دولت بهار - این کار تا بدانجا پیش میرود که بسیاری از مسائل که در رژیم گذشته مورد انتقاد انقلابیون بوده است، پس از پیروزی و به حکومت رسیدن آنها، با وجود آنکه ممکن است حتی در مقیاسهای بزرگتری دوباره شکل بگیرد، اما نه تنها دیگر انتقادی از آنها مطرح نمیشود، بلکه همان انتقادات «جرم» تلقی، و ممنوع میشود.
به گزارش دولت بهار، متن یادداشت دوم مهندس رحیم مشایی با عنوان اندر باب احضاریه به شرح زیر است:
با توجه به ابلاغ احضاریه در ۲۲ آبان ماه، پس از گذشت ۵ روز کاری و با توجه به روز تعطیلی روز یکشنبه بمناسبت شهادت امام رضا (ع)، ان شاء الله صبح دوشنبه ۲۹ آبان ماه، آنچنان که بازپرسی مربوطه در احضاریه عنوان کرده است «جهت ادای توضیحات» درباره جرمهای اعلامی علیه اینجانب به دادسرای ذیربط مراجعه خواهم کرد.
مصادفت دوشنبه ۲۹ آبان ماه با اول ربیع را که بهار ماههای قمری است به فال نیک میگیرم و پیشاپیش میلاد مسعود حضرت پیامبر خاتم (ص) و امام صادق (ع) را به امام عصر (عج) و تمام پیروان مکتب رحمت از همه ملتها، ادیان و مذاهب، به ویژه ملت شریف و مهربان ایران صمیمانه تهنیت عرض میکنم. همچنین به طور خاص، ضمن تسلیت شهادت مظلومانه و جانسوز حضرت امام حسن عسکری (ع) به پیشگاه فرزند برومند ایشان، سالروز آغاز امامت آن امام همام عدالت گستر، زداینده زمین از لوث وجود ابلیسیان و برقرار کننده حاکمیت عقل و خرد را به محضر قدسی جناب انسان کامل، آئینه تمام نمای حضرت سبحان، اثبات کننده شأن و معناکنندهی خلیفة اللهی انسان، و به قاطبهی قاطع بشریت خواستگار عشق، هواخواه عدالت و دوستدار آزادی، از صمیم جان تبریک عرض میکنم و «دریده شدن پرده سیاه شب ظلمت و جهل»، «شکستن دیوار نفرت و نخوت»، «جشن جهانی آزادی و رهایی انسان از بندهای شیطانی فقر، جهل و ستم» و «تحقق جامعهی عاقل، عارف و عاشق در پرتو نظامی واحد و عادل در سراسر جهان» را از درگاه خدای قادر متعال درخواست میکنم.
بیشک انتظار چنین روزی، به درک و باوری عمیق به ضرورت مبارزه و مجاهدت با مظاهر ناراستی و بی عدالتی، و ایستادگی تمام عیار در برابر ستم ظالمان و زیادهخواهان نیاز دارد و ملت بزرگ ایران دقیقا با ایمان به آیندهی روشن بشری و با درک و قبول مسئولیت سنگین تحقق این آیندهی تابناک برای خود و همه ملتهای تحت ستم، در پی قیام پیشوای بزرگ خویش - امام راحل - به میدان آمدند و انقلابی بزرگ و پرشکوه آفریدند و با پیروزی آن، به تاسیس نظام اسلامی برای تعقیب و تحقق آرمانهای انقلابی، الهی و انسانی آن همت و اقدام کردند. بدین ترتیب ایران انقلابی تولد یافت تا یک بار دیگر شکوه و عظمت تاریخی اسلامی-ایرانی این سرزمین را زنده کند و با ارائه نمونهای فاخر از جامعهای باهر، نام ایران و ایرانی را در مسیرگشایش راه ملتها برای نفی استکبار، استبداد، ظلم و تبعیض، و استقرار عدالت، دموکراسی و آزادی بلند آوازه سازد.
اما حرکت پرشور ملت ایران در کنار دستاوردهای بزرگی که داشته است، به دلایل مختلفی که مهمترین آنها به پیشگامان و مسئولان نهضت و کشور مربوط است، با گذشت زمان، با کندی و سستی مواجه شده و از تب و تاب افتاده و یا حداقل از سرعتش کاسته است و با افول از دوران درخشش و فاصله گرفتن از موضع جنبش و جوشش، از ارائه ظرفیت لازم برای ترمیم ریزشها، از رهگذر رویشها، گویی ابا کرده است.
در این میان، دور شدن از روح و شعور انقلابی و بسنده کردن به نمادهای ظاهری و شعارهای خالی، شاید موجب میرایی در انگیزهها باشد؛ به ویژه آنکه تکرار صرف قال بی حس و حال، خود موجب ملال است.
اما دور شدن از روحیه انقلابی، خود معلول علت دیگری است که باید آن را در تغییر نگاه متولیان به مسائل و تحول در تحلیل آنها جستجو کرد و این موضوع نیز به نوبهی خود، علی القاعده ریشه در نفس، جاذبههای دنیا و شیرینی مناصب، پستها و مسئولیتها دارد که نتیجه این امر، ندیدن واقعیتهای جامعه و یا ضعف روحیه و عدم شجاعت لازم در مواجهه با آنهاست.
این کار تا بدانجا پیش میرود که بسیاری از مسائل که در رژیم گذشته مورد انتقاد انقلابیون بوده است، پس از پیروزی و به حکومت رسیدن آنها، با وجود آنکه ممکن است حتی در مقیاسهای بزرگتری دوباره شکل بگیرد، اما نه تنها دیگر انتقادی از آنها مطرح نمیشود، بلکه همان انتقادات «جرم» تلقی، و ممنوع میشود. ماحصل فاصلهگیری از روحیهی انقلابی، شکل گیری روحیهی محافظه کاری - شما بخوانید مصلحت اندیشی - و دفاع از وضعیت جاری، توجیه مشکلات و مفاسد موجود در ابتدا، و بعد ندیدن و انکار آنهاست. این سیاست تا بدانجا پیگیری میشود که مفاسد و مشکلات فراگیر میشود و تا اعماق سیستم حکومتی نهادینه میگردد و امکان اصلاح را از رهبران میگیرد که در این شرایط، توقف و درجا زدن جامعه ممکن است به پسرفت و عقبنشینی بیانجامد.
به موازات این امر، مسئولان و متولیان حکومت و مدیریت جامعه، به شکل طبقهی ممتازهای ظهور میکنند و این ترجمان اجتنابناپذیر فاصله گرفتن از عدالت و احقاق حق عمومی و مسئولیتهای بزرگ دیگری که انقلاب آرمانی بر دوش همهی پیشگامان و طلایه داران در همهی تحولات بزرگ موسوم به انقلاب در جهان میگذارد است و در یک کلام، پیشروان از توده مردم فاصله میگیرند و در این مرحله، صدای اعتراض مردان و زنان دردمند و هواخواه انقلاب که تا پیش از انقلاب «سمفونی مبارزه» نامیده میشود، حالا دیگر به نق زدن فالش گوش خراشی بدل میشود که کسی مایل به شنیدن آن نیست.
این خلاصهی داستان شکلگیری اشرافیت سیاسی و بعد اشرافیت اقتصادی است که برخی اولی را و برخی دیگر دومی را علت آن دیگری میدانند. در این روند، مطالبات عمومی انقلابی و آرمانی - که در همه جای جهان بازتاب ارزشهای مشترک الهی-انسانی ملت هاست و در انقلابهای بزرگ منجر به پیروزی و تاسیس نظامهای مردمی در قانون اساسی جدید منعکس و متبلور میشود - ابتدا نادیده گرفته میشوند، و سپس یا به صراحت و تکرار نقض میگردند و یا به روشهای گوناگون از طریق قوانین عادی دور زده میشوند.
بدین ترتیب، «طبقهی ممتازه» که بی خیال قانون اساسی و حقوق اساسی و شهروندی مردم، جز به تحکیم جایگاه سیاسی خود نمیاندیشد، در برابر درخواست تغییرات و اصلاحاتی قرار میگیرد که نهاد اجتماعی مایوس از انقلابیون، به طور اجتناب ناپذیر با ورود به صحنه سیاست، خود پرچمدار میشود و دوباره داستان انقلاب از نو تکرار میشود.
مهمترین بیماری که هر ساختار قدرت و حکومت را تهدید میکند، فاصله گرفتن از مردم و استفاده از نمایندگی سیاسی و حاکمیتی برای اعمال سلایق و اجرای برنامههایی است که در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی، و در مقیاس محلی، ملی و بین المللی، بدون مشارکت فکری و عملی آنان و صرفاً مطابق دیدگاه مسئولان و مدیران ارشد است. این خطر بزرگ هر انقلاب و نظام انقلابی و از جمله کیان انقلاب اسلامی و نظام اسلامی برآمده از این انقلاب بزرگ را که ثمرهی خون چند صد هزار شهید عزیز و گرانقدر است نیز، چنانچه به اخطارها، تذکرات و بلکه تهدیدهای امام و بنیانگذار نهضت و نظام توجه نشود تهدید میکند.
وضعیت داخلی، منطقهای و بین المللی، شرایط خاصی را بر کشور و ملت ما تحمیل کرده است. از نقطه نظر بین المللی، قدرتهای اول جهان- به هر تقدیر - اکنون عزم خود را برای درهم شکستن انقلاب و نظام جزم کردهاند. با ملاحظه شرایط و تحرکات منطقهای، به نظر میرسد درست یا نادرست، آنان موقعیت را برای ضربه زدن به کشورمان، مناسب تر از گذشته ارزیابی کرده، و به آرایشی برای حصر ایران، شکستن ساختار قدرت و حاکمیت سیاسی، و بازگشت ایران به پیش از انقلاب اسلامی روی آوردهاند. اکنون مجال برای شرح و طرح ابعاد این توطئه شوم، اندک است و به شرط وجود عمر و فرصت، آن را به آینده نزدیک موکول میکنم.
مناسب بودن و یا نبودن اوضاع بین المللی و یا منطقهای برای این کار، شاید بتواند محل مناقشه باشد، اما در این که آنها به چنین تصمیمی رسیدهاند نباید تردید کرد. خوشخیالی و غفلت در این باب، و خسارت سنگین ناشی از بیتدبیری، بسیار بزرگتر از آن است که در این مقال قابل وصف باشد.
شاید فرصت برای تغییر شرایط بین المللی و منطقهای بطور فوری و یا کوتاه مدت، کار بسیار سختی باشد، لکن مسئله مهمتر و اساسیتر، «شرایط داخلی و وضعیت ملی» است.
جمهوری اسلامی که با شعار نه شرقی و نه غربی متولد شد، باید همواره دانسته باشد که مفهوم این شعار نه آن است که باید با غرب و شرق به مخاصمه بپردازد، و نه این که، در دوام و بقای بنای وجود خود به مظاهر قدرت شرقی و غربی متکی باشد. روح انقلاب، تکیه بر خدا و خلق خداست و دانستن این نکته مهم که راه تکیه بر خدا هم از تکیه بر خلق میگذرد، ضروری است. در این میان، مسئله فوق العاده حساس که هم نگاه آسمانی و هم نگاه زمینی بر جدیت در توجه همگانی به آن تاکید زاید الوصف دارد، «بیداری مسئولان و بازگشت به مردم یعنی صاحبان انقلاب»، «واگذاری امور اجرایی به آنان»، «توجه حداکثری به خواستههای اصلاح گرایانهی آن ها» و «احترام به "جایگاه برترین" آنان در نظام حکومتی» است.
آنچه که مایه تاسف بسیار است، اوضاع نابسامان داخلی از جهت مادی و معنوی است که از آن جمله میتوان به مواردی همچون وضعیت بد معیشتی و مشاهده نشدن عزم جدی برای حل مشکلات اقتصادی، ناامیدی فراگیر و عمومی شدن این باور که وضع به سمت وخامت بیشتر به پیش میرود و مشاهده فسادها و سوء استفادهها و این احساس که مردم ملجا و پناهی برای رسیدگی به مشکلات ندارند، و از همه مهمتر و درد آورتر، سوءاستفاده دستگاههای قدرت مدار در نقض مکرر قانون اساسی و مخالفت آنان با شهروندان در اظهار انتقاد و اعلام اعتراض و نارضایتی - که از اولین درسهای انقلاب بوده است - و نقض حقوق اساسی و شهروندی مردم و در راس آنها «استقلال» و «آزادی» به عنوان مطلوب مقدم در مهم ترین و پایهای ترین شعار انقلاب یعنی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و اینکه مقامات شأن و مقام خود را به رخ ولی نعمتان خود میکشند و به آشکار با تهدید و ارعاب و وصلههای ناچسب و اتهامات بی اساس نظیر توهین و تشویش اذهان عمومی، میکوشند صدای مخالفت با ظلم و فساد و ستم را در نطفه خفه کنند و با اصرار بر دیدگاه مخرب خود، بر تداوم این راه ناصواب بکوشند، اشاره کرد؛ این در حالی است که با ملاحظهی شرایط بین المللی و منطقهای، جمهوری اسلامی اکنون بیش از هر زمان دیگری به انسجام اجتماعی و وحدت ملی که ترجمان جمعی رضایتمندی، امیدواری و روحیه بالای معنوی آحاد مردم است نیاز دارد.
مسئولان باید بدانند که سیاست انفعال و تسلیم در برابر قلدرهای جهانی، راهی جز هلاکت و سقوط کشور و نظام ندارد و سیاست تکیه بر توانمندیهای نظامی جز با تکیه بر قدرت ملی و ایجاد توازن بین المللی، راهگشا و نجات بخش نیست. برای نظامی مثل نظام ما، قدرت ملی تنها و تنها مردم هستند و تجهیز به هر امکانی برای دفع و مقابله با متجاوزین، امری قطعی و عقلانی است، لکن آنچه این امکانات را در برابر تجاوزات و زیادهخواهیهای قلدران جهانی به امری بازدارنده بدل میکند قدرت بی نظیر ملتی آگاه، هشیار، بیدار و ایستاده در پای نظامی است که در تعهد و وفاداری خود به آرمانهای انقلاب و حقوق عمومی و فردی جامعه، اعتماد آحاد ایرانیان را در بالاترین سطح در دست داشته باشد، و نه آنکه گروهی اجازه داشته باشند برای خود منافع ممتازه و علیحدهای تعریف کنند و مضافا، آن را بر منافع ملت ترجیح دهند؛ همچنان که این اعتماد ملی به فرزند رشیدشان جناب آقای دکتر احمدی نژاد، منجر به دستیابی کشور به دانش استراتژیک هستهای و قرار گرفتن کشور در رده بالای فناوری دنیا و اهتزاز پرچم عزتمندی جهانی ایران شد.
اینک و بر اساس مسئولیت شرعی، ملی و انسانی، اینجانب همانند دوستان عزیز و خدمتگزارم، به احترام مردم و قانون، و برای پاسداشت خون شهیدان، مجاهدتهای ملت بزرگ و انقلابی ایران، عزت ایرانیان پاک سرشت و نفی ظلم، با استقبال از احضاریهای که ارسال کردهاند، در عین صالح ندانستن مقامات قضایی و متهم دانستن آنها در تضعیف روحیه ملی و انقلابی جامعه، به دادسرا مراجعه خواهم کرد.
اینجانب تاکید میکنم اگر نظام و کشور برای اصلاح و تغییرات بزرگ و اساسی، به قربانیانی نیاز دارد، از صمیم جان و عاشقانه آمادگی دارم تا در این مواجههی انقلابی، هر هزینهای که لازم باشد را برای افشای ستم و کنار رفتن عناصر ناصالح از مصادر قدرت و مسئولیت، و واگذاری آنها به صاحبان حقیقی انقلاب پرداخت کنم و اطمینان دارم که این راه پر افتخار، دوباره لبخند شادی، رضایت و پیروزی را بر لبان مردان و زنان با ایمان، پاک، انقلابی، ولایی، آزادی خواه و عدالت طلب ایران سرافراز خواهد نشاند.
ان شاء الله در مقال بعدی دربارهی محتوای احضاریه، نکاتی را به عرض خواهم رساند.