چکیده :بیش از هفت سال است که رهبران جنبش سبز در حبس غیرقانونی و غیر شرعی و ناجوانمردانه گرفتار هستند. در این دوران سخت، گاهی افرادی پیدا میشوند که برای خوشخدمتی به کانون اصلی قدرت، خاطرهای را تعریف میکنند و محصورین را متهم به چیزی میکنند در حالی که آنها امکان دفاع از خود را ندارند. آیا این عین ناجوانمردی نیست؟ امروز که بر همگان، حتی حامیان بدون قید و شرط اقای احمدینژاد، صحت هشدارهای مصلحانه و تحلیلهای درست میرحسین که بر فهم و تجربهی کمنظیر سیاسی و استراتژیک او و همچنین صداقت و خیرخواهی بیبدیلش استوار است آشکار شده، دلایل موج جدیدی از اتهامات و انتشار اخبار نادرست و مغرضانه بهتر درک میشود. البته برای آنهایی که بر جلب نظر صاحبان قدرت تن به خیلی چیزها از جمله دروغ میدهند این سوال بیمعناست که "کجاست رسم...
کلمه - اردشیر امیرارجمند*
بیش از هفت سال است که رهبران جنبش سبز در حبس غیرقانونی و غیر شرعی و ناجوانمردانه گرفتار هستند. در این دوران سخت، گاهی افرادی پیدا میشوند که برای خوشخدمتی به کانون اصلی قدرت، خاطرهای را تعریف میکنند و محصورین را متهم به چیزی میکنند در حالی که آنها امکان دفاع از خود را ندارند. آیا این عین ناجوانمردی نیست؟
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
چندی پیش آقای علی آقامحمدی (عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام) خاطراتی را تعریف کردند. از جمله در مورد وقایع سال ۸۸، نقل کردند که بنا بر تقاضای مسئولین ستادهای همدان و تبریزِ مهندس موسوی، ایشان نزد میرحسین میرود و پیشنهاد میدهد که با استفاده از فرصت قانونی سه روزهی اعتراض، ایشان طرحی را دهد تا ایشان دنبال کند. مهندس پاسخ میدهد که "دیگر تمام است". ایشان میگوید "نه طرح بدهید دنبال میکنیم". مهندس ایشان را ارجاع میدهد به ستادش. ایشان ادامه میدهد: «آنجا همه کار که آنها [ستاد] میخواستند انجام دادیم. موفق نشدیم. یعنی آنها به توافق نرسیدند. و الا ما در حدی که رهبر هم دستور دادند آن کار انجام بشه، یعنی ما یک بازشماری اجازه گرفتیم که چهار ماه طول میکشید و انطباق همه آرا با ته شناسنامه و هیچ جا این نیست. هیچ کجای تاریخ ایران فعلا این گفته نشده است. همه مجوزها را رهبری صادر کردند. مامور من. رفتیم برای اجرا. شورای نگهبان هم آمد پای کار. نشد. کاری با نشدنش نداریم. آنها نیامدند پای کار. یعنی همان تیم آقای مهندس نیامدند پای کار. آن داستانی دارد. موضوع تاریخ ایران است که باید بحث شود».
داستان نقل شده توسط جناب آقامحمدی تا آنجا که نزد میرحسین رفتند و مهندس ایشان را به ستاد ارجاع دادند درست است. اما مابقی داستان ساخته و پرداخته ایشان است و ستاد میرحسین از آن بیخبر است. میرحسین که اعتقاد واقعی به عقل جمعی دارد، طبق معمول، شرحی از ملاقات خود با جناب آقامحمدی را به ستاد دادند و اینکه ایشان را به ستاد ارجاع دادهاند. اما آقای آقامحمدی هرگز به ستاد میرحسین برای ارائه و مذاکره در مورد طرح خود (البته اگر واقعا طرحی با چنین مشخصاتی وجود داشت) مراجعه نکرد تا "کاری" از جانب ستاد خواسته شود و ایشان "همه"ی آن را انجام داده باشد و سپس ستاد زیرش بزند و "پای کار نیاید".
ایشان لطف کنند جهت روشن شدن مردم به ویژه معترضین به انتخابات ۸۸ شفافسازی کنند و توضیح دهند کی و با چه کسی مذاکره کردند؟ خواسته ستاد چه بود؟ "آنها به توافق نرسیدند" یعنی چه؟ آنها با شما به توافق نرسیدند یا بین خود؟ مجوزهای شما کجاست؟ این گونه مجوزها نمیتواند شفاهی باشد و حتما سابقهای از آنها دارید. شورای نگهبان چگونه و با چه مکانیزمی پای کار آمد؟ شفافسازی را به آینده نامعلوم احاله نکنید. رهبر جمهوری اسلامی و برخی از اعضای شورای نگهبان ومقامات عالی رتبه کشور متهم به نقض قانون، نقض بیطرفی و تعدّی به آرای مردم هستند. رئیس ستاد مهندس موسوی، اقای دکتر بهزاد قربانیاننژاد بود و ارجاع مهندس هم به همان ستادی که ایشان رییسش بودند؛ ایشان و آن ستاد از طرح و مذاکرات شما با ستاد فرضی کلا بیاطلاع است. حتما فراموش نکردید که اعضا اصلی ستاد اصلاحطلبانِ حامی میرحسین هم فورا دستگیر شده بودند و به فرض غریب با انها هم نمیتوانستید مذاکره کرده باشید.
جهت اطلاع عموم و به ویژه بازسازی حافظهی جناب آقامحمدی چند نکته را یادآور میشوم:
۱)از آنجا که در حدود ۱۰۰ حوزه، تعداد رایدهندگان بیش از ۱۰۰٪ افراد واجد شرایط بود، یکی از مدیران مرکز پژوهشهای مجلس به آقای بهزادیاننژاد مراجعه کرد و پیشنهاد داد که اگر مهندس موافق باشد میتوانیم با جلب نظر مساعد آقایان توکلی و لاریجانی طرحی را دنبال کنیم برای انطباق کدپستی و کدملی تا معلوم شود چه میزان از این رای دهندگان حقیقی و چه میزان احتمالا غیرواقعی است. آقای بهزادیاننژاد پیشنهاد را با مهندس مطرح کردند. ایشان هم تاکید کردند که پیشنهاد بسیار خوبی است و میتواند به شفافسازی موضوع کمک کند. آقای بهزادیاننژاد با ارائه کنندهی پیشنهاد تماس گرفتند و نظر مثبت ستاد و مهندس موسوی را به اطلاع ایشان رساندند. ایشان پاسخ دادند که متاسفانه مسئله منتفی است و انجام طرح امکانپذیر نیست. آقای رضایی هم پیشنهاد مشابهی را بعدا مطرح کردند که احتمالا هنوز در سایت و سابقه سخنان ایشان قابل رهگیری است و تاکید کردند که اگر شورای نگهبان موافقت کند ایشان هم میتواند از افرادی که به ایشان رای دادهاند تقاضا کنند کدملی خود را اعلام کنند. اما به این پیشنهاد هم، حداقل در سطح علنی، هیچ ترتیب اثری داده نشد.
۲)ماده ۷۹ قانون انتخابات ریاست جمهوری مقرر میدارد: "شورای نگهبان ظرف یک هفته و در صورت ضرورت حداکثر ده روز پس از دریافت نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نظر قطعی خود را نسبت به انتخابات انجام شده به وزارت کشور اعلام و وزارت کشور از طریق رسانههای گروهی نتیجه نهایی را به اطلاع مردم خواهد رساند". طبق ماده ۸۰ همین قانون افراد حق دارند ظرف سه روز اعتراضات خود را به شورای نگهبان ارسال کنند. اعتراض آقایان کروبی و موسوی قطعی و روشن بود. آقای رضایی هم معترض بود. اما در مغایرت آشکار با قانون، رهبر جمهوری اسلامی فردای روز انتخابات و با عجلهای شگفتانگیز مبادرت به تایید انتخابات ریاست جمهوری با تاکید بر میزان آرای آقای احمدینژاد کرد. در جلسه ۲۶ خرداد با برخی از اعضای ستادها ایشان بر این قانونشکنی اصرار میورزند؛ ایشان دستور میدهند که دوربینها جمع شود و سپس اعلام میکنند "تا من هستم این انتخابات ابطال نمیشود". این اظهارات نشان از عزم راسخ آقای خامنهای برای تایید نتیجه انتخابات و ادامه ریاست جمهوری آقای احمدینژاد "به هر قیمت" است. ایشان حتما لازم دانستند از حکم حکومتی استفاده کنند (البته شخصا حکم حکومتی را مغایر با قانون اساسی میدانم) وگرنه در مغایرت آشکار با قانون رفتار نمیکردند.
۳)همه این موارد بعلاوه دستگیریهایی که بر مبنای حکم صادره در ۱۹ خرداد صورت گرفت و سپس مواضع آقای جعفری فرمانده سپاه و آقای سعیدی نماینده رهبری در سپاه همگی موید تعیین نتیجه انتخابات قبل از وقوع آن است و اینجاست که معنای سخنی که شما از مهندس نقل میکنید بهتر فهمیده میشود "دیگر کار تمام است".
و نکتهی پایانی:
در روزهای گذشته جهاننیوز مصاحبهی سال ۱۳۹۱ آقای محمد شریعتمداری، وزیر کنونی صنعت، معدن و تجارت، با ایسنا را بازنشر است. در این مصاحبه با تاکید مصاحبهشونده بر اینکه بدترین افت کشور را دروغگویی میداند از قول ایشان نقل شده است: "آقای موسوی و همه اعوان و انصارش در دور اول انتخابات ۸۴ به احمدینژاد رای دادند. بعد چهار سال رایشان عوض شد". در اثبات دروغ بودن این ادعا همین بس که به حمایت آقای موسوی از آقای هاشمی در دور دوم آن انتخابات اشاره کنیم. با شناختی که همه از پایمردی میرحسین بر مواضعش دارند واضح و روشن است که ایشان رای خود را طی چند روز بین دو انتخابات عوض نمیکند تا از احمدینژاد به هاشمی برسد. گوینده این عبارت سخیف هر که باشد خود گرفتار آن آفت بزرگ کشور یعنی دروغگویی است.
امروز که بر همگان، حتی حامیان بدون قید و شرط اقای احمدینژاد، صحت هشدارهای مصلحانه و تحلیلهای درست میرحسین که بر فهم و تجربهی کمنظیر سیاسی و استراتژیک او و همچنین صداقت و خیرخواهی بیبدیلش استوار است آشکار شده، دلایل موج جدیدی از اتهامات و انتشار اخبار نادرست و مغرضانه بهتر درک میشود. البته برای آنهایی که بر جلب نظر صاحبان قدرت تن به خیلی چیزها از جمله دروغ میدهند این سوال بیمعناست که "کجاست رسم جوانمردی؟"
*مشاور ارشد میرحسین موسوی و استاد حقوق