مردم عادی تصور می کنند که در دوران فجایع بزرگ زندگی می کنند. خاصه در کشور ما ایران و کشورهای زیر سلطه ی دین.
من اما فکر می کنم که در یکی از هیجان انگیز ترین و پر بار ترین دوره های تاریخ زندگی می کنم. دوره ای که فاجعه در آن، نشانه ی پیشرفت است. نشانه مقاومت عقب ماندگان در برابر پیش روندگان تاریخ.
از تاریخ دو هزار ساله ی انسان چه می دانیم؟ بخش اعظم این تاریخ، داستان است و حدس و گمان. اما کلیاتی نیز هست که بر آن اتفاق نظر هست.
از این دو هزار سال، حدود پانصد سال، انسان سعی کرده، زندگی و نگاهش به جهان، بر مبنای علم و خرد خودش باشد. در این پانصد سال انسان به مبارزه با دستگاه مهیب جهل بر خاسته و قدم به قدم علم و خرد انسانی را جایگزین خرافات و تصورات موهوم افراد و دستگاه های صاحب قدرت کرده:
انسان با علم و خرد خود ثابت کرده که زمین مرکز جهان نیست
انسان اشرف مخلوقات نیست
خورشید مرکز جهان نیست
انسان موجودی ست در امتداد تکامل موجودات دیگر
کهکشان ما مرکز جهان نیست
انسان موجودی ست اخلاق ساز و قانون ساز که نیازی به اخلاق و قانون و حقوق ماوراء طبیعی ندارد
جهان ما تنها جهان نیست
.....
هر چه علم و خرد انسانی پیش رفته، دین و مذهب، خرافه بودن اش آشکار شده و عقب نشسته.
اما در کنار این عقب نشینی، عده ای نیز با توجیهات ضد علم و ضد خرد خود و یا بدون توجیه و فقط از طریق «ایمان» بدون پشتوانه ی علم و خرد سعی کرده اند سنگر در هم ریخته ی دین شان را حفظ کنند و به کمک «رای اکثریت» و «باور اکثریت» و «سرمایه ی مادی عظیمی که این اکثریت در اختیار نمایندگان صاحب قدرت می گذارد» در مقابل دستاوردهای علم و خرد بایستند و با آن مقابله کنند.
حکومت های دینی هم که غیر از موارد فوق دستگاه سرکوب در اختیار دارند، با استفاده از این دستگاه به مقاومت خود در مقابل یافته های علم و خرد ادامه می دهند.
این کل داستان ماست در قرن حاضر. با تمام این تنش ها و مقاومت ها، علم و خرد روشنگر آرام آرام به پیش می رود. جهان پیشرفته ی غرب توانسته از مزایای علم و خرد برخوردار شود. جهان عقب مانده اما نتوانسته از این مزایا بهره مند شود. اصطکاک میان این دو جهان است که باعث شده رویدادهای تلخ امروز را شاهد باشیم. استیون پینکر، نویسنده ی کتاب خواندنی «اینک روشنگری...» -که مورد توجه بیل گیتس هم قرار گرفته- در جایی سوال می کند: چه کسی می خواهد علیه خرد، دانش، انسان گرایی، یا پیشرفت باشد؟ آیا این ایده آل ها نیازی به دفاع دارند؟
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
نقطه ای که نویسنده ی خردگرای این کتاب از آن به جهان نگاه می کند با نقطه ای که ما در آن واقع هستیم فرق دارد اما پاسخ در همه جا یکی است:
آری! نیاز به دفاع، بلکه دفاع جانانه دارد.
بخشی از خون و خونریزی های اخیر بهای دفاعی ست که بابت این ایده آل ها پرداخت می کنیم. بخشی از رنجی که ما ایرانیان اهل فرهنگ می کشیم، بهای دفاعی ست که بابت این ایده آل ها پرداخت می کنیم.
ما در حال پیش روی هستیم و سربازان جهل و خرافه در حال عقب نشینی مدام. ما در حال حمله به ارکان جهل هستیم و محافظان جهل در حال دفاع از ارکان شان.
اکنون وضع جدال میان عناصر پیشرفت و عناصر پسرفت اجتماعی به مرحله ی رویارویی گسترده اجتماعی رسیده. امروز در ایران، ما دیگر به دنبال اثبات گردش زمین و سیارات یا نفی ایجاد نسل بشر از طریق آدم و حوا نیستیم بلکه در حد حجاب و روسری داریم با عوامل جهل مبارزه می کنیم. این ها آخرین سنگرهایی ست که سربازان جهل در اختیار دارند، به خاطر همین سعی می کنند با چنگ و دندان و گذاشتن سطح شیب دار و زدن و بستن و دست و پا شکستن آن را حفظ کنند و کارشان از این جهت به شکل رقت انگیز و مسخره ای در آمده است.
ما درد سربازان جهل و علت واکنش های سخت آن ها را می دانیم و برای این سربازان و وضع رقت بارشان دل می سوزانیم. اما پیشرفت علم و خرد انسانی اجتناب ناپذیر است و برای سربازان جهل کاری از دست مان بر نمی آید. همین قدر که یک دختر با یک شاخه ی درخت و یک تکه روسری، به جنگ سربازان تا بن دندان مسلح جهل می رود، نشان دهنده ی وضع وخیم جبهه ی جهل است. وضعی که روز به روز وخیم تر می شود و واکنش های عجیب تری از طرف آنان را موجب می گردد.