در پی بحران دیماه اخیر در ایران و تظاهرات بیسابقهای که در بیش از ۸۰ شهر کوچک و بزرگ در سراسر ایران صورت گرفت، برخی از مخالفان و منتقدان نظام، یکبار دیگر با تکیه بر روشهای برخواسته از منافع صنفی و سنخی خود، در مسیر تکرار اشتباهات گذشته قرار گرفتهاند؛ اشتباهاتی که اولویتهای مردم را که تامین منافع ملی و آینده نسلهای بعدی ایرانیان در گروی آن است به بیراهه میکشاند.
شرایط نامناسب اقتصادی امروز در کشور، از فقر عمومی، بیکاری و تورم تا سوء استفادههای مختلف و فساد غیر قابل مهار برخی از افراد، سازمانها و بنیادهای «اسلامی ـ انقلابی»، بزرگترین عامل فروریختن ترس مردم و رویکردشان به تظاهرات خیابانی در سراسر کشور بوده است. از سوی دیگر به نظر نمیرسد که با وجود تحریکات و فشارهای روزافزونی که امروز در صحنه بینالمللی علیه ایران اعمال میگردد، بتوان در کوتاهمدت به برونرفت از شرایط کنونی و بهبود اوضاع اقتصادی امید بست.
به این لحاظ، احتمال زیادی وجود دارد که مردم به ناچار در آیندهای نه چندان دور، بازهم به خیابانها بیایند و به شرایطی اعتراض کنند که امید به زندگی شرافتمندانه و بهتر و عبور بسیاری را از زیر خط فقر و فقر مطلق به ناامیدی تبدیل کرده است و در حین گرمی اعتراضاتشان باز هم شعارهای کوبندهای علیه نظام سر دهند که تمام نارسائیهای انباشته شدهی دیگر در جامعه و به ویژه فقدان آزادیهای اجتماعی و سیاسی و به ویژه عدالت اجتماعی را هدف بگیرد؛ نارساییهایی که حتی خود رهبر جمهوری اسلامی نیز وجود آن را تائید کرده است.
در چنین شرایطی، عکسالعمل نظام، برای مقابله و جلوگیری از تشدید تظاهرات به هر قیمتی، تا حدود زیادی قابل پیشبینی است بهویژه از سوی نیروهای تمامیتخواهی که منشاء و مسئول بیشتر این نارضایتیهایند. اگرچه آقای روحانی در جایگاه ریاست جمهوری بارها از حق مردم برای طرح اعتراضات مشروعشان سخن رانده است ولی تردیدی نیست که حرف آخر را در اینگونه مواقع، اقلیتهای سیاسیِ مشهور به دلواپس میزنند که خون هرفرد معترضی را حلال میدانند و از هیچ اقدامی برای حفاظت از اهرمهای اصلی قدرت در کشور و موقعیت نامشروع خودشان دریغ نخواهند ورزید. بدیهی است که پیاده شدن اینگونه سناریوها در آینده نه تنها باعث حل بحرانهای متعدد فعلی نخواهد شد بلکه بر عکس، شرایط را بیشتر به سوی ناامنی و خشونت در داخل و انزوای بیشتر در خارج و حتی درگیریهای احتمالیِ پرآسیب و بیعاقبتِ نظامی میان ایران و طیفی سوق میدهد که در عرصه بینالمللی خواستار نابودی نفوذ و منافع ایران در منطقهاند.
مردم ایران، اعم از آنانکه در تظاهرات دیماه شرکت کردند یا نکردند همراه با نسلهای بعدی ایرانیان مستحق سرنوشت شایستهای هستند که به علت زورگویی، فساد و تمامیتخواهی نیروهای رو به کاهشی که با چنگ و دندان، به نام خدا و مذهب و یا آرمانهای انقلابی، اما به کام حفاظت از منافع مالی و جاه طلبیهای حقیر خود عرصه را بر دیگران تنگ کردهاند.
امروز، مبارزه برای بهبود اوضاع معیشت مردم در درجه اول، تحقق بخشیدن به مطالبات سیاسی ـ اجتماعی در جامعه و پایان دادن به انزوا و نیز تثبیت موقعیت ایران در عرصه بینالمللی، در ایستادگی یکپارچه همه نیروهای ملی و وطن پرست است؛ هرچند در قدم نخست، باید تلاش کرد و به یک باور جمعی رسید که بُرد در نهایت با مردم است و همه باید صلحجویانه به دنبال راه حلی باشند که مشارکت همه نیروهای ملی را به منظور حل مشکلات انباشتهشدهی کنونی امکانپذیر سازد.
در این راستا، دو تجربه زنده از کشور آفریقای جنوبی میتواند حقیقتا الگوی خوبی برای این طیف باشد: اول اینکه در اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ میلادی، قدرتمندان و تمامیت خواهان حکومت آپارتاید سرانجام در انتهای یک پروسه مذاکراتی که اولین نمونه بارز «آشتی ملی» به شمار میرود، با پذیرفتن اصل برابری و قواعد سیستم دموکراتیک، خودشان با انتقال مسالمتآمیز حکومت به نیروهای مردمی موافقت کرده و مانع از آن شدند که بهخاطر انتقالی که در نهایت اجتنابناپذیر بود، کل کشور به خاک و خون کشیده شود. دوم، کنار زدن مسالمت آمیزی است که چند هفته پیش باعث شد تا رئیس جمهور آفریقای جنوبی، که خود از پیروان نزدیک و انقلابی ماندلا در مبارزات ملی کشورش علیه آپارتاید بود، به علت فساد بیحساب و عدم مدیریت در اداره بحرانهای متعدد و روزافزون آن کشور از سمت خود استعفا دهد و نگذارد تا آرامش و صلح در کشورش طعمه پافشاریش در ماندن در مسند قدرت شود.
دعوت به دیالوگ ملی، رسیدن به یک تعریف نزدیک در رابطه با منافع ملی در همه زمینهها (از قبیل سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی ـ داخلی و خارجی ـ و امنیتی) و مهیا ساختن شرایط لازم به منظور عملی کردن طرح «آشتی ملی»، ابتدائیترین قدم هائی است که باید از سوی نیروهای مختلف سیاسی که به «قواعد بازی دموکراتیک» التزام دارند، برای پشتیبانی از تظاهرات مردم و احترام به مطالبات آنها برداشته شود.
متاسفانه در شرایطی که حتی رهبر جمهوری اسلامی نیز وادار به اذعان گردید که او نیز صدای اعتراضات مردم مبنی بر فقدان عدالت اجتماعی در جامعه را شنیده است، برخی از «نخبگان شناخته شده سیاسی ما» به جای همصدا شدن با آنانکه در داخل کشور علیه نیروهای تمامیت خواه و فاسدی که زندگی و آینده مردم ایران را به تباهی کشاندهاند، با این تصور غیر واقعی که نظام اکنون در آستانه سقوط قرار دارد، نیروی خود را از طریق احیای ابتکارات امتحان شده در گذشته، نامهنگاریها و خردهگیریهای بیجا همراه با حرفهای غیر دموکراتیک و یا تلاشهای فرصت طلبانه برای پیشبرد اهداف و مقاصد «خودی»شان از طریق مصادره کردن تلاش و فداکاریهای دیگران شدهاند. بدیهی است که انعکاس اینگونه برخوردها و در برخی موارد انحصارطلبیها از سوی افرادی که همواره صحبت از اتکا به آراء عمومی میکنند، از طریق رسانههای فارسی زبان به داخل کشور، دقیقا همان چیزی است که نیروهای تمامیتخواه سالهای سال، از عواقب آن بهره مند بودهاند.
در هنگامی که صحبت از مقوله دیالوگ ملی و آشتی ملی در داخل کشور از سوی افراد مختلف و شناخته شده مطرح میشود و در زمانیکه کشور ما در حال دست و پا زدن برای گریز از بحرانهای متعددی است که در همه زمینهها، از امنیت داخلی و خارجی گرفته تا اوضاع وخیم اقتصادی و اجتماعی، آینده مردم ما را تهدید میکند، لزوم تامل و تفکر در راس هر اولویتی قرار دارد؛ و این یعنی اندیشیدن برای میسر ساختن شرایطی تازه با هدف ایجاد نزدیکی میان نیروهای متفاوتی که خود را ملتزم به قواعد بازی دموکراتیک میدانند.
در چنین شرایطی، متوسل شدن به ترفندهای امتحان شده و یا شتاب در برگزاری گردهمائیهای «خودی»ها در خارج به منظور حذف «غیر خودی»ها نمیتواند پاسخگوی اعتقاد و اعتماد اکثریت قاطع مردم باشد.
امروز، ایجاد اعتقاد و جلب اعتماد مردم و جلوگیری از هر نوع خشونت و ناآرامی در جامعه، تنها از طریق دیالوگ ملی ـ دیالوگی که قصدش حذف این و آن نباشد ـ به سرانجام قابل قبولی منتهی میشود. این گفتگو البته شامل تمام نیروهائی است که سابقه ایستادگی در مقابل تمامیتخواهان را در کارنامه خود دارند و در بسیاری از موارد بهای سنگین مقاومتشان را نیز پرداختهاند. تعداد کسانی که میتوانند شرکای چنین حرکتی باشند بسیار زیاد است در حالیکه تعداد آنانکه باید تسلیم این اراده شوند بسیار معدود و هر روز که میگذرد، به ریزش در میان آنها اضافه میشود. پس به جای شتاب به منظور پیشی گرفتن در ایجاد بدیلهای کاذب و یا دل بستن به اظهارات تند و ناشایسته برخی رهبران خارجی که از یکسو اشک تمساح برای ما میریزند و از سوی دیگر ورود اتباع ما را به کشور شان ممنوع میکنند، بهتر است با استفاده از تجربیات متعددی که در ۳۹ سال گذشته کسب کردهایم، به راهحلهای تازهای بیاندیشیم که ظرفیت موفقیت در مبارزه پیگیری که باید به ثمر برسد را داشته باشد.
اگر چه ما نمیدانیم که فرمول برنده برای آینده ایران چه خواهد بود، ولی تجربیات مختلف سنوات گذشته باید قاعدتا به ما آموخته باشد که چه فرمولها و رفتارهایی دیگر جواب نمیدهند و آزموده را آزمودن خطاست.
لندن، اسفندماه ماه ۱۳۹۶