کردها در کرکوک محرک اقدامات ترکیه خواهد بود. پس از اعلام حضور نیروهای "پ ک ک" در کرکوک به عنوان "خط قرمز" بغداد و پس از عقب نشینی پیشمرگه ها از کرکوک و کنترل مجدد آن توسط دولت عراق، وزارت امورخارجه ترکیه در ۱۶ اکتبر ۲۰۱۷ ضمن حمایت کامل از اقدام دولت عراق گفت که حاضر به همکاری در مبارزه با "پ ک ک" در کرکوک است.

ییلدیریم نخست وزیر ترکیه در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۷ ضمن استقبال از بازپس گیری کرکوک، گفت: "در طول سالیان گذشته برخی تلاش کرده‌اند که بافت جمعیتی کرکوک را تغییر دهند. تحت کنترل قرار گرفتن کرکوک توسط نیروهای عراقی اقدام مثبتی است اما در این باره باید به این نکته اشاره کرد که باید بافت جمعیتی این کشور بار دیگر بازسازی شود. اکثریت مردم این منطقه را ترکمان‌ها تشکیل می‌ دادند. ما برای حفظ این بافت جمعیتی که از گذشته این گونه بوده است تمام تلاش خود را انجام خواهیم داد".

مدعای او این است که ساختار تاریخی کرکوک "ترکمن" بوده و باید دوباره آن ساختار جمعیتی را احیا کرد تا اکثریت کرکوک با ترکمن ها باشد.

معجزه منطقه پرواز ممنوع برای تشکیل کشور کردستان

تجربه منطقه پرواز ممنوع کردستان عراق و لیبی، مطابق میل اسرائیل و گروه های کرد برای تشکیل کشور کردستان است.

زاوی هاوزر در ۳ اکتبر ۲۰۱۷ در مقاله های در هاآرتص اسرائیل نوشته است، پس از همه پرسی کردستان عراق باید توجه ها را به حمایت از کردهای سوریه معطوف کرد. آنان متحد آمریکا بوده و دشمن اسرائیل نیستند. اولین اقدام جهانی باید برقراری "منطقه پرواز ممنوع" بر کردستان سوریه باشد.

حزب دموکرات کردستان ایران در ۱۴ شهریور ۱۳۹۰ در بیانیه ای ضمن استقبال شدید از وضع "منطقه پرواز ممنوع" بر فراز لیبی و سرنگونی رژیم قذافی از این طریق، نوشت :

الف- سرزمین ملت کرد میان چهار کشور ایران و سوریه و ترکیه و عراق تقسیم شده است.

ب- کردها همیشه توسط دولت های این کشورها بی رحمانه سرکوب شده اند.

پ- کردهای چهار کشور خواهان "حق تعیین سرنوشت" و تشکیل کشور کردستان در "چهار بخش میهن تقسیم شده اش" هستند.

ت- انتظار کردها از جامعه جهانی و شورای امنیت سازمان ملل این است که همچون لیبی بر فراز کردستان منطقه پرواز ممنوع وضع کنند تا از حملات دولت های یاد شده در امان بمانند.

در ۱۷ فروردین ۱۳۹۱ مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان، "خواستار ایجاد منطقه ی پرواز ممنوع در کردستان ایران" شد. روزنامه نگاری که با او مصاحبه کرده می نویسد:

"هجری معتقد است که با احتمال روی ‎دادن خیزشی مردمی، ایجاد پناهگاهی امن و منطقه پرواز ممنوع در کردستان ایران حداقل می ‎تواند برای سازماندهی نیروها با هدف سرنگونی رژیم و بنیان‎نهادن ایرانی فدرال و دمکراتیک یاری ‎دهنده باشد. او خاطرنشان می ‎کند که چنین مدلی به صورت موفقیت‎آمیز کردهای عراق را از ژینوساید در امان داشته و این توانایی را به آنها بخشیده است که یک سیستم منطقه‎ای پلورال و موفق در منطقه بنیان نهند."

توافق نامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران در ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ گام دیگری در این زمینه بود. آنان نوشتند که تحولات جهانی و منطقه ای، توازن قوایی به وجود آورده که تحقق "خواسته های ملی مردم کرد" را ممکن می سازد. "جنبش رهایی ‏بخش ملت کرد در کردستان ایران" به دنبال "حق تعیین سرنوشت" است. دو حزب یاد شده وعده می دهند که "اقدامات دیپلماتیک مشترک" را برای "جنبش رهایی بخش ملت کرد" سازماندهی کنند تا با حمایت بین المللی و سرنگونی جمهوری اسلامی "حاکمیت آینده کردستان" امکان پذیر شود. "دو طرف از مبارزه برحق مردم کَرد در تمامی بخش‏های کردستان پشتیبانی نموده" و "نشستهای مشترکی با حکومت اقلیم و نیروهای سیاسی اقلیم کردستان برگزار خواهند کرد" تا "برای ملت کرد در کردستان ایران" جایگاهی مناسب تر کسب کنند.

باز هم سخن بر سر رهایی ملت کرد تقسیم شده در چهار کشور و ضرورت یکی شدن آنان با حمایت خارجی است.

مصطفی هجری در ۲۰ جولای ۲۰۱۶ در مصاحبه‌ای با جروزالم پست اسرائیل، خواهان کمک های مالی و تسلیحاتی اسرائیل شد و ایران را "دشمن مشترک کردها و اسرائیل" به شمار آورد.

رژیم ایران هم به این تحولات- همچون عراق و ترکیه و سوریه- به شدت حساس است. آیت الله خامنه ای در ۱۲ مهر ۱۳۹۶ به اردوغان گفت :"آمریکا و قدرت‌های خارجی، غیرقابل اعتماد و به ‌دنبال ایجاد یک «اسرائیل جدید» در منطقه هستند. ایران و ترکیه باید در مقابله با این حادثه، هر اقدام ممکن را انجام دهند و دولت عراق نیز باید در این قضیه به ‌صورت جدی، تصمیم‌گیری و اقدام کند". این موضع نه تنها توسط زمامداران سیاسی، بلکه توسط بسیاری از نیروهای سیاسی هم بیان شده است.

در این که کردهای ۴ کشور از همدیگر حمایت نظامی کرده و می کنند، شک و تردیدی وجود ندارد. نیروهای "پ. ک. ک" ترکیه و گروهای کرد مسلح ایرانی ، در اقلیم کردستان حضور دارند. آنان از اقلیم به ایران حمله کرده و می کنند. ترکیه هم دائماً نیروهای "پ.ک.ک" را در منطقه اقلیم بمباران می کند. به عنوان نمونه ای دیگر، گروهی از نیروهای "وای پی‌ جی"‌، که خود را بخشی از "پ‌ ک ک" می دانند، برای جنگ با نظامیان ایران در سال ۲۰۱۰ به ایران اعزام شدند. برای این که ایران و ترکیه توافق کرده بودند که مشترکا با "پ‌ ک ک" بجنگند. جنگ تا ۲۰۱۱ ادامه یافت، ولی‌ با شورش‌های سوریه متوقف شد.

حزب دموکرات کردستان ایران و کومله کردستان ایران در بیانیه مشترکی ضمن محکوم کردن بازپس گیری مناطق اشغالی خارج از اقلیم کردستان توسط ارتش عراق، نسبته به توطئه های رژیم تروریستی جمهوری اسلامی هشدار داده اند. می نویسند "رژیم ایران نه تنها دشمن سرسخت ملیت‌های ایرانی بلکه منبع تمامی آشوب ها و بحران‌های خاورمیانه بوده و در کردستان عراق نیز به غیر از ایجاد بحران و نفاق و اختلاف داخلی هیچ سودی برای کردها ندارد. ما تلاش همه جانبه جهت خنثی سازی توطئه‌های این رژیم را حق مشروع خود می دانیم و در این راستا تمامی اقدامات و گزینه‌های لازم مدنظر قرار خواهد گرفت...از حکومت اقلیم جنوب کردستان، خواهران و برادرانمان و به ویژه جوانان، آزادیخواهان، نهادها و شخصیت های دینی در این بخش از کردستان تقاضامندیم اجازه ندهند رژیم جمهوری اسلامی تهاجم به خاک کردستان عراق (باشور) را تبدیل به فرصتی جهت تعرض و حمله به اردوگاه های احزاب کورد ایران و اعضاء و هواداران آنها در اقلیم کردستان نماید، لازم است در برابر تهاجم این رژیم ساکت نباشند".

ریچارد هاس- رئیس شورای روابط خارجی آمریکا- در ۱۴ اکتبر ۲۰۱۷ در مقاله ای سیاست آمریکا نسبت به ایران را این گونه تجویز کرد و نوشت: "علی رغم این نکات، تمرکز بر اعلام‌های آمریکا بدون توجه به رفتار ایران اشتباه خواهد بود. جهان در مقابل ایرانی‌ قرار دارد که تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شده است، قدرتی‌ که تلاش دارد بخش بزرگی‌ از خاورمیانه را به آنچه که خود در نظر دارد دوباره سازی کند. چیزی که لازم است سیاستی برای مهار ایران در کّل منطقه است، از جمله حمایت ازکرد‌ها در شمال عراق و سوریه، و همین طور از گروه‌ها و کشور هایی که با ایران مقابله می کنند".

امنیت و صلح، به جای ناامنی و جنگ

بهتر است یک جمعبندی از نکات گفته شده ارائه کرده و بر برخی مسائل تأکید نمائیم :

یکم- موضع رسمی دولت آمریکا مخالفت با همه پرسی اقلیم کردستان و دفاع از تمامیت ارضی عراق است. رکس تیلرسون در بیانیه ای در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۷ نوشت که همه پرسی یکجانبه اقلیم کردستان نامشروع بوده و آمریکا "کماکان از عراق متحد، فدرال، دموکراتیک و کامیاب حمایت" می کند.

زلمای خلیل زاد، سفیر سابق آمریکا در عراق و سازمان ملل، به وال استریت ژورنال ۱۶ اکتبر ۲۰۱۷ گفت: "ناراحتی بارزانی نباید تغییری در رویکرد آمریکا در قبال بحران کردستان ایجاد نماید. بارزانی به جنگ با عراق رفت؛ به جنگ با منطقه رفت و به جنگ با آمریکا رفت. واشنگتن بارها به بارزانی سفارش می کرد که مبادا رفراندوم برگزار کند و حتی راه حل مذاکره را هم پیش پای او گذاشت. کما فی السابق این به نفع منافع ملی آمریکاست که جلوی بارزانی را بگیرد و در اولین فرصت مذاکرات را شروع کند. هرچند که همه از این رفراندومی که برگزار شد عصبانی اند و هرچند که نفوذ ایران در عراق و کردستان روز افزون است ، اما به هر حال؛ وقوع یک جنگ میان کردها و عراق مطلقا به نفع آمریکا نیست. یک کردستان بی ثبات هرگز در راستای منافع ملی آمریکا نیست".

دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در ۱۶ اکتبر ۲۰۱۷ در پاسخ به پرسشی در خصوص درگیری بین دولت مرکزی عراق و اقلیم کردستان در اطراف کرکوک گفت:"ما این که آن ها با هم درگیر شده اند را اصلا دوست نداریم. ما از هیچ یک جانبداری نمی کنیم. ما تاکنون برای سال ها روابط خوبی با کردها داشته ایم و همین طور ما تاکنون از عراق جانبداری کرده ایم، در حالی که اصلا نمی بایست ما[آمریکا] از آغاز وارد عراق می شدیم. ما اصلا نمی بایست وارد عراق می شدیم.اما در خصوص درگیری از هیچ کدام جانبداری نمی کنیم".

اما شواهد و قرائن ارائه شده در این مقاله نشان دهنده عملکردی است که با ادعاها تعارض دارد. بافل طالبانی- فرزند جلال طالبانی- در مصاحبه ۲۰ اکتبر ۲۰۱۷ خبر می دهد که :

"در آخرین روزها [منتهی به همه‌پرسی] ایالات متحده، برت مک‌گورگ [نماینده ویژه آمریکا در ائتلاف ضد داعش] و فرانک بیکر [سفیر انگلیس در عراق]، پیشنهادی به ما ارائه دادند که ما را محافظت می ‌کرد. این پیشنهاد به ما می‌ گفت اگر با بغداد مذاکره کنیم، ظرف ۲ سال برگزاری همه ‌پرسی را برای ما تضمین می ‌کند. متاسفانه رهبران کُرد (نمی‌ خواهم به مسعود بارزانی اشاره کنم) از این فرصت تاریخی استفاده نکردند...این اشتباهی بزرگ بود".

خواننده با توجه به این مستندات، و دیگر شواهد و قرائن، می تواند داوری کند که جدایی طلبی کردها برای تشکیل کشور کردستان پیامد ناخواسته اقدامات دولت آمریکا است یا طرحی آگاهانه بوده که دولت آمریکا در طول چند دهه آن را گام به گام پیش رانده است؟ تا حدی که من می فهمم، حداقل می توان از ادعای پیامد ناخواسته به نحو موجهی دفاع کرد.

در سطح جهانی و داخل آمریکا، بسیاری می کوشند تا دونالد ترامپ را فردی دیوانه و ابله قلمداد کنند. اما یک سیستم- خصوصاً پنتاگون، وال استریت، یا همان هشدار آیزنهاور درباره ظهور هیولای خطرناک "مجموعه صنعتی/نظامی" - پشت او قرار دارد که یک استراتژی را توسط او تعقیب می کند.

هدف آنان "بی ثبات کردن منطقه" و "پیش بینی ناپذیری" است. بیان "ملت تروریست ایران" و "خلیج عربی" از سوی ترامپ خطای سهوی نبود، دامن زدن به نزاع اعراب و ایران بود. آنان نمی خواهند هیچ قدرت بزرگی در منطقه شکل گیرد. با قدرت گیری چینی ها و روس ها به شدت مخالف بوده و هستند. به خصوص که پوتین در حال نمایش روسیه به عنوان یک قدرت جهانی است.

برخی از آنها جنگ به عنوان جنگ را مهم می دانند تا منطقه ناامن باقی بماند و سلاح ها به فروش روند. به گزارش موسسه تحقیقات صلح بین المللی استکهلم (SIPRI)، در سال ۲۰۱۶ دولتها ۱۶۸۶ میلیارد دلار برای مقاصد دفاعی و نظامی هزینه کرده اند. این رقم ۰.۴ درصد بالاتر از سال ۲۰۱۵ میلادی است. آمریکا با ۶۱۱ میلیارد دلار در رتبه اول قرار دارد. چین با ۲۱۵ میلیارد دلار در رتبه دوم است. روسیه با ۶۹.۲ در رتبه سوم قرار دارد. عربستان سعودی ۶۳.۷ میلیارد دلار در مقام چهارم جهانی قرار دارد. امارات متحده و اسرائیل ۲۲.۸ و ۱۸ میلیارد دلار به ترتیب در رتبه های ۱۴ و ۱۵ جهانی قرار دارند. ترکیه بودجه نظامیش برای سال ۲۰۱۸ را ۳۱ درصد افزایش داد.

در وضعیت بی ثبات و فاقد قدرت های بزرگ جدید، باید بیشترین انباشت صورت گیرد تا هژمون آمریکا باقی بماند و در آینده نظم جدید شکل بگیرد. بدین ترتیب، استراتژی بی ثبات کردن منطقه و پیش بینی ناپذیری بسیار مهم است. وقتی ترامپ این گونه درباره ایران سخن می گوید، مانع سرمایه گذاری خارجی مورد نیاز ایران- یک هزار میلیارد دلار ظرف ۱۰ سال- می شود. بدین ترتیب، نه تنها مانع رشد اقتصادی مورد نیاز ایران می شود، بلکه بر مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از آنها می افزاید. آیت الله خامنه ای و مریدانش هم دقیقاً به تحقق این هدف کمک می کنند.

دوم- دولت های عراق، ایران، ترکیه و سوریه زیربار تشکیل کشور کردستان نخواهند رفت. مناطق کردنشین این ۴ کشور راهی به آب ندارند. اگر این دولت ها مرزهای هوایی و زمینی خود را به روی آن ها ببندند، کردها چه خواهند کرد؟ جنگ؟ آیا جنگ به سود منطقه و کردها است؟

سوم- گسترش مناطق اشغال شده توسط کردهای سوریه و عراق، عاملی است که به نزاع و جنگ دامن خواهد زد. در مورد سوریه اولاً: دولت سوریه مخالف تجزیه این کشور است و برای آن- مطابق با توانش و حامیانش (ایران، حزب الله، روسیه) می جنگند. ثانیاً: دولت سوریه حتی اگر خودمختاری کردها را بپذیرد، اما نمی تواند بپذیرد که کردها بخش های وسیعی خارج از کردستان آن کشور را در اشغال داشته باشند.

ترکیه به شدت نگران ایجاد "کریدور کردی" از اقلیم خودمختار کردستان عراق تا مرز سواحل دریای مدیترانه و قطع رابطه زمینی ترکیه با جهان عرب است. ترکیه استراتژی سه مرحله ای را پی گرفته است. در گام اول با عملیات "سپر فرات" کوشید تا بانفوذ و تسلط بر قسمت‌های شرقی رودخانه فرات (به ‌غیراز منبج) ، کریدور نیروهای کردی را در امتداد مرزهای جنوبی این کشور قطع کرده و جلوی تسلط نیروهای مسلح "پ ک ک" و "ی پ گ" بر مرزهای جنوبی کشورش را بگیرد. در گام دوم، ارتش خود را به استان ادلب سوریه- مرکز گروه های تروریست اسلام گرایی چون فتح الشام (القاعده) ،جبهه النصره ، احرارالشام ، و... ؛ و گروه های طرفدار ترکیه- اعزام کرد تا بر آن استان مهم مسلط شود. گام سوم ترکیه، محاصره کامل منطقه خودمختار کردستان سوریه به نام عفرین است. اینک عفرین از سمت غرب و شمال به ‌وسیله ارتش ترکیه و مرزهای این کشور در محاصره است؛ آنان می خواهند تا از سمت جنوب و شرق (منطقه الباب) محاصره این منطقه را کامل سازند. به گمان ترک ها، قطع کمربند کردی در جنوب ترکیه ، برای آن کشور مسأله مرگ و زندگی است.

با توجه به همین رویکرد اردوغان در ۱۸ اکتبر ۲۰۱۷ گفت: کردهای عراق و سوریه مانند ترکمن ها و عرب ها هستند. هیچ قومی برتر از قوم دیگر نیست. گروه های تروریستی "پ ک ک" ترکیه و "پ ی د" سوریه از برادران کرد ما سوء استفاده می کنند. ترکیه دوست قدیمی کردهاست، اما کردهای حامی تروریسم را تحمل نمی کند. رهبری اقلیم چگونه جرأت کره و می گوید "کرکوک مال ماست"، آیا سابقه تاریخی در آن جا دارید؟ هیچ پروازی به اربیل صورت نخواهد گرفت و ترکیه در مورد مرزها، فرودگاه ها و تجارت نفت فقط با دولت مشروع بغداد کار خواهد کرد. چرا مرزهای هوایی و زمینی خودمان را به روی اقلیم کردستان عراق بستیم؟ رهبری اقلیم موجب این تغییر سیاست شد. من معتقدم که کردهای شمال عراق علیه سیاست غلط رهبران اقلیم که صلح و رفاه آنان را به خطر انداختند، اعتراض خواهند کرد. مسعود بارزانی، رهبر اقلیم، هیچ جایگاهی در کرکوک ندارد. ما اجازه نمی دهیم "پ ک ک"، "پ ی د" و "ی پ گ" در آن جا اعمال قدرت کنند. اگر لازم شد، ناگهان یک شبه به سراغشان خواهیم آمد. آن ها سعی کردند همان بازی کثیفی را که در کشورهای دیگر منطقه [عراق، سوریه، و...] انجام دادند، در ترکیه عملی سازند، اما شکست خوردند. حالا با یک سناریوی بزرگتر و جدیدتر مواجه هستیم که هدفش تجزیه کشور ماست.

وقتی در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۷ "نیروهای دموکراتیک سوریه" (FDS) در بیانیه فتح رقه اعلام کردند:

"پاسداری از شهر و استان همچنان بر عهده نیروهای سوریه دموکراتیک خواهد بود و ما قول می‌ دهیم که در برابر تهدیدات خارجی از مرزهای استان حفاظت کنیم. آینده این استان توسط ساکنان آن در یک سوریه غیرمتمرکز، فدرال و دموکراتیک تعیین می ‌شود و مردم استان مسئول امور خود خواهند شد".

و این خبر همراه با نمایش کردها بود که تصاویر اوجالان را در اندازه های بسیار بزرگ پشت خود داشتند، اردوغان به سرعت واکنش نشان داد و گفت : "تصوير کسی[اوجالان] را در رقه نصب کردند که رهبر ترور است. امريکا اين را چطور توجيه می کند؟ باور نمی کنيم که شما از ما پشتيبانی می کنيد. اگر می کرديد چنين چيزی پيش نمی آمد. آمريکا صادق نيست".

موضع روسیه در مورد کردها دقیقاً روشن نبوده و نیست. پوتین بندبازی است که از همه به عنوان عروسک های خیمه شب بازی منافع دولت خود استفاده می کند. به عنوان مثال پوتین در ۲ آبان ۱۳۹۴ به آیت الله خامنه ای گفت : "شما را متحدی مطمئن و قابل تکیه در منطقه و جهان می ‌دانیم. ما متعهدیم که برخلاف برخی‌ها به شرکایمان از پشت خنجر نزنیم و هیچ ‌وقت در پشت پرده اقدامی بر ضد دوستانمان انجام ندهیم و اگر اختلافی هم داشته باشیم، با صحبت به تفاهم برسیم". اما از سوی دیگر با نتانیاهو پنهانی توافق می کند که هر روز متحدانش را در سوریه بمباران کند و بدین ترتیب از پشت به شرکایش خنجر می زند.

بر سر این که آمریکا پس از شکست داعش چه خواهد کرد نیز اختلاف نظر وجود دارد. برخی می گویند آمریکا اولاً: نیازمند پایگاهی در سوریه است. ثانیاٌ: برای مقابله با ایران و متحدانش نیز همچنان در سوریه مانده و از کردها به عنوان متحد استفاده خواهد کرد. ثالثاً: دونالد ترامپ در ۹ سپتامبر ۲۰۱۶ گفت که پس از حمله به عراق باید نفت آن کشور را برای آمریکا می گرفتیم. در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۷ در دیداری با کارمندان آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، ترامپ دوباره گفت، آمریکا پس از ورود به عراق، باید نفت این کشور را تحت کنترل می گرفت و برای خودش نگاه می داشت. در مورد افغانستان هم به منابع زیرزمینی آن کشور چشم دوخته است.ثالثاً: نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل، در ۲۰ فروردین ۱۳۹۶ گفت:"تا زمانی که بشار اسد در قدرت است، دستیابی به یک راه‌حل سیاسی برای این کشور جنگ‌زده ممکن نخواهد بود". پس از فتح رقه، ترامپ در پیام تبریکش در ۲۱ اکتبر ۲۰۱۷ نوشت :"ما به همراه متحدان و شرکای خود از ابتکار دیپلماتیکی حمایت می کنیم که به خشونت پایان دهد، امکان بازگشت امن آوارگان را فراهم می کند و بتواند به سازکاری برای انتقال قدرت سیاسی منجر شود که بیانگر اراده مردم سوریه باشد".

اسرائیل دیگر بازیگر فعال و قدرتمند منطقه است. منافع دولت اسرائیل در جنگ کشورهای مسلمان با یکدیگر است. آن ها در جنگ عراق و ایران، با همین تحلیل می گفتند به طرفین باید کمک شود تا یکدیگر را تا ابد نابود سازند. رهبران اسرائیل سال هاست که از تشکیل کشور کردستان دفاع کرده و می‌ کنند. در نزاع بر سر همه پرسی اخیر هم نتانیاهو حمایت تمام عیارش از آن را اعلام کرد. کرولین گلیک- معاون سردبیر روزنامه با نفوذ و دست راستی جروزالم پست اسرائیل و عضو ارشد یکی‌ از لابی‌های اسرائیل در واشنگتن (مرکز سیاست امنیتی)- در اوت ۲۰۱۷ در مقاله‌ای نوشت، استقلال کردستان باعث بی‌ ثباتی گسترده خاورمیانه خواهد شد. این بی‌ ثباتی به سود اسرائیل و آمریکا، و به زیان ایران و ترکیه خواهد بود. پس اسرائیل باید قاطعانه از استقلال کردستان دفاع کند. ایلت شکند- وزیر دادگستری اسرائیل- هم در ۱۱سپتامبر گفت: "غرب، اسرائیل، و آمریکا منافع مهمی‌ در [تشکیل] کشور کردستان دارند". اسرائیلی ها در سال های اخیر ده ها بار سوریه را بمباران کرده اند.

رویترز و نیویورک تایمز در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۷ خبر دادند نتانیاهو از طریق لابی گری خواستار دخالت دولت های قدرتمند جهانی است تا مانع از آن شوند که حکومت اقلیم کردستان عراق در برابر فشار نظامی دولت مرکزی عراق عقب بنشیند و مناطق بیشتری را از دست بدهد. رویترز به نقل از مقامات رسمی در اسرائیل نوشته است که بنیامین نتانیاهو پس از این که پیشمرگه‌های کرد مجبور به عقب‌نشینی از کرکوک شدند، در رابطه با وضعیت اقلیم و لزوم پشتیبانی از آن با آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان تلفنی گفت‌وگو کرده است. او در ۱۸ اکتبر، با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه صحبت مشابهی داشته است. تماس‌هایی هم از جانب دیگر مقامات اسرائیلی با فرانسه و آمریکا انجام شده است. یک مقام اسرائیلی، که نخواسته است نامش فاش شود، به خبرگزاری رویترز گفته است که روابط اسرائیل با کردها حساس است. او گفته که "این منطقه (کردستان) یک منطقه استراتژیک است". به نظر این مقام اسرائیلی "کار بس نیکویی می‌ کند اگر کسی به آن ها (کردها) اسلحه بدهد و چیزهای دیگری که واضح است ما نمی‌ توانیم بدهیم". رویترز نوشته است که از دهه ۱۹۶۰ میان اسرائیل و کردها روابطی وجود دارد، روابطی نظامی و اطلاعاتی و تجاری که پنهان نگه داشته می ‌شود.

نیویورک تایمز بر اساس این خبر رویترز می‌نویسد که اسرائیل تنها قدرت بزرگی است که علنا از کردهای عراق دفاع می ‌کند. هدف اسرائیل آن است که کردها، که در عراق، ترکیه، سوریه و ایران ساکن هستند، منطقه حائلی را تشکیل دهند و حریفان اسرائیل را به خود مشغول کنند.

عربستان سعودی هم برای تضعیف ایران و شیعیان، مخالف سوریه و عراق یکپارچه است. به گمان سعودی ها، استقلال کردها، راهگشای استقلال سنی ها و تضعیف قدرت ایران و ترکیه و عراق است. دیوید هیرست- سردبیر "میدل ایست آی" در مقاله ای در ۲۱ اکتبر ۲۰۱۷ - در باره اقدامات پشت پرده عربستان سعودی و امارات متحده عربی در تحریک بارزانی به برگزاری همه‌پرسی جدایی از عراق نوشته است:"اگر چه ملک سلمان پادشاه عربستان در مواضع رسمی خود از یکپارچگی عراق اعلام حمایت می ‌کرد ولی دربار سعودی چندین نماینده را نزد بارزانی فرستاد تا وی را به جدایی‌طلبی تشویق کند تا از این رهگذر، از قدرت ایران، ترکیه و عراق در منطقه بکاهد. یکی از این نمایندگان، انور عشقی ژنرال بازنشسته سعودی بود که در حال حاضر ریاست مرکز مطالعات استراتژیک و حقوقی خاورمیانه در جده را بر عهده دارد. عشقی، دلیل حمایت سعودی‌ها از برنامه‌های بارزانی را به صراحت بر زبان آورد و در جلسه‌ای در شورای روابط خارجی آمریکا اظهار داشت که "ایجاد دولت کردستان، بلندپروازی‌های ایران، ترکیه و عراق را مهار خواهد کرد زیرا یک سوم از مساحت هر یک از این کشورها را کاهش خواهد داد". عشقی حمایت خود از جدایی کردستان عراق را در گفتگوی تلفنی اخیر با آژانس خبری اسپوتنیک روسیه تکرار کرد و اظهار داشت که عربستان سعودی مانع خواست مردم کرد نخواهد شد. من معتقدم که "کردها حق دارند دولت مستقل خودشان را داشته باشند"...دکتر عبدالله الربیعه مشاور دربار سعودی در گفتگو با روزنامه عکاظ اظهار داشته است که کردستان عراق، پتانسیل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و نظامی بالایی دارد که ایران و ترکیه توان از بین بردن آن را ندارند. وی بعد از گفتگو و دیدار با مسعود بارزانی نیز مدعی شد که کردستان، زمینه‌های لازم برای استقلال و دفاع از موجودیت خود را دارد. متحد عربستان سعودی در مسائل منطقه یعنی امارات متحده عربی نیز رویکردی مشابه داشته است. یک منبع آگاه مدعی شده است که مسرور بارزانی فرزند مسعود بارزانی و رئیس شورای امنیت اقلیم، یک ماه پیش از برگزاری همه‌پرسی جدایی از اقلیم، سفری مخفیانه به ابوظبی داشته است...این تحرکات از دید بغداد نیز مخفی نمانده است. روزنامه نیوعرب که در لندن منتشر می ‌شود از قول یکی از مقامات عراقی نوشته است که اربیل یادداشت تفاهمی با ابتسام الکتبی مدیر مرکز سیاست‌گذاری امارات متحده عربی به امضا رسانده است که بر اساس آن، اماراتی‌ها به برنامه‌ریزی همه‌پرسی کمک کنند. البته امارات متحده عربی، گزارش‌های مربوط به بازدید کنسول این کشور در اربیل از مراکز برگزاری همه‌پرسی را تکذیب کرده است".

در هر صورت، این تقسیم بندی ها، نشانه صلح و همزیستی مسالمت آمیز نیست، نشانه تنش و جنگ است.

چهارم- بازگشت به مرزهای اقلیم: مسعود بارزانی همیشه تأکید می کرد که زمین های اشغال شده و منابع نفتی خارج اقلیم کردستان را به دولت پس نخواهد داد و آن ها را ضمیمه اقلیم کردستان کرده است. تأکید می کرد که اگر دولت بغداد بخواهد این زمین ها و منابع را پس بگیرد، بر سر آن ها می جنگد. پس از برگزاری همه پرسی ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ دولت بغداد خواهان واگذاری سرزمین های اشغالی به دولت فدرال شد و فرصتی برای آن معین کرد. در نهایت ارتش عراق به همراه حشدالشعبی در ۱۶ اکتبر برای بازپس گیری کرکوک و دیگر مناطق اشغالی اقدام کردند. پیشمرگه ها از کرکوک عقب نشینی کردند و ارتش وارد کرکوک شد.

مسعود بارزانی به دنبال عقب نشینی پیشمرگه ها از کرکوک، اذعان کرد که برخلاف دستور جنگی او، هیچ جنگ و نبردی توسط طرفین صورت نگرفته است. او در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۷ اتحادیه میهنی را متهم کرد و گفت:"آنچه در شهر کرکوک رخ داد، نتیجه تصمیمات یکجانبه اشخاصی از یک حزب سیاسی داخلی کردستان بود، امری که - آنسان که دیده شد - منجر به عقب‌نشینی نیروهای پیشمرگه گردید".

همسر جلال طالبانی طی بیانیه ای اتهام خیانت اتحادیه میهنی را رد کرد. ضمن آن که، بخش های دیگری از مناطق اشغالی هم توسط حزب دموکرات بدون خون ریزی تحویل دولت مرکزی شد. بافل طالبانی- فرزند جلال طالبانی- هم در ۲۰ اکتبر ۲۰۱۷ اتهام های مسعود بارزانی را به کلی رد کرد و گفت ما با هیچ کشوری و دولت عراق سازش نکردیم. در کرکوک مقاومت کردیم و سپس عقب نشینی کردیم و این یک تراژدی بود. اما مسعود بارزانی چرا بدون شلیک حتی یک تیر مناطق خود را به دولت تحویل دادند.

با این همه، هنوز هم مناطق اشغالی بسیاری- خارج از اقلیم کردستان- در دست گروه بارزانی قرار دارد. صلح طلبان باید شاکر باشند که نزاع بر سر سرزمین های اشغالی اقلیم کردستان( مثلاً سد موصل)، تاکنون خون ریزی چندانی نداشته است. اما آینده تیره و تاریک است. جدایی طلبی کردها می تواند آینده خاورمیانه را بیش از پیش خونین سازد.

مایکل روبین درباره حق تعیین سرنوشت مورد ادعای کردها می نویسد، اگر کردها واقعاً به این حق باور دارند ، باید اجازه دهند تا یزیدی ها و مسیحیان در مناطق اقلیم کردستان عراق از طریق همه پرسی به استقلال دست یابند و این به معنای تجزیه بی پایان کل منطقه است.

پنجم- فیلسوفان حق - از جمله رونالد دورکین- میان دو مفهوم "حق" تمایز قائل شده اند: "حق بودن" (being right) و "حق داشتن" (having right) . حق بودن ناظر به حقانیت و عدم حقانیت باورها و رفتارهاست. اما فاعل و عامل باورها و رفتارها، صاحب حق خواهد بود یا نخواهد بود. بدین ترتیب، حق داشتن ناظر به فاعل و عامل است.

فرض کنید که من به فرد بسیار گرفتاری که زیر خط فقر مطلق است، پول هنگفتی- برای مدت معینی- قرض می دهم تا او با کار و تلاش از آن وضعیت بیرون آید. این پول حق من است و من حق دارم سر موعد پول خودم را طلب کنم. اما اینک وقت موعد رسیده است، و فرد همچنان گرفتار فقر و فلاکت است و من نیز می توانم از راه های دیگری به زندگی خوب خودم ادامه دهم. تحت چنین سیاقی، من حق ندارم یقه طرف را گرفته و راهی زندانش کنم. تقاضای طلب یا حق در این شرایط ، اخلاقاً نارواست.

فرض کنید جدایی طلبی تحت شرایط ویژه ای حق یک اقلیت قومی یا دینی است. به عنوان مثال، ریچارد هاوس ، جدایی طلبی تحت ۵ شرط را موجه قلمداد می کند:

اول، وجود یک تاریخ که به روشنی یک هویت جمعی‌ را برای آن ها نشان می دهد. دوم، یک منطق قانع کننده [برای جدایی طلبی] که نشان دهد شرایط کنونی هزینه سیاسی، فیزیکی، و اقتصادی را بر آن مردم تحمیل می‌ کند. سوم، جمعیت آن ناحیه به طور آشکار و نیرومند نشان داده است که خواهان یک نظام سیاسی نوین و جداگانه است. چهارم، کشور جدید قابل دوام است (دولت های شکست خورده آخرین چیزی است که جهان به آن نیاز دارد). پنجم، جدایی از کشور مادر دوام آن [کشور مادر] و ثبات کشور‌های همسایه را تهدید نمی کند.

اما وقتی جدایی طلبی به جنگ و خون ریزی های گسترده (کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها انسان از طرفین) منتهی می شود، جدایی طلبان حق ندارند مهیا ساز چنین فاجعه ای شوند. در مورد اقلیم کردستان عراق، چهار کشور عراق، ترکیه، سوریه و ایران آن را طرحی برای تجزیه و نابودی کشورشان به شمار می آورند. به همین دلیل با آن مقابله کرده و می کنند.

بدین ترتیب، به فرض آن که این گزاره صادق باشد:"جدایی طلبی قومی تحت این چند شرایط حق است". اما از این گزاره نمی توان نتیجه گرفت که وقتی جدایی طلبی به کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها تن منتهی می شود، این عمل باز هم حق و اخلاقاً موجه است.

ضمن این که شرط پنجم ریچارد هاس در مورد حق جدایی طلبی و تجزیه کردن- یعنی عدم تهدید برای کشور مادر و کشورهای همسایه- را در نظر بگیرید. ۴ کشور عراق، ترکیه، سوریه و ایران این امر را تهدیدی علیه موجودیت خود به شمار می آورند. اگر تلقی آن ها را بخواهیم به زبان فلسفی بیان کنیم، چیزی از این قبیل خواهد شد.

آنها جدایی طلبی را از مصادیق "رفتار ناحق و غیر قابل مدارا" به شمار می آورند، نه از مصادیق "رفتار ناحق اما در خور مدارا". به گفته فیلسوفان حق، "اصل اضرار به غیر" ملاکی برای تمایز "باور و رفتار ناحق اما در خور مدارا" و "باور و رفتار ناحق و غیر قابل مدارا" است. دولت های یادشده، جدایی طلبی را مصداق اضرار به کشورشان به شمار می آورند. به همین دلیل، با مداخله مانع عمل کردها می شوند. اسپانیا هم به همین رویکرد در برابر جدایی طلبی کاتالونیا ایستاده است.

ششم- برخی از مدافعان جدایی طلبی، جدایی طلبی را وقتی حق به شمار می آورند که جدایی طلبان دموکراتیک بودن و رعایت حقوق بشر را در عمل نشان داده باشند.

از این منظر، حکومت مسعود بارزانی - متولد ۱۶ اوت ۱۹۴۶ در مهاباد ایران- مورد نقد بسیار بود. الف- ریاست فاقد زمان بارزانی. ب- سپردن مناصب مهم نخست وزیری (نیچروان ادریس بارزانی، برادر زاده مسعود بارزانی)، سازمان اطلاعاتی و امنیتی اقلیم ( به ریاست مسرور بارزانی، فرزند مسعود بارزانی)، و...به نزدیکان. پ- فساد سیستماتیک حکومتی. ت- به محض پرسش پارلمان از بارزانی درباره نحوه هزینه کردن درآمدهای نفتی، او پارلمان را تعطیل کرد. ث- گزارش های نهادهای حقوق بشری درباره نقض حقوق بشر و پاکسازی قومی. ح- اشغال سرزمین های خارج اقلیم و تهدید دولت مرکزی به جنگ برای نگهداری آن ها.

منابع معتبر غربی گزارش های زیادی درباره فساد سیستماتیک حکومت و خاندان مسعود بارزانی منتشر کرده اند. به عنوان مثال، به سه نمونه زیر بنگرید:

نشریه معتبر نیشن در ۶ آوریل ۲۰۱۵ در گزارشی نوشت : "داستان محبوب غرب برای موفقیت در عراق" کردستان عراق می باشد، که در حقیقت غرق در فساد و قوم و خویش پرستی است...بسیاری از کردها به دلیل فساد و پارتی بازی برای اقوام که در دولت اقلیم کردستان می‌ بینند عصبانی هستند، و علاوه بر آن نگران آن هستند که این ها دموکراسی در آنجا را نابود خواهد کرد. در دعوای بین بسیاری از دهکده‌های کرد با شرکت‌های بزرگ نفتی‌ [که برای اکتشاف و توسعه میدان‌های نفتی‌ سرزمین‌های آنان را می خواهند] بازندگان مردم این دهکده ‌ها هستند، و به همین دلیل مردم آن مناطق از خود می ‌‌پرسند که چه کسی‌ سود ثروت نفتی‌ کردستان را می برد...در سال ۲۰۱۱ غول نفتی‌ آکسان موبیل توافقی نفتی‌ با دولت اقلیم کردستان امضا کرد، ولی‌ رهبران کرد مفاد آن را از مردم خود پنهان نمودند. به مردم کرد گفته می شود که آینده آنها به نفت وابسته است، ولی‌ هیچ اشاره‌ای به این موضوع وجود ندارد که این ثروت چگونه تقسیم می شود...کردستان عراق غرق در نظام پارتی بازی و خویشاوند پرستی است. بیشتر شرکت‌های سودآور، مانند شرکت‌های ساختمانی، توسط خانواده‌های بارزانی و طالبانی کنترل می شوند، و اقوام آن ها پست‌های مهم دولتی را اشغال نموده اند. اگرچه کرد‌های مسن تر ممکن است این نظام را قبول کرده باشند، ولی‌ جوان‌ها حاضر نیستند آن را قبول کنند. یک جوان کرد می گوید، "گاهی‌ مواقع فکر می‌ کنم [راجع به مسعود] بارزانی، [و از خود می ‌پرسم] هیچ کس از او با هوش تر وجود ندارد [که برسر کار آید]؟ هیچ کس دیگر کار خوبی‌ انجام نداده است؟ هیچ کس دیگر شایستگی آن را [مقام را] ندارد؟"

مجله نیوزویک در ۲۸ جولای ۲۰۱۷ در گزارشی نوشت :"آیا سازمان‌های جاسوسی آمریکا باید با ناقضان حقوق بشر کار کنند، و حتی از آن ها پشتیبانی مالی‌ کنند؟ آمریکا برای مدت‌های طولانی‌ با حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی کار کرده است که، به همراه جلال طالبانی، کردستان عراق را کنترل می کنند. هر دو مرد اهل خویشاوند بازی هستند، و هر دو آن ها پسران خود را در سمت‌های کلیدی دولتی و امنیتی قرار داده اند. بزرگترین پسر بارزانی، مسرور، رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کردستان است که بعد‌ها رئیس شورای امنیت منطقه کردستان نیز شد. بارزانی فرزندان خود را طوری بزرگ کرده است که آن ها فکر کنند نسبت به بقیه برتر هستند. سازمان‌های حقوق بشری که از زندان‌ها در کردستان عراق دیدن کرده اند می ‌گویند زندانیانی را ملاقات کردند که در لیست رسمی‌ زندان نبودند، و می‌ گویند که توسط نیروهای امنیتی تحت فرمان مسرور بارزانی دستگیر و شکنجه شده اند. در سال ۲۰۰۵، کمال سعید غدیر به خاطر انتقاد از بارزانی توسط نیروهای مسرور دستگیر شد، و بعد از یک محاکمه ۱۵ دقیقه‌ای به ۳۰ سال حبس محکوم شد. ولی‌ بعد‌ها بعد از اعتراض سازمان‌های حقوق بشری آزاد شد. بعد از آن که آقای سردشت عثمان خویشاوند بازی بارزانی را مسخره کرد، او ربوده و کشته شد. دولت بارزانی آن را به گردن سنّی‌های ناراضی‌ انداخت، ولی‌ این که گروهی بتواند کسی‌ را در مرکز شهر اربیل بدزدد، به زور وارد یک ماشین امنیتی کند، و از نقاط بازرسی نیروهای امنیتی نیز ردّ کند، از طرفی‌ باور کردنی نیست، و از طرف دیگر توخالی بودن این ادعا را که کردستان امن است را نشان می دهد. مسرور همچنین شرکت‌های دروغین را به کار برد تا در سال ۲۰۱۰ املاکی را برای خودنمأیی در واشنگتن خریداری کرد...به نظر می ‌رسد که همه پرسی‌ ۲۵ سپتامبر نه‌ به خاطر تمایلات ملی گرأیی است، بلکه برای منحرف نمودن افکار مردم کرد از مسائل اقتصادی است. مسرور حامی‌ اصلی‌ استقلال کردستان است، ولی‌ برخی‌ از کارکنان کنگره آمریکا که با او ملاقات کرده اند بر این باورند که علاقه او به استقلال برای این است که خود رهبری را از پدرش به ارث برد، نه‌ به خاطر تمایلات صمیمانه ملی‌ گرأیی. مسرور سال هاست که با سازمان‌های جاسوسی آمریکا نیز رابطه دارد".

مایکل روبین- از دست راستی های آمریکا که به شدت ایران ستیز است- در ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۷ در مقاله ای ، فساد، قدرت طلبی، دیکتاتوری و سپردن مناصب سیاسی مهم به اعضای خانواده را از ویژگی های مسعود بارزانی ذکر می کند.

جنبش گوران(تغییر) در ۲۲ اکتبر در بیانیه ای ۹ ماده ای تاکید کرد که رئیس کردستان عراق و معاون وی فاقد مشروعیت قانونی هستند، پست ریاست وکابینه هشتم باید منحل شود. سیستم سیاسی به پارلمانی تغییر یابد و دولت نجات ملی برای آغاز مذاکرات با بغداد و برگزاری انتخابات تشکیل شود. در این بیانیه آمده است: "رئیس پارلمان کردستان عراق سرگرم گفت وگو با فراکسیون های کردی در پارلمان عراق برای برگزاری نشست پارلمانی است و انجمن سیاسی کردستان عراق هیچ گونه مشروعیتی ندارد...رئیس اقلیم کردستان باید کنار گذاشته شود و یک دولت نجات ملی برای غلبه بر وضعیت کنونی روی کار آید".

اما مسعود بارزانی ساختاری ساخته که هیچ فردی تاکنون خود را نامزد جانشینی او نکرده است.

در مورد مسأله نقض حقوق بشر به برخی از موارد در زیر بنگرید:

در سال ۲۰۱۱، مفتیان کردستان عراق به مردم فرمان دادند تا کلیسا‌ها و مراکز تجاری اقلیت مسیحی‌- از جمله ارامنه، آشوریان، و ایزدیان- را نابود کنند. به دنبال این احکام، حملات بسیاری به همه مراکز آنان - حتی هتل‌ها و رستوران ها- صورت گرفت.

در زمان قدرت گرفتن داعش در عراق، حزب دموکرات کردستان عراق، آشوریان و دیگر اقلیت‌های قومی و مذهبی‌ را خلع سلاح کرد و به آن ها وعده داد که از شما در برابر داعش دفاع خواهیم کرد. اما وقتی داعش حمله کرد، پیشمرگه ها گریختند. داعش نسل کشی ایزدیان را آغاز کرد، زنان آنان را به کنیزی و بردگی گرفت و داعشی ها با زنان اسیر شده به عنوان برده های جنسی‌ رفتار کردند.

سلوا خلف راشو- که ۸ ماه در اسارت داعش با شکنجه و تجاوز دست و پنجه نرم کرده بود- در پارلمان بریتانیا شهادت داد که در زمان حمله داعش ایزدیان به ۹ هزار پیشمرگه التماس کردند، فرار نکنند، و از ما دفاع کنید. اما پیشمرگه های کرد تظاهر کنندگان را به گلوله بستند تا راه فرار خود را بگشایند.

وقتی ارتش عراق آشوریان و ایزدیان را مسلح کرد تا از خود در برابر داعش دفاع کنند، پیشمرگه های کرد به بهانه "تشکیل میلیشیای غیر قانونی‌"، فرماندهان آنان را دستگیر کردند و کلیه سلاح ها را هم از آنان گرفتند. بدین ترتیب، ۱۵۰ هزار تن از آشوریان به ناگزیر از نینوا گریختند و آواره شدند.

در آوریل ۲۰۱۶ صدها تن از آشوریان در اعتراض به تصاحب زمین هایشان توسط دولت محلی کردستان در برابر پارلمان اقیلم کردستان گرد آمدند که پیشمرگه های کرد با دخالت مانع برگزاری تجمع اعتراضی آنان شدند.

در آوریل ۲۰۱۵ کردهای سوریه- YPG - دیوید جیندو(رهبر نظامی آشوریان) را ربودند، شکنجه کردند و به قتل رساندند.

عفو بین‌الملل در ١٣ اکتبر ۲۰۱۵ کردهای سوریه را به ارتکاب جنایات جنگی متهم کرد. به گفته عفو بین‌الملل، کوچ اجباری، تخریب خانه‌ها و تصرف وانهدام اموال اعراب یا ترکمن‌های ساکن این مناطق از جمله اقداماتی است که نیروهای کرد مرتکب آن شده‌اند. در برخی موارد، تمامی اهالی یک روستا به حمایت از گروه دولت اسلامی (داعش) متهم و تمامی روستا تخریب شده است.

هفتم- تبعیض زدایی و برابری: بدون تردید باید از چشم اقلیت های قربانی ظلم و ستم و تبعیض و سرکوب به مسائل نگریست. اما این نگرش دو راه حل در پیش پای آنان می گذارد: الف- هویت طلبی متصلب قومی و مذهبی که خود را بر اساس یک "دیگری اهریمن" می سازد. ب- تعقیب عدم تبعیض، برابری، و حقوق شهروندی.

به جای دامن زدن به نزاع های قومی و مذهبی، باید با تمامی اشکال تبعیض و نابرابری مبارزه کرد. قوم گرایی و مذهب گرایی متصلب، نزاع خیز و حیات زدا بوده و هستند. اما تبعیض زدایی، عدالت طلبی و برابری خواهی، چترهای وسیعی هستند که انسان ها را فارغ از تفاوت های قومی و دینی و جنسیتی؛ "شهروندان برابر و آزاد" به شمار می آورند. هویت سازی های متصلبی که خود را در تخاصم با یک "دیگری" بر می سازند، فقط و فقط راهگشای جنگ و خون ریزی هستند. دیگری ابتدأ دشمن قلمدا می شود. سپس از همین دشمن فرضی انسانیت زدایی می شود و آنان را حیوان- مثلاً خوک- می خوانند. خوک ها را هم باید کشت.

صلح طلبان به جای جعل هویت های "ما" و "دیگری"، ما که نماد بی گناهی و پاکی هستیم و "دیگری" که نماد تمامی شرور عالم است؛ برای عدم تبعیض و حقوق شهروندی مبارزه می کنند. راهی جز سازش، همکاری، و حل مسائل به طور جمعی وجود ندارد. تبعیض های ساختاری چند قرنه را نمی توان به طور ضربتی حل کرد.

مطابق گزارش دیده بان حقوق بشر سوریه- نزدیک به مخالفان رژیم اسد- شمار کشته شدگان جنگ داخلی و نیابتی سوریه ، بین ۳۳۱ هزار تا ۴۷۵ هزار نفر بوده است. از این میان، بیش از دو سوم کشته شدگان، جنگندگان دو طرف بوده اند. مطابق گزارش تفکیکی همین سازمان، دست های همه قدرت های جهانی، منطقه ای، رژیم اسد و مخالفانش به خون نظامیان و غیرنظامیان آلوده است.

هشتم- آمریکا: خواستن و توانستن: تفکیک "خواستن" از "توانستن"، تمایز مهمی است. جهان چون مومی در دستان انسان ها نیست تا آن را به هر شکلی که بخواهند در بیاورند. آمریکا و هر دولت و بازیگری در سطح جهانی و خاورمیانه، اهداف و خواست هایی را تعقیب می کند. اما با این که آمریکا قدرتمندترین بازیگر جهانی است، قدرت محقق کردن هر خواستی را ندارد. ضمن آن که تکبر پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که جهان تک قطبی شده و ما قادر به انجام هرکاری هستیم، با اقدامات صورت گرفته و ظهور رقبای جدی- چون چین و روسیه و...- موجب کاهش قدرت قبلی آمریکا شده است. این تصور باطلی است که آمریکا و اسرائیل جهان را مطابق میل خود اداره می کنند. آن ها اگر هم "بخواهند"، "نمی توانند" چنین کنند. دولت های متحد آمریکا- چون ترکیه ، عربستان سعودی، و...- در موارد زیادی اهداف مستقل خودشان را تعقیب می کنند. چه رسد به چین و روسیه و هند و کره شمالی. دولت آمریکا قادر نبود خواست هایش را بر یونسکو تحمیل کند.

این مدعای آیت الله خامنه ای که میان هیچ یک از روسای جمهور و دولت های آمریکا تفاوتی وجود ندارد، مدعای کاذبی است. تفاوت های شخصیتی، مواضع داخلی و جهانی باراک اوباما و دونالد ترامپ بسیار زیاد است. توافق هسته ای در دوران ریاست جمهوری اوباما حاصل شد. تا حدی که من می فهمم، این فرصت و امکان وجود داشت تا در مورد دیگر اختلافات نیز در دوران اوباما به توافق هایی به سود منافع ملی دست یابید. همان که برجام های ۲ و ۳ و ۴ نامیده شده است. توافق هسته ای به سود منافع ملی ایران تمام شد و مطابق گزارش های آژانس بین المللی انرژی هسته ای ایران به تمامی تعهدات خود عمل کرده است. جهان مدعای ایران را تأیید می کند و حتی ریچارد هاس- رئیس شورای روابط خارجی آمریکا- اخیراً در مقاله ای دونالد ترامپ را به سخره گرفت که توافق هسته ای فاقد "روح" است و هیچ توافق حقوقی ای "روح" ندارد.

برجام منطقه ای میان ایران و آمریکا، به سود منافع ملی طرفین و کل منطقه بود. قطعاً اسرائیل، عربستان سعودی، امارات متحده، بحرین، روسیه و چین نمی خواهند که ایران و آمریکا دارای روابط دوستانه باشند. از ایران اهریمن ساخته و مسابقه تسلیحاتی راه انداخته اند. صدها میلیارد دلاری که باید صرف توسعه همه جانبه منطقه شود، صرف اسلحه و جنگ شده و می شود. دونالد ترامپ چندین بار ادعا کرده که دولت آمریکا به تنهایی ۷ تریلیون دلار صرف جنگ های خاورمیان کرده است.

روسیه؛ به ترکیه، عربستانه سعودی، مصر، و...سیستم های ضد موشک اس۴۰۰ فروخته و می فروشد. فقط قرارداد ترکیه ۲.۵ میلیارد دلار بود. اما ایران، اولاً: فاقد منابع مالی برای اداره کشور است، چه رسد به خرید تسلیحات. اوباما بارها اعلام کرد که کل بودجه نظامی ایران قابل مقایسه با بودجه کشورهای حوزه خلیج فارس هم نیست( به عنوان نمونه اوباما گفت:"همان طور که بارها تکرار کرده ام، کل بودجه دفاعی ایران حدود سالی ۱۵ میلیارد دلار است". اوباما نه تنها بودجه نظامی ایران را با بودجه ۶۰۰ میلیارد دلاری آمریکا مقایسه می کرد، بلکه آن را با بودجه کشورهای حوزه خلیج فارس نیز مقایسه می کرد). ثانیاً: ایران اگر منابع مالی لازم را هم داشت، شورای امنیت سازمان ملل ایران را تحریم تسلیحاتی کرده است. به همین دلیل قادر به خرید تسلیحات نیست و فاقد نیروی هوایی (جنگنده) در حد کوچکترین کشور حوزه خلیج فارس است.

شعارهای نابخردانه و دن کیشوت وار "مرگ بر آمریکا"، "مرگ بر اسرائیل"، نفی هولوکاست و تعیین زمان نابودی اسرائیل، به زیان منافع ملی ایران بوده و هست و کشور را در معرض جنگ و تجزیه قرار داده و می دهد. خاورمیانه نیازمند صلح و توسعه و حقوق شهروندی است. روسیه و چین را بنگرید. با همه مذاکره کرده و منافع خود را تعقیب می کنند. وقتی ایران وارد مذاکره مستقیم با دولت آمریکا درباره منطقه نمی شود، روسیه و دیگران با کارت ایران بازی کرده و به جای ایران منافع خودشان را تأمین می کنند( در ۵ تیر ۱۳۹۱ در مقاله "ایران و اسرائیل" از رابطه ایران و اسرائیل دفاع کرده و آن را به سود منافع ملی ایران دانسته ام).

ایران یکی از بازیگران منطقه است. اما ایفای نقش مقابله با آمریکا و اسرائیل، کاملاً به زیان ایران و ایرانیان بوده و هست. روابط استراتژیک با روسیه و مقابله با آمریکا نادرست است. روسیه حتی اگر واقعاً پشت ایران بایستد، موجب توسعه ایران نخواهد شد. آمریکا از طریق تحریم ها توانسته و می تواند مانع انتقال تکنولوژی و سرمایه به ایران شود. حداقل باید کوشید تا همان روابطی را که با چین و روسیه داریم، با آمریکا داشته باشیم. روسیه ای که آیت الله خامنه ای متحد ایران به شمار می آورد، رهبرش- پوتین- برای بهبود و گسترش روابط با آمریکا له له می زند. پوتین در ۱۹ اکتبر ۲۰۱۷ گفت حتی با وجود این که دشمنان سیاسی دونالد ترامپ، در این کشور تلاش می ‌کنند تا وی را از اجرای تعهدات کمپین انتخاباتی‌اش برحذر دارند، روسیه همچنان برای همکاری با واشنگتن آماده است. پوتین در ادامه گفت :

"رقبا پس از شکست در مقابل ترامپ تلاش کردند تا تقصیر را به گردن روسیه بیندازند و یک "هیستریای ضد روسی" ایجاد کردند. دشمنان سیاسی ترامپ به وی اجازه نمی ‌دهند تعهدات خود را که در جریان کمپین انتخاباتی داده بود، محقق کند. پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ به دلیل هوش و ذکاوت اوست و عدم احترام به ترامپ و حامیانش توسط دشمنان، مولفه‌ای ناامیدکننده در سیستم سیاسی آمریکا به شمار می‌ رود".

وقتی روسیه و چین با آمریکا رابطه دارند و پوتین برای بهبود روابط با آمریکا، این همه مجیزگویی ترامپ را می کند، به کدام دلایل ایران نباید با آمریکا دارای روابط دوستانه باشد؟ مردم منطقه خاورمیانه از این روابط سود خواهند برد. وگرنه، جنگ و خون ریزی ادامه خواهد داشت. اگر جنگی میان آمریکا و ایران درگیرد، کل خاورمیانه برای مدت طولانی درگیر جنگ و تروریسم خواهد شد.

خطای استراتژیک آیت الله خامنه ای در ممانعت از مذاکره دولت روحانی با دولت اوباما در همه زمینه ها، کاملاً به زیان ایران تمام شد. تا حدی که من می فهمم، برای صلح و امنیت ایران، خاورمیانه و جهان، باید با دولت کنونی آمریکا وارد مذاکره مستقیم شد.

ایران برای دفاع از خود در برابر متجاوزان خارجی، به سلاح های دفاعی نیازمند است. اما ایران قدرتمند، لزوماً ایران مسلح نیست. ایران قدرتمند، ایران دارای نظام سیاسی دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. ایرانی فارغ از تبعیض های قومی و مذهبی و جنسیتی. ایرانی که همه ایرانیان را "شهروندان آزاد و برابر" به شمار آورد. همه ایرانیان تشنه عدالت هستند که جمهوری اسلامی از آن ها دریغ داشته است. دموکراسی (حقوق شهروندی) در داخل و صلح در خارج باید سیاست رسمی ایران باشد. اگر ایران پرچمدار صلح و حقوق شهروندی در سطح منطقه بود، اینک ایرانیان در وضعیت دیگری قرار داشتند.

با این که ترکیه بیشترین حملات را به کردها داشته و اردوغان بارها اعلام کرده است که ظرف ۱۸ ماه گذشته بیش از ۱۰ هزار تروریست کرد "پ ک ک" را در ترکیه کشته ایم ، صدها بار کردستان عراق را بمباران کرده، نیروهای نظامیش را برای مقابله با کردها به عراق و سوریه گسیل داشته؛ اما حملات رهبری اقلیم کردستان ایران را نشانه رفته است. چرا؟ برای این که بارزانی و گروهش می دانند که ترکیه عضو سازمان ناتو و دارای رابطه رسمی با اسرائیل است. اما آمریکا و اسرائیل ایران را دشمن به شمار می آورند. آمریکا هیچ گاه به اعزام ارتش ترکیه و اشغال بخش هایی از خاک سوریه و عراق- با توجه به مخالفت رسمی این دو کشور- مخالفت نکرده است و حتی به طور لفظی هم آن را سرزنش نکرده و نمی کند. همه حملات معطوف به "اهریمن ایران" است که اتفاقاً به دعوت رسمی دولت های عراق و سوریه به این دو کشور رفته است.

حکومت بارزانی هم قصد دارد تا با استفاده از اهریمن ایران به مقاصدش دست یافته و دولت های غربی را به حمایت نظامی از "استقلال کردستان" وادار سازد. ایران در طول دهه های گذشته بیشترین کمک ها را به کردهای عراق کرده است. این ها نشان می دهد که سیاست جمهوری اسلامی در تقابل با آمریکا ، اسرائیل و عربستان سعودی کاملاً به زیان منافع ملی ایران تمام شده است. حقوق شهروندی و صلح طلبی حلال بسیاری از مسائل و مشکلات است. برابری به مثابه عدم تبعیض های قومی و مذهبی و جنسیتی آرمان والایی است که باید تعقیب شود.

مدعای این نوشتار این نبوده و نیست که اگر حقوق شهروندی همه اقلیت های قومی و دینی و جنسیتی کاملاً رعایت شود، مسأله و مشکل جدایی طلبی و تجزیه طلبی حل و رفع خواهد شد. مناطق بسیار ثروتمند و تحت دموکراسی و حقوق شهروندی بریتانیا، اسپانیا، ایتالیا، و...نافی این مدعا هستند. حقوق شهروندی و برابری باید رعایت شوند، چون آرمان هایی اخلاقی هستند و تبعیض، بدترین رذایل است. صلح طلبی و عدالت طلبی همه را ملزم به رعایت برابری به مثابه عدم تبعیض می کند.

آدرس کانال تلگرام اکبر گنجی: https://telegram.me/ganji_akbar

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy