Friday, Jan 12, 2018

صفحه نخست » جنبش مردمی تغییر رژیم و موج های آن، کوروش عرفانی


Kourosh-Erfani3.gifاعتراضاتی که از هفتم دی ماه آغاز شد ما را وا می دارد که به طور جدی در مورد ویژگی های آن بیاندیشیم و به عنوان نیروی دگرگونی خواه ضعف های آن را شناسایی و در صدد رفع آنها باشیم. جنبش اینک در ورای تحلیل های نظری صرف و آکادمیک به الگوهای قابل استفاده برای پیشبرد کار خویش نیاز دارد و به همین دلیل همفکری همه ی آنهایی که می توانند ایده های گره گشا پیشنهاد دهند را می طلبد.

جنبش و خصوصیات ذاتی آن

هر جنبش تغییرگرایی برای کسب نتیجه نیاز به سه عنصر دارد: هدف، برنامه و رهبری. هدف خواست مهم و مشخصی است که می خواهد به آن دست یابد. برنامه عبارت است از مسیر استراتژیکی که باید طی کند تا به هدف برسد و رهبری عبارت است از نیرویی که این مسیر را مدیریت و جنبش را هدایت می کند. بدون این سه عنصر، شانس موفقیت و یا حفظ دست آوردهای یک جنبش به شدت کاهش می یابد. تجربه ی این گزاره را در سال 1357 و 1388 داشته ایم.

جنبش اعتراضی دی ماه گذشته از وسعت و رادیکالیسم بالایی برخوردار بود، اما به طورمشخص این سه عنصر در آن غایب بودند: هدف روشن، استراتژی مشخص و رهبری. لیکن نباید از یاد برد که جنبش اجتماعی پدیده ای است زنده و در حال دگرگونی. زمانی که یک جنبش اجتماعی سه ضرورت لازم یعنی ‌هدف، استراتژی و رهبری را ندارد، لازم است و می تواند گام به گام این عناصر را برای خود بسازد و تدارک ببیند.

در کشورهای دمکراتیک جنبش ها این فرصت را دارند که این سه عنصر را از قبل برای خود فراهم کنند، در حالی که در کشورهای دیکتاتوری چنین امکانی وجود ندارد و لازم است جنبش، در مسیر تحول خود، این سه ضرورت را تدارک ببیند. به نظر می رسد در جنبش اخیر ایران، بر خلاف حرکت های گذشته، به دلیل وجود رسانه ها و فضای مجازی، این امکان وجود داشته باشد که به سمت حرکتی برویم که در طول زمان استمرار یابد، تکمیل شود و قدم به قدم ضعف های خود را جبران کند.

برای این منظور لازم است یک دستگاه نظری داشته باشیم تا ویژگی حرکت گام به گام را ترسیم کند. در این زمینه اشاره می کنیم به نظریه ی جنبش های موجی که در کشورهای زیر سلطه ی دیکتاتوری به وقوع می پیوندد و اجازه می دهد جنبش در طول زمان دوام بیاورد. این نظریه را می توان در درازای زمان کامل تر ساخت و تدقیق کرد.

الگوی موج به موج جنبش

خصلت طبیعی حرکت موجی در این است که یکسان و یکنواخت شروع و تمام نمی شود، بلکه بر عکس، نقطه فرود و نقطه فراز دارد و این بالا و پایین رفتن ها در کم یا زیاد شدن کنشگری در دل جنبش نقش دارد. تا زمانی که ضرورت ایجاد کننده ی اعتراضات باقی است، جنبش بالا و پایین می رود، فعالیت های آن کم و زیاد می شود، اما ادامه می یابد. اوج گرفتن و فروکش کردن، منطق یک جنش موج به موج است. کسانی که به شکل مکانیکی با این نوع حرکت های اجتماعی برخورد می کنند، فروکش کردن مقطعی را به معنای از بین رفتن و خاموش شدن آن می بینند، در حالی که چنین نیست. فراز و فرود ها می توانند به چندین نوبت برسند، اما در ادامه ی حیات خود- و وقتی ضرورت جنبش همچنان برقرار است-، در یک نقطه به موفقیت نهایی می رسند. این نوع جنبش ها تا زمانی که جامعه به حداقلی از رفاه عمومی و آزادی نرسد ادامه پیدا می کند و بعد از کسب حداقل ها می توانند ضرورت خود را از دست دهند.

با هر موجی، جنبش یک گام به جلو می رود و میزانی از سه عنصر مورد نیاز خود یعنی هدف روشن، استراتژی مشخص و رهبری را فراهم می کند. هر بار که مردم و جامعه تکان می خورند، رژیم دیکتاتوری یک گام عقب می نشیند. به طور مثال در همین چند روز اخیر نظام بر سر افزایش قیمت بنزین، حکم اعدام برای قاچاقچیان مواد مخدر، بستن فضای تلگرام عقب نشینی نشان داد. چرا؟ از ترس این که جنبش ادامه و گسترش یافته و به سمت رادیکالیزم کشیده شود. پس، با تحرک و تهاجم جنبش، نظام حاکم مجبور به امتیازدهی می شود.

به این ترتیب خیزش دی ماه ۱۳۹۶ را می توانیم به عنوان موج اول از یک سری حرکت هایی که در آینده قرار است ادامه پیدا کرده و رشد کند تصور کنیم. البته این گفته به معنای این نیست که این پدیده به شکل مکانیکی یا جبری اتفاق می افتد. اینها حاصل اراده ی کنشگران هستند.

اما هر موج با خود جنبه های مثبت و منفی، یا تاسف بار و امید بخش دارد که باید بررسی شود تا از درس هایی که می آموزیم موج بعدی را بهتر به پیش ببریم.

  • از جنبه های تاسف بار جنبش مردمی دی ۹۶: تعداد ۲۴-۲۵ نفر کشته، نزدیک به ۴ هزار دستگیری که ۵ نفر آنها جان خود را تا این جا در زندان از دست دادند. البته این نکات منفی را برخی به عنوان «هزینه طبیعی» این چنین حرکت های زیر سلطه یک نظام استبدادی می دانند. به هر روی می توان تلاش کرد با کسب آمادگی و سازماندهی این هزینه را کم کرد و به حداقل رساند، هر چند که هیچ گاه نمی توان جنبشی بی هزینه و بی مشکل را تصور کرد. به ویژه در یک دیکتاتوری سرکوبگر و رو به زوال.
  • جنبه امید بخش جنبش مردمی دی ۹۶: حرکت به سمت جلو بوده است. هر چند جنبش قدری فرود آمد اما حالا یک قدم جلو هستیم. این بار تمام جهان و حتی رسانه های محافظه کاری مثل بی بی سی و یا نمایندگان کنگره ی آمریکا و دولت های اروپا متوجه شدند که ملت ایران از رژیم جمهوری اسلامی به طور عمیق و گسترده تنفر دارد. تا همین چهار هفته پیش یک اجماع جهانی بر سر این نکته نبود و هنوز حرف از انتخابات آخر و مشروعیت دولت روحانی بود. با اعتراضات سراسری اخیر، مردم ایران به این جو کاذب تبلیغاتی پایان دادند و این نکته را جا انداختند که دیگر این رژیم را نمی خواهند.

گام های بعد جنبش:

در موج بعدی، مردم ایران می روند که هدف جنبش خود را مشخص کنند. هرچند الان هم نشانه هایی از این تعیین هدف وجود دارد. با شعار کلیدی: «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» مردم نشان دادند توهم ساخته و پرداخته ی دستگاه تبلیغاتی رژیم، در مورد وجود دو گرایش متفاوت در نظام، دیگر توسط بخش عمده ای از جامعه ی ایران زدوده شد و حنای اصلاح طلبی دیگر رنگ ندارد. خواست مردم به نحو بارزی در جهت کنار زدن رژیم فرسوده و ورشکسته شکل گرفته است. حال لازم است که در گام بعدی، جنبش به سمت مشخص کردن استراتژی خود برود، یعنی از چه راهی می خواهد کنار زدن این رژیم را به پیش ببرد.

سپس، وقتی که هدف و استراتژی در امواج بعدی اعتراضات اجتماعی تعیین شد، می رویم به پای این که کدام جریان قرار است آن را رهبری کند. این جریان می تواند مردمی باشد یا وابسته، دمکراتیک باشد یا حتی مستعد استبداد، اما به دست گرفتن رهبری جنبش برای این جریان فقط بستگی به این خواهد داشت که آیا می تواند حرکت را در مسیر خود به سوی هدف هدایت و مدیریت کند یا خیر. هر نیرویی که بتواند جنبش را سازماندهی کند آن را رهبری هم خواهد کرد.

فراموش نکنیم که سیاست عرصه ی قدرت است و اگر یک جریان سیاسی در صحنه، نفر، امکانات، تجربه، دانش و توان سازماندهی داشته باشد، به نحوی که جنبش را به سوی کامیابی به پیش برد، همان جریان، رهبری جنبش را در دست خواهد گرفت، چه دیگران را خوش آید چه نیاید. همان اتفاقی که در سال ۵۷ روی داد، جریان ارتجاعی خمینی و فرصت طلب مؤتلفه ی بازار سوار بر موج اعتراضات اجتماعی شد و قدرت را به چنگ آورد. این که مردم یک جریانی را بخواهند یا خیر، دوست داشته باشند یا نه، تا زمانی که به عنوان توده های سازمان نیافته در برابر یک قدرت سازمانیافته قرار بگیرند، نمی توانند کاری از پیش ببرند.

در جنبش های موج به موج، کار بر اساس یک منطق عمل گرا به پیش می رود:

موج اول: فرازی که جنبش را به راه می اندازد، بعد از آن فرود می آید تا خود را بازسازی و سازماندهی و پیدا کند.

موج دوم: که در آن جنبش برای خود هدف مشخص می کند، این که موج بعدی چه زمانی خواهد بود را دقیق نمی دانیم ولی قدر مسلم در راه است.

موج سوم: جنبش بر اساس هدفی که برای خود تعیین کرده مسیر رسیدن به آن را به عنوان استراتژی حرکت مشخص می کند.

موج چهارم: جنبش که حالا هدف و مسیر دستیابی به آن را برای خود مشخص کرده است می رود تا رهبری خود را انتخاب کند.

وقتی که از این منطق حاکم بر حرکت های موجی خبر نداریم با هر فرازی هیجان زده شده و احساس نزدیک بودن به نقطه ی پایان و پیروزی را داریم و با هر فرودی تصور می کنیم که جنبش خوابیده و سرخورده می شویم. این در حالیست که باید دریابیم یک جنبش اجتماعی مانند دو صد متر نیست، به مثابه یک دو چهارصد متر امدادی است و شاید، به باور برخی، دو ماراتون است. گام به گام باید پیش رفت، به جنبش پرداخت، آن را تغذیه کرد، نقاط ضعف را برطرف کرد و نقاط قوت را تقویت، تا در خیزش و موج بعدی یک گام دیگر به جلو برود و در نهایت، به پیروزی دست یابد.

بنابراین نمی بایست با هر فروکشی سرخورده شد، باید به کسب آمادگی، سازماندهی و بالا بردن سطح آگاهی ادامه داد. زمان مشخص برای به نتیجه رسیدن جنبش نباید تعیین کرد. برخی تحولات داخلی و خارجی می تواند به آن شتاب بخشد و یا آن را کند سازد. اما پرسش اساسی این است که آیا هدف مشخص است و آیا در حال پیشرفت در مسیر هستیم یا خیر. اگر بلی از طریق چه روش هایی؟ آیا به سمت اعتصابات سراسری برویم و یا اعتراضات فعال و گسترده .... یا راه دیگری؟ کسانی که برای این پرسش ها جواب های مشخص و عملی دارند همان هایی هستند که رهبری جنبش را و پس از پیروزی، قدرت سیاسی را، در دست خواهند گرفت.#

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy