Saturday, Mar 3, 2018

صفحه نخست » هشت ایرانی و یازده پرسش از اصلاح طلبان

photo_2018-03-02_11-21-24-660x330.jpgپیشا پرسش:
در این چهل سالگیِ جمهوری اسلامی ایران، بخش وسیعی از مردم ایران به این رسیده اند که رهبر و سپاه و تفکرِ حوزویِ حاکم بر ایران، همه ی فرصت های ملی و بین المللی را بلعیده اند و فرسوده اند. و "باید" بروند. که این "باید"، روی به بسیاری از ما و شما نیز دارد. شاید شما سران اصلاح طلب بگویید: نخیر، ما جور دیگریم. و بگویید: ما خیال داریم با خزیدن به کانون قدرت، نرم نرم، بیت رهبری و سپاه و آخوندهای مداخله گر را پس برانیم و ایران را به سمت بایستگی های ملی و بین المللی سوق دهیم. ما اما می گوییم: شما با همین رویکرد تکراری و تکراری و تکراری، سنگِ بزرگی نیستید آیا بر سرِ راهِ رهایی این سرزمین؟ سهم خشت های شما در ساختمانِ جمهوری اسلامی، به ماندگاری اش انجامیده. تکلیفِ خشت های خود را روشن می کنید؟

خشتِ نخست: ما وشما، از آقای خمینی، اسطوره ای برآورده بودیم بی بدیل. گرچه وی با زیرکی یک به یکِ رقبا را ازهستی ساقط کرد و به حاشیه راند، اما جمهوری اسلامی را همو بنا نهاد. به ما می گویید: نقش آقای خمینی در نهادینه کردنِ خسارت های مملکتی و آسیب های منطقه ای چه وزنی دارد؟ ما و شما و بسیاری دیگر، گویا کودکانی بودیم که دنیای خودمان و دنیای دیگران را به او سپرده بودیم تا برایمان نقاشی کند. گرچه اگر نیک با همان چشم کودکانه به اطوار آقای خمینی می نگریستیم، می دیدیم که وی، نه انسان را می شناسد و نه مردم را و نه جهان را. ذهن او بر رواج مذهب شخصی اش قفل بسته بود و همه ی مقدرات هستی را به دایره ی بسته و محدود همان مذهب شخصی فرو می فشرد. او با بیرقِ مذهبی که افراخته بود، هیچ رقیب و مخالفی را تحمل نکرد. بسیاری از نخبگان و وطن دوستان و شایستگان را ذلیل مذهبش فرمود، و داد و دانش و مهر را پیش پای مذهبش سر برید. و ما و شما، در تمام سالهای اسطورگی اش، شاهدی همراه و مطیع و دوستدار وی بودیم. پرسش این که: شما اصلاح طلبان از بلندای امروز اگر به شاکله ی اطوار او بنگرید، با چه واژگانی این خشتِ بنیادین را تحلیل و تعریف می کنید؟

خشت دوم: بزرگان اصلاح طلب، به ما و به هوادارن خود پاسخ دهند که آیا اعدام های خلخالی و شیوه های بدویِ دادگاه های وی را بعنوان یک ضرورتِ انقلابی تآیید می کنند؟ مگر نه این که خلخالی تا روزهای پایانی عمرش، عضوی از جریان اصلاح طلبی بود؟ و اگر تأیید نمی کنید، به ما بگویید: سهم اصلاح طلبان در این سکوت عمیقِ آمیخته به تأیید، و بویژه سهم آقای خمینی که در سخنی آشکار، دادگاهها و کشتارهای خلخالی را تأیید کرد، چه اندازه است؟ شما آیا خیال ندارید خشتِ خلخالی را از این ساختمان بیرون بکشید؟

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

خشتِ سوم: بزرگان و نامداران اصلاح طلب، بالا رفتن از سفارت آمریکا و خسارت های بعدی اش را - که از جیب مردم پرداخت شده و می شود - درست می دانند یا نادرست؟ چرا اصلاح طلبان، آشکارا، به تأیید یا تقبیح این کنشِ خسارت بار و آبرو بَر نپرداخته اند؟ و این اکه اگر امروز- آری همین امروز - اصلاح طلبان بخواهند تسخیر سفارت آمریکا را نقد کنند، و شانه های خود را از حمل این خسارت بزرگ بِدَر ببرند، تکلیف خسارت های پولی و اعتباریِ مردم ایران در این سالهای اشغالگری چه می شود؟

خشتِ چهارم: در سال 1367، آقای خمینی با چهار خط نوشته، و با شیوه ای شتاب زده و سلاخانه، چندین هزار زندانی را بکام مرگ فرستاد. کشتاری که می شود از آن به "هولوکاستِ شیعی" اسم برد. مردم اگر از فجایع پسِ پرده بی خبر بودند، شما که با خبر بودید، چرا دم فرو بستید و بر این کشتار داعش گون بر نخروشیدید؟ گذشته را به گذشته می سپاریم. همه ی ما در این بی خبری ها و کج بینی ها سهیمیم. اما: اکنون - آری اکنون - چرا پای از لخته های خونِ مظلومان آن کشتار دلخراش بِدَر نمی برید؟ و چرا رسماً آن را محکوم نمی کنید؟

خشتِ پنجم: چرا تا کنون هیچگاه در کنار آنانی که هست و نیست شان به تیغ جمهوری اسلامی جارو شده - حتی بقصد دلجویی - دیده نشده اید؟ در کنار مادری که تنها فرزند چهارده ساله ی روزنامه فروشش را به سینه ی دیوار سپردند؟ و در کنارهمسر و فرزندِ آن کارگری که بخاطر گفتن: حقوق ماهیانه ی من چه شد، شلاقش زدند؟ چرا شهروندانی چون بهاییان و دیگرانی چون آنان، در کانون معاشرت های فکری و سیاسیِ شما جا ندارند؟

خشتِ ششم: خوف شما از آقای خامنه ای و سردارانش، در نسبتِ با کدامین "امید به آینده" استمرار یافته؟ دراین سالهای مخوف، شما مرتب بفکر این بوده اید که جای پایی برای بقای خود پیدا کنید. پرسش این که تا کِی می خواهید درسایه ی این ترسِ مستمر، هوادارانِ خود را به صحنه آورید؟ آیا می شود روزی را تجسم کرد که شما نترسید، و در کنار مردم به تنگ آمده، اعتراضکی بکنید و مثلاً بخروشید و عمامه بر زمین بکوبید و گریبان چاک زنید؟

خشتِ هفتم: فضاحتِ قمارهسته ای و میلیاردها پول دود شده ی مردم، آیا ارزش این را نداشت که سران اصلاح طلب، نوشته ای نرم و مشفقانه و بی ضرر به رهبر و به مجامع بین المللی بنویسند و به صد کرشمه و ناز، مخالفت خود را با ساخت بمب هسته ای و پولها و آبروهای رفته ی مردم ایران ابراز کنند؟

خشت هشتم: ازدستگاه قضای رهبری و از نمایندگان همیشه ترسیده ی همه دوره های مجلس و حتی از اسید پاشی به صورت بانوان چیزی نمی پرسیم. اما به ما بگویید: آیا این ریخت ناجوری که از کشور بجا مانده، و این ریختِ هولناکی که از جمهوری اسلامی به جهان مخابره می شود، تا چند سالِ دیگر در تأیید شمایان است؟ اگر عمرِ این ریخت و این هیولاگونگی ادامه یابد، شما آیا همچنان طرفدار جمهوری اسلامی باقی خواهید ماند؟ روشن تر بپرسیم: بیت رهبری و سپاه، چه دیگر اگر بکنند، در شما جوششی و همتی و اعتراضکی بر می جنبد؟ مثلاً آیا زبانمان لال، دست به ناموس تان ببرند؟ مگر ناموسِ مردم، ناموس شمایان نیست؟ کم آیا هیولاهای سپاه و اطلاعات دست به ناموس مردم برده اند؟

خشت نهم: شما با سکوتِ مستمرتان، دست شخصِ رهبر و سردارانش را در ویرانگری های داخلی و خارجی واگشوده اید. چرا تا کنون به حضور نظامی و تسلیحاتی و پولی جمهوری اسلامی در کشتار مردمان سوریه و شخم زدنِ شهرها و روستاهای سوریه اعتراض نکرده اید؟ به ما می فرمایید فردا اگر مردمان تکه تکه شده ی سوریه، در مجامع بین المللی، ایران را به پرداخت غرامتی هنگفت و مادام العمر محکوم کنند، این غرامت هنگفت و مادام العمر، چرا باید از جیبِ مردمِ بی نوای ایران و نسل های بدنیا نیامده اش بیرون کشیده شود؟ مردمی که هیچ نقشی در شیعه گستری های بیت رهبری و آیت الله ها و سپاه نداشته اند، بل نیز از این سیاستِ زشت، متنفر بوده اند!؟

خشت دهم: می شود بگردید و بگردید و تنها و تنها یک مورد - و نه بیش - بله یک مورد از درستی ها و شایستگی های جمهوری اسلامی را برای ما شماره کنید؟ یک مورد. و نه بیش. می شود؟ اگر شما این یک مورد را برای ما وابگویید، ما آنقدر به همان یک مورد خیره خواهیم ماند تا مگر در آن، هموزنی برای همه ی فاجعه ها و زشتکاری ها و فریب ها و دروغ ها و بی خردی های جمهوری اسلامی پیدا کنیم و بخود بقبولانیم که: ای بسا این همه خسارت و هستی روبی های نظام برای این بوده که همین یک مورد برآورده شود! این یک مورد را برای ما بر می شمرید؟

خشتِ یازدهم: اگر اعتراض های مردم به کارنامه ی مردودِ جمهوری اسلامی به سقوطش انجامد، شما آیا مردم معترض را برانداز خواهید نامید؟ اگر بله، پس این جمعیتِ برانداز، برنامه ها دارد برای گام های پیش رو. که با فرو شدن به اعتصاب های چند بچند و سراسری، و با پشت کردن به صندوق های رأی، و با نه گفتن به همه ی اطوار روحانیان و آیت الله و شخصیت ها و مناسبت های جمهوری اسلامی، و با حضورِ بی خشونتِ میلیونی در خیابان ها، و با بهره مندی از ظرفیت های مجامع حقوق بشری جهانی، از جمهوری اسلامی عبور کند. شما اصلاح طلبان در مواجهه با این خواستِ بزرگ، آیا در "کنارِ" این مردم خواهید ایستاد یا در "مقابل" شان؟

پسا پرسش:
بر این پایه، جمعیتی از مردم ایران، اراده بر این بسته اند که بی هیچ خشونتی، و با نافرمانی های مدنی و پذیرشِ هر خسارت و آسیب، از جمهوری اسلامی عبور کنند. و ساختمانی بسازند که ملاتِ آجرهایش از خردمندی و آزادی و مدارا و همدلی و همزیستی ست . شما سرانِ اصلاح طلب اما، پیوسته مردم را به سمت صندوق های رأی و به سمتِ بقای جمهوری اسلامی متمایل کرده اید. مطرح شدنِ این یازده پرسش، ای بسا بتواند تکلیفِ هواداران شما را در ترسیمِ آینده ی کشورمان آشکار سازد. آیا اصلاح طلبان اهل پاسخگویی هستند؟ هستند آیا؟ اگر نیستند که هیچ، اما اگر هستند، یکی شان به نمایندگی از همه، پاسخگوی این یازده پرسشِ ما باشد. باشد؟

امضاء کنندگان:
- دکتر مصطفی بادکوبه ای ( مولانا پژوه و شاعر - تهران)
- گیتی پور فاضل ( وکیل - نویسنده و منتقد - وکیل خانواده ستار بهشتی - تهران)
- محمد کریم بیگی و شهناز اکملی ( پدر و مادر مصطفی کریم بیگی که در عاشورای سال 88 به ضرب تیر مستقیم مآموران از پای در آمد - تهران)
- گوهرعشقی - مادر ستار بهشتی ( کارگر وبلاگ نویسی که در زندان بدست مأموران کشته شد - تهران - رباط کریم)
- دکتر محمد ملکی (نخستین رییس دانشگاه تهران و فعال مدنی - تهران)
- محمد نوری زاد ( نویسنده و کارگردان و فعال مدنی - تهران)
- مجتبی واحدی ( روزنامه نگار - آمریکا)



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy