رضا جانِ شکراللهی، یا همان «خوابگرد» مشهور، جمله ی شنیدنی و ایضا دیدنی و لمس کردنی سردار وحید حقانی، دستِ راست... ببخشید دستِ چپِ «آقا» را «گرفته» و آن را دستمایه یادداشت خود کرده که:
سردار وحید جان! تو البته مختاری هر جور خواستی با «تخم» رفتار کنی، ولی تخم لق شکستنی ست نه گذاشتنی.
تردیدی نیست که رضا جان، بیشتر از من در ادبیات دست دارد و به همین خاطر با مراجعه به کتب میرزاده عشقی و ذکاءالملک فروغی، ثابت نموده که تخم لق، شکستنی ست نه گذاشتنی، ولی من در این جا به عنوان فضول محله در موضوع تخم و تخم لق و تخم دو زرده، «ورود می کنم» و خدمت رضا جان عرض می نمایم که در جمهوری اسلامی، تخم لق، نه گذاشتنی ست آن طور که سردار می گوید و نه شکستنی ست آن طور که رضا جان می گوید بلکه «کردنی»ست آن طور که من می گویم!
نوع تخم هم در این مورد خاص اصلا مهم نیست. یعنی شما تخم لق در نظر داشته باشی، یا تخم دو زرده؛ تخم مرغ در نظر داشته باشی، یا تخم شتر مرغ؛ تخم سالم در نظر داشته باشی یا تخم گندیده، خلاصه هر جور تخمی در نظر داشته باشی با فعل من، در جمهوری اسلامی بیشتر کاربرد پیدا می کند تا با فعل عشقی و فروغی.
ببینید، تخم مرغ در عرصه های مختلف، معانی و کاربردهای مختلفی دارد. به عبارتی تخم مرغ هنگام بحث در باره ی صبحانه، یک معنی دارد و هنگام بحث در باره ی مسکن مهر یک معنی دیگر. در زبان فارسی، ما ضمن داشتن معانی مختلف برای کلمات واحد، موضوعاتی مانند تشبیه و استعاره و غیره هم داریم که گاه وجه شبه، و گاه مشبه و گاه مشبه به، هر یک به نحوی در جمله به ایفای نقش می پردازند که چون بحث فنی می شود و حوصله ی خواننده سر می رود در آن ورود نمی نماییم. فقط همین را داشته باشید که تخم مرغ یا به عبارت صحیح تر «تخم»، وسیله ای ست برای بیان نظر یا به قول امروزی ها نقطه نظر.
شما همین موضوع «تخم» جهانگیری را در نظر بگیرید که سردار می گوید «گذاشته» و رضا می گوید «شکسته» و من می گویم «کرده». تخم تخم است حالا مال جهانگیری ست یا مال روحانی ست یا مال سازنده ی مسکن مهر است یا مال رییس سردار، جناب آقای خامنه ای ست... خلاصه چه فرقی می کند که تخم، تخم کیست!
الان بدخیالان و هتاکان تصور می کنند چون من گفتم «تخم»، قصد و غرضی از این کار داشته ام و خواسته ام آقایان را به چیزی حواله بدهم که آن چیز، چیزِ دیگر است و این چیزی که سردار فرموده نیست. بگذار تصور کنند. من که نمی توانم به چیزی که آقای جهانگیری، با آن هیبت و صلابتی که دارد «گذاشته» یا «شکسته» یا «کرده» مثلا تخم مرغ بگویم! خجالت دارد والله! خدا سر هیچ «مرغ»ی نیاورد که شبیه به آقای جهانگیری باشد یا خدای نکرده آقای جهانگیری شبیه به «مرغ»ی چیزی باشد.
لذا، آقای جهانگیری، برایش افت خواهد داشت که تخم «بگذارد» حالا چه لق، چه سفت! چه دو زرده، چه یه زرده! یعنی شما آقای جهانگیری را در نظر بگیرید که زبان ام لال شلوار ندارد و رفته است نزد خبرنگاران جایی به حالت مرغی نشسته و دارد به قول سردار وحید «تخم می گذارد»! به خدا من شرم ام می شود حتی از به تصویر کشیدن این موضوع و دور از جان شما خنده ام می گیرد آن هم از نوع «بد جور».
پس مورد سردار و «گذاشتن» تخم حل شد.
می رسیم به مورد شکراللهی و عشقی و ذکاءالملک فروغی. ایشان می فرمایند که آقای جهانگیری، معاون ریاست محترم جمهور، تخم را شکسته.
خب جانم، ایشان تخم مزبور و بلکه هم مذکور را کجا شکسته؟ آیا طبق ارجاعی که داده اید در دهان کسی شکسته، در ماهیتابه ای جایی شکسته، روی سر و کله ی کسی شکسته؟ هر کدام از این مثال ها را که در نظر بگیریم، یک چیزی به آقای جهانگیری و آقای شکراللهی بسته می شود که ایدون مباد!
بخصوص شکستن تخم در دهان کسی که افتضاح در افتضاح می شود! حال شما ترکیب کنید تخم گذاشتن آقای جهانگیری و شکستن آن توسط خودش در دهان دیگران! آن هم چه تخمی؟! تخم لق! حال من که از تصور چنین چیزی بد شد! حال شما را نمی دانم و نمی خواهم هم که بدانم.
پس، بر اساس منطق ارسطویی، چون دو مورد اول مقبول واقع نشد، پس ضرورتا مورد سوم که مورد بنده باشد باید مورد قبول قرار گیرد. یعنی آقای جهانگیری، تخم «بکند»!
در این «کردن» حکایت ها می تواند وجود داشته باشد؛ داستان ها می تواند بر اساس آن ساخته شود؛ فیلمنامه ها نوشته شود. آقای جهانگیری تخم لق می کند:
۱- آیا آقای جهانگیری خودش تخم می کند؟
۲- آیا آقای جهانگیری تخم را به یکی دیگر می کند؟
۳- آیا آقای جهانگیری تخمِ کرده شده توسط یکی دیگر مثلا مسکن مهر را بر می دارد به یکی دیگر مثلا همون که می دونید می کند؟
بعد بر اساس این سه «گمانه»، می توان فیلم ها ساخت و نمایشنامه ها پرداخت. دیگر قضاوت اش باشد با شمای خواننده که چطور تخم ی را دوست دارید:
۱- تخم گذاشته شده
۲- تخم شکسته شده
۳- تخم کرده شده
من چون هموطنان ام را می شناسم، قطع و یقین دارم که مورد سوم را بیشتر خواهند پسندید!
* هرگونه مشابهت میان تصویر بالا با چیزی غیر از تخم دو زرده اتفاقی ست.