Monday, Feb 26, 2018

صفحه نخست » در اهمیت نقش‌ها، تقی رحمانی

Taghi_Rahmani_4.jpgچرا می‌گوییم در جامعه درحال تغییر ما توجه و اهمیت به نقش برای رسیدن به جامعه مطلوب مهم است؟
در گذشته، همه چیز را در یک فرد دیدن ودر او خلاصه و گاه مچاله کردن مرسوم بود که منطقا روشی مقبول نیست.
مجاهدین خلق با جمع بندی از واقعه ۱۳۵۴ به این تحلیل رسیدند که اگر رهبری یک نفریا جمع قابل اعتماد بود سازمان تغییر عقیده نمی‌داد. پس نقش رهبری را مهم تلقی کردند، از شورای رهبری به مدل رهبری فردی رسیدند و بعد هم به رهبر عقیدتی نائل شدند که فاجعه‌ای در نوع خود بود.
این سنت را رهبر انقلاب با نظریه ولایت فقیه به اوج رساند و رجوی در بسیاری از موارد از او تقلید می‌کرد لکن با ادبیات مخصوص خود.
اما زمانه سپری شده، جامعه ما را با دو نگرش مقابل مواجه کرده است.
افراد پراکنده، که نوعی رهبر خود خوانده هستند و در دنیای مجازی به کمتر از نقش رهبری یا رئیس جمهوری شدن رضایت نمی‌دهند. حتی در خیالات خود مقام معاونت ریاست جمهوری را نیز قبول نمی‌کنند. با چندین و چند لایک تا هزاران لایک در دنیای مجازی، خود را رهبری در دنیای واقعی فرض می‌کنند و به عبارتی وصف عیش، نصف عیش که هست!

متاسفانه در دنیای واقعی مشکلی دیگر نیز داریم و آن رهبران مادام العمر در جریانات سیاسی و نهاد‌های مدنی هستند که علت این مدام العمری ریشه‌ها‌ی گوناگون دارد.
نباید فراموش کرد که دموکراسی در هرسطح متعلق به انسان‌های متوسط همراه با کار جمعی است. انسان‌های متوسط در عمل فراوان هستند. کار جمعی هم می‌تواند دموکراسی مدنی صنفی سیاسی و غیره بیاورد.
اما در جامعه‌ای که اشخاص خود را نخبه فرض می‌کنند و فکر می‌کنند که اگر نباشند جهان هم نیست، باید هم داعیه هدایت و رهبری امور را داشته باشند که در چنین شرایطی عملا به دموکراسی نخواهیم رسید.
جامعه ما از مرحله تقیلد به مرحله تشخیص رسیده است. اما دموکراسی مرحله تصمیم است. در تصمیم گیری است که کار تشخیص و تقلید آگاهانه تلفیق می‌شود و جامعه به خلق جدید می‌رسد.
در دموکراسی کار و عمل و سخن رهبر دیگر مصداق آن جمله نمی‌شود که می‌گوید: هر چه آن خسرو کند شیرین کند. یعنی می‌شود خسرو را هم عوض کرد و هم می‌شود تلخی کار خسرو را نشان داد.
پس رهبر عقیدتی چه از نوع ولایت چه ملی چه مذهبی چه انقلابی دیگر نداریم. می‌شود جمعی به طور خود خواسته فردی را رهبر خود کنند اما در جمع مدنی و سیاسی و صنفی، موضوع رهبری ماهیتی تغییر پذیر، مسولیت پذیر و در قالب زمانی محدود است و نیز دارای اختیارات تعریف شده می‌باشد.
رهبری هم آرش کمانگیر یا رستم دستان نیست. رئیس یا رهبر فردی است متوسط که دیگران نیز به او در انجام مسولیت یاری می‌رسانند.
دردنیای امروز مسولیت رهبری تقسیم شده است. یعنی رهبر به اشکال مختلف کنترل و هدایت می‌شود و اینجا است که نقش‌های دیگر مهم می‌شود.
برای مثال، در گذشته در ایران ما فقط هنرپیشه نقش اول را می‌دیدیم. بعد از انقلاب کارگردان را بیشتر شناختیم اما امروز در جشنواره‌های سینمائی به فیلم بردار و صدا گذار و گریم هم جایزه می‌دهند و ما آنها را نیز بیشتر میشناسیم. درست است که اهمیت نقش‌ها متفاوت است اما این تفاوت صفر و صد نیست. در یک فیلم فقط یک نفر دیده نمی‌شود. افراد در سطوح متفاوت دیده می‌شوند. نقش‌ها اهمیت دارند و نیز صاحبان نقش کار خود را دوست دارند.
هنوز در جامعه ما داستان پست و مقام سیاسی و حکومتی چنین نیست.
در نتیجه نفر اول زیادی و نادرست و به شکل استبدادی بزرگ می‌شود دیگران هم با بد آموزی که این رویه دارد می‌خواهند فقط نفر اول شوند. این میل اول بودن یا شدن زمینه‌ای برای حذف از کار جمعی می‌شود و افراد جمع شکن می‌شود. رهبران هم در عمل جمع پاش نمی‌شوند نه جمع ساز. این خاطره فوتبالی را فراموش نکنیم که وقتی مسی به خاطر دو شکست در فینال تیم ارژانتین با افسردگی قصد خداحافظی کرد، معلمی نوشت که: مسی نرو با این کارت می‌خواهی بگویی که مقام دوم ارزشی ندارد؟ اما مقام دوم بعد از مقام اول است.
در میان نخبگان ما چه حکومتی و چه مخالف هنوز نقش دوم ارزش ندارد و این به دلیل خود خواهی بازیگران نقش اول است. این خود خواهی نشان می‌دهد که آنان در ایفای نقش خود موفق نبوده‌اند.
نقش اول خوب کسی است که نقش‌های دیگر را در کنار خود برجسته تر کند. نه این که همه را تحریک کند که به نقش اول فکر کنند. تصور کنید فیلمی ساخته شود که همه بخواهند نقش اول را داشته باشند. آیا آن فیلم ساخته می‌شود؟
نفر اول هم بهترین فرد نیست اگر چه مشهورتر می‌تواند باشد. پس باید نقش‌ها را در یافت و به تنوع نقش‌ها رسید.
اما نکاتی قابل طرح از تجربه و درک شخصی خودم را می‌گویم؛ اگر میناچی و همایون نبودند شریعتی شریعتی نمی‌شد. آنان مکان برای ابراز نظر کسی را فراهم کردند ک صدایش برای جا انداختن کلامش مهم بود. اگر شاه حسینی نبود بسیاری از حرکات ملیون به ثمر نمی‌نشست شاه حسینی مردی تدارکاتی و عجیب بود. اگر امثال بسته نگار نبودند مهندس سحابی به این برد موثر نمی‌رسید.
نقش‌های متنوع را جدی بگیریم گاه نفر دوم شدن از نفر اول شدن بهتر و موثر تر است اگر چه گذشت هم می‌خواهد.
دموکراسی از همین جا شروع می‌شود.
در میدان سیاست و اندیشه در ایران چنین دیدی مغفول مانده است. یعنی برجسته کردن نقش کسانی که اندیشه یا عمل سیاسی را ترویج و بسط و توسعه می‌دهند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy