علی کشتگر
یک پرسش از خامنهای و اطرافیانش
چه شد که در رژیم پادشاهی مردم رهبری انقلاب خود را به روحانیون سپردند، آنان را بر تارک خود نشاندند و اینک ۳۹ سال پس از روی کار آمدن حکومت اسلامی مردم علیه روحانیون قیام کردهاند؟ اگر این حوادث آن چنان که او امروز سه شنبه ۱۲ دیماه مدعی شد توطئه دشمنان خارجی است، چرا در زمان شاه که آمریکا و اسرائیل درایران بیشترین نفوذ را داشتند، توطئه و"رخنه" خارجی مانع از روی کار آمدن روحانیت نشد؟
پاسخ درست به این پرسش آن است که اعتراضات مردم صددرصد منشاء داخلی دارد. ۳۹ سال خودکامگی ولایت مطلقه فقیه ماهیت فساد آلود، تبعیض آمیز، سرکوبگر و متضاد با منافع ملی آن را چنان بر آحاد مردم آشکار ساخته که به جرات میتوان گفت که رشتههای اعتماد میان مردم و روحانیت که در انقلاب ۵۷ موجب روی کار آمدن آنان شد برای همیشه گسسته شده است. اما جمهوری اسلامی که هنوز حاضر نیست صدای اعتراض مردم را بشنود بیهوده میکوشد اعتراضات مردم را به قدرتهای خارجی نسبت دهد. شگفتا که شاه نیز اعتراضات مردم را نتیجه تحریکات انگلیس و حتی رادیو بی بی سی معرفی میکرد.
اعتراض چرا شش ماه پس از انتخاب روحانی؟
اعتراضات گسترده اخیر که تقریبا همزمان به همه نقاط ایران کشیده شد از نظر سطح و مضمون نسبت به همه اعتراضات گذشته متفاوت است که وجوهی از آن را برمی شمرم:
ـمهم نیست که جرقه این حوادث چگونه و کجا زده شد، آنچه مهم و در خور توجه است آن است که مطالبات اقتصادی و سیاسی انباشته شده و نارضایتیهای عمیق عمومی از فساد، ناکارآمدی، تبعیض و فقر و بیکاری حاصل از سیاستهای کلان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی، ایران را به انبار باروت تبدیل کرده که از این پس و تا زمانی که وضع موجود عوض نشود، هر جرقه عمدی و یا اتفاقی میتواند آتش اعتراضات عمومی را شعله ور سازد.
برخلاف تبلیغات دروغین سخنگویان جمهوری اسلامی این جنبش صددرصد منشاء داخلی و ایرانی دارد، بطور کلی از خصلت عدم خشونت برخوردار است و تحت تاثیر و نفوذ هیچ قدرت خارجی هم نیست. این اعتراضات از جنبشهای اعتراضی پیشین جدا نیست بلکه به نوعی تداوم آنان است.
-اگر پس از انتخابات اردیبهشت، روحانی زیر فشار خامنهای از وعدههای انتخاباتی خود عدول نمیکرد، و رای دهندگان از تسلیم آرای آنان به رهبر و ایادی او نومید نمیشدند، قطعا این اعتراضات آنهم به این گستردگی رخ نمیداد. اما خامنهای و نظامیان کاری کردند که مردم از رای خود پشیمان شوند و برای تحقق اهداف و آرزوهای خود راه اعتراض در پیش گیرند.
ـاین اعتراضات که ابتکار و سازماندهی آن توسط شبکههای اجتماعی انجام گرفته فاقد رهبری مشخص است. و به دلیل همین ضعف، همدی رفتارهای آن قابل پیش بینی نیست.
در این اعتراضات، جوانان لایههای کم درآمد و فقیر جامعه ایران با طبقه متوسط فرهنگی کشور همراه شدهاند که این خود دو مطالبه مبرم فقر زدایی و آزادیخواهی را در هم آمیخته و موجب گستردگی و فراگیری سریع آن به همه مناطق ایران شده است.
ـاگر احزاب سیاسی اجازه فعالیت قانونی میداشتند و میتوانستند بر شعارها و سمت و سوی حرکت این اعتراضات اثر گذار باشند، امکان ایجاد پل ارتباطی میان معترضان و حاکمیت آسان بود. که در آن صورت احتمال عقب نشینی حاکمیت در برابر خواستههای معترضان و مصالحه و ختم به خیر شدن اعتراضات بیشتربود. اما خودکامگی و کوته فکری شخص خامنهای و گماشتگان نظامی و روحانی او همه اصلاح طلبانی که میتوانستند در شرایط فراگیر شدن اعتراضات وشدت گیری بحران سیاسی نقش پل ارتباطی میان مردم و نظام حاکم را ایفا کنند عملا از صحنه سیاسی خارج کرده است.
و اتفاقا همین مساله موجب عبورمعترضان از شعارهای اصلاح طلبانه و توسل به شعارهای ساختار شکنانه شده است.
ـ با وجود آن که معترضان کلیت رژیم و هر دو جناح حاکم را هدف قرار دادهاند، اما با این همه از شعارها و رفتارها و اشارات معترضان میتوان دریافت که با وجود نومیدی از حسن روحانی و کابینه او، مردم مهمترین علت مصائب و مشکلات را خود کامگی ولایت مطلقه و نیروهای موسوم به اصول گرا که تکیه گاه او محسوب میشوند، میدانند و لبه تیز حملات خود را متوجه آنان کردهاند.
طبیعی است که در این شرایط کسانی که به روحانی رای دادهاند و امروز از رای خود پشیمان شدهاند هنوز از او انتظار دارند که از رفتار و کردار پس از انتخاباتی خود انتقاد کند، با صراحت به موانعی که در برابر وی قرار دارد اشاره کند و به مردم بگوید که چگونه و کدام ابزاری میخواهد وعدههای مبارزه با فقر و فساد، بیکاری و آزادیهای صنفی و سیاسی را عملی سازد؟
فرجام کار چه خواهد بود؟
حسن روحانی در وضعیت دشواری قرار دارد. او از یک طرف میکوشد با تکرار برخی از وعدههای انتخاباتیش معترضان را آرام کند و از سوی دیگر تلاش دارد جریان طرفدار سرکوب خونین اعتراضات را به خویشتن داری وادارد. او طرفدار عقب نشینی نسبی جمهوری اسلامی در برابر اعتراضات است و ظاهرا میداند که سرکوب خونین این اعتراضات تیشه قطعی به ریشه جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی یک راه منطقی بیشتر در پیش روی ندارد و آن عقب نشینی آشکار در برابر مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم، وآغاز فرایندی است که نهایتا به لغو امتیازات ویژه روحانیت و پذیرش آزادیهای سیاسی، آزادی همه زندانیان، سپردن مبارزه با فساد و رانت خواری به یک نهاد برگزیده و مورد اعتماد عمومی و پذیرش اراده و آرای عمومی و سپردن سرنوشت مردم به مردم است. اما با شناختی که از خامنهای و فرماندهان نظامی و امنیتی برگماشته او داریم احتمالا آنان همچنان به سرکوب میاندیشند و به این آسانی حاضر به عقب نشینی نیستند. وسعت و عمق اعتراضات مردم این بار به گونهای است که دست زدن به سرکوب وسیع آن اولا معلوم نیست به نابودی سریع رژیم منجر نشود و ثانیا آن که در صورت ساکت کردن موقت مردم نیز، هر لحظه ممکن است یک قیام عمومی وسیع تر از این در ایران شعله ور شود. به این اعتبار عقب نشینی نسبی جمهوری اسلامی و پذیرش خواستههای مبرم معترضان تنها راه حل منطقی و سازگار با منافع ملی ایران به شمار میرود. الان زمان آن است که همه میهن پرستان ودلسوزان ایران در داخل و خارج کشور برای همین راه حل تلاش کنند.
درسی که باید بگیریم
اعتراضات غافلگیر کننده مردم و ماهیت قدرت حاکم یکبار دیگر باید درسی شود برای طیف گسترده و پراکنده اپوزیسیون جمهوریخواه و طرفدار مبارزه عدم خشونت در توجه به ضرورت مبرم ایجاد جبههای از همه میهن پرستان و آزادایخواهان مخالف جمهوری اسلامی. جنبش اعتراضی مردم فقط اگر به یک مرکز ثقل معتبر رهبری کننده و مورد اعتماد عمومی مجهز شود، میتواند به اهداف خود نایل آید.
رویدادهای سیاسی و تجارب انتخاباتهای ۳۹ سال گذشته ایران نشان میدهند که عقب راندن ارتجاع مذهبی حاکم بر ایران، بدون اعتراضات گسترده اجتماعی و سیاسی مردم و صرفا از طریق شرکت در انتخابات غیرممکن است. اما سازماندهی اعتراضات و نافرمانیهای مدنی به هیچ وجه از عهده اصلاح طلبان معتقد و یا ملتزم به ولایت فقیه برنمی آید.
دو وجه توامان سیاست ورزی جامعه محور (توسعه جامعه مدنی و تکیه بر مطالبات و جنبشهای اعتراضی بدون خشونت مردم) و حکومت محور (شرکت در انتخابات و دخالت در کشمکش جناح ها). هر دو برای جنبش دموکراسی خواهی ایران لازماند. این جنبش بدون این دو جنبه که دو پای آن محسوب میشوند نمیتواند از مسیر سخت گذار ایران به دموکراسی عبور کند.
تجربه ازانقلاب مشروطه تا به امروز ایران حکایت از آن دارد که بخاطر نبود سنت احزاب سیاسی نیرومند پیش ران تحولات ایران، جنبشهای اعتراضی هستند که در فقدان احزاب این نقش را برعهده داشته و همچنان برعهده دارند.