کاربران ایرانی تلگرام در داخل کشور، شب گذشته پس از گذشت چند روز از فیلتر پیام رسان تلگرام که به دنبال تظاهرات سراسری در کشور صورت گرفت شاهد رفع فیلتر آن بودند. تقریبا مدت زیادی است که لایههای بالای قدرت در ایران تلاش زیادی انجام دادند تا فضای مجازی و به ویژه پیام رسان تلگرام را عامل بسیاری ازمشکلات اجتماعی، فرهنگی و البته سیاسی که ترجمان آن در ادبیات سیاسی حاکمیت تشویش افکار عمومی است معرفی کنند. اما این استدلال از فرط بی پایه بودن تقریبا توسط هیچ یک از طبقات اجتماعی حتی در میان هواداران حکومت پذیرفته نشد و در کنار پارهای از دلایل دیگر که توضیح خواهم داد زمینههای بد نامی بیشتر حکومت را فراهم کرد.
۱- نظام سیاسی مستقر در ایران دارای ماهیتی غیر دمو کراتیک و به لحاط تبار شناسی در نظامهای سیاسی جهان، نظامی متعلق به عصرپیشا رو شنگری، و قرون وسطی با حاکمیت روحانیت است. جدال مدرنیته / سنت، سبک زندگی سنتی / مدرن و دموکراسی / استبداد جدالهایی بودند که علی رغم تلاشهای جدی حکومت برای از بین بردن آنها به حیات خود ادامه دادند. صورت بندی این جدالها را میتوان در جریان انقلاب فرهنگی و سرکوب مخالفان سیاسی، اجباری کردن حجاب، (قانون حجاب اجباری، کارکرد سازمان تبلیغات اسلامی و دستگاههای متولی فرهنگ) و اصلاحات قانون اساسی (ولایت مطلقه فقیه ۶۸) مشاهده کرد. تقریبا هر ناظر بیرونی فاقد تحصیلات آکادمیک هم میتواند نشان بدهد که حکومت در هیچ یک از عرصهها موفق به مغلوبه کردن جدال از مسیر اقناع افکار عمومی نشده است و استفاده از خشونت و زور عریان را جایگزین اقتدار برای حفظ نظم سیاسی کرده است. به عبارت دیگر به مرور زمان مشروعیت سیستم با پرسشگری و اختلال شدید مواجه شده است.
۲- تک صدایی که پس از سال ۶۸ و به دنبال حذف فیزکی و سیاسی مخالفان در کشور حاکم شد با ریاست جمهوری خاتمی شکست و این اتفاق مقارن شد با رشد کمی و کیفی مطبوعات و مهمتر از آن رشد تکنولوژی ارتباطات. در وضعیت جدید فصل جدیدی از دفتر تحولات ایران نوشته میشد که ابتکار عمل در آن تا حد زیادی از دست جمهوری اسلامی خارج بود. در نتیجه، رویکرد ایران به تحولات عرصه ارتباطات بیش از آنکه کنش گرایانه باشد واکنشی بود. پس از توقیف فلهای مطبوعات و یورشهای گاه و بی گاه نیروی انتظامی برای جمع آوری بشقابهای ماهواره از بامها، با ورود اینترنت و موبایلهای هوشمند به ایران کار به جایی رسید که دیگر نه کنترل موبایلها امکان پذیر بود و نه لب تابها... درواقع جمهوری اسلامی قربانی جبر جغرافیایی شد که امکان الگو برداری از کره شمالی، کشور محبوب کارگزاران را ناممکن کرده است. حاکمیت مقهور دو چیزی شد که از دسترس و اختیار او خارج بود: ژئوپلتیک و تکنولوژی و اگرنه امروز ما در همان فضای دهه ۶۰ ایستا شده بودیم. دیگر نشریهای به ندرت توقیف میشود چون توقیف معنا و مفهوم خود را برای سد کردن اطلاع رسانی از دست داده است و روزنامهها در سایه سانسور خواننده ندارند و با تیراژپایئن و سوبسید دولت سرپا هستند.
۳- در شرایطی که دولت فاقد ارتباط منسجمی با مردم از طریق صدا و سیما است شبکه پیام رسان تلگرام بازوی اجرایی و اطلاع رسانی دولت شد و کمپین انتخاباتی رئیس جمهور خیلی موفق از این شبکه در دوره قبل انتخابات استفاده کرد. فعالان اقتصادی نیز در سایه استفاده دولتیها از تلگرام از امکانات مختلف آن در راستای پول سازی و اشتفال زایی استفاده کردند. در مقابل مخالفان جمهوری اسلامی نیز به کاروان کاربران این پیام رسان پیوستند، رشد روز افزون بازدید کانالهای مخالفان، اسباب نگرانی حاکمان را فراهم کرد تا آنجا که قبل از وقوع تظاهرات سراسری در کشور، بارها قوه قضائیه و شورای عالی فضای مجازی متعرض وزارت ارتباطات به دلیل فعالیت کانالهای تلگرامی مخالفان شده بودند.
۴- بعد از وقوع تظاهرات سراسری با دستور شورای عالی امنیت ملی، تلگرام و اینستا گرام فیلتر شدند اما پس از یک هفته از انجام فیلترینگ، نه تنها کسی به سمت پیام رسانهای داخلی از فرط اعتماد به حکومت نرفت، بلکه همه با استفاده از فیلتر شکن به تلگرام رفتند و بازدید کانالها تقریبا به وضعیت ماقبل فیلتر بازگشت. چون نمیشود موبایلها و لب تابها را از دست مردم گرفت، اینترنت را به طور کلی قطع کرد یا رئیس تلگرام را خرید و ایران را به عصر حجر برگرداند، فیلترینگ شکست خورد. با فیلترینگ آبی به جوی حکومت نیامد اما آبرویش رفت.
حامد آئینهوند - دانش آموخته دکترای روابط بین الملل