کیهان لندن ـ رضا پرچیزاده - طیِ چند هفتهای که از تظاهراتِ سراسری برای براندازیِ رژیمِ ولایتِ فقیه در ایران گذشته، برخی اظهارِ نگرانی کردهاند که «تظاهرات خوابید و تمام شد و رفت». این مقاله با این هدف نوشته شده تا بلکه بخشی از نگرانیها در مورد کاهشِ شتابِ خیزشِ مردمی به جهتِ تغییرِ رژیم در ایران را رفع کند.
حقیقت این است که هیچ انقلابی یکشبه و یکماهه و یکساله به سرانجام نمیرسد. نمونههای زیادی در تاریخِ جهان هست. بیایید از خود ایران آغاز کنیم. وقتی برگردیم و وقایعِ منتهی به انقلابِ ۱۳۵۷ را بررسی کنیم، میبینیم که خودِ انقلاب حدودِ یک سال طول کشید. زمینهسازی برای تغییرِ رژیم از اواخرِ دههی چهل خورشیدی آغاز شده بود و با مساعد شدنِ شرایطِ داخلی و بینالمللی در اواخرِ دههی پنجاه به بار نشست. در این مدت تظاهرات و اعتراضات چندین بار قطع و وصل و بالا و پایین شد تا در نهایت رژیمِ شاهنشاهی را ساقط کرد. اینکه چه نیروهایی به دنبالِ تغییرِ رژیم بودند و چه نیروهایی در نهایت موفق شدند قدرت را تصاحب کنند البته موضوعِ این مقاله نیست.
به عقبتر و کشوری دیگر که برویم، انقلابِ اکتبرِ ۱۹۱۷ در روسیه ریشههایش به اواخرِ قرنِ نوزدهم میرسد که مارکسیستها، آنارشیستها و سوسیالیستها به طورِ فعال برای تغییرِ رژیم تزاری سازماندهی میکردند. خیزشِ ۱۹۰۵ که در تاریخ به «انقلابِ نان» معروف است تنها یکی از خیزشها- و البته گستردهترینِ آنها- علیه رژیمِ تزاری بود، که در زمانِ خود سرکوب شد. با وجودِ این، همین خیزش و خیزشهای مشابه در بلندمدت زمینهسازِ انقلابِ ۱۹۱۷ شدند. نکتهای که معمولا کمتر به آن توجه میشود این است که انقلابِ روسیه در ابتدا کاملا کمونیستی نبود، و سوسیال دموکراتها در آن نقشِ مهمی ایفا میکردند. از این دست بود الکساندر کرنسکی نخست وزیرِ دولتِ موقت، که بلشویکها علیه وی کودتا کرده از کار برکنارش کردند تا روسیه را گرفتارِ نکبتِ کمونیسم کنند.
باز به عقبتر و به یک کشور دیگر که برگردیم، میبینیم ریشههای انقلابِ ۱۷۸۹ فرانسه به چند دهه قبل از آن تاریخ بازمیگردد. از اواسطِ قرنِ هجدهم، انقلابِ صنعتی باعثِ رشدِ شهرنشینی و بورژوازی در فرانسه شد. جمعیتِ بورژوا- طبقهی متوسطِ شهری- که سوادِ خواندن و نوشتن پیدا کرده و به جایگاه خود در جامعه آگاه شده بود، مطالباتِ خود از اشرافیت و دستگاهِ سلطنت را بالا برد. این در بلندمدت به افزایشِ برخورد میانِ شاه- اشراف با طبقهی متوسطِ شهری انجامید. در نهایت، از بعد از انقلابِ استقلالِ آمریکا در ۱۷۷۶، بورژوازیِ فرانسه که الگویی برای تغییرِ رژیم پیدا کرده بود، طیِ یک دهه آن الگو را عملی کرد و پادشاهیِ مطلقهی بوربونها را برانداخت. اگر حوصله کردید «غرشِ توفانِ» از الکساندر دوما را بخوانید، که داستانِ شکلگیریِ انقلابِ فرانسه را در چند جلدِ توفانی تعریف میکند.
رژیمِ ولایتِ فقیه هم بالاخره ساقط میشود، اما تا سرنگونیاش تظاهرات هی سرد و گرم میشود. نکته این است که هرچه جلوتر میرویم شرایط فرق میکند. فازِ اول برای آزمایش کردنِ توانِ سرکوبِ رژیم و ریختنِ ترسِ مردم بود. الان مردم دیدند رژیم یال و کوپالش ریخته و چنگ و دندانش تا حدودِ زیادی کشیده شده. به طورِ عمده سرکوبِ خیابانی هم نتوانست بکند، و از ترسش- اگر توانست- در خفا و از درون تاریکی به تظاهرکنندگان خنجر زد. این را مقایسه کنید با خیزشِ دانشجوییِ سالِ ۱۳۷۸ یا خیزشِ مردمیِ سالِ ۱۳۸۸، که رژیم هر دو را علنا پیشِ چشمِ جهان سرکوب کرد و ککاش هم نگزید، چرا که شرایطِ بینالمللی طورِ دیگری بود، و از همه مهمتر اینکه آمریکا نقشِ خود در رهبریِ جهان را فراموش کرده بود.
امروز اما رژیمِ ولایتِ فقیه نمیتواند مثلِ قبل مردم را سرکوب کند. امروز آمریکا بالای سرِ آخوندها ایستاده، و تمامِ دنیا را هم واداشته روی رژیم خیمه بزنند. دست از پا خطا کند برایش دردسر درست میکنند. نگاه نکنید که سیاسیونِ آمریکا فقط به «حرف» از تظاهرکنندگانِ ایران حمایت کردهاند. همان حرفها اگر نبود رژیم همه را قلع و قمع میکرد. در عالمِ سیاست بعضی حرفها خودبهخود نقشِ عمل را دارند. این حرفهای سیاسیونِ آمریکا هم نقشِ بازدارندگیِ خود را در آنجا نشان میدهد که دست و بالِ رژیم را برای سرکوبِ گستردهی تظاهرکنندگان بست. از این به بعد هم همینطور خواهد بود. ارجاعِ پروندهی تظاهراتِ سراسری ایران به شورای امنیتِ سازمانِ ملل نشان داد دولتِ پرزیدنت ترامپ در بابِ حمایت از مردمِ ایران جدی است. باید از این حمایت استفاده کرد و کارِ رژیمِ اهریمنی را یکسره کرد.
این را هم باید در نظر داشت که انقلاب یک فرایندِ انفجاری است که از انسان انرژی و هزینهی روحی و روانیِ زیادی میگیرد. چنین فرایندی نمیتواند در بلندمدت ادامهدار باشد. طبیعی است که انقلابیون نیاز دارند هر از چندگاهی فتیله را پایین بکشند و برای استراحت و تعیینِ مسیرِ بعدی به خودشان زمان بدهند. این راه دوری نمیرود. به عنوانِ مثال، شما مسافرت هم که میخواهید بروید یکسره نمیروید. سرِ راه میزنید بغل و کنارِ جاده زیلو پهن میکنید، غذایی میخورید، قلیانی میکشید، چرتی میزنید- و اگر با اتوبوس باشید حتما در استراحتگاهی بین راه توقف دارید. خلاصه چند منزل توقف میکنید تا به مقصد برسید. انقلاب هم همین است. دیر و زود دارد، سوخت و سوز ندارد.
در آخر این را هم اضافه کنم که در حالی که جامعهی ایران دارد پوست میاندازد و به سرعت از رژیم عبور میکند، «اپوزیسیونِ» رژیم- بهخصوص بخشِ خارج از کشورش- هنوز اندر خمِ یک کوچه است. اینها ظاهرا متوجه نیستند که فرمولهای قدیم دیگر جواب نمیدهد؛ و اینکه ایدئولوژیهای انتزاعی و عموما واپسگرایانهی آنها با مطالباتِ مردم همخوانی ندارد. الان که انقلاب در حالِ استراحتِ نسبی است باید سازماندهی و نهادسازی کرد. در این چندین و چند سال من نیز مانند خیلها تلاش کردهام این را جا بیندازم که باید سازماندهی و نهادسازی کرد تا سرِ بزنگاهی مثلِ الان غافلگیر نشویم و بتوانیم خیزشِ مردمی را به سرمنزلِ مقصود برسانیم. هنوز هم دیر نشده- گرچه تاخیر جایز نیست. انقلاب تازه آغاز شده. به فکرِ سازماندهی برای انقلاب و نهادسازی برای استقرارِ دموکراسی در ایران باشیم. تردید نداشته باشیم که این مرتبه پیروز میشویم.