ایران وایر ـ آیدا قجر ـ اعتراضات مردمی به گرانی و وضعیت اقتصادی از پنجشنبه ۷ دی ماه در مشهد آغاز شد و در روز جمعه به شهرهای مختلف دیگر در سراسر ایران رسید؛ اصفهان، کرج، اهواز، رشت، ساری، قزوین و کرمانشاه یکپارچه با شعارهایی که تا «مرگ بر دیکتاتور» هم کشیده شد، وضعیت دشوار معیشتی خود را فریاد زدند. در برخی از شهرها مثل مشهد و کرمانشاه برخورد نیروهای انتظامی با مردم به خشونت هم کشیده شد و خبرها حاکی از بازداشت بسیاری از معترضان است.
«مرگ بر روحانی»، «کشور ما دزدخونه است، توی جهان نمونه است»، «عزا عزاست امروز، حقوق ملت ما زیر عباست امروز»، «اسلام رو پله کردید، مردم رو ذله کردید»، «میمیریم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم»، «ملت گدایی میکنه، آقا خدایی میکنه»، «آخوندها حیا کنید، مملکت رو رها کنید» و «شاهنشاه روحت شاد» نمونههای دیگری از شعارهایی است که طی دو روز گذشته شنیده شد و از طریق شبکههای اجتماعی منتشر شد. در این میان، ریشه یابی اعتراضهای اخیر هم به محل مناقشه جدی بین تعقیب کنندگان سیاست ایران و مقامهای دولتی تبدیل شده است.
جمشید اسدی، اقتصاددان و استاد دانشگاه در پاریس خیزش مردمی را «شگفتآور» نمیداند. او با اشاره به کاهش سریع و از بین رفتن قدرت خرید مردم، نبود تولید و اشتغال و آمار بالای بیکاری معتقد است این نارضایتیها تعجببرانگیز نیست: «از طرفی مردم حقوقشان را نمیگیرند یا مستمری بازنشستگی را با تاخیر دریافت میکنند. از سوی دیگر هزینهها رو به افزایش است و اگر هم مردم حقوقشان را دریافت کنند متناسب با رشد سریع هزینهها نیست. خصوصا که در لایحه بودجه ۱۳۹۷ پیشنهادی حسن روحانی، پیشبینی شده این هزینهها باز هم افزایش خواهد داشت. روشن است مردم از پس زندگی خودشان برنمیآیند و خط فقر گسترش پیدا میکند.»
در شبکههای اجتماعی این جریانهای مردمی و تظاهراتها به «جنبش گرسنگان» موسوم شده: «خواستههای مردمی در این خیزشها مشخص است. ممکن است همه گرسنه نباشند اما همه فقیر هستند. فقیر از نظر اقتصادی یعنی از آنچه مناسب یک زندگی شهروندیست محروماند. اگرچه مردم هیچوقت بهپاخیزی را قطع نکردند. کارگران نیشکر هفتتپه، مالباختهگان، شرکت واحدیها و ... اما امروز به چنین سطح گستردهای رسیده است. وقتی دانشآموختههای کشوری چنین بیکار هستند یعنی طبقه متوسطی وجود ندارد.»
به عقیده این اقتصاددان حکومت و دولت ایران پاسخ کوتاهمدتی برای این خواستههای مردمی ندارند. وضعیت آشفته اقتصادی که از زمان احمدینژاد به تعبیر جمشید اسدی «در همشکسته» شده، شرایط را به جایی رسانده که راهی جز «سرکوب» باقی نمانده: «احمدینژاد پولی داشت و میان مردم ریخت و توانست برای مدتی توهم ایجاد کند. اگرچه هشیاری را به دنبال داشت اما دولت کنونی این ابزار را هم در اختیار ندارد. حتی نتوانسته سرمایهگذاری را که قول داده بود طی ۱۰۰ روز به انجام برساند. خصوصا با هزینههای سنگینی که در کشورهای دیگر میشود. برای همین برای مقابله با نارضایتی مردم و بهپاخیزی آنها راهی جز سرکوب ندارد.»
رضا علیجانی، روزنامهنگار و کنشگر سیاسی هم نظر مشابهی دارد. او معتقد است اگر جمهوری اسلامی اراده بهبود شرایط اقتصادی را داشته باشد، توان آن را ندارد: «چندی پیش سپاه پاسداران اعلام کرد که برای مقابله با سرقت و اراذل میخواهد امنیت شهرها را در اختیار بگیرد که نقاب دروغ و فریبکارانهای بود. آنها هم بر اساس تحلیلهای امنیتی سیاسی پیشبینی کردهاند که نارضایتیهای اقتصادی ممکن است به شورشهای اقتصادی منجر شود. ساختار نظام خودش را برای سرکوب و برخورد بیشتر آماده میکند تا آنکه بخواهد از این وضعیت بهرهبرداری سیاسی کند.»
به باور علیجانی هم اگرچه در گذشته نارضایتیهای اقتصادی همواره با شورشها و اعتصاباتی روبهرو بوده است اما تمرکز روی گرانی و بیکاری و به شکل زنجیرهای، نوع جدیدی از اعتراضات اقتصادی مردمی است که بستر اجتماعی آن کاملا مهیاست خصوصا که «مردم از شرایط اقتصادی ناراضی هستند و بودجه پیشنهادی دولت هم آنها را عصبانیتر کرده. به ویژه بخش فرهنگی روحانی سهم بیشتری از بودجه دارد.»
به گفته او با توجه به اخبار و شنیدههایی که میگویند افرادی از جمله بسیجیها برای بهرهبرداری سیاسی میخواهند فضا را علیه دولت روحانی متشنج کنند، این مساله «بازی با دم شیر» است: «اگر بخواهند ناشیانه از این ابزار استفاده کنند با کلیت نظام درگیر خواهند شد و هزینه آن را خواهند پرداخت. اما همین مساله حکومتداران را روشن میکند که مردم از شرایط اقتصادی ناراضی هستند که برخاسته از سیاستهای نه فقط داخلی بلکه سیاست خارجی است که در اختیار روحانی نیست و همانطور که همه میدانند دست سردار سلیمانی، خامنهای، بیت و سپاه قدس است. مردم از ریختوپاشهای اقتصادی در منطقه ناراضیاند. این مساله فقط دامن دولت روحانی را نخواهد گرفت بلکه کل حاکمیت را شامل میشود.»
به باور رضا علیجانی سوق دادن اعتراضهای مردمی علیه شخص روحانی و دولت، آنهم در مشهد که پایگاه ابراهیم رییسی است «مشکوک» مینماید: «البته در تاریخ هم دیدهایم که وقتی شاه دولتی را نمیپسندید به همراه دربار و ساواک آتشی روشن میکرد تا ناتوانی دولت را نمایش دهد. اما کلید خوردن این مساله در مشهد کبریت کشیدن مخالفان دولت بر انباری است که ربطی به کبریتکشندگان و دولت ندارد. این انبار باروت است که اعتراضهای به حق مردم را به شرایط بغرنج اقتصادی نشان میدهد و بیانگر ناتوانی کل حکومت است. اگر آقای خامنهای میگوید افرادی که ده سال امکانات دولت در اختیارشان بود باید پاسخگو باشند یکی از مصادیق خودش و بیت قدرت است. کسانی که سه دهه تمامی قدرت را در اختیار داشتند باید پاسخگوی اعتراضات اقتصادی باشند.»
رضا علیجانی معتقد است که اگر اعتراضات اقتصادی ادامه پیدا کند هدف مشخصتر خواهد شد، «همانطور که در جنبش سبز پس از موضعگیری آیتالله خامنهای، شعار "رای من کو؟ " به "مرگ بر دیکتاتور" تبدیل شد، اعتراضات اقتصادی هم میتواند همین مسیر را دنبال کند. جمهوری اسلامی، دولت و بخش غیرانتخابی و ولایی تنها با تغییر در سیاست خارجی میتوانند پاسخ مردم را بدهند. حسن روحانی در دولت اول گفت که تا حالا اقتصاد برای سیاست سوبسید داده و حالا باید سیاست سوبسید سیاست را بدهد. اما آیا آیتالله خامنهای حاضر است به خاطر وضعیت اقتصادی مردم سوبسید سیاسی بدهد و از شعارهایی که همه دنیا و منطقه را علیه ایران تحریک میکند دست بردارد؟ اگر این اعتراضات با تحریکات بسیج هم اتفاق افتاده باشد به تدریج بازی به سمتی میرود که توپ به زمین بیت رهبری و سیاستهای خارجی خامنهای برسد.»