کیهان لندن ـ رضا پرچیزاده - با قتلِ علی عبدالله صالح، یمن به صحنهی اولین برخوردِ مستقیمِ رژیمِ ولایتِ فقیه با عربستان سعودی تبدیل شد. یمن با توجه به موقعیتِ ژئوپولیتیک خود از اهمیتِ خاصی برای عربستان برخوردار است. این کشور در بینِ دو همسایهی زمینیاش طولانیترین مرز را با عربستان دارد. دیگری عمان است که ظاهرا در کنارِ بابالمندب به عرصهی انتقالِ بیرویهی اسلحه و موشکهای جمهوری اسلامی به یمن تبدیل شده. بدین ترتیب یمن به اصطلاح حیات خلوتِ عربستان است. رژیمِ جمهوری اسلامی که از حدودِ سالِ ۲۰۱۱ به مداخلهی نظامی در یمن پرداخته، مدتی است در این کشور افسارگسیخته عمل میکند و آنجا را به پایگاهِ حمله به دیگر کشورهای عربی مبدل کرده.
در دو سه روزِ اخیر یک رشته حوادثی به محوریتِ یمن روی داده که آتشِ برخوردِ مستقیم میانِ عربستان و رژیمِ ولایتِ فقیه را تند کرده است. ابتدا حوثیها که عواملِ جمهوری اسلامی هستند به ابوظبی در اماراتِ متحدهی عربی موشکپرانی کردند. موشکپرانیِ حوثیها به عربستان و امارات البته امری بیسابقه نیست، اما این مرتبه هدف قرار دادنِ یک پایگاهِ اتمیِ در دستِ احداث موجبِ واکنشِ شدیدِ عربستانِ سعودی شد، به طوری که حوثیها را موردِ بمبارانِ هواییِ سنگین قرار داد. از طرفِ دیگر نیروهای هوادارِ علی عبدالله صالح نیز به سفارتِ جمهوری اسلامی در صنعا حمله کردند. در مقابل رژیمِ اسلامی از طریقِ ایادیاش صالح را ترور کرد.
علی عبدالله صالح بیش از سه دهه دیکتاتورِ یمن بود؛ منتها دیکتاتوری به سبکِ سنتی همچون حسنی مبارک. قدرتطلب بود اما جنایتکار علیه بشریت نبود. در جریانِ «بهارِ عربیِ» سالِ ۲۰۱۱ در یمن، صالح از مقابلِ انقلابیون در صنعا گریخت و در عربستان از کار کناره گرفت و قدرت را به عبد ربه منصور هادی واگذار کرد. با این وجود، هنگامی که حوثیها به تحریکِ رژیمِ ولایتِ فقیه در یمن بلوا به راه انداختند، صالح طمع کرد و به آنها پیوست و با منصور هادی که موردِ حمایتِ عربستان بود واردِ جنگ شد. بعد از چند سال جنگِ داخلی در یمن به رهبریِ سپاه پاسداران، صالح متوجه شد که آلتِ دستِ آخوندها قرار گرفته، و خواست از درِ مصالحه با عربستان دربیاید.
به نظر میرسد حمله به سفارتِ رژیمِ جمهوری اسلامی در صنعا در حکمِ چراغ سبزِ صالح به عربستان بوده باشد. رژیم هم بلافاصله وی را ترور کرد. تصاویری که منتشر شد نشان میدهد که تکتیرانداز مغزِ صالح را پریشان کرده. صالح رهبرِ بخشِ مهمی از نیروهای یمنی بود. قتلِ وی باعث خواهد شد یمن هرچه بیشتر در باتلاقِ جنگِ داخلی فرو برود. این در کوتاهمدت به نفعِ رژیمِ ولایتِ فقیه خواهد بود که فرصت خواهد کرد در غیابِ یک رهبرِ نسبتا با وجاهتِ ملی جای پای حوثیها را در یمن سفتتر کند. با این وجود در بلندمدت نبود رهبرانِ ملی باعث خواهد شد جایی برای مصالحه باقی نماند و کار تنها به جنگ ختم شود. و البته مصالحه چیزی است که رژیمِ جمهوری اسلامی- که میداند چوبخطاش پر شده- رویش حساب نمیکند.
در قطعِ بزرگتر، بالا گرفتنِ درگیری در یمن را باید در راستای تلاشهای ائتلافِ عربی- غربی با کمکِ استراتژیکِ اسرائیل برای بیرون راندنِ رژیمِ ولایتِ فقیه از خاورمیانه دید. ۱۵ دسامبر نزدیک است، دستگاه قانونگذاریِ آمریکا به زودی تصمیمِ خود در بابِ «برجام» را اعلام خواهد کرد، و رژیمِ ولایتِ فقیه پیشاپیش پاسخِ خود را داده به آنهایی که امید داشتند این رژیم پای میزِ مذاکره بازگردد و جامِ زهرِ منطقهای را نوشِ جان کند. تلاشهای دموکراتها در آمریکا و همچنین متحدانِ اروپاییِ آمریکا برای کند کردنِ تیغِ ترامپ در قبالِ رژیمِ ولایتِ فقیه در نهایت با تلاشهای خودِ این رژیم در جهتِ معکوس به جایی نرسید تا دنیای متمدن پای یک جنگِ بزرگ با رژیمِ ولایتِ فقیه قرار بگیرد.
وضعیتِ امروزِ رژیمِ جمهوری اسلامی را میتوان با وضعیتِ رژیمِ بعثیِ صدام حسین در پانزده شانزده سال پیش مقایسه کرد. در آن زمان هم نیروهای بینالمللی تلاشهای بسیاری کردند تا بلکه از جنگ در خاورمیانه جلوگیری کنند. آنها برای دیکتاتورِ عراق پیغام پسغامهای زیادی فرستادند و او را دعوت به مصالحه و کنارهگیری از قدرت کردند، که صدام زیرِ بار نرفت. در نهایت آمریکا و متحدانِ اروپایی و منطقهایاش مجبور شدند رژیمِ بعث را طیِ یک عملیاتِ گستردهی ائتلافی ساقط کنند؛ اتفاقِ میمونی که موردِ سوء استفادهء رژیمِ ولایتِ فقیهِ مستقر در ایران قرار گرفت و موجباتِ رشدِ فرقهگرایی در عراق و خاورمیانه را فراهم آورد.
اینک، مجموعه تحرکاتِ نظامی و تروریستیِ رژیمِ آخوندی- سپاهی در خاورمیانه نشان میدهد که آنها برای عقب انداختنِ سقوطِ رژیم راهِ جنگ با جهان را برگزیدهاند. از آنجایی که رژیم آبِ پاکی را روی دستِ همه ریخته، شایسته است کسانی که مدام مخالفانِ رژیم را به «جنگطلبی» متهم میکنند کمی به خود آیند و دست از این دروغپراکنیها بردارند. جمهوری اسلامی از بدوِ ایجادش در سالِ ۱۳۵۷ با مردمِ ایران و جهان در جنگ بوده، و تحتِ عنوانِ «صدورِ انقلاب» خاورمیانه را به آتش کشیده. در نهایت جنگطلبیِ رژیم به سقوطِ خودش از طریقِ جنگ خواهد انجامید. به اصطلاح آهن، آهن را میبُرَد. امروز مردمِ ایران و مخالفان باید آمادهی سقوطِ رژیمِ ولایتِ فقیه باشند و گذار از استبداد به دموکراسی را با حفظِ تمامیتِ ارضیِ ایران سرلوحهی کارِ خود قرار دهند.