حراست از منافع ملی کشور و اداره بحرانهای این روزها وظیفه و ضرورتی تعیین کننده است تا موقعیت ممتاز امروز ایران در منظقه در مقابل تشدید تخاصم و دستهبندیهای بیسابقه خارجی مورد تهدید قرار نگیرد. بحرانهایی که قابلیت، اعتبار و مهمتر از همه، حد و حدود انتظارات واقعبینانه از دولت دوازدهم را به چالش میکشد.
بدیهی است که موفقیت یا شکست دولت در رویارویی با این تهدیدات تنها با رسیدن به یک راه حل مسالمتآمیز میتواند به منافع آتی ایران در منطقه تداوم بخشد و از آن طریق سیر تحولات داخلی کشور را در مسیری به پیش برد که خواسته های اکثریت را در چارچوب ایده «آشتی ملی» تحقق بخشد؛ ایدهای که در عین اصرار به ایجاد همسویی بیشتر، خواستار پایان دادن به رسم انحصارطلبی در میان برخی از جناحهاست.
برای دولت روحانی، برآمدن از عهده این وظیفه مهم در این زمان به مراتب از مذاکرات برجام ـ مشکلی که هم جامعه بین المللی و هم نیروهای تعیین کننده در داخل کشور به دلایل مختلف خواستار حل آن بودند ـ پیچیدهتر و دشوارتر است.
عدم موفقیت دولت روحانی در این وظیفه، علاوه بر زنده کردن خاطرات تلخ تلاشهای نافرجام دولت خاتمی که منجر به عدم پیشبرد آرمانهای «جنبش دوم خرداد» گردید، میتواند با توجه به سیاستهای قشری و تحریک آمیز نیروهای غیر منتخب که با شعارهای بیفایده، خستهکننده و تکراریشان همراه است، احتمالا این بار، هزینه سنگین و عواقب هولناکی را به مردم ایران تحمیل نماید.
موقعیت بیسابقه امروز ایران در کشورهائی چون عراق، سوریه و لبنان، بیش از آنکه مدیون سیاستهای از پیش محاسبه شدهی جمهوری اسلامی در ۳۸ سال گذشته باشد، عملا تا حدود زیادی مدیون سیاستهای نیمبند و ناپایدار آمریکا در خاورمیانه است که در هر مرحله کلیدی با عقبنشینیاش در منطقه همراه بوده است.
این عقبنشینیهای آمریکا، شرایط را برای پر کردن خلاء و افزایش نفوذ و قدرت ایران هموار کرده است؛ چه در لبنان در سال ۱۹۸۳، چه در عراق پس از کنارزدن صدام و خروج نابهنگام نیروهایش از آن کشور در سال ۲۰۱۱ و نهایتا با تغییر جهت و عدم تعقیب سیاست و«خط قرمز» های از پیش تاکید شدهاش مبنی بر لزوم کنار زدن بشار اسد در سوریه در سال 2012.
همچنین، ادامه سیاستهای بیحاصل و جنگ طلبانه عربستان سعودی و متحدینش در یمن، همراه با مجادلات اخیر و پر سروصدای آنها با قطر که منجر به شکافهای عظیم و احتمالا غیر قابل جبرانی در شورای همکاری خلیج فارس شده است، همزمان با اظهارات نپخته و تحریک آمیز رئیس جمهور آمریکا در ارتباط با شناسائی بیت المقدس بعنوان پایتخت اسرائیل نیز، جو را در منطقه و عرصه بین المللی برای ایران مساعدتر ساخته و فرصتی را مهیا کرده است، تا ایران بتواند با تدبیر و حوصله، سیاستهای محاسبه شدهای را در این زمان برای حفاظت از دست آوردهایش پیاده نماید.
از سوی دیگر، دشمنان منطقهای ایران، درپی شکست داعش، علیرغم نقش مثبت ایران در تحقق بخشیدن به این پیروزی، به شدت به دنبال پیاده کردن سیاستهای همهجانبهای به منظور ضدیت با ایران و جلوگیری از تثبیت موقعیت به دست آوردهاش در منطقهاند. بطور مثال، امروز ـ یرای اولین بار در ۳۸ سال اخیر ـ شرایط درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل در صورت احداث پایگاه های زمینی، هوائی یا دریائی ایران در خاک سوریه، امکان پذیر شده است. در این رابطه، نخست وزیر اسرائیل بارها علنا اعلام داشته که در صورت تثبیت سیاست احداث پایگاه های نظامی سپاه در سوریه، ایران عملا با واکنش تمام عیار آسرائیل (با چراغ سبز آمریکا) مواجه خواهد شد؛ واکنشی که ضمنا از پشتیبانی بیشتر کشورهای عربی بویژه عربستان نیز برخوردار است.
گرچه اینگونه درگیریها با اسرائیل در سوریه میتواند موقعیت طراحان چنین سیاستهائی را در درون کشور به نفع نیروهای اصلاح طلب تضعیف نماید، ولی تردیدی نیست که اینکونه درگیریها نمیتواند کمکی به تداوم حضور و تامین منافع ملی و دراز مدت ایران ـ بخصوص در راستای پیشبرد مقاصد همه جانبه اقتصادی ایران و مشارکت عمده اش در پروژههای بازسازی منطقه ـ باشد.
بنابراین، لزوم تدوین راه و روش های برنامه ریزی شده و کارساز از سوی دستگاه سیاست خارجی ایران که مشخصا مورد تائید شورای امنیت ملی نیز باشد، از اولویت خاصی برخوردار است و هدفش مبارزه با ایرانهراسی و جلوگیری از توطئه هائی است که علیه منافع ملی و دراز مدت ایران میشود.
اداره کردن درگیری کنونی کشور ما با عربستان سعودی که با حرکات تحریک آمیزش علیه منافع منطقهای ایران در چارچوب یک دسته بندی بین المللی که با شعارهای آشکار و ضد ایرانی از سوی آمریکا (از قبیل تهدیدات اخیر سفیر آنکشور دز سازمان ملل در ارتباط با حضور و مداخلات همه جانبه ایران در خاورمیانه) و تبانی پشت پرده اسرائیل با برخی دیگر از کشورهای عربی مانند مصر و امارات همراه است، موقعیت و آینده کشورمان ایران را با بحرانی جدی روبرو ساخته که مسئولیت حل صلح جویانه آن با جلوگیری از اقدامات خود سرانه و ماجراجویانه این و آن، بعهده دولت آقای روحانی است.
مهمتر اینکه این بار، اثرات برخورد «دیپلماتیک» دولت از یکسو و نیروهائی از قبیل سپاه پاسداران (که در این بخش از مسائل سیاست خارجی ایران و بویژه در کشورهائی چون عراق و سوریه دخالت مستقیم داشتهاند) از سوی دیگر با این چالش و نتایج نهائی آن در راستای حراست از موقعیت ممتاز کنونی ایران در منطقه، دارای ابعادی است که سرنوشت و آینده رقابت میان این نیروها را در تحولات اجتناب پذیر پیش رو رقم خواهد زد.
بدیهی است که هدف نیروهای خواستار تحکیم و گسترش نفوذ معنوی ایران، پایان بخشیدن به انزوای بین المللی ایران و تعریف نقش جدیدی به منظور حراست و تامین منافع دراز مدت اقتصادی ـ سیاسی ایران است که نهایتا با ایجاد ثبات درمنطقه و رفع اختلافات فرقه ای و منازعات شیعه ـ سنی، میسر میشود و این با اهداف نیروهای «غیر انتخابی» که منافع و مصالح خود را صرفا در قالب مسائلی از قبیل گسترش حضور و نفوذ شیعیان و به حاشیه راندن دیگران پوشش میدهند، کاملا متفاوت است.
مسئولانه عمل کردن همراه با اقدامات سنجیده و فاطعانه، به دور از هر نوع درگیری در قبال تحریکاتی که منافع دراز مدت کشور ما را امروز به مخاطره انداخته، حد اقل انتظارات کسانی است که در طول سالهای اخیر از آقای روحانی و دولتش حمایت کردهاند. اینک، این وظیفه دولت است که بصورت بی شائبهای به اینگونه مطالبات اولویت دهد و این وظیفه مهم و تعیین کننده را به سرانجام قابل قبولی برساند.
مهرداد خوانساری
لندن، آذرماه ۱۳۹۶