ایران اینترنشنال - رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران، گفت که «جدایی دین از سیاست، به نفع خود روحانیت است». او همچنین مدعی شد که امروز، شرایط گفتوگو در مورد آیندهی ایران، بین ساکنان داخل و خارج کشور، بیش از هر زمان دیگری فراهم شده است و اینکه درصورت نبود بدیلی برای آیندهی سکولار و دموکراتیک ایران، ممکن است نیروهای فرصتطلبی که مقبولیتی در این کشور ندارند، بخواهند از آب گلآلود، ماهی بگیرند و اوضاع را بدتر کنند.
رضا پهلوی در گفتوگویی با مهدی خلجی که در شمارهی بهمنماه ۹۶ نشریه اینترنتی قلمرو منتشر شده است، در جواب این سؤال که آیا او خودش را سلطنتطلب میداند یا نه، پاسخ داد: «بحث شکل نظام که برای بعضیها مسألهی عمدهای است، بهنظر من، مسألهی کلیدی و اساسی کشور نیست؛ چرا که مسألهی ما رسیدن به خواستههای آزادیخواهانهی مردم است؛ آزادی بهمعنای دموکراسی، آزادی بهمعنای از میان رفتن هرگونه تبعیض یا محدودیت بهدلیل یک باور سیاسی یا مذهبی، یا معرف یک تیره، یک ethnie خاص. حکومتی میتواند ضامن این حقوق برابر برای یک جامعه باشد که حقوق بشر در قانون اساسی و قوانینش مستتر باشد».
او افزود: «ما اکنون در مرحلهی تعیین تکلیف برای مردم نیستیم که بخواهیم از قبل نسخهپیچی کنیم، یا ساختار خاصی را بر آنان تحمیل کنیم. من همواره گفتهام که این خواست، باید ازطریق صندوق رأی، در انتخابات آزاد، توسط نمایندگانی که مردم انتخاب خواهند کرد، تحقق یابد. تعیین این خواست چه در دوران تدوین قانون اساسی آیندهی کشور، چه در تعیین شکل نهایی سیستم، چه انتخاب اولین مجلس و اولین دولت، به این شیوه خواهد بود. بنابراین من هرگز خود را درگیر این جبههگیریها یا بحثهای هواداران نظام پادشاهی یا نظام جمهوری نکردهام؛ به این دلیل که صورت مسأله اکنون برای من این نیست».
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
فرزند ارشد محمدرضا شاه پهلوی، در پاسخ به سؤالی درمورد اینکه در جریان اعتراضهای اخیر حتی در شهر مذهبی قم، عدهای از مردم شعارهایی در حمایت از سلطنت پهلوی دادند و ارتباط این قبیل شعارها به تصور نوستالژیکی که از زمان پدربزرگ و پدر او نزد برخی از ایرانیان وجود دارد، پاسخ داد:
«اگر امروز میبینیم مردم شعارهایی میدهند، بهطور اخص دربارهی پدربزرگم، وقتی میگویند «روحت شاد»، یا وقتی میگویند «ما انقلاب کردیم، چه اشتباهی کردیم» یا اینگونه شعارها، در واقع میخواهند بگویند در اصل آنچه میخواستیم نشد. اگر فکر میکردیم با این انقلاب به آن وعدههایی که داده شد، که بسیاری از آنها توخالی بود، توسط این نظام دست پیدا میکنیم، پس نتیجهی آن، بعد از چهل سال چه شد؟ مردم در عمل دیدند کشوری که پایههای اصلی آن مدرنیته و سکولاریسم بود، که از زمان پدربزرگم آغاز شد و در زمان پدرم ادامه یافت و ایران را در مسیر ترقی و پیشرفت قرار داد، کشوری که در آن زنان به آزادی دست پیدا کرده بودند، اگر همان مسیر را ادامه میداد، قاعدتاً ایران امروز باید در حد یک ژاپن، یا دستکم کرهجنوبی منطقه میشد. در عوض، کرهشمالی شدهایم».
او در جواب سؤالی درمورد چگونگی همراهی روحانیت سنتی با پروژهی آیندهی دموکراتیک و سکولار برای ایران، گفت که در میان قشر روحانیت هم بسیاری با جمهوری اسلامی مخالفاند: «امروز بروید و از روحانیت اصیل کشورمان، نه آخوندهای دولتی که در حفظ نظام منافع دارند، بپرسید که از روز اول چند درصد روحانیت ایران طرفدار انقلاب و نظام ولایتفقیه بودند. ما آن زمان حدود ۱۸۰هزار روحانی داشتیم؛ از یک ملای ساده بگیرید تا آیات عظام. چهار یا پنج هزار نفر آنها بیشتر، درگیر انقلاب نبودند. از میان اینان، از همان روز اول، بسیاری مخالفت خود را اعلام کردند. بعضی حتی از همان روز اول، مورد تهدید آقای خمینی قرار گرفتند».
پهلوی با تأکید بر اینکه در سنت تشیع، امر حکومت حرام پنداشته میشود، ادامه داد: «خمینی دو کار کرد؛ یکی آنکه تکثر مراجع را از بین برد و دیگر اینکه سیستم روحانیت را حکومتی کرد؛ درحالی که در تشیع، شما مقلد هستید و به مرجع تقلید خودتان کمک میکنید. تشیع اصلاً هیچ ارتباطی به رابطهی دولت و شهروند ندارد. به این علت است که جمهوری اسلامی نقش روحانیت در هدایت معنوی را تخریب کرده است».
او همچنین تأکید کرد که تبلیغات رسانههای نزدیک به جمهوری اسلامی درمورد اینکه سکولاریسم، ضد دین است و موجب از بین رفتن مذهب میشود، دروغی فاحش است: «در تمام کشورهایی که آزادی مذهب در آنها تضمین شده، نه فقط برای مذهب اکثریت، بلکه برای اقلیتهای مذهبی، از ژاپن تا آمریکا، اصل جدایی دین از سیاست، یک اصل اساسی است... روحانیت باید ببیند منافعش چیست. مردم وقتی میبینند که روحانیان مسؤول حکومت شدهاند، همهی اشکالها و آسیبها را از چشم مذهب میبینند. چرا مساجد ایران خالی شدهاند؟ اینکه امروز تعداد زیادی از هموطنانمان میخواهند تغییر مذهب بدهند، مشکل مذهب است یا حکومت؟ حکومت چنان به مذهب ضربه زده که مردم میخواهند حتی از این دین برگردند».
رضا پهلوی در بخش پایانی این گفتوگو، با تأکید بر اینکه در فضای امروز ایران، احساس نیاز به تشکلهایی که بتوانند معرف یک بدیل باشند و بتوانند مسؤولیت رهبری و سازماندهی در دورهی انتقالی را برعهده گیرند، بیشتر از پیش احساس میشود، گفت: «من فکر میکنم اکنون به این مرحله رسیدهایم که اکثر جریانهای سیاسی واقفاند که ما از مرحلهی موضعگیری و شعار دادن گذشتهایم. جامعه نیازمند هدایت است. جامعه نیازمند رهبری است. این کار ازسوی یک فرد قابل انجام نیست. این مستلزم یک تقسیم کار بسیار وسیع است. بهویژه در این مرحله، قدم به صحنه گذاشتن تشکلها و جریانهای سیاسی که حاضر باشند در یک مجموعه با باور مشترکی همکاری کنند، مهم است. حمایت روشنفکران و طبقهی متوسط که تاکنون مقداری در حاشیه بوده، ضروری است. .... در این ۳۸ سال، شرایط هرگز مانند شرایط امروز فراهم نشده بود». او نتیجه گرفت که امروز دیالوگ درمورد آیندهی ایران، بین داخل و خارج کشور بهشکل ارگانیک بهوجود آمده است؛ طوریکه هیچوقت در چهل سال اخیر، تا به این حد نرسیده بود.
رضا پهلوی نتیجه گرفت که درصورت نبود بدیلی برای آیندهی ایران، ممکن است اوضاع از شرایط امروز هم بدتر شود: «ممکن است کسی از سپاه کودتا کند و نظام از شکل توتالیتر مذهبیش خارج شود، ولی با یک پینوشه یا فرانکوی نوعی طرف خواهیم بود ... خطر دیگر، نیروهای فرصتطلبی هستند که کوچکترین مقبولیتی در ایران ندارند، ولی میخواهند از آب گلآلود ماهی بگیرند.... بدترین حالت این است در شرایطی که جهان درگیر مسأله رژیم ایران است، اگر ببینند که سقوط نظام حتمی است، اما هیچ بدیلی از درون خود مردم ایران یا اپوزیسیون ایران وجود ندارد، دنبال این بروند که حکومتهای دستنشاندهی خودشان را در مملکت پیاده کنند».
او گفت که در فضای امروز ایران، غفلت نیروهای دارای مقبولیت از ارائهی بدیل، موجب میشود که در عمل، شرایط برای نیروهای فرصتطلب فراهم شود.
در اعتراضات سراسری دیماه گذشته در برخی شهرهای ایران، شعارهایی در همدلی با حکومت پهلوی در دوران پیش از انقلاب مطرح شد. این اعتراضات بازتاب گسترده ای در داخل و خارج ایران داشت.