ویژه خبرنامه گویا
مارکس معتقد بود میزان تکامل انسانها از مطالعه تاریخ تکامل رابطه میان مرد و زن، که نزدیک ترین و طبیعی ترین رابطه میان انسان هاست، قابل اندازه گیری میباشد. به طوری که هر چه این رابطه برابرتر شده است، رفتار انسانها از پیشینیان غار نشین خود فاصله بیشتر گرفته و متمدنانه تر شده است.
معروف است که در انقلاب مشروطیت ایران، باتوجه به غلبه فرهنگ شدید مذهبی و مردسالارانه آن دوران بر جامعه ایران، بسیاری از زنان با پوشیدن لباس مردانه در کنار انقلابیون مسلح بر علیه مستبدین و مشروعه خواهان میجنگیدهاند، به طوری که در قیام آذربایجان بسیاری از آنها پس از زخمی شدن از مداوای خود پرهیز میکردهاند تا در صورت کندن لباسشان جنسیت آنها افشا نشود.
نام زنان مبارزی چون صدیقه دولت آبادی، بانو ماه سلطان و محترم اسکندری در میان انبوه زنان روشنفکر و مساوات طلبی که در آن شرایط تاریک عقب ماندگی اجتماعی - صنعتی ایران از پیشقراولان نهضت مشروطه خواهی بودهاند در تاریخ معاصر ایران ارجمند و یادگار مانده است.
با این حال، شرکت گسترده زنان در آن انقلاب تاریخساز با کسب حقوق اجتماعی برای آنان برابر نگشت و در نهایت در قانون اساسی مشروطه بسیاری از حقوق انسانی آنها در قوانین مربوط به ازدواج و طلاق و سرپرستی فرزند و غیره نادیده گرفته شد.
با فروکش کردن جنبش مشروطه و بازگشت بسیاری از زنها به اندرونیها، وظیفه مطرح کردن خواستههای زنان به دوش روشنفکران مرد چون میرزاده عشقی، ملک الشعرای بهار و ایرج میرزا و تحصیل کردهها و فرنگ رفتههای اشراف زاده افتاد که در میان این خواستهها کنار گذاشتن حجاب و حق تحصیل خود انقلابی در انقلاب مشروطه بود، رویاهایی که فقط در دوران سلطنت رضا شاه سرانجام به واقعیت پیوست.
بحثهای پوسیده و کلیشهای «روشنفکران نهج البلاغه ای» در مورد برداشتن و آوردن حجاب، که در آن تلاش آخوندها برای به اسارت کشیدن زنان قهرمان ایرانی را با آزاد کردن زنان ایرانی از زنجیرهای ستم قرون وسطایی از سوی رضاشاه برابر میسازند، اگر از روی نادانی نباشد جز توهین به هزاران هزار زنان ایران ساز یک قرن تاریخ معاصر میهن ما معنای دیگری ندارد.
با کناره گیری رضا شاه، ربع قرن دیگر زنان ایرانی از حق رای محروم ماندند تا سرانجام این بزرگترین حق انسانی همراه با برابری آنان در مقابل قوانین مدنی نیز در جریان اصلاحات دوران محمد رضا شاه به رسمیت شناخته شدند.
اما اگر صد سال پیش مطرح کردن حق زنان برای حضور در پارلمان مشروطه و یا برداشتن غل و زنجیر مردسالاری از پای آنها با یک قیل و قال نماینده روحانی مجلس و فلان آخوند سنتی به بوته فراموشی سپره میشد، این بار و در دوران اصلاحات شاه که به انقلاب سفید خوانده میشد، آیت الله خمینی سردمدار مخالفت با همه حقوقی بود که در طی نزدیک به یک قرن زنان ایران در اثر عمری جانفشانی و مبارزه به دست آورده بودند.
خمینی تصویب نامه قانون انتخابات که دو شرط مرد بودن و مسلمان بودن از آن حذف شده بود را «دسیسهی خطرناکی برای لطمه زدن به اسلام و روحانیت» خواند و در سخنرانی خود در قم درباره آن گفت: " دولت تصویب نامهی خلاف شرع صادر میکند، به زنها حق رای میدهد، نوامیس مسلمین در شرف هتک است، میخواهند دختران نجیب ۱۸ ساله را به نظام اجباری ببرند، دختر و پسر در آغوش هم کشتی میگیرند، دختران عفیف مردم در مدارس زیر دست مردها درس میخوانند، روز ننگین ۱۷ دی را هم جشن میگیرند،،،،»،
نهایتا ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ و سرکوب متعاقب آن، که با مخالفتهای ظاهرا سیاسی با این اصلاحات حکومت شاه، اما از موضع عمیقا ارتجاعی - فئودالی شکل گرفت، به یک سوء تفاهم دردناک تاریخی برای ایران و ایرانیان منجر شد که در اثر آن مخالفت با شاه و حکومت او تمامی افکار ضد مدرنیته نیروهای مذهبی به بوته فراموشی سپرده شد. و این بار با همیاری تبلیغاتی حزب توده از ارتجاعی ترین اقشار جامعه ایران «قهرمانانی ضد امپریالیستی» ساخته شد که ربع قرن پس از آن بتوانند مهر رهبری خونین و ویرانگر خود را بر جنبش آزادیخواهی ایرانیان بکوبند.
آخوند هادی غفاری که در روزهای اول پس از انقلاب سردستگی گروهای چماقدار را به عهده داشت و این روزها ظاهرا به رنگ سبز در آمده است در کتاب خاطرات خود مینویسد در هنگام اقامت آیت الله خمینی در حومه پاریس در منزلی که بنی صدر در اختیار او قرار داده بود روزی با همسر آقای بنی صدر مواجه میشود که گویا تنها با یک روسری گلدار و بدون حجاب کامل اسلامی بوده است. غفاری مینویسد از همان لحظه او به «مسلمان واقعی بودن» بنی صدر شک کرده است و در تهران به همدستان حزب اللهی خود سفارش کرده است که اگر جمهوری اسلامی به دست افرادی مانند او بیفتد «کار اسلام تمام است».
این طرز تفکر ارتجاعی و در واقع فاشیستی که انسان را با داشتن یا نداشتن حجاب و چادر طبقه بندی و تعریف میکند ریشه واقعی همین مصیبتی است که امروز جامعه زنان ایرانی را در توحشی به نام مبارزه با بدحجابی سرکوب میکند، و به تبع آن کل جامعه ایران را به زیر انقیاد و استبداد فرهنگی خود کشانده است.
شیرین عبادی در تعریفی از ماهیت انقلاب اسلامی به درستی آن را انقلابی بر علیه زنان خوانده است.
جای تعجب نیست که دفن فرهنگ و آثار ویرانگر آن انقلاب نکبت بار امروز با به دست آوردن حقوق زنان میهنمان برابر شده است.