بیبیسی ـ علی همدانی ـ "هر بار که صبح ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ را به یاد می آورم اندوهی عمیق و بی پایان قلبم را می فشارد. آن روز تهران در سکوتی دلهره آور فرو رفته بود. گویی پایتخت ما که از چند ماه پیش در خون و آتش به سر می برد، ناگهان نفس در سینه حبس کرده بود". این توصیف فرح پهلوی، آخرین ملکه ایران است از بامداد آخرین روز حضور او و شاه در ایران.
تصمیم قطعی به خروج از کشور را ده روزی بود که شاه گرفته بود و آنطور که فرح پهلوی در کتاب خاطراتش می نویسد: "پادشاه مایل بود خبر سفر به این گونه اعلام شود که آنها برای چند هفته استراحت به خارج سفر می کنند. آیا به این مطلب اعتقاد داشت؟ ناامیدی و اضطرابی که گاه به گاه در نگاهش مشاهده می کردم، نشانی از این مطلب نداشت. اما من بدون آن که واقعا اعتقادی داشته باشم، این امید را در دلم می پروراندم".
از روزی که بنا به رفتن شده بود، آنطور که فرح پهلوی می گوید، او به تنها چیزی که فکر می کرد جمع کردن خاطراتی بود که این و سو آن سو مانده بود و در صدر همه آنها، تصاویر و آلبوم های خانوادگی.
او میگوید: "در بیم و امید و کشمکش بودم. تظاهرکنندگان خشمگینی را به نظر می آوردم که به داخل کاخ ریخته اند و گنجه ها و کشوهایمان را باز می کنند. اما به هیچوجه نمی خواستنم آنها فکر کنند که ما اموالمان را برده ایم. از روسای موزه ها خواستم تا برای بردن هدایایی که از سوی پادشاهان و روسای دولت ها به ما داده شده بود و نیز بعضی از اشیای شخصی به کاخ بیایند. لباس های ایرانی ام را به قصد جا گذاشتم. دوست داشتم قسمتی از وجودم در کاخ باقی بماند."
همینطور هم شد و لباس هایی که با ایده فرح پهلوی و از تلفیق هنر ایرانی و طراحی مدرن دوخته شده بود، حالا بعد از چهل سال هنوز در کاخ نیاوران مانده و گاه و بی گاه به نمایش گذاشته می شود.
جزییات کاخ ها، به ویژه کاخ مورد علاقه شهبانو فرح، کاخ نیاوران، که در دوران حضورش در ایران ساخته شد، هنوز مورد توجه اوست. وقتی که او را در مهرماه امسال ملاقات کردم و چندین عکس تازه از کاخ نیاوران را نشانش دادم، با اشتیاق درباره سلامت گوشه این کاخ که بیش از یازده سال خانه او بود و حفظ آثاری که به یاد داشت کنجکاوی می کرد. مثلا از من خواست تا برای بازبینی اشیای تاریخی که در یکی از ویترین های کاخ نیاوران نگه داری می شود، یکی از تصاویر را روی کامپیوترم بزرگ کنم یا وقتی درباره یکی از اتاق ها که بعد از انقلاب، از وسایلش کاسته شده و جور دیگری معرفی می شود، سوال کردم که کجاست، با لحنی پر از طنز پاسخ داد: "اینجا کجاست؟ اتاق خواب بنده!"
او پیگیر باغچه تاریخی کاخ هم بود و در واکنش به این خبر که مسئولان فعلی تصمیم گرفته اند تا بر اساس مدارک موجود، گلکاری باغ را به سبک سنتیاش انجام بدهند با طنز همیشگیاش گفت: پس هنوز با گل های قدیمی بد نشده اند؟
بدلیل همین تمایل به حفظ تاریخ بوده که چند روز مانده به خروج خانواده سلطنتی از ایران، از فیلمبرداران رسانه های بین المللی و خبرنگاران خواسته شد تا از کاخ ها بازدید کنند و برای ثبت در تاریخ و آنطور که فرح پهلوی می گوید برای جلوگیری از "بداندیشی ها" از جای جای کاخ ها فیلم بگیرند. خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس که از جمله بازدیدکنندگان از کاخ بوده در گزارشش که در روز خروج از شاه پخش شده میگوید که "کاخ سلطنتی دست نخورده است. لباس ها همه در کمدها مانده اند و فقط آنها را پوشانده اند. ویترین ها و کمدها دست نخورده اند. کتابخانه ملکه همچنان مملو از آثار هنری است که او دوست داشته است. حس کلی کاخ این است که خانواده ای که اینجا می زیسته، برای سفری کوتاه رفته و باز خواهد گشت."
پیش از خروج شاه و ملکه، فرزندان آنها ایران را ترک کرده بودند. فرحناز، بزرگترین دختر آنها، یک ماه قبل نزد ولیعهد رفت که در آمریکا مشغول تحصیل بود. علیرضا و لیلا هم روز ۲۵ دی، یک روز پیش از خروج پدر و مادرشان، با سرپرستی مادر بزرگ، فریده دیبا، عازم آمریکا شده بودند.
آخرین شب حضور شاه و ملکه فرح در ایران را ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران چنین توصیف می کند: "در آخرین دیدارم در نیاوران دست شاه را به گرمی فشردم. هم من می دانستم و هم خودش می دانست که دیگر باز نخواهد گشت، اما هر دو وانمود کردیم که اوضاع بهتر خواهد شد و او برای سفری کوتاه میرود."
همان شب، فرح پهلوی تصمیم می گیرد تا برای فرزندانش یادگاری از اتاق هایشان بر دارد. او می گوید که به فرحناز تلفن کرده و از او، که در هنگام خروج نمی دانست شاید هرگز نتواند به خانه اش باز گردد، می خواهد تا اگر یادگاری از اتاق شخصی اش می خواهد، بگوید. فرحناز پوستر ستار و تیم ملی فوتبال ایران را درخواست می کند. فرح پهلوی همینطور می گوید که در آن شب شلوغ، فرصت نشد تا به کاخ اختصاصی ولیعهد (که حالا با نام کوشک احمد شاهی در مجموعه کاخ نیاوران شناخته می شود) برود و وسایل شخصی رضا پهلوی و از جمله لباس های کودکی، دندان شیری و نواری که از نخستین حرفهایش ضبط شده بود را بردارد. یکی از مسئولان کاخ نیاوران بعدها در گفتگویی با من تایید کرد که همه اینها در جا به جایی ها و تعمیرات گم شده است.
در توصیف صبح بیست و ششم دی ماه، خبرنگاران رسانه های بین المللی بسیار نوشته اند. خبرنگار وقت بی بی سی در تهران، آن روز را آفتابی و سرد توصیف می کند. او در گزارشش از تهران می نویسد: "کسی نمی دانست که قرار است امروز شاه از ایران برود. باد شدیدی، برف های نشسته بر کوه های البرز را با خود به شهر می آورد. رادیو تهران از صبح مارش های متعددی پخش می کرد. فضای کلی شهر آرام بود. تا پیش از خبر ساعت ۱۴ رادیو تهران که خبر خروج شاه از ایران را برای اولین بار داد و با او گفتگوی مختصری کرد، همه اطلاعات ما بر اساس حدس و گمان بود".
شهبانو فرح در توصیف ساعات نخستین صبح میگوید: "من و پادشاه صبحانه را بر خلاف اکثر اوقات جدا از هم صرف کردیم. پادشاه تمام صبح را در دفتر کارشان در کاخ جهان نما (صاحب قرانیه) بودند. چند قرار ملاقات داشتند و به فکر چیز دیگری و حتی جمع کردن وسایل شخصی شان هم نبودند. در نیاوران کسانی که در کاخ کار می کردند، گریه می کردند و اصرار می کردند که ایران را ترک نکنیم. من مدام به همه دلداری می دادم که اوضاع اینطور نخواهد ماند. من به هر یک از آنها چنان که همیشه رسم بود از جواهرات شخصی یا مقداری پول دادم و روی برخی از آنها را بوسیدم. سعی کردم تا ناراحتی ام را نشان ندهم. سرانجام وقت رفتن شده بود و همه روی پله ها جمع شده بودند. خاطرات چهره های مضطرب برخی شان را هنوز خاطرم هست."
در روز اشغال کاخ نیاوران به دست انقلابیون در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، از جمله نقاطی که بیشترین آسیب را دید کاخ صاحب قرانیه بود. آنطور که خبرنگار وقت بی بی سی در تهران گزارش کرده "انقلابیون کاغذهای زیادی را از پنجره کاخ به بیرون ریختند" و آنطور که تصاویر خبرگزاری آسوشیتدپرس نشان می داد، عصر همان روز، توده بزرگی از کاغذ و عکس در سرسرای کاخ صاحبقرانیه به آتش کشیده شد. کمیته انقلابی مسئول حفظ کاخ نیاوران شد اما در تصاویر خبری که خبرگزاری رویترز، یک هفته بعد از سقوط نظام شاهنشاهی، از تهران مخابره کرد، جمع بزرگی دیده می شوند که با اتوموبیل های شخصی وارد کاخ شده و مبلمان چندین ساختمان مجموعه نیاوران را با خود بردند. بیش از کاخ اختصاصی نیاوران، کاخ صاحب قرانیه (محل کار شاه) و کوشک احمد شاهی (کاخ ولیعهد) مورد تعرض قرار گرفت.
شاه و ملکه با دو هلیکوپتر جداگانه به فرودگاه مهر آباد رفتند. فرح پهلوی فرودگاه مهرآباد را "خالی از جوش و خروش" همیشگی توصیف می کند. او می گوید: "همسرم ناآرام ایستاده بود و با چند تن از دوستان و وفاداران خود صحبت می کرد. ناگهان یکی از افسران گارد پادشاهی خود را به پای او انداخت و استدعا کرد که ایران را ترک نکند. پادشاه خم شد و او را از زمین بلند کرد. در این لحظه تاثر و اندوه او را که همیشه بر خود تسلط داشت فرا گرفت و اشک در چشمانش پدیدار شد."
به خبرنگاران خارجی اجازه حضور در مهرآباد داده نشده بود، اما چندین خبرنگار داخلی، از جمله خبرنگاران رادیو و تلویزیون ملی ایران در مهرآباد حضور داشتند و پرسش و پاسخ کوتاهی با آخرین شاه و شهبانوی ایران انجام شد. شاه مردم را به "حفظ آرامش و نظم" توصیه کرد و ملکه فرح در گفتگو با رادیو تهران گفت که "تاریخ ایران فراز و نشیب های بسیاری به خود دیده و بارها مورد تهاجم و اشغال قرار گرفته است، اما همیشه از مشکلات بر آمده". جمله ای که با گذشت چهار دهه می گوید هنوز به آن اعتقاد دارد.
به دلیل اعتصاب کارکنان مخابرات و خرابی خطوط تلفن، گرفتن خبر از مجلس شورای ملی ممکن نبود. امیرارسلان افشار رئیس اداره کل تشریفات دربار با استفاده از بی سیم، توانست از مجلس که شاهد جلسه پر تنش رای اعتماد به کابینه شاپور بختیار بود، کسب خبر کند. شاه نمی خواست پیش از به نتیجه رسیدن این جلسه، کشور را ترک کند. سرانجام شاپور بختیار هم به فرودگاه آمد و بدرقه محمدرضا شاه و شهبانو فرح، به آخرین دقایقش رسید. در تصاویر خبرگزاری فرانسه، شاپور بختیار هم پشت سر شاه و در چند قدمی پله های فرودگاه گریه می کرد. ارتشبد عباس قره باغی، آخرین رئیس ستاد بزرگ ارتشداران که خود در میان نظامیان حاضر در فرودگاه است، پس از سوار شدن شاه و ملکه به هواپیما، به داخل هواپیمای شاهین (هواپیمای اختصاصی خانواده سلطنتی) رفت. او در گفتگویی با بی بی سی آخرین دیدارش با شاه را چنین توصیف کرده بود: او توصیه کرد که راه حل اوضاع مملکت سیاسی است و مواظب باشید مبادا فرماندهان دیوانگی بکنند. در داخل هواپیما بار دیگر برای ایشان آرزوی سلامتی کردم، دستش را فشردم و از هواپیما بیرون آمدم.
هواپیما را خود شاه تا زمان خروج از ایران، خلبانی کرد و سفری را آغاز کرد که شاید خودش آن موقع نمی دانست به کدام سو است؟ آیا پیش بینی می کرد که قرار است سفرش به آمریکا که بلافاصله بعد از سفر به مصر در نظر گرفته شده بود به درخواست آمریکا لغو شود؟ آیا تصور می کرد که ارتشی که با اشتیاق و به زحمت در طول سالها ساخته بود، روزی به نفع حکومت تازه اعلام "بی طرفی" کند؟ آیا در دلش می دانست که هرگز به ایران باز نخواهد گشت؟ آخرین شهبانوی ایران اما می گوید با وجود گذشت چهار دهه همچنان امید دارد که روزی به کشور باز میگردد.