بعد از جریانات هفتم دی ماه ۱۳۹۶ روزی یک پیام تلفنی (اسام اس) از دخترم که در سوئد بزرگ شده است دریافت کردم. او با لحنی ناراحت که از پیامش احساس میشد نوشته بود: پس چرا هر گروهی کار خودش را میکند و هیچیک از هم پشتیبانی نمیکنند؟
او در یک محیط دموکراتیک بزرگ شده و میبیند چگونه در سوئد سیاستمداران با عقاید گوناگون برای یک هدف مشترک که بهبود و ادارهی کشورشان باشد در کنار هم بر سر یک میز مینشینند و کوشش میکنند تا با هم به توافق برسند.
با خواندن پیام دخترم از نابسامانی سیاسی کشورمان و هم میهنانمان بی اختیار اشک در چشمانم حلقه زد. با توجه به تواناییهای ایرانیان در کشورهای گوناگون جهان که بسیاری از آنها در پستهای حساس مدیریت وتکنولوژی و غیره به کار مشغولند به این اندیشیدم که وضعیت هم میهنان ما در جهان به ارکستربزرگی میماند که نوازندگان آن هر یک در نوع خود بی نظیر هستند. هر یک از آنان قدرت شگفت و تحسین آمیزی در نواختن سازی که در دست دارد دارا است. اما هنگامی که شروع به نواختن میکنند هر یک نت خاصی را برای خودش انتخاب میکند و ساز خودش را میزند. در نتیجه به جای موزیک موزون و شاد کننده صدای وحشتناک و آزار دهندهای از سازها خارج میشود که نه تنها موزون نیست بلکه نا خوشایند و آزار دهنده هم هست. این ارکستر به طور عجیبی وضعیت ایرانیان خارج از کشور را برای من تداعی میکند.
امروزه درایرانی که حزب وجود ندارد و نمیتواند به دلیل دیکتاتوری مذهبی و دخالت بیگانه وجود داشته باشد جای یک جبهه که بتواند همهی مردم را از هر مذهب و آیین گرد هم جمع کند خالی است. جبههای که بتواند شرایطی را ایجاد کند تا کشور را از دست این جانیان آدم خوار نجات دهد. طبیعی است که چنین جبههای باید در ایران شکل بگیرد و رهبری آن به عهدهی خود فعالان سیاسی در ایران باشد. همهی هم میهنان ما چه در داخل و چه در خارج باید گرد یک محور جمع شوند.
در خارج از کشور ما گروههای سیاسی ایرانی گوناگونی داریم و جملگی اظهار میدارند که برای نجات ایران در تلاش هستند. اما هیچیک از این گروهها حاضر نیست عقاید خود را برای خود نگهدارد. دائما از یکدیگر ایراد میگیرند وچوب لای چرخ مبارزهی یکدیگر میگذارند. البته دلایل این نابسامانی میتواند خفقان سیاسی طولانی مدت در ایران، حضور مأموران حکومتی در اپوزیسیون و عدم تمرین دموکراسی باشد. از انقلاب مشروطیت تا امروز ما هرگز در کشورمان آزادی و دموکراسی نداشتهایم. وجود دیکتاتوری و دخالت بیگانگان ما را از شناختن و تمرین دموکراسی دور داشته است.
در نتیجهی شرایط سیاسی جهانی ایران عزیزمان دچار چنین بلای آسمانی و روحانی شده است. وظیفهی ایرانیان خارج از کشور این نیست که با هم به مبارزه بپردازند و از هم ایراد بگیرند بلکه باید دست در دست هم بگذارند، یکدیگررا حمایت کنند و به کمک هم از مبارزات داخل کشور پشتیبانی کنند تا سهمی در نجات کشور داشته باشند. هم زمان با اعتراضات اخیرهم میهنانمان در ایران گروهی در کشور آلمان حضور محمود هاشمی شاهرودی که دستش به خون هزاران جوان آلوده است را افشا کردند. آنها همچنین اقدام به شکایت از شاهرودی در مجامع قضایی آلمان نمودند. چنین اقدامات اساسی باید مورد پشتیبانی ایرانیان خارج از کشور قرار گیرد. همه باید دست گرمشان را به هم داده یکدیگر را تقویت کنند تا شاید روزی بر این آدمخواران عهد عتیق پیروز شویم و مردمان کشورمان بتوانند به ابتدایی ترین حقوق انسانی خود دست بیابند و چون سرزمینهای آزاد دیگر از نعمت آزادی برخوردار شوند.
تا زمانی که ریشههای واقعی و اصلی واپس ماندگی خود را نشناسیم
تا زمانی که الفبای دموکراسی را نیاموزیم
تا زمانی که نتوانیم بر سر یک میز و در کنار هم به گفتگوی مسالمت آمیز در بارهی ایران عزیزمان بنشینیم
تا زمانی که شیوهی اندیشهی خود را برتر از ایدئولوژی دیگران بدانیم
تا زمانی که نتوانیم درد یکدیگر را درک کنیم
تا زمانی که خود را برتر از دیگران بدانیم و در ناچیز شمردن دیگران بکوشیم
هرگز نخواهیم توانست بر این آدمکشان اهریمنی و حامیان خارجی آنها پیروز بشویم
واقعا چرا هر کس ساز خودش را میزند؟
...
همزبانی خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی خوشتر است