در طول قرون معاصر، جهان شاهد پدیدهای به اسم استعمار بود. ساده ترین معنای این واژه به دست گرفتن سرنوشت یک کشور توسط کشوری دیگر است. برای این منظور از ابزارهایی مانند قدرت نظامی، تسلط اقتصادی، نفوذ سیاسی و تاثیرگذاری فرهنگی استفاده میشد. در قرن بیستم جنبش استعمار زدایی بسیاری از سرزمینها را به آن چه رساند که از آن به طور عام و به تسامح به عنوان استقلال یاد میکردند. در بسیاری از این موارد این کلمه هیچ واقعیت روشن و مثبتی را نمایندگی نمیکرد.
در ورای این نگاه شکل گرا و ظاهر بین، استعمار زدایی به طور خاص، پایان به کارگیری قدرت مستقیم نظامی برای تعیین سرنوشت یک کشور بود. اما در بسیاری موارد هیچ چیز نامطمئن تر از این نبود که استقلال هم چنین پایانی بر تسلط اقتصادی، نفوذ سیاسی، توطئه گری و تاثیرگذاری فرهنگی قدرت استعماری بوده باشد.
با گذر زمان مشخص شد که کشورهای استعمارگر توانستهاند سلطهی بی محابای خویش بر مستعمرههایشان را به شکلی یا به شکل دیگر ادامه و در مواردی حتی آن را تعمیق و توسعه دهند. معدود کشورهای به استقلال رسیدهای بودهاند که توانستهاند خود را به طور بارزی از قید و بند ابزارهای نفوذ و سلطه رها سازند.
استعمار در قرن بیست و یکم
با فرارسیدن قرن بیست و یکم اما سرمایه داری و نیازهای بین المللی آن، حتی ضرورت بازگشت به استعمارگری سنتی را مطرح ساخت. تلاشی دوباره برای بهره بردن از قدرت نظامی در جهت به دست گرفتن مستقیم سرنوشت یک کشور. دو مورد افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳ نمودهای این گرایش نوین سرمایه داری جهانی برای بازسازی استعمار سنتی بودند.
در ادامهی این گرایش قرن بیست و یکمی، شاهد هستیم که چگونه یک ابزار کهنه و در عین حال به روز شده وارد صحنه میشود: تحریمها. تحریمهای اقتصادی کشورها نام دیگری برای همان تسلط اقتصادی و نفوذ سیاسی است که شکل قانونی به خود گرفته و پشتوانههای اجرایی بین المللی هم پیدا میکند. تحریم شکل نوین استعمار است. نمونهی تحریمهای اعمال شده علیه کوبا، سودان، کرهی شمالی و ایران به خوبی حکایت از آغاز این شکل جدید استعمار کهنه دارد.
منطق تحریمها در «دکترین شوک» (۱) مستتر است که براساس آن باید نخست شوکی را وارد کرد و بعد از آشفتگی و به هم ریختگی شوک شده برای کشاندن او به هر سمتی که لازم است بهره برد.
برای قدرتهای بزرگ، اعمال تحریم، - بشنوید اعمال شوک- به هر بهانه و دست آویزی خوب است: تروریسم، تلاش برای دستیابی به سلاح کشتار دسته جمعی، استفاده از سلاح شیمیایی و یا ممانعت از تولید سلاح هستهای، مخالفت با آزادی و نقض حقوق بشر و...
تحریم چه میکند؟
تحریم نوعی منزوی سازی یک کشور است در اقتصاد جهانی در یک جهان مبتنی بر اقتصاد. به عبارت دیگر تحریم، جلوگیری از دسترسی به آن چیزی است که هر کشوری برای بقای خود بدان نیاز دارد. به این معنا میبینیم که خشونت مندرج در تحریم حتی قویتر از ابزارهای غیر نظامی استقرار و تامین بقای استعمار سنتی است.
منطق حاکم بر تحریم، استعماری است. یعنی کشور تحریم کننده، به نوعی، سرنوشت کشور تحریم شونده را به دست گرفته و آن را به مرور به سمت وسویی که میخواهد میکشاند. تحریم میتواند ملتی را به خاک سیاه نشانده و نه فقط آن را از مسیر پیشرفت و ترقی بازدارد، بلکه زیر ساختهای آن را ویران، امکان رشد ساختاری در آن کشور را متوقف و آن را به سوی فقر و فروپاشی هل دهد.
البته آن چه توجیه بخش خشونت تحریم هاست اغلب نبود رژیم هایی است که فاقد مشروعیت مردمی هستند. اما حتی وجود درجه و نوعی از مشروعیت مردمی نیز هرگز مانعی برای اهداف استعماری قدرتهای بزرگ نبوده و نیست، همچنان که در مورد کوبا و ونزوئلا این امر تا حدی صادق است.
پوششهای موجه اما نادرست
این استعمار تحریم محور، بسیار ظریف و شیک عمل میکند. خود را تلاشی بد برای ممانعت از وقوع بدتر جلوه میدهد. مانند تحریمهای عراق که با خود پانصد هزار کودک قربانی گرسنگی و بی دارویی را به جای گذ اشت و به گفتهی «مادلن آلبرایت»، وزیر خارجهی وقت آمریکا، «هزینهای بود که باید پرداخت میشد» تا صدام حسین به سلاحی دست پیدا نکند که «امنیت آمریکا» را به خطر بیاندازد!! بد، به دلیل بدتر، خوب جلوه داده میشود.
برجام نمود دیگری بود از رفتار استعمار تحریمی. در حالی که کشورهایی مانند هند و پاکستان و اسرائیل بدون تحریم به سلاح اتمی دست یافتند، تلاش اتمی رژیم ایران، دستاویزی خوبی شد تا بتوان این کشور را به دایرهی مستعمرههای تحریم شده بازگرداند.
دقت داشته باشیم که تقبیح استعمار تحریمی، تایید رژیم دیکتاتوری نیست، بلکه روشن ساختن این نکته است که تحریمها با هدف رهایی ملتها از دیکتاتوریها نبوده و نیست، برای به دست گرفتن سرنوشت مردمان است به بهانههای حکومت هایی که بر آنها حکومت میکنند.
معنای استعماری برجام
در چارچوب آن چه برای طرح موضوع استعمار تحریمی بیان شد، برجام همانا حاصل یک تلاش روشن است برای استقرار یا بهتر است بگوییم تداوم و تضمین درازمدت یک رابطهی استعماری با ایران توسط قدرتهای بزرگ از جمله آمریکا و در کنار آن، البته سایر کشورهای پنج به اضافه یک. برجام، نماد استعمار تحریمی بوده و هست، اما نکتهی مهم در این میان درک این واقعیت است که برجام نقطهی آغاز یک مرحلهی نوین در روند استعمارگری در ایران است. هم چنان که مفاد این متن مشخص میکند، کشور ما قرار است برای دههها و در بعضی از موارد برای همیشه، مورد بازرسی و نظارت مداوم و شدید باشد. تعلیق کردن و نه لغو کردن تحریمها و قرار دادن مکانیزمهای بازگشت (snap back) (۲) گویای دقت در تامین خصلت درازمدت بودن طرح سیطرهی کامل بر کشور ماست. این طرح به گونهای ساختاربندی شده است که با یا بدون رژیم جمهوری اسلامی، کشور ما، برای دههها و چه بسا سدهها، زیر کنترل مستقیم و شدید قدرتهای بزرگ و نهادهای در اختیار آنها باقی میماند.
اقدام اخیر رئیس جمهور آمریکا درعدم تایید برجام نشان میدهد که این تواقفنامه ابزاری است نه فقط برای بازگشت تحریمهای مرتبط به پروندهی اتمی، بلکه زمینهای برای وضع تحریمهای جدید (اتمی، موشکهای بالستیک، حمایت از تروریسم). هرکدام از این تحریمها به مثابه بندهایی است که بر دست و پای اقتصاد و سیاست و علم و تکنولوژی و رفت و آمد ایران و ایرانی بسته میشود. در فردای فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی دولت بعدی ایران مشمول تمام این تحریمها، ممنوعیتها و محدودیتها خواهد بود. و پرسشی که باید از خود کنیم این است که چرا قدرتهای بزرگ باید علاقهای به لغو آنها داشته باشند وقتی میدانیم که تحریمهای کوبا بعد از چرخش سیاست دولت کوبا و مرگ کاسترو ادامه دارد، وقتی میدانیم که تحریمهای رژیم عراق در زمان صدام در بسیاری موارد هنوز برقرار است، وقتی میدانیم که دولت افغانستان هنوز مشمول برخی محدودیتهای دولت طالبان است و...
به این ترتیب میبینیم که قدرتهای بزرگ با بهره بردن از تحریمها، بندهای استعمار یک ملت را، در ورای این که چه رژیمی در آن کشور مستقر شده باشد، حفظ میکنند و از آن حداکثر استفاده را برای تعیین سرنوشت ممالک تحریم شده میبرند. تحریمها شمشیر داموکلس قدرتهای استعماری بر سر کشورهای تحریم شده هستند. تحریمها مستقیم و غیر مستقیم به کشورهای تحریم گر سود میرساند. نمونهی آن میزان واردات فرانسهی تحریم کننده به ایران تحریم شونده است که نسبت به قبل از برجام ۳۰۰ درصد افزایش داشته است، آن هم به دلیل ترس ایران از ایفای نقش فعال فرانسه در حفظ یا بازگشت تحریمها. (۳)
نگاهی به لیست بلند بالای وزارت خزانه داری و وزارت خارجهی آمریکا و دولتها و سازمانها و شخصیتهای مورد تحریم، به عناوین مختلف مانند خطر تروریسم و امثال آن نشان میدهد تا چه حد تحریمها، بخشی از اهرمهای مهم و قدرتمند استعماری آمریکا شدهاند. آمریکایی که بر اقتصاد جهانی مسلط است این اقتصاد را به ابزار اعمال خواستهای استعماری خود تبدیل کرده و در این زمینه حتی قدرتهای بزرگی مانند روسیه را تحت فشار قرار میدهد.
به عنوان نتیجه گیری
آری، رژیمهای بی لیاقت و ضد مردمی، در کنار حکومتهای مردمی مخالف سلطهی سرمایه داری جهانی، -و البته برای دلایلی بسیار متفاوت-، زمینههای افتادن طناب استعماری تحریمها بر گردن ملتهایشان را فراهم میآورند. پس از آن، این ملتها باید برای دههها و سدهها، حتی پس از پایان عمر ننگین این رژیمها، بهایی سنگین به قدرتهای بزرگ بپردازند و بپذیرند که سرنوشت آنها در اختیار این قدرتها باشد.
جا دارد ما ایرانیها از حالا مراقب واقعیت استعمار تحریمی قرن بیست و یکم باشیم و برای اعمال بیشتر تحریمها شادی نکنیم، چرا که هریک از آنها وبالی بر گردن نسلهای متمادی جامعهی ایران در دهههای آینده خواهند بود. درست است که تحریمها رژیم ایران را هدف قرار میدهند، اما فراموش نکنیم که آنها در فردای رژیم، ایران را هدف قرار میدهند.
وظیفهی عقلانی ما تلاش جدی و هدفمند برای پایین کشیدن رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی تا نتواند با ادامهی سیاستهای مخرب داخلی و منطقهای خود طناب استعماری تحریمها را برگردن ملت ما محکم تر نکند. هیچ کنشی برای تامین استقلال ایران امروز بیش از پایین کشیدن رژیم کنونی ضروری تر و اضطراری تر نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- http://www.naomiklein.org/shock-doctrine
۲- https://www.huffingtonpost.com/matthew-rj-brodsky/can-sanctions-on-iran-sna_b_7067388.html
۳- «پلیس بد» بیشترین منفعت اقتصادی را از برجام میبرد/ فرانسه قابلاطمینان نیست- سایت خبری الف- http://www.alef.ir/news/3960807269.html