Wednesday, Feb 28, 2018

صفحه نخست » علت شکست طرح های اپوزیسیون: خودبزرگ پنداری بیمارگون! ف. م. سخن

EDD4F4A4-DA40-42A2-A1FC-7CC7B1AE8485.jpegخبرنامه گویا

ما کیستیم و توانایی ما در چه حد است؟! جامعه چقدر ما را می شناسد و چقدر به حرف ما توجه می کند؟! رابطه ی ما با جامعه به چه شکل است و مقدار این رابطه چقدر است؟!

این ها سوالاتی ست که اپوزیسیون ایرانی هرگز از خود نکرده و چون سوال نکرده پاسخی هم به آن نداده است.

چند روز پیش گروهی از اپوزیسیون طرح شکست خورده ی رفراندوم را برای چندمین بار عرضه کرد. بلافاصله بعد از اعلام این طرح یک عده از این سو و یک عده از آن سو شروع به موضع گیری کردند و رفراندومی که ظاهرا قرار است از داخل ایران و در چهار چوب همین حکومت تشنه به خون صورت پذیرد، شروع نشده فاتحه اش خوانده شد. دو نفر از امضا کنندگان طرح، یعنی قدیانی و کدیور، نیمچه اطلاعیه ی توضیحی در باره ی این طرح صادر کردند و بقیه هم رفتند تا دوباره به وقت اوج گرفتن اعتراضات مردمی باز گردند.

قصد تحقیر کسی را ندارم ولی وقتی کسانی که ادعای اپوزیسیون بودن دارند حد و اندازه ی خود را نمی شناسند و بدون در نظر گرفتن برد سیاسی و اجتماعی نظرات شان برنامه های نسنجیده و ناممکن مطرح می کنند کلام صریح و شفاف نویسندگانی مانند من می تواند به نظرشان تحقیر و یا حتی توهین بیاید.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

چرا برای ما دشوار است فهمیدن این مطلب که پیش از طرح یک موضوع اجتماعی باید قد و قواره ی خودمان را نسبت به آن طرح و نسبت به جامعه بسنجیم؟ چرا نمی توانیم لقمه های اجتماعی را به اندازه ی دهان مان بر داریم؟

امروز یک گروه تحقیقی سه نفره می تواند با ده روز کار، دقیقا یا تخمینا بگوید که کل اپوزیسیون ما از چند گروه و حزب و دسته تشکیل شده و این گروه ها به اضافه ی شخصیت های مستقل سیاسی، مجموعا چه مقدار مخاطب فعال و غیر فعال در ایران و خارج از ایران دارند و تاثیر این گروه ها و شخصیت ها بر مردم ایران به چه میزان است.

چرا این کار صورت نمی گیرد؟! آیا می ترسیم از بیان عیار واقعی خودمان؟! چرا می ترسیم؟! مگر ملاک تغییر سیاسی این بوده است که ما فکر می کنیم اگر مردم کمی به سخنان ما توجه می کنند بنابراین ما در تغییرات اجتماعی و سیاسی در ته صف قرار می گیریم؟!

من حالا به دو نمونه از واقعیتی که هیچ یک از ما نمی خواهیم آن را بشنویم و باور کنیم اشاره می کنم:
-هنوز خاتمی و خاتمی چی ها و موسوی و موسوی چی ها در داخل ایران حرف شان و عمل شان بر انگیزاننده تر از کل اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور است. حتی در همین وضعیت ورشکسته گون شان و در همین شکل له و لورده شان.
-اگر از بدنه ی جامعه ی ایران، یعنی از کسانی که حکومت را باید آن ها عوض کنند، بپرسیم که نام پنج شخصیت سیاسی یا رهبر گروه و حزب اپوزیسیون نام ببرند به طور قطع و یقین هیچ اسمی نخواهیم شنید جز دو پادشاه «خدا بیامرز» و پسر و نوه آن ها رضا پهلوی. ایشان هم که اندر خم کوچه ی پادشاهی و هوادارانِ «در کلام» آتشین خود مانده است و توانایی استفاده از نام و شهرت خود را در بدنه ی جامعه ندارد.

این واقعیت امروز ماست. حال یک عده، چون صاحب نظر سیاسی خود را می پندارند و دو تا مقاله و دو تا سخنرانی و دو تا برنامه ی رادیویی و تلویزیونی داشته اند می خواهند تصور کنند که جامعه چشم به دهان آن ها دوخته و بدتر از آن حکومت منتظر تزهای آنان است جز ناامیدی و لبخند تلخ چیزی به بار نخواهد آورد.

در مطالب بعدی به جزییات بیشتری اشاره خواهیم کرد و چگونگی موفقیت همین اپوزیسیون خود بزرگ بین را به شرط انجام تغییرات اساسی در نحوه ی نگاه و عمل شان بیان خواهیم کرد.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy