یکی از ویژه گیهای بیشتر شورشهای اجتماعی، خیزش یا انقلابها خصلت غافلگیرانه و غیر مترقبه جرقههای انفجاری آن است. هیچ اشاره، تحلیل و هشداری درباره خطرات نابسامانیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمینه ساز بروز چنین شورش هایی به معنای پیش بینی وقوع رخداد هایی از این دست نیست، بلکه در بهترین حالت به فهم چرایی آن یاری میرساند. با این همه کمتر کشوری همچون ایران این گونه سرزمین شگفتی هاست که پی درپی همگان را غافلگیر میکند. آخرین نمونه آن تظاهرات چند روزه اخیر است که از شدت شگفتی آفرینی آن گویی جنبه سورئال به خود گرفته است.
تظاهرات ضد حکومتی چند روز اخیر در بیش از بیست شهر ایران در اعتراض به گرانی، فساد، اختلاس، بیکاری و فقر اقتصادی به سرعت با شعارهایی سیاسی نظیر "مرگ بر خامنه ای"، "جمهوری اسلامی نمیخواهیم"، "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" همراه شد و حکومت و اپوزیسیون را همزمان غافلگیر کرد. طننز تلخ تاریخ درآن است که درست در ۹ دی که گویی سالروز سیطره حکومت علیه "فتنه" ۸۸ بود، به زادروز مهمترین چالش سیاسی مردم علیه حکومت اسلامی در طول حیات آن بدل شد.
ویژگی این اعتراضات را در میتوان در نکات زیر خلاصه کرد:
۱. خصلت خود انگیخته این شورشها در اغلب شهرها که فاقد رهبری یا سازماندهی از بالا و برنامه ریزی شده است. گیرم که ممکن است نخستین تجمع در مشهد به قصد تخریب روحانی توسط محافل اصول گرا سازماندهی شده باشد، اما در این صورت نیز همه شواهد نشان از آن دارد که کنترل آن به سرعت از دست سازماندگان اولیه دررفته و به حرکتی علیه کل نظام بدل شده است.
۲. سرعت برق آسای سرایت اعتراضات به شهرهای دیگر که در تاریخ ایران کم نظیر است. تنها در عرض دو روز این تظاهرات به ۲۰ شهر ایران سرایت کرد.
۳. برآمد صدای سوم و سلطه شعارهای ساختار شکنانه علیه کل حکومت و نظام هم در حوزه سیاستهای داخلی و هم منطقهای. شعارهایی همچون "جمهوری اسلامی نمیخواهیم"، "اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا"، "سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن" نمونه هایی از این شعارها است. گویی خشم فرو خفته مردم طی نزدیک به چهل سال حکومت اسلامی با بسته شدن تمام درهای تحول از درون حاکمیت در پی سرکوب جنبش سبز و به دنبال آن سرخوردگی کامل از دولت روحانی، هیچ راهبرد میانی برای طرح شعارهای اصلاح طلبانه یا اعتدال گرایانه باقی نگذاشت و ترکیدن این بغض به یکباره کل استبداد دینی در ایران را نشان گرفت.
۴. این اعتراضات کوچکترین رنگ و مطالبه دینی نداشته و با شعار "مردم را ذله کردید، اسلام را پله کردید"، وداع خود با هر نوع درآمیختن دین و دولت و استفاده از دین در سیاست را فریاد زد. نام نبردن از حتی چهرههای در حصری همچون موسوی و کروبی در این تظاهرات، گویی نشانگر آن است که تظاهر کنندگان از هر آنچه که رنگ تعلق به حکومت اسلامی دهد، فاصله گرفته و مایلند با سیمایی یکسره سکولار قد علم کنند.
۵. حضور پر رنگ طبقات محروم و خواستهای اقتصادی در این اعتراضات از یک منظر آن را به جنبش "نان" نیز بدل ساخته است. پررنگی مطالبات اقتصادی درآغاز و اعتراض به بیکاری، فقر و حق طلبی اقتصادی و اشاره به دزدیها و فسادهای دولتی خصلت عدالت خواهی این اعتراضات را برجسته ساخته است. امری که نقش مهمی در فراگیری برق آسای این جنبش ایفا کرده است.
۶. این اعتراضات که برخلاف تحولات سراسری نیم قرن اخیردر ایران نخست از پیرامون آغاز شد و سپس به مرکز (تهران) رسید، نشانگر شکاف فزایندهای میان مرکز و پیرامون است که نیازمند پرشدن آن برای گسترش همبستگی اجتماعی است. این شکاف در جنبش سبز به گونهای بود که پیرامون هرگز به مرکز نپیوست. هرچند در اعتراضات این دوره با اندکی تاخیر مرکز نیز به پیرامون پیوست که در گسترش ابعاد سیاسی این جنبش و آینده آن نقش بسزایی داشته و دارد.
۷. با این همه عدم مشارکت مردم در این اعتراضات در مناطقی که اکثریت آنان را گروههای اتنیکی تحت ستم تشکیل میدهند (همچون عمده شهرهای کردستان، آذربایجان، بلوچستان و برخی از شهرهای خوزستان) نشانگر عمق شکاف اتنیکی است که ایران با آن روبرو است. بی شک تداوم این اعتراضات و گسترش همبستگی اجتماعی میتواند به برانگیختن مردم در این مناطق نیز منجر شود. علاوه بر آن مهم است که فعالان جنبشهای اتنیکی با تشویق مردم به پیوستن به جنبش همگانی، کوتاه ترین راه تامین حقوق اتنیکی در کنار خواستهای عمومی و مشترک را از طریق عبور از جمهوری اسلامی، گسترش رفاه اجتماعی، تامین دمکراسی و جدایی دین و دولت در چهارچوب ایرانی واحد فراهم سازند.
۸. گرچه هر دو جناح در رویارویی با این اعتراضات غافلگیر شدهاند، اما تلاش هریک برای استفاده از آ برای تخریب دیگری یا نسبت دادن آن به جناح رقیب، تنها نشانگر نگرانی و وحشت هر دو جناح از اتفاقات اخیر نیست، بلکه بیش از همه نشانه شکاف گستردهای در حکومت است که قادر به واکنشی یکپارچه در سرکوب این اعتراضات نیستند. شاید راز این را که نیروهای سرکوبگر هنوز نتوانستهاند به گونهای موثر به رویارویی با این اعتراضات بپردازند، در همین شکاف فزاینده داخلی و فشارها و حساسیتهای بین المللی باید جستجو کرد.
۹ . حساسیت منطقهای و بین المللی عامل مهمی است که میتواند به عامل بازدارندهای در سرکوب خشن این اعتراضات بدل گردد. با این همه، هر نوع گذار از همدردی و حمایت از این مبارزات به مداخله گری آشکار میتواند بهترین بهانه را برای سرکوب خشن این اعتراضات فراهم آورد.
۱۰. این جنبش به رغم خصلت مسالمت آمیز خود ممکن است به سرعت به خشونت بگراید و نشانه هایی از بروز آن به چشم میخورد. چنین فرایندی نه چندان مطلوبی که نسبت به عواقب احتمالی آن باید هشدار داد، در صورت گسترش نشانه انفجار خشمی است که محصول تحمیل چهار دهه قهر حکومتی برای به خاموشی کشاندن مردم تشنه آزادی، عدالت و سکولاریسم است.
۱۱. در این اعتراضات علاوه بر شعارهای سلبی ساختارشکنانه که علیه کل نظام و به ویژه ولی فقیه متمرکز شده است، برای نخسین بار گرایش جمهوری خواه (با شعار استقلال، ازادی، جمهوری ایرانی و شعار نان، کار، آزادی) و سلطنت طلب (با شعارایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره، رضا شاه، روحت شاد و..) به طرح شعارهای اثباتی خود برای ایران پس از جمهوری اسلامی پرداختند. با این همه هنوز جنبه سلبی این اعتراضات بر جنبه ایجابی آن مسلط است و نداشتن برنامه، رهبری و سازماندهی میتواند به پاشنه آشیل آن بدل گردد. تلاش برای دستیابی به رهیافت سیاسی عملی و همگانی از جمله ضرورت طرح گشایش سیاسی از اولویتهای این اعتراضات برای تبدیل آن به یک جنبش تمام عیار سیاسی برای افزایش شانس پیروزی آن است.
۱۲. هننوز روشن نیست که این اعتراضات و انفجار خشم همگانی به کدام سو سوق خواهند یافت. آیا جمهوری اسلامی ایران قادر به سرکوب قطعی آن خواهند شد یا آن که سرعت گسترش این اعتراضات و تدوام آن ایران را در آستانه قیام علیه جباریت قرار خواهد داد. این اعتراضات نیازمند حمایت هرچه گسترده تر ایرانیان داخل و خارج از کشور و افکار عمومی بین المللی است. فرجام اعتراضات چند روز اخیر هرچه باشد، ایران را در مسیری برگشت ناپذیر قرار داده است که وجه مشخصه آن، شاید آبستن انقلابی دیگر بودن یا زمینه سازی تاریخی برای عبور از جمهوری اسلامی در قلب و مغز میلیونها ایرانی تشنه دمکراسی، سکولاریسم و عدالت است!