این روزها بحث لغو عضویت "سپنتا نیکنام"در شورای شهر یزد به یکی از اصلی ترین سوژههای خبری و تحلیلی تبدیل شده است. عدهای تلاش میکنند این اقدام شرم آور شورای نگهبان را به نگاه متحجرانه مذهبی و عقب ماندگیهای فکری اعضای شورای نگبان نسبت دهند. در نگاهی کاملا متفاوت، عاشقان دوران طلایی با نادیده رفتن عمدی "بهانه این تعلیق " که همان فتوای متحجرانه آیت اله خمینی است همه ماجرا را در انحصارطلبی سیاسی شورای نگهبان وجناح حاکم خلاصه میکنند. تردید ندارم اغلب نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور به نوعی از اسلام سیاسی آیت اله خمینی تاثیر گرفته و میگیرد همانگونه که در ماجرای اخیر، بهانه ظاهری شورای نگهبان، سخنان دوازدهم مهرماه سال پنجاه و هشت بنیانگزار جمهوری اسلامی بوده است. اما چه کسی است که نداند "دین " و اعتقادات مذهبی مردم در حال حاضر مهم ترین ابزار برای تامین شهوات سیاسی رهبر و عوامل اوست؟ برای اثبات سیاسی بودن ابلاغیه اخیر شوری نگهبان کافی است به یاد بیاوریم که سپنتا نیکنام پیش از این به مدت چهارسال عضو شورای شهر یزد بوده بدون آنکه "اسلام خامنهای و جنتی"به خطر بیفتد. اکنون نیز چند ماه پس از آغاز دومین دوره فعالیت، به ناگاه حکم عضویت او با ابلاغیه احمد جنتی و حکم دیوان عدالت اداری، لغو شده است که البته هم زمانی این لغو، با برخی فشارهای سیاسی دیگر، معنادارو نیازمند و یادداشتی مستقل است. این مقاله، به بررسی ادعای فقهی احمد جنتی و استناد روح اله خمینی به یک حکم فقهی برای توجیه رفتار تبعیض آمیز با اقلیتهای دینی خواهد پرداخت.
کسانی که از نظریه غیراخلاقی آیت اله خمینی دفاع میکنند آن را با قاعده فقهی " نفی سبیل " وآیه صدو چهل ویک سوره نسا تطبیق میدهند که نفی کننده تسلط کافران بر مسلمانان است: " لن یجعل اله للکافرین علی المسلمین سبیلا". قبل از ورود به بحث اصلی مایلم به دونکته اشاره کنم: یک ـ بسیاری از صاحب نظران و فقیهان معتقدند عبارت " مسلم" در قرآن، تنهابرای توصیف مسلمانان به کار نرفته است. دو ـ قرآن با صراحت اعلام کرده انسانها به خاطر هیچ نوع دسته بندی بر یکدیگر برتری ندارند وتنها عامل برتری، تقواست. متاسفانه گروهی از روحانیون شیعه از جمله سردمداران نظام ولایت فقیه، به هربهانهای متوسل میشوندتا تعداد بیشتری از انسانها را در جمع "غیرخودی ها" قرار دهند. ظاهرا تفسیر تبعیض آمیز از آیه " لن یجعل اله للکافرین علی المسلمین سبیلا" جدیدترین ابزار برای نظام ولایت فقیه میباشد. فقهای متحجر شورای نگهبان در حالی یک زرتشتی را مشمول حکم کافر میدانند که از آئینِ آنان بارها درقرآن نام برده شده است. از جمله آیه شصت و دو سوره بقره، پیروان زرتشت را در جمع کسانی قرارداده که ایمان ایشان موجب رفع حزن و ترس و رستگاری ایشان در روز جزا خواهد بود. نشانه قرآنی دیگری نیز وجود درد که ثابت میکند برداشت ارتجاعی و انحصارطلبانه سران جمهوری اسلامی و تضییع حقوق اقلیتهای دینی، برخلاف سنت الهی است. قرآن ازیعقوب و ابراهیم به عنوان " مسلم" نام میبرد و بر همین اساس بسیاری از فقهای شیعه، جاری بودن احکام کفار بر یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صائبین را بر خلاف نص قرآن میدانند. حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی آئین زرتشتی را یکی از ادیان آسمانی میداند. ازسوی دیگر حتی در خصوص تطبیق "قاعده نفی سبیل" بر اهل کتاب و نیز حوزه نفوذ این قاعده، میان فقهای شیعه اختلاف نظر وجود دارد. برخی مفسران و روحانیون شیعه، عدم تسلط کافران را مرتبط باتشریع میدانند نه در زندگی روزمره و امور جاری. یکی از فقهای متاخر که حتی جدی ترین مخالف او ـ سید علی خامنهای ـ به تبحر فقهی و موفقیتهای پژوهشی ـ دینی او گواهی داده است مرحوم آیت اله سید محمد شیرازی میباشد. اودر عین حال یکی از سنتی ترین مراجع تقلید دردهههای اخیر بوده است که برخلاف رهبر اول و دوم جمهوری اسلامی، هیچگاه نگاه سیاسی را در بیان دیدگاههای فقهی خود دخالت نداده است. پس رابطه میان " مسلمان و غیر مسلمان " آنگونه که شیرازی توصیف کرده، میتواند بیانگر نگاه غیرسیاسی بخش عمدهای از جامعه مذهبی ـ سنتی به این مقوله باشد. اهمیت این نگاه و آشنایی با آن، در اینست که آخوندهای حکومتی تلاش میکنند نگاه تبعیـض آمیز خویش به غیرمسلمانان را اصیل ترین تفسیر از آیات قرآن جلوه دهند. از آن بالاتر، گاهی مقامات جمهوری اسلامی به گونهای سخن میگویند که گویی همه سخت گیریها ناشی از احکام اسلام و تمام مداراها نتیجه بزرگواری مقامات جمهوری اسلامی است. جدیدترین نمونه از این ادعادر اظهارات تلویزیونی مدرسی یزدی از فقهای شورای نگهبان مشاهده شد. او که برای توجیه اقدام خجالت آور شورای نگهبان ـ لغو عضویت سپنتا نیکنام در شورای شهر یزدـ در تلویزیون حکومتی حاضر شده بود بدون هیچ لاپوشانی ومخفی کاری اعلام کرد هیچ مجوز شرعی برای واگـذاری مناصب حکوومتی به غیرمسلمانان وجود ندارد و آنچه که استثنائا انجام میشود " از ارفاقات نظام جمهوری اسلامی است". به عبارت واضح، درنگاه فقهای دربار رهبر، مسلمانان از حقوق ویژه برخوردارند. به موجب همین نگاه، پیروان سایرادیان آسمانی در کنار خداناباوران قرارمی گیرند و آنچه به آنان محول یا واگذار میشود نه "حق ایشان " بلکه ارفاق حکومت اسلامی است.
البته این اظهار نظر در نزد صاحبان اندیشه، آنچنان سخیف و حتی شرم آور است که ظاهرا نیازی به پاسخگویی به آن وجود ندارد. اما واقعیت غیر قابل انکار در کشور ماآنست که هنوز میلیونها نفر تبلیغات حکومتی را باور میکنندوبا این توهم که " سیاست کلی نظام ولایت فقیه باالگوهای دینی تطابق دارد" بسیاری از نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را ندیده میگیرند. برای تغییر نگاه این گروه از ایرانیان، راهی جز ارائه تفاسیرمتفاوت از زبان متخصصان دینی وفقیهان دگر اندیش وجود ندارد. به باورمن، میراث مکتوب به جا مانده ازمرحوم آیت اله سید محمد شیرازی و نیز سخنرانی هایی از او که در دسترس میباشد از منابع موثق و موثر در این راه است. او یکی از مراجع تقلید سنتی است که در میان روحانیون معاصر، بیشترین آثارفقهی را تالیف نموده و صدها سخنرانی برای تبیین احکام دینی و مذهبی از او به یادگار مانده است. آنچه در ذیل میآید چکیدهای از نظرات او در خصوص تعامل باغیر مسلمانان است. (تمام موارد ذیل از نوارهای سخنرانی سید محمدشیرازی استخراج شده است).
یکـ ـ پیامبراسلام هیچگاه، هیچکس را به پذیرش اسلام مجبور نکرد. لذا پس از فتح مکه توسط پیامبر اسلام بسیاری از کافران وبت پرستان، بر آئین خویش باقی ماندند بدون آنکه محرومیتی بر آنان تحمیل شود.
دوـ حکم صریح قرآن، سنت پیامبرو امام علی، محبت به کافرانی بود که بر روی مسلمانان شمشیر نکشیدند. دستور اسلامی در مورد این افراد، عدالت کامل در معاملات، مراودات وقضاوت بود.
سه ـ عدهای از قبیله پیامبر ـ قریش ـ به کفار خزاعه، ستم کردند. پیغمبر اسلام شخصا به یاری ستمدیدگان شتافت و گفت: " خدا مرا یاری نکند اگر برای احقاق حقوق خزاعه به آنان کمک نکنم. "
چهار ـ پیامبر اسلام و امام علی برای احکام سایر ادیان، ارزش و حرمت قائل بودند. امام اول شیعیان میگفت: " اگر یهودیها به من مراجعه کنندبین آنها بر اساس تورات قضاوت خواهم کرد و میان مسیحیان بر اساس انجیل همانگونه که قرآن، مبنای قضاوت در میان مسلمانان است.
پنج ـ " کفر" هیچ کس باعث سلب حق از او نخواهدشد. از منظر دین اسلام هر کس مرتکب معصیت در برابر خداوند شوداستفاده او از نعمت هایی که خداوند آفریده، حرام است. اما این یک موضوعِ اخلاقی است و دلیلی بر سلب حقوق اجتماعی، مالی و سیاسی نخواهد بود. (معصیت میتواند کفر به خداوند باشد یا دروغگویی، غیبت و......)
شش ـ بر اساس روایات اسلامی اگر یک کافر زمین بایر و موات رااحیا نمایدآن زمین متعلق به او خواهد بودو هیچ کس حق ندارد مالکیت او و حقوق مکتسبه را از او سلب نماید.
هفت ـ این عبارت، بین فقیهان مشهور است: " اصالت الصحه فی عمل المسلم. / در رفتار مسلمانان، اصل بر صحت است ". به نظر من ـ سید محمدشیرازی ـ کلمه مسلِم در اینجا اضافه است. اصل صحت در مورد همه انسانها جاری است. مثلا هیچ مسلمانی حق نداردازدواج دو کافر را غیر مشروع بداند.
هشت ـ اغلب فقیهان، زرتشتیان را اهل کتاب میدانند اما در مورد پیروان سایر فرقهها همچون بهاییت نیز اصل صحت جاری است و مالکیت ایشان، محترم. (توجه به این دیدگاه فقهی شیرازی در شرایطی که بسیاری از بهائیان از کسب و کار محروم میشوند بسیار حائز اهمیت است).
نه ـ کفار به سه دسته تسیم میشوند. کافر ذمی یعنی کسی که زیر لوای جامعه اسلامی زندگی میکنند. دسته دوم کافرانی هستند که قرارداد حُسن سلوک با جامعه اسلامی دارند که باید با آنان با مهربانی و حسن سلوک رفتار کرد و رعایت همه حقوق آنان واجب و لازم است. دسته سوم کافران حربی هستند که با مسلمانان میجنگند. اگر کافری به جنگ مسلمانان آمد مسلمانان باید با او بجنگند و حتی بر آنان تسلط پیدا کنند اما کسی حق ندارد حقوق آنان را سلب و نسبت به معاهداتی که با ایشان منعقد شده، بی اعتناباشد.
موارد نه گانه فوق، اظهارنظرهای صریح آیت اله سید محمد شیرازی در خصوص نحوه تعامل با کافران است. اما او اظهار نظری در تفسیر" لن یجعل اله للکافرین علی المسلمین سبیلا" دارد که به نظر میرسد در تطابق کامل بااصول اخلاقی ـ انسانی است. سید محمد شیرازی در تفسیر این آیه میگوید: " معنای واقعی آیه، اینست که هیچگاه یک کافر در منطق بر یک مومنِ اهل تحقیق غلبه نمیکند. " او سپس به ین نکته اشارهی کند که " پیامبر اسلام در اوج قدرت، جلسات بحث آزاد ـ الحوار الحرـ برگزار میکرد ویک فرد عادی ـ مسلمان یا کافرـ با ایشان به مباحثه و مناظره میپرداخت. ٭
توجه به نکات فوق نشان میدهد حتی با فرضِ کافر دانستن زرتشتیها و سایر اهل کتاب، نمیتوان آنان را با استناد به قاعده تحریف شده نفی سبیل، از حقوق شهروندی و حضور در مناصب و مسئولیتها محروم کردیااز مناظره باآنان طفره رفت.
در یکی از سخنرانیهای مرحوم سید محمد شیرازی نکتهای یافتم که قبلا نشنیده بودم و نگاه من به بسیاری از امور ر ا تغییر داد. شیرازی میگوید: " حضرت علی برای یک یهودی کار میکرد و از او مزد میگرفت. " باتوجه به این داستان، کدام یک را میتوان تسلط غیر مسلمان بر مسلمان دانست: کار کردن مستقیم امام شیعیان زیر دست یک یهودی یا عضویت یک غیر مسلمان در جمعی که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل میدهند و وظیفه آن جمع، تصمیم گیری برای خدمات عمومی شهر است؟
قبلا نیز نوشتهام بر خلاف ادعاهایی که رهبر جمهوری اسلامی ومزدبگیران او مطرح میکنند مشکل جمهوری اسلامی با " گفتمان شیرازی" پایبندی برخی حامیان و مریدان شیرازیها به برخی مناسک نیست. بلکه نگرانی آنان، حریت و آزادگی است که در تعالیم و تفاسیر شیرازی وجوددارد؛ درست همانند دیدگاههای برخی روحانیون دیگر که تفسیر آنان از اسلام با نگاه ابزاری سران جمهوری اسلامی به اسلام و تشیع تفاوت دارد و روشنگریهای آنان، تداوم" مذهب سواری سران نظام ولایت فقیه " را با مشکل مواجه میسازد. متاسفانه بسیاری از ایرانیان متدین، با این تصور که نظام جمهوری اسلامی، در حال پیاده کردن اسلام میباشد نظام حاکم را با همه ضعفها وفسادهای آن تحمل و از آن پشتیبانی میکنند. بهره مندی نظام ولایت فقیه از چنین پشتیبانی، سران جمهوری اسلامی را وادار میکند در برابر ارائه تفاسیر متفاوت از دین بایستند. سردمداران نظام به درستی تشخیص دادهاند که بیان نمونه هایی از سیره نبوی و علوی که مغایرت آشکار و تباین انکارناپذیر با رفتار ولی فقیه دارد نظام را از پشتیبانی بسیاری از متدینان که حامی قذرتمند نظام هستند محروم میسازد و هر روز بر تعداد مخالفان اسلام سیاسی ـ باقرائت جمهوری اسلامی ـ میافزاید. نگرانی از چنین خطری، راز جنگ پایان ناپذیر جمهوری اسلامی با برخی گفتمانهای دینی ازجمله گفتمان شیرازی است که نگاه آن به یکی ازموضوعات مناقشه برانگیز در سطور بالا مورد توجه قرار گرفت.
نیاز به تکرارنیست که فریب کاریها و ارتکاب انواع فساد توسط سران جمهوری اسلامی، بسیاری ازایرانیان را به این نتیجه رسانده که دین و دین داری عامل اصلی همه گرفتاریهای آنان است. این گروه، همه روحانیون و هر گفتمان دینی را موجب فلاکت میدانند. طبیعی است که مخاطب این یادداشت، آن گروه از هموطنان نیستند. هدف نگارنده از نگارش این مقاله و مقالات مشابه، دعوت از برخی اسلام باوران، به تامل در نگاه و باور خود به اسلام سیاسی و کشف رابطه کاسبکارانه جمهوری اسلامی بااسلام است. این گروه اگر واقعابه اسلام اعتقاد دارند میتوانند چشم خود را باز کنند و مصیبتی راکه اسلام سیاسی بر سراسلام واعتقادات مردم آورده، مشاهده نمایند.