عليرضا كيانپور - اعتماد
اعتراضات، ناآراميها يا هر عنوان ديگري كه بهوقوع پيوست حالا ديگر به پايان راه خود رسيده است. تحولي و تحركي اجتماعي كه محاط كردن مختصات آن در اصطلاحات برآمده از ادبيات سياسي و ترمهاي علم سياست، آن را بيش از آنكه خيزش يا جنبش بداند، مفهوم سومي تعريف خواهد كرد. با اين حال شايد سوالي كه اين روزها كمتر مورد توجه قرار گرفت اين بود كه جريان اصلاحات به عنوان گفتماني سياسي-اجتماعي كه طي دهههاي اخير همواره سعي كرده خود را به عنوان منتقد مشروع و قانونمند حاكميت، حامي مطالبات قانوني شهروندان و مدافع اِعمال تحولاتي درچارچوب قانون اساسي در راستاي منابع و مصالح ملي تعريف كرده، كجاي اين مسير تحولات ايستاده است.
با اين همه، بگذاريد پيش از ورود به بحث پاسخگويي به اين سوال به نكته مهم ديگري كه در اين مباحث مغفول مانده، بپردازيم. آنكه اساسا مسائلي كه اين روزها كشور را دستخوش تحولاتي اساسي در سطح اجتماع و سياست كرد و عملا منجر به واكنش اكثر قريب به اتفاق مسوولان امروز و ديروز مملكت و سياسيون داخل و خارج كشور كرد به لحاظ طبقهبندي مفهومي و از منظر تعاريف ترميك در علم سياست چه بوده است. بماند كه ظاهر امر نشان ميدهد با توجه به انچه رويداد«جنبش» و «خيزش» نبوده،لاجرم توصيف ماوقع را بايد در مفهومي ديگر جستوجو كرد.
علماي علم سياست در تعريف و چارچوبمند كردن اين اصطلاح و تمييز ميان آن با «جنبش» و «خيزش» اگرچه به وجود شباهتهايي ميان اين سه معترفند اما درعين حال اعتقاد دارند وجود بعضي عناصر در يكي، و فقدان برخي عناصر ديگر در آن ديگريها، محل و منشأ تفاوت و تفاوتهايي است كه اين سهگونه رويداد اجتماعي را با يكديگر متفاوت ساخته است. تا آنجا كه بهزعم متفكران علم سياست همانطور كه ميان مفاهيمي كلان همچون انقلاب، اصلاحات، قيام و... تمايزهايي اساسي وجود دارد، ميان برخي تحولات و تحركات اجتماعي همچون«خيزش» ، «جنبش» و از اين دست مفاهيم نيز تفاوتهايي ديده ميشود؛ البته متفكران همزمان به شباهتهاي غيرقابلانكار اين مفاهيم معترف بوده و ميدانند وجود عنصري بهظاهر ناچيز در يك تحول اجتماعي و فقدان عنصري در تحولي ديگر ميتواند منشأ اين تفاوتها باشد. تا آنجا كه اگر در يك نگاه كلي، هرگونه حركت اجتماعيِ اعتراضي بعضا خشونتآميز گروههايي از جامعه بهمنظور اعمال تغييراتي در وضعيت سياسي- اجتماعي آن جامعه را نوعي قيام اجتماعي بدانيم، آنچه در ادبيات سياسي به عنوان خيزش يا جنبش نام برده ميشود، مفاهيمي است كه برحسب ميزان خشونت، نوع راهبري سياسي و چگونگي نيل به اهداف و نحوه حمايت از آن تحولات اجتماعي از داخل يا خارج كشور، يكديگر متفاوت و متمايز خواهند بود.
بر اين اساس، در يك نگره كلي، اين سوال مطرح است كه اگر عدهاي بدون هماهنگي و مقصد سياسي مشخص، بر اثر محرك خاصي دست به ناآرامي بزنند و نظم جامعه را مختل كنند، اين اقدام اجتماعي بهزعم علماي سياسي چه خواهد بود. حال آنكه اگر همين اقدام جمعي بر پايه ارادهاي متكي بر تفكر و تشكل با حمايت عمومي صورت گيرد، از آن به عنوان «خيزش» نام ميبرند. از آن سو در حالي كه در اقدامات بدون هماهنگي و مقصد سياسي مشخص، اراده جمعي وجود ندارد و ممكن است از يك فرد شروع شود، اما اراده جمعي در خيزش، اصل و اساسي غيرقابل انكار است. تا آنجا كه بهلحاظ سياسي، بعضا خيزش را مرحلهاي آبرومندانهتر از اين دست تحركات كور اجتماعي دانستهاند. بماند كه اين گفته لزوما نه به معناي تاييد خيزش در قياس با اين دست اقدامات خشن است و نه بالعكس. در اين دايره گفتماني، اما مفهومي ديگر نيز مورد بحث قرار ميگيرد. «جنبش» كه در قياس با دو گونه قبلي، بهمراتب نظاممندتر و مديريتشدهتر است و از آن به عنوان شكل تكامليافته خيزش ياد ميشود كه ايده اجتماعي و سياسي مشخص و مدوني دارد.
با اين مقدمه حال شايد بتوان آنچه كشور در روزهاي گذشته درگير آن بود را تعريف كرد. با نگاهي به اين تعاريف و تطبيق آنچه در خيابانهاي برخي شهرهاي بزرگ و كوچك كشور رخ داد، به نظر ميرسد تحولات اجتماعي ايران كه از روز ششم و هفتم ديماه در مشهد و برخي ديگر از شهرهاي شرق كشور آغاز شد و آهستهآهسته به سمت نيمههاي مركزي، غربي و بعضي نقاط شمال و جنوبي گسترش يافت را ميتوان با نگاهي تلويحي و بسيط، تحركي اجتماعي بدون هدف مشخص و بدون راهبري و مديريت سياسي و از بالا به پايين، كه بهگفته ناظران و تحليلگران بيش از هرچيز بهدلايلي همچون «فقر»، «بيكاري» و «تبعيض» رخ داد.
حال فارغ از تعريف و تبيين اين رويداد مهم اجتماعي-سياسي نكات ديگري نيز در بازخواني اين رخداد تاريخي، حائز اهميت است كه شايد يكي از مهمترين نكات در اين مقال، جايگاه جريان اصلاحات به عنوان يك جريان سياسي قانونمند داخل نظام باشد كه همواره سعي كرده خود را به عنوان جرياني منتقد و طرفدار حقوق مشروع مردم تعريف كند و با اتكا بر مشي عقلاني، قانونمند و مبتني بر مصالح و منافع ملي، با رويكردي تدريجي و زمانمند، زمينهساز اعمال اصلاحات ضمني و درصورت نياز اساسي اما متكي بر قانون اساسي در حاكميت و به نفع حقوق و مطالبات مردم شود.
در چنين شرايطي با كنار هم قرار دادن اين دو گزاره يعني اصل بروز ناآرامي خشونتآميز اجتماعي حدودا يك هفتهاي در برخي شهرهاي كشور و جايگاه جريان سياسي اصلاحطلب پيش و پس از اين اعتراضها درمييابيم، نخي نامرئي ميان اين دو موضوع بهظاهر نامربوط قابل رويت است. تا آنجا كه رسانههاي خارجي بعضا حرفهاي با سابقه چند ١٠ ساله و البته همان يكي دو كانال تلگرامي نوپا كه در اين روزها بهخط آتش اعتراضهاي خياباني تبديل شده و سعي كردند بهزعم خود فقدان مديريت و راهبري سياسي اين تحركات سياسي-اجتماعي را پوشش داده و بهنوعي اين اعتراضات خشونتآميز را هدايت كنند، در يك نقطه، همدل و همكلام شدند؛ اينكه حال كه زورمان به اصل حاكميت نميرسد و باوجود شعارهاي پرشور و انقلابي، خاصيت تاثيرگذاري و ايجاد تحول نداريم، اگر نميتوانيم حتي زمان برپايي اين تجمعهاي اعتراضي را چند روز بيشتر كش بدهيم و نيز اگر نميتوانيم فريادهاي ناشي از عصبيت جمعيت معترض و البته پايبند به اصول اساسي ملي و حاكميتي را به نوعي انتقاد اساسي و هدفمند از حكومت و حاكميت تبديل كنيم، لااقل اصلاحطلبان را به عنوان يك جريان منتقد درون نظام كه همواره مياندار نزاعهاي سياسي داخل كشور بوده و ضمن دنبال كردن مطالبات مردم، قدرت چانهزني با حاكميت و تاثيرگذاري در تصميمات را داشته و نيز در مقاطعي حتي توانسته به پشتيباني مردم، نهادها، سكوها و تريبونهاي حاكميتي را در اختيار گرفته و صداي مردم باشد، از ميدان بهدر كنيم كه مگر در آن صورت، نااميدي مردم از اصلاحات دروني و زمانمند، موج معترضان را به سمت بديلهاي بيپشتوانه اين معاندان پيش ببرد. بديلهايي كه يك روز تحت لواي فرزند شاه مخلوع سنگر ميگيرند و فرداي روز با دشمنان قسم خورده مردم و صاحبان اردوگاه اشرف كه در جنگ تحميلي و پيش و پس از آن، حقيقت و ذات وجوديشان را نمايان ساختند، همقسم ميشدند.
همزمان توجه به اين نكته نيز حائز اهميت است كه اصلاحات و جريان اصلاحطلب و دموكراسيخواه در كشور تنها با اين دشمنان خارجي دست بهگريبان نيست و ازقضا، باوجود آنكه عداوت دشمنان خارجنشين اين روزها علنيتر و آشكارتر از هميشه نمايان شده، نابرادري دشمنان داخلي در تمام اين سالها مشكل اصلي اين جريان بوده است. آنجا كه يك روز جريان اصلاحات را فريبخورده و بازيچه ايادي غرب دانسته و روزي ديگر اين جريان معتقد به منافع ملي و پايبند به قانون اساسي را با محدوديتهاي گاه و بيگاه به حبس و حصر كشاندند.
در چنين شرايطي اما سوال اساسي اين است كه پاسخ اصلاحات بايد به اين عداوتها و نامردميها چه باشد. اصلاحطلبان امروز بايد در اين شرايط حساس تاريخي چگونه وارد ميدان شوند كه نه دشمنان خارجي شاد شوند كه احيانا فشارشان در اين روزها آنها را از مرز و محدوديت عقلانيت خارج كرده و به دايره افراط انداخت و همزمان چگونه عمل كنند كه دشمنان داخلي، جايگاه و محبوبيتشان نزد قاطبه مردم را به مخاطره نكشانند. جايگاه و محبوبيتي كه با اتكا به بررسي نتايج چند انتخابات اخير غيرقابل كتمان است.
شايد بهترين تجويز براي آينده راه اصلاحات و اصلاحطلبان بازگويي همان مشي و روشي است كه اين گروه سياسي طي روزهاي اخير البته بدون هماهنگي مشخص و بدون آنكه دليلي براي حسابشده و مديريتشده بودنش در دست داشته باشيم، به كار بست. اصلاحطلبان اگر اين روزها از هر دو سوي مرز مورد عتاب و سرزنش قرار گرفتند و به ظاهر از اينجا مانده و از آنجا رانده شدند، در عوض ذرهاي از اصول خود عدول نكردند. اصلاحات كه در تمام طول حيات چند دههاي خود، همواره بر لزوم اصلاح درونگفتماني حاكميت در چارچوب قانون، پافشاري بر حقوق مشروع تك تك شهروندان و البته دوري از هرگونه خشونت و اقدام آشوبطلبانه تاكيد كرد، امروز و در اين روزهاي سخت هم ذرهاي تغيير موضع نداده است و به اين اعتبار، اگر اكثريتي شامل بيش از ٢٤ ميليون نفر از اين ملت در خردادماه امسال بهپشتوانه همين مشي و مرام جريان اصلاحات، به ميدان آمده و از نسخه بهمراتب معتدلتر اين گفتمان كه در دولت تدبير و اميد و اعتدالگراي روحاني نمود يافته بود، حمايت كردند، طبيعتا ادامه راه را نيز بايد بهخاطر همان روش و منش همراه اصلاحات بمانند. حال اينكه چه ميشود اصلاحات كه روزگاري بهخاطر پافشاري بر اصول خود مبتني بر ٢ محور «حمايت از حقوق مشروع شهروندان» و «پرهيز از خشونت» همچون تمامي جريانات رفرميست تاريخ بشر مورد تاييد عقلاي جهان قرار ميگيرد، امروز به سيبل منتقدان تبديل شده و بهخاطر پافشاري بر همان اصول به اصطلاح فحش ميخورند، مسالهاي است كه بايد بيش از اين مورد مداقه قرار گيرد. با اين همه آنچه مسلم است، اصلاحات امروز همان اصلاحات ديروز و پيش از آن است كه با اتكا بر اصولي مشخص، چشم به صبحي صادق دارد و عتاب احتمالي امروز از جانب سياستمدار داخلي و آن رسانه خارجي را نيز صرفا نشيبي ميبيند، در اين راه پر فراز و نشيب بهسمت افقي روشن!