درود به شما جناب نوری علا گرامی، چند روز پیش مطلبی از شما با نام، نامهای به یک همراه خواستار حمایت از شاهزاده رضا پهلوی خواندم. چند نکته در نوشتار شما بود که به عنوان کسی که حداقل ۱۵ سال است از راه مطالعه کتابها و دنبال کردن گفتگوهای شاهزاده رضا پهلوی شناخت نسبی از تفکرات ایشان دارم قصد دارم در این مورد با شما در میان بگذارم. چرا که ایران ما در لحظات تاریخی به سر میبرد که ما ملت ایران وظیفه داریم به هر وسیله و توان که در اختیار داریم، شرایطی را فراهم سازیم که این بارتاریخ را به گونهای رقم زنیم که ایران را به پیش ببریم، نه همچون انقلاب شوم ۵۷، اهریمنی به نام روح الله خمینی را بر مسند قدرت بنشانیم و خود از مهلکه فرار کنیم و نسل پشت نسل تاوان بداندیشی و کج فهمی ما را از اوضاع سیاسی بدهند. من و میلیونها جوان مانند من، قربانیان انقلاب شوم ۵۷ هستیم، قربانی نسلی که نفرت و کینه عمیقی از حکومت پهلوی داشتند، تا آن درجه که حتی به شخصیتی مانند زنده یاد شاپوربختیار بخت آن را ندادند که با برنامههای سیاسی راه گشایش، ایران را از خطر استبداد دینی که هشدارش را می داد برهاند. و پشت سر آخوند ضد ایرانی، مانند روح الله خمینی به صف شدند و دموکراسی و آزادی را درلابه لای قرآن و در ماه دنبال کردند.
آقای نوری علا گرامی، نمیدانم شما چند سال است که ازمیهن دورهستید وآیا تجربه زندگی طولانی مدت در حکومت اسلامی را داشتهاید یا نه؟ واساسا چه تصوری وشناختی از نسلهای پرورش یافته در دوران استبداد دینی دارید؟ اما من یک تن از میلیونها جوانی هستم که در دهه ۶۰ خورشیدی به دنیا آمدم و درفضای سراسر خفقان، ترس و وحشت حکومت خمینی بزرگ شدیم، که نسل شما حتی در بدترین حالت ازحکومت پهلوی (که مدعی آن هستند) هیچ گاه آن را تجربه نکردهاید. شما تجربه نکردید که درخیابان به جرم بردوش داشتن ساز، باید ساعتها دربازداشتگاه کمیته سرکنید. به جرم داشتن یک نوارکاست درماشین شخصی خود، مورد توهین و آزارکمیته چیها قرار بگیرید. همراه با همسر خود به جرم بد پوششی و بد حجابی شاهد توهین ماموران نیروی انتظامی باشید... آزارواذیت فعالین سیاسی و اجتماعی که جای خود داشته و دارند.
اینها را برشمردم که خدمت شما عرض کنم، ایران امروز، با وجود پشت سرگذاردن چهار دهه سیاه جمهوری اسلامی وهزاران آسیب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با ملت ایران درسال ۵۷ کاملا متفاوت است. من امروز اگر میگویم طرفداراندیشه رضا پهلوی هستم (نه کیش شخصیت و شخص پرستی) چون به صدها ساعت گفتگوهای اوگوش فرا دادهام وکتابهایش (زمانیکه در ایران بودم با وجود فیلترینگ اینترنت) را با دقت خواندهام و از روی آگاهی است که دست به قلم برداشتهام و برای شما درباره اندیشههای ایشان مینویسم. من اطمینان دارم قشر روشنفکر ۵۷ از روی نا آگاهی و عدم شناخت ازخمینی و نخواندن کتابهایش به او روی آورد وگرنه کدام انسان آگاه، به نابودی خود رای میدهد. این نقطه تفاوت نسل امروز، که به دنبال رهبران سیاسی خود میگردد با نسل ۵۷ است. نسل امروز به جای پیدا کردن ریش رهبرانش در لای قرآن، دراینترنت و کتابها به جستجوی نظرات و اندیشههای رهبران سیاسی میگردد و به نسلی که تصویر خمینی را در ماه میدید (تحصیلکردهها هم شوربختانه جزو این دسته بودند) وریش او را در قرآن جستجو میکرد به دیده تعجب ونسلی که فاقد خرد بوده اما همچنان مدعی خرد و کمال است، مینگرد.
شما درنوشتارخود به ماشین بازتولید استبداد در ایران اشاره میکنید که من هم با شما هم نظر هستم. اما نکته اینجاست که، این یک مشکل فرهنگی است که سابقه طولانی در ایران ما دارد، به نظر من ربطی به سیستم پادشاهی یا جمهوری ندارد. به همان اندازه که یک پادشاه در خطر تبدیل شدن به یک دیکتاتورقراردارد، یک رییس جمهور هم در خطر قرار دارد. نمونه آنها درخاورمیانه کم نیستند (قزافی، صدام حسین، اسدها در سوریه...) ماشین دیکتاتورساز را با کارفرهنگی والبته در یک شرایط آزاد سیاسی و به وجود آوردن مکانیزم بازدارنده قدرت سیاسی میتوان وباید ازکارانداخت. با استمراراستبداد دینی، ایران ما در خطر نابودی همه جانبه قرار دارد. وظیفه ما مردم ایران است که هرچه در توان داریم به کار ببندیم، تا استبداد دینی حاکم را، به زیر بکشیم. چرا که ایران در خطر نابودی هرچه بیشتر قرار دارد و ترس از دیکتاتوری دوباره، نباید مانع از به زیر کشیدن سیستم اهریمنی اسلامی باشد. ازهزاران کیلومتر دورترازایران و درشرایطی که ایران روزانه رو به نابودی هرچه بیشتر پیش میرود، نمیتوانیم ماشین بازتولید استبداد را از کار بیاندازیم، آنگاه دست به کار تغییر سیاسی شویم.
در جای دیگر از مطلبتان سیستم پادشاهی را هم ترازبا دیکتاتوری میدانید، به من بفرمایید آیا به نظرشما پادشاهی: هلند، انگلیس، سوئد، نروژواسپانیا، دیکتاتوری هستند؟ احتمالا میفرمایید مردم این کشورها ازنظرفرهنگی با مردم ایران تفاوت دارند وبه تعبیرخودتان، ماشین بازتولید استبداد در این جوامع از کار افتاده است. پس بکوشیم استبداد دینی را از میان برداریم و نظام و سیستمی را برپا سازیم که استبداد درآن قدرت بازتولید خود را از دست بدهد.
نسل ۵۷، ایران را با اروپا مقایسه میکرد، غافل ازاین که اروپا برای به دست آوردن این حجم ازآزادی وثبات سیاسی و اقتصادی، سالیان درازی مبارزه کرده و دوران حاکمیت کلیسا را پشت سر نهاده بود و یک شبه آن را به دست نیاورده بود. اتفاقا ایران امروز نیز به گونهای شبیه به اروپای دوران حاکمیت کلیساست، چرا که مردم ایران به این نتیجه رسیدهاند که باید خرد را جایگزین دین و احساسات ماورایی کنند. به همین دلیل، نسل ما با نسل ۵۷ متفاوت است. ما نسلی هستیم که برای بدیهی ترین حق و حقوق خود (حق انتخاب نوع پوشش (زن ومرد)، حق انتخاب سبک زندگی، آزادی فردی و اجتماعی) سالهاست که مبارزه میکنیم. و روزی که این آزادیها ودر کنارش آزادی سیاسی و بیان نظراتمان را به دست بیاوریم آن را به سادگی از دست نخواهیم داد.
نسل ۵۷ در طی چند دهه، همه آزادیهای اجتماعی و فردی خود را بدون مطالبه و مبارزهای آنچنانی، از حکومت هدیه گرفته بود. (آزادی پوشش و حجاب زنان، حق رای به زنان، آزادی نوع و سبک زندگی...) اما نسلهای بعد از۵۷ آن را به قیمت ازدست رفتن ونابودی چندین نسل به دست خواهد آورد، پس آن را قدر مینهد.
درجای دیگرمیفرمایید: حرف زدن که مالیات ندارد وشاهزاده رضا پهلوی با وجود همه حرفهای خوبی که میگوید، تضمینی ندارد که تبدیل به دیکتاتورنشود. بازهم خدمتتان عرض میکنم، خطردیکتاتوری درسیستم جمهوری هم وجود دارد و این وظیفه هشتاد واندی میلیون مردم ایران است که نهال دموکراسی وآزادی را که با خون به دست آوردهاند آبیاری و حفظ کنند.
میفرمایید شاهزاده پیغام دادهند که من به حمایت شما احتیاج ندارم، چرا که میلیونها تن ازمردم ایران حامی من هستند. تا آنجاییکه من دراین سالیان از شاهزاده رضا پهلوی شنیدهام، ایشان همواره شعاراتحاد را تکرارکردهاند. خوشحال میشوم اگردقیق تربفرمایید که ایشان از چه طریقی این پیام را به شما دادهاند؟ ما در جهانی زندگی میکنیم که همه مانند زنجیربه هم متصل هستیم و همه به نوعی به هم احتیاج داریم والبته منتی هم بر سریکدیگر نداریم، چون این رسم زندگیست.
شما درجای، جای نوشتار خود از پیاده کردن و از بین بردن ماشین بازتولید استبداد سخن میگویید وخواستارگرفتن تضمین از شاهزاده رضاپهلوی هستید که ایشان درآینده با پیش گرفتن رویه استبدادی، دچارنفرین تاریخی نشود، خوشحال خواهم شد که دقیقا بفرمایید منظورتان از گرفتن تضمین از ایشان چیست؟ بی شک من هم به عنوان یک فعال سیاسی، خواهان آن نیستم که استبداد دینی را با استبدادی دیگراز هرنوعش جایگزین کنم. اما برخلاف نظرشما اعتقاد دارم که، شاهزاده رضا پهلوی این فکر را درسر نمیپروراند که بدون یک اجماع ملی و فراگیر، یک تنه جمهوری اسلامی را از میان بردارد و خود به عنوان پادشاه در کاخ نیاوران بنشیند، و روز از نو روزی از نو. پیشنهاد میکنم تازه ترین گفتگوی ایشان را با جناب فرهودی در روز ۲۲ بهمن ۹۶ ملاحظه بفرمایید که ایشان به روشنی و با صراحت نظراتشان را در این مورد اعلام میکنند.
در پایان، به قسمت حساس مطلب شما یعنی مقایسه شاهزاده رضا پهلوی با روح الله خمینی میپردازم.
ما زمانیکه در مقام مقایسه دو پدیده با هم بر میآییم حتما باید به این نکته توجه داشته باشیم که این دو مسئله از بعضی جهات شباهت هایی به هم داشته باشند و اساسا تا حدی همسنگ باشند. شما به من بفرمایید چه نقاط تشابهی میان روح الله خمینی وشاهزاده رضا پهلوی یافتید که دست به این مقایسه زدید؟ این دو از نظر تحصیلات با هم برابرند؟ از نظر جهان بینی سیاسی و اجتماعی که روح الله خمینی اساسا فاقد آنها بود با هم برابرند؟ از نظر شناخت عمیق از دموکراسی و سکولاریزم و آزادی که بازهم خمینی کلا فاقد شناخت از این مقولات بود با هم برابرند؟ شما بر چه مبنایی روح الله خمینی نشسته زیر درخت سیب در فرانسه (با تحصیلات دست و پا شکسته حوزوی که به دشواری فارسی را صحبت میکرد) با رضا پهلوی ساکن مریلند (دارای مدارک بالای دانشگاهی و شناخت درست از جهان) مقایسه میکنید؟
خمینی در فرانسه و زیردرخت سیب بارها با صراحت گفت که حکومت مورد نظرش جمهوری اسلامی است. اگر نسل ۵۷ آن را نشنید و شناخت درستی از آخوندی به نام خمینی و اسلام نداشت و ازبازاری و تحصیلکرده و ملی و کمونیست لبیک گویان پشت سرش به خط شدند، این مقوله دیگریست.
اما جناب نوری علا گرامی، کجا شاهزاده رضا پهلوی در ۴۰ سال گذشته اعلام کردند که میخواهند این حکومت را براندازند و پادشاه ایران باشند. شما بهتر از من میدانید که ایشان همواره شکل ونوع حکومت را به رفراندوم و نظر مردم ایران موکول کردهاند و اگر انصاف داشته باشیم این حق را میدهیم که مردم درد کشیده ایران، در آزادی و به دور از ترس، یک بار هم که شده بگویند چه میخواهند. اگر به آزادی اعتقاد داریم باید به رای مردم حتی اگر برخلاف میل ما باشد احترام بگذاریم.
به امید پیروزی نور بر تاریکی و آزادی ایران از ستم استبداد دینی و هر نوع دیگرش
فرزام کرباسی