Friday, Dec 15, 2017

صفحه نخست » شایعه مرگ "اندی" و سه نکته قابل ذکر! ، علی کلائی

ali-kalaei11.jpgپیشتر هم سابقه داشته که ناگهان بمبی خبری در فضای مجازی فارسی زبان منفجر شود و همه را تحت تاثیر خود قرار دهد. از رویدادهای مهم سیاسی تا بلایای طبیعی و بالاخص زلزله که در ماههای اخیر میهنمان را صحنه تاخت و تاز خود قرار داده است. برخی از این بمب های خبری از جنس واقعیت بوده اند. اما در میان همین بمب های خبری واقعی، بمب های خبری کذب و شایعاتی نیز وجود داشته اند که فضای رسانه ای مجازی فارسی زبان را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده اند. همین آخرین و شاید تا لحظه انتشار این نوشته از آخرین هایش، بیست و دوم آذر ماه 1396. شایعه مرگ آندرانیک مددیان، خواننده خوب موسیقی پاپ که ما او را با نام "اندی" می شناسیم. خواننده 59 ساله ارمنی ایرانی که سالهاست در عرصه موسیقی پاپ فعال است، با آهنگ هایش برای مردم خاطرات شادی را ساخته و آهنگ های او پای ثابت جشن های منجر به کف زدن و حرکات موزون ایرانی هاست. 22 آذر ماه شایعه مرگ او منتشر شد و ساعاتی بیشتر اهالی فعال در فضای مجازی، از تلگرام تا توئیتر و اینستاگرام و فیس بوک را تحت الشعاع خود قرار داد. آخر الامر هم از بهزاد بلور از شبکه بی بی سی تا کوروس شاهمیری (معروف به کوروس) یار و همراه سالهای قدیم اندی در آهنگ هایی مثل "بلا"، "نیلوفر"، "آمنه" و ...، بگیرید تا خود اندی به تکذیب مسئله پرداختند و مشخص شد که قصه نه تصادف اندی با ماشین به دلیل سرعت زیاد که تصادف فرد دیگری به نام "رندی" بوده که بنا به آنچه در شبکه های اجتماعی نوشته شده از اعضای گروه اندی است یا به قول بهزاد بلور، مجری قدیمی بی بی سی فارسی که سالهاست او را در کنار هنرمندان فارسی زبان برون مرزی می بینیم، کسی بوده که با اندی در تیم فوتبال بوده یا یکی از مجریان شبکه های ماهواره ای بوده است. به هر تقدیر اندی مددیان سالم است و در آخرین پست اینستاگرام خود (تا لحظه تنظیم این مطلب) گفته که در وگاس علاقمندان خود را خواهد دید!

اما ورای ظاهر این مسئله که خبری کذب منتشر شده و ساعاتی شبکه های اجتماعی فارسی زبان را به خود مشغول داشته و بعد تکذیب شده، دستکم سه مسئله و نکته قابل ردیابی است. سه نکته ای که شاید با دقیقتر شدن در آنها و نگاهی ریزبینانه تر به ایشان بتوانیم تصویر بهتری چه از جامعه رسانه ای کشورمان و چه از متن مردم و هواداران این خواننده ها به دست بدهیم و دستکم تصویرمان از جامعه مان دقیقتر شود. یادمان نرود که با جامعه ای مواجهیم که بارها تحلیلگران را با رفتارهای خود (در انتخابات و غیره) شگفت زده کرده است.

خطای اهل رسانه

نکته اولی که به ذهن نگارنده آمد امکان بالای خطای برخی از فعالان رسانه ای است. عده ای دوستان اهل رسانه بدون اینکه در خصوص این خبر تحقیقی بکنند، به صرف اینکه در برخی از کانال های تلگرامی ذکر شده و یا خبرهایی در شبکه های اجتماعی در این خصوص پخش شده به بازنشر این خبر پرداختند و حتی برخی نیز درگذشت اندی را تسلیت گفتند! برخی از ایشان صرفا به صفحه ویکی پدیایی که معلوم نیست توسط چه کسی به روز می شود استناد کردند و برخی دیگر به گفته فردی مجعول که خود را مدیر برنامه های اندی خوانده و تائید خبر توسط او در شبکه های اجتماعی پخش شد پرداختند. در واقع اصولا در ابتدای امر برخی از دوستان رسانه ای هیچ زحمتی به خود برای تائید خبر از منابع معتبر را ندادند و صرفا برای اینکه از قافله منتشر کنندگان خبر عقب نمانند و جزو اولین ها باشند به بازنشر خبری دست زدند که از درست بودن آن مطمئن نبودند! این دوستان دقت را فدای سرعت کردند و این اتفاق بارها در شبکه های اجتماعی بالاخص تلگرام می افتد و افتاده است. صاحبان رسانه و کانالهای تلگرامی (که برخی حداقل اصول خبر و فعالیت رسانه ای را هم نمی دانند) و هر خبری که دستشان می رسد، بی توجه به درست یا نادرست بودن منبع آن منتشر می کنند. اتفاقی که افتاده را شاید بتوان با این جمله ژآن بودریار صورتبندی کرد که "امر واقع به قتل رسیده است."

قصه خبر تکذیب شده مرگ "اندی" عزیز باز این نقیصه را به رخمان کشید. کاش اهالی رسانه (نه همه برخیشان) قدری بیشتر به صحت خبر اهمیت بدهند و صحت را فدای سرعت نکنند.

مرگ، عاملی برای خنده!

مسئله دیگر از خطای تکنیکی و عجله شهروندان و هموطنان فراتر می رود. هموطنان در توئیت هایشان یا در کامنت های در اینستاگرام از مرگ "اندی" "جُک" ساختند و خندیدند! پیشتر جک سازی از مرگ را در مرگ معممین صاحب منصب در نظام جمهوری اسلامی از سوی مردم در شبکه های اجتماعی دیده بودیم. اما این رویداد این بار در اینسو اتفاق افتاد. از مرگ یک خواننده پاپ محبوب جک ساخته شد. اتفاقا جک سازانی که معممین صاحب منصب را دوست نداشتند، اندی را دوست داشتند. اما بازهم برای مرگ او جک ساختند.

بررسی اینکه چرا مسئله "مرگ" که چه در فرهنگ ملی ما و چه در فرهنگ اسلامی، شیعی یا سنی و یا برای معتقدین به دیگر ادیان و مذاهب و طریقت ها در ایران امری رازآلود و مورد احترام است به امری برای خنده و جک بدل شده، بحثی است که باید در جای خود و توسط افراد صاحب صلاحیت در این حوزه به مانند جامعه شناسان مطرح شود. اما نگارنده صرفا می تواند این هشدار را بدهد که وقتی دو دختر اصفهانی پیش از خودکشی از خود فیلم می گیرند و شادان و با خنده مفاهیم مربوط به مرگ را به مسخره میگیرند و بعد به خودکشی دست می زنند، وقتی مردمان با مرگ هر بنی بشری، از صاحب منصب حکومت تا خواننده موسیقی پاپ آن سوی آبها که اتفاقا شاد می خواند نیز جک می سازند و آن را دستمایه خنده می سازند، باید پرسید که چه شده که مرگ که زمانی امری مورد احترام، رازآلود و به نوعی مقدس در فرهنگ ما بوده امروز به امری دستمایه خنده، شوخی و طنز بدل شده است؟ در واقع در طول 4 دهه پس از انقلاب چه نوع نگاهی از مسئله "مرگ" به نسل جوان و بالاخص متولدین دهه های 60 و 70 و 80 آموزش داده شده که از چنین مسئله ای تعبیر به جک و خنده می کنند؟ شاید بد نباشد جامعه شناسان و اهالی اندیشه ما به این مسئله نیز بپردازند. البته نگاهی به تولیدات رسانه های رسمی در خصوص مسئله مرگ و داستانهای عجیب و غریبی که نقل می شود خود میتواند چشم اندازی بدهد از آنچه به خورد این نسل جک ساز از مرگ داده شده. در واقع باید دید که چه بادی کاشته شده که امروز اینگونه طوفان درو می شود!

دارم می رم به تهران!

و سومین نکته تاسف همان کامنت گذاران در توئیتر و اینستاگرام برای اندی با ترجیع بند آهنگ معروفش یعنی "دارم می رم به تهران" است. کامنت گذاران هرچند با زبانی طنز و برخی جدی از عدم تحقق این آرزوی اندی و بسیاری دیگر از میلیونها ایرانی تبعیدی در سراسر گیتی گله کردند. مخاطبان آهنگ های شاد اندی و امثال او دوست دارند که او را در تهران و ایران و میهنشان ببینند و نه در کشورهای همسایه یا اروپایی و آمریکایی در کنسرت های او شرکت کنند. این دغدغه و توجه ویژه به این آهنگ در اظهار نظرهایی که در زمان انتشار شایعه مرگ اندی گرامی منتشر شد، نشان می دهد که این مسئله برای مخاطبین این نوع موسیقی یک دغدغه جدی است و عدم حضور ایشان و کنسرت گذاری شان در ایران موجب یک نارضایتی جدی در بخشی از مخاطبین این نوع موسیقی می شود. باید اضافه کنیم که سرنوشت آنانی که آمدند و حتی به ملزومات سیستم حکومتی در ایران نیز تن دادند سرنوشت خوب و خوشی نبود. حبیب محبیان مرحوم یادمان هست.

قطعا در بررسی این پدیده که ساعاتی شبکه های فارسی زبان مجازی را به خود مشغول کرد، میتوان موارد بسیاری بیشتری یافت که مطالعه و تحلیل آنها میتواند به درک عمیقتر و درست تر از جامعه ایران برسد. وسع محدود سبب شد که بیش از این سه مورد ذکر نشود. اما یادمان نرود که در کنار رویدادهای سیاسی و فرهنگ و اجتماعی در ایران، در کنار اعتراض به بودجه بسته شده اخیر توسط دولت و مسائل دیگری که امروز مطرح و گُل رسانه هاست، این رویدادهای اجتماعی نباید از قلم بیافتند. باید آنها را دریافت و به تحلیل و تدقیق در آنها نشست. شاید اینگونه تصویر درست تری از جامعه ایران به دستمان بیاید و دستکم دردها و بیماریهای جامعه مان را بهتر و بیشتر بشناسیم. درمانش باشد برای اهل فن و آنانی که دانش این امر را دارند. باشد که آنان وارد صحنه شوند و سخنشان در جامعه ایرانی مخاطب پیدا کند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy