Tuesday, Oct 31, 2017

صفحه نخست » به ياد نويسندگانى كه فحش‌خورشان ملس بود؛ ف. م. سخن

2CCA1B7E-1F14-4DAC-B4CE-5D25B7144F1D.jpegارونقی کرمانی، پاورقی نویس و رمان نویس ایرانی در سکوت خبری درگذشت. به گفته ی ناشر او، هیچ نشریه و سایتی از مرگ اش یاد نکرد.

ارونقی کرمانی به نسلی از نویسندگان تعلق داشت که فحش خورشان ملس بود. به بیان دیگر هر نویسنده ی تازه از راه رسیده ای که خود را روشنفکر می دانست، لگدی نثار او و نوشته هایش می کرد.

اهل قلم استخواندار قدیمی هم کم به این گروه از نویسندگان توهین نمی کرد.

یادش گرامی زنده یاد کریم امامی که در مطلبی یاد و نام ذبیح الله منصوری را گرامی داشت و به احترام منصوریِ داستان نویس، کلاه از سر برداشت.

نویسندگان هم رده ی ارونقی کرمانی، مثل امیر عشیری، رجبعلی اعتمادی، حسینقلی مستعان و دیگران، نویسندگان عامه ی مردم بودند. نویسندگان عامه پسند در همه جای دنیا کار می کنند و می نویسند و اتفاقا پر خواننده و پر درآمد هم هستند.

نسل متفکر پیش از انقلاب، که تصور صحیحی از جامعه و بالا و پایین آن نداشت، روشنفکری را معادل گونه ای از فکر کردن و نوشتن می دانست که مردم عادی از درک آن عاجز باشند. در این تعریف ایرادی نبود، اگر این گروه از متفکران می پذیرفتند که نهی و نفی دیگران را نباید بکنند و در یک جامعه ی سالم، باید پذیرای هر نوع تفکر و سلیقه ای باشند.

نسل متفکر پیش از انقلاب، فقط خود را قبول داشت و هر آن کس را که پایین تر از خود می پنداشت، مورد حمله قرار می داد و او را فاسد کننده ی اجتماع و عامل تخدیر مردم می دانست.

در نگاه این نسل، شاد بودن و در متن استبداد، دلخوش شدن به چیزهای کوچک گناه بود و «همه» باید به بدبختی ها و تیره روزی های جامعه چشم می دوختند و فرآورده های فکری شان، نشان دهنده ی فلاکت و محنت جامعه می بود. در غیر این صورت، شاعر یا نویسنده یا هر کس که با قلم و فکر سر و کار داشت، از گردونه ی این ها به بیرون پرتاب می شد و مورد اهانت و تمسخر قرار می گرفت.

کریم امامی، در مطلبی، داستانی از دوران فرانکلین تعریف می کرد که برای من دردآور بود. می گفت:
روزی ذبیح الله منصوری به فرانکلین آمد و تقاضای شغل به عنوان مترجم کرد. انتشارات فرانکلین که در زمینه ی نگارش و ترجمه بسیار سختگیر بود و شیوه نامه های سفت و سخت برای ترجمه و ویرایش داشت، جای امثال منصوری -که از یک جزوه ی هفتاد صفحه ای، کتاب هفتصد صفحه ای بیرون می آوردند- نبود. این موضوع که به منصوری یادآوری شد، با حزن به امامی گفته بود «البته من فرق میان ترجمه در اینجا با ترجمه برای مجلات را می دانم».

همین گونه بود سرنوشت حسینقلی مستعانِ داستان نویس که «بینوایان» ویکتور هوگو را ترجمه کرده بود. شادروان دکتر مهدی روشن ضمیر که از اساتید بزرگ زبان فرانسه در ایران بود، می فرمود که ترجمه ی مستعان از بینوایان عالی و بی کم و کسر است. ایشان ترجمه ی مستعان را با متن فرانسوی بینوایان مقایسه کرده بود و نظری این چنین داشت. ولی هم مستعان، هم بینوایان، سرنوشتی نداشتند جز فحش خوردن و مورد استهزا قرار گرفتن.

ارونقی کرمانی، داستان هایش، اخلاقی بود. مثل سایر «عامه پسند نویسان»، خیر و شر موجود در متن اجتماع را رو در روی هم قرار می داد و عاقبت شر، شکست می خورد و خیر پیروز می شد.

عیب داستان های ارونقی این بود که ساده بود و همه آن را می فهمیدند؛ ساده بود و موضوع اش از متن اجتماع بر گرفته شده بود؛ ساده بود و دارای رنگ و لعاب «روشنفکر پسند» نبود؛ ساده بود و هزاران نفر آن ها را در مجلات به شکل پاورقی می خواندند و ساعاتی را با این نوشته ها می گذراندند.

ولی ارونقی و ارونقی ها هیچ بدی یی به جامعه نکردند. اتفاقا آن ها وضع اعماق جامعه را به اعماق نشینان نشان می دادند و اوضاع مردم را برای خود آن ها تشریح می کردند.

یکی از وظایف داستان، سرگرم کردن خواننده است. داستان درس مدرسه نیست، و خواندنش اجباری نیست. خواننده باید خودش به میل خودش داستانی را انتخاب کند و خودش به میل خودش آن را بخواند. اگر داستان برایش سنگین و نامفهوم باشد، می تواند آن را کنار بگذارد و سراغ داستان سبک تری برود.

«شبه روشنفکران» ما، این اجازه را به خواننده نمی خواستند بدهند و او را محکوم می کردند. این درست نبود و درست نیست.

بعد از انتشار «بامداد خمار»ِ فتانه حاج سید جوادی، که رمانی بسیار ساده و جذاب بود، هزاران نسخه از آن فروخته شد. این موضوع برخی نویسندگان را خشمگین کرد از جمله زنده یاد هوشنگ گلشیری را که راه خصومت با این رمان در پیش گرفت و هر چه به دهان اش آمد بار نویسنده ی آن کرد. اما این رمان عامه پسند خریداری شد و خوانده شد و هنوز هم خریداری و خوانده می شود. در همان زمان عده ای از اهل قلم «جدی»، در مقابل گلشیری ایستادند و این رمان خوشخوان را مورد تحسین قرار دادند.

امروز هم داستان های عامه پسند در ایران به تعداد زیاد منتشر می شود. خوب و بد این داستان ها را باید در ژانر خودشان سنجید. ایراد کار در این است که این گونه داستان ها با داستان ها و نوشته های روشنفکرپسند سنجیده می شود که طبیعتا کاربردی ندارد.

نویسندگان عامه پسند امروز، باید یادی کنند از ارونقی کرمانی که عامه پسند نویسی را در ایران باب کرد و نویسندگان امروز باید یاد این پیشکسوت عرصه ی داستان را گرامی بدارند.

وبلاگ ف.م.سخن


مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy